نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری باستانشناسی دانشگاه مازندران
2 دانشیار گروه باستانشناسی دانشگاه مازندران
3 دانشیار گروه باستان شناسی دانشگاه مازندران
چکیده
براساس متون تاریخی، در دوران هخامنشی در سیستان که آن زمان «درنگیانا» یا «زرنکه» نامیده میشد، اقوامی توانمند و ثروتمند میزیستند که در زمان لشکرکشی کوروش هخامنشی به شرق، با فرستادن مقدار زیادی آذوقه، به وی یاری رساندند و از آن پس به قوم «اورگانا» (اورگت) به معنی نیکوکار و یاریرسان شهرت یافتند. با شروع مطالعات باستانشناسی در سیستان و کشف چند محل هخامنشی (دهانة غلامان و سرخ داغ)، یکی از مهمترین پرسشهای باستانشناسی مطرح در منطقه، محل زندگی قوم اورگت بود؛ بهطوریکه هر یک از پژوهشگران، دهانه غلامان و یا سرخ داغ نادعلی را به عنوان مأمن آنها معرفی کردند، البته در حد نظریه و فاقد ادله کافی. با بررسی باستانشناختی سیستان و شناسایی محوطههای جدید هخامنشی زوایای تازهای دربارة باستانشناسی و تاریخ منطقه گشوده شد و امکان پژوهش علمیتر در زمینۀ مکانهای تاریخی همانند محل استقرار اورگتها فراهم آمد. در این پژوهش که بر مطالعات میدانی باستانشناسی و همچنین رهیافت تاریخی استوار است، با تکیه بر ویژگیهای سرزمین اورگتها در متون تاریخی و مقایسه و تطبیق آن با شواهد باستانی محوطههای سیستان، تلاش شده تا از یکسو محل واقعی استقرار اورگتها مشخص و از سوی دیگر هویت واقعی مکانهای باستانی مربوط به دوران هخامنشی سیستان آشکار شود.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Searching for the Evergetáes: Identifying the Actual Achaemenian Settlemets in Sistan
نویسندگان [English]
- javad alaei moghadam 1
- seyyed rasool Mousavi Haji 2
- Reza Mehrafarin Mehrafarin 3
1
2
3
چکیده [English]
Based on the historical texts from the Achaemenian Empire, there have been tribes living in Sistan known as Drangiana or Zaranka. According to the texts these tribes assisted Cyrus by sending food and since then they were called Givers (assisters). Archaeological studies in Sistan introduced some places such as (Dahaneh-ye Qolaman (the Slaves’ Valley) and Surkh Dagh) to be as the settlement site of Evergetáe but there have been no reliable evidence for such suggestions. By conducting an archaeological study in Sistan we tried to locate several new Achaemenian areas, by which we explored new data which enable us to identify the actual location of Evergetáes. In this research comparison made on the characteristics of Evergetáes as mentioned in the written sources on one hand and archaeological specifications of the sites across the different parts of Sistan on the other hand we suggest an alternative location for the Achaemenian Evergetáe in the Sistan plain.
کلیدواژهها [English]
- Sistan
- Evergetáe
- theAchaemenian Settlements
- Dahaneh-ye Qolaman
- SurkhDagh of Naad-i Ali
. مقدمه
سیستان سرزمین پهناوریست که در شرق فلات ایران قراردارد که از گذشته به علت همجواری با سرزمینهای بزرگ و آباد شرقی و همچنین منابع فراوان آب و ثروت زیاد، از جایگاه و اهمیت فراوانی برخوردار بوده است. دشت سیستان تپهماهوری و به عبارت بهتر، فلاتی نسبتاً پست است که از خاک رس سفید خاکستری و بسیار حاصلخیز تشکیل شده است (احمدی، 1385 : 21) و رودخانۀ عظیم هیرمند از بخش جنوب شرقی آن وارد میشود و در چندین مسیر مختلف در این دشت جریان مییابد تا در نهایت به دریاچۀ هامون میریزد؛ ازجمله مسیرهای این رودخانه میتوان به مسیر گودزره، مسیر رامرود یا رود بیابان و مسیر سنارود و در نهایت مسیر فعلی آن (مسیر شمالی) اشاره کرد (ابراهیمزاده، 1380: 10). رودخانة هیرمند از مهمترین عوامل تأثیرگذار در ایجاد بستر زیستمحیطی مناسب برای ساکنان منطقه، از گذشتههای دور تاکنون بوده است .در واقع، از قدیمالایام بستر جغرافیایی سیستان را حوزۀ آبخیز و آبریز هیرمند دربرگرفته و سیستان و هیرمند همیشه عجین و مترادف و مکمل یکدیگر بودهاند؛ بهطوریکه حیات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی سیستان از وجود هیرمند و برکات ناشی از آب جاری آن است (ابراهیمزاده، 1374: 6-7). نکتۀ حایز اهمیت در این مورد، تغییر بستر رودخانة هیرمند در ادوار مختلف است؛ چنانکه گاه این رودخانه در مسیر شمالی، گاه در مسیر جنوبی (رود بیابان) و گاه در هر دو مسیر جریان داشته و با هر تغییر، نظام استقراری آن دوره تغییر مکان داده است. با توجه به شواهد باستانشناسی، در قرون میانۀ هزارۀ اول قبل از میلاد (دوران هخامنشی و احتمالاً سالهای قبل از آن) آب هیرمند در هر دو شاخۀ شمالی و جنوبی جریان داشته است؛ چراکه براساس بررسی جامع باستانشناختی در پهندشت سیستان، تقریباً در هر دو قسمت شمالی و جنوبی این منطقه محوطههای مربوط به این دوران دیده میشود (موسویحاجی و مهرآفرین، 1387). در این دوران سیستان در ترسالی قرارداشته و از حیث آب و تولیدات کشاورزی در وضعیت خوبی بهسرمیبرده است. همین موضوع اهمیت این منطقه را در دوران هخامنشی دو چندان کرد و موجب شد شاهان هخامنشی به آن بسیار توجه کنند.
2. شواهد تاریخی
منابع مکتوب بهعنوان یکی از راهگشاترین منابع اطلاعاتی، نقش مهمی در باستانشناسی و پژوهشهای تاریخی در هر منطقه دارند که البته، این نوع منابع دربارة تمام نقاط و دورههای تاریخی ایران به وفور یافت نمیشود و سیستان دوران تاریخی نیز یکی از این موارد است؛ بهطوریکه اطلاعات مکتوب دربارة این خطه در دوران قبل از میلاد بسیار اندک است. با توجه به همین مدارک و شواهد موجود، به منطقۀ سیستان در زمان هخامنشیان «زرنکا» میگفتند. در کتیبۀ بیستون نام زرنکه بهعنوان چهاردهمین ساتراپ هخامنشی بیان شده است (توین بی، 1378: 209). علاوه بر آن، این نام در بندهای دوم و سوم کتیبۀ نقش رستم، بند سوم کتیبۀ شوش متعلق به داریوش اول و همچنین بند سوم کتیبۀ خشایارشاه و کتیبۀ اردشیر سوم در تخت جمشید آمده است(Sharpe, 2004: 33). هایدماری کخ (Heidemarie Koch) نقش زرنگیان را همراه با رخجیها در سومین ردیف نقوش هدیهآورندگان پلکان شرقی آپادانا معرفی میکند (کخ، 1383، 128). زرنکه یکی از ساتراپهای هخامنشیان بود که نمایندگان آن در مراسم جشن نوروز با لباسهایی با رنگهای تند و روشن با موزههای بلند تا زانو و کمان و نیزة مادی زیر فرمان فرنداتس (Ferndates)، پسر مگابازوس (Megabazos) (اومستد، 2537: 325) به پارسه (تخت جمشید) میآمدند و هدایای خود را که عبارت از گاو، سپر، نیزه و... بود، به شهریار ایران تقدیم میکردند. علاوه بر آن، مالیاتی حدود 600 تالان به دولت میپرداختند (هردوت، 1339: 1). بهاحتمالقوی بین سالهای 545 و 539 ق.م کوروش زرنگیان را مطیع و منقاد خویش ساخت (داندامایف،1373: 138). وقتی کوروش در لشکرکشی خود به سکاها در بیابان دچار قحطی شد، آنها سی هزار بار غله به کوروش کمک کردند و در عوض، کوروش نیز به آنها امتیازاتی داد؛ ازجمله اینکه آنان را از پرداخت مالیات معاف کرد .(Herodotes, 1806: 8) این قوم به اورگت (Evergetáe) به معنی یاری کننده و خیرین شهرت یافتند (Ibid).
حدود ایالت زرنکه مشخص نیست. از نامهای دیگر سیستان در دورة هخامنشیان میتوان به زرنگه، سرنگه، زرنگیانه، درنگیانه، درانگیس، درنگه، داردانه و زرنگ اشاره کرد (اومستد، 2537 : 63). دربارة شهر یا شهرهای سیستان در دوران هخامنشی اطلاعات زیادی در دست نیست و تنها اشارهها مربوط به کتزیاس، پزشک اردشیر دوم هخامنشی (Ctesias, 2010) و ایزیدور خاراکسی در قرن اول ق.م میشود. کتزیاس (Ctesias) و ایزیدور خاراکسی (Isidorus Characenus) از شهر زارین در کنار دریاچة هامون نام بردهاند که به دستور داریوش کبیر ساخته شده بود. ظاهراً در عهد داریوش دوم، در زارین اغتشاش میشود و حکومتی مستقل در آنجا شکل میگیرد (Gnoli,1993: 585). تنها شهر باستانی مربوط به این دوران که تاکنون در نیمۀ شرقی فلات ایران بهدستآمده، دهانۀ غلامان است. بنا بر نظر حفار، این شهر بهاحتمال زیاد همان زرک/ زرنکای یادشده در کتیبههای هخامنشی و زارین مورخان یونانی است (سیدسجادی، 1382: 49).
3. پیشینۀ مطالعات دوران هخامنشی در منطقه
نخستینبار هیئت ایتالیایی به سرپرستی امبرتو شراتو (Umberto Serratto) بهعنوان سرپرست وقت گروه باستانشناسی مؤسسۀ ایزمئو (ISMEO) ایتالیا در سال 1960م. محوطۀ دهانة غلامان را با بررسی حاشیۀ رودخانۀ سنارود کشف و در سالهای 1962 تا 1965م. آن را کاوش کرد. طی این کاوش بخش زیادی از معماری بینظیر دوران هخامنشی شناسایی شد.(Scerrato, 1979: 709-731).
فعالیتهای باستانشناسی در دهانة غلامان پس از انقلاب اسلامی متوقف شد تا اینکه در 1379 هـ.ش، فعالیتهای جدید در این محوطه به سرپرستی سیدمنصور سیدسجادی آغاز شد که در طی پنج فصل پژوهش، آثار بسیاری ازجمله ساختمان شمارۀ 15 (ساختمان صنعتی) کشف شد (سید سجادی، 1384). در 1383 هـ.ش نیز رضا مهرآفرین طی رسالۀ دکتری خود منطقۀ زهک و مجموعۀ دهانه غلامان را که در این حوزۀ جغرافیایی قرارداشت، مطالعه کرد.
در سالهای 1386- 1388 و در پی اجرای طرح بزرگ تهیة نقشة باستانشناسی کل کشور، طرح بررسی باستانشناختی پهندشت در دو مرحله به تصویب رسید. در مرحلة نخست این بررسی 809 محوطۀ باستانی بررسی شدند که دهانة غلامان نیز جزئی از آنها بود (موسویحاجی و مهرآفرین، 1387، ج 1: 1-5) و در مرحلة دوم، 854 محوطۀ باستانی شناسایی شد که در میان آنها بیش از 100 محوطه مربوط به دوران هخامنشی در بخش جنوبی سیستان بهچشممیخورد (همان، ج 16: 2-5). آخرین فعالیت باستانشناسی صورتگرفته در این محوطۀ باستانی، دو فصل بررسی با روش مغناطیسسنجی در سالهای 1387 و 1388 خورشیدی است که کوروش محمدخانی انجام داده است و در طی آن اطلاعات زیادی از بقایای این شهر کشف شد (1388).
4. استقرارهای هخامنشی در سیستان
4-1. مجموعۀ دهانة غلامان
محوطۀ معروف دهانة غلامان که به عنوان بزرگترین محوطۀ شناختهشده از دوران هخامنشی در شرق ایران است، در فاصلة 30 کیلومتری (به خط مستقیم) شهر زابل و 11 کیلومتری جنوب غربی شهر زهک قراردارد. این محوطه که در شمال سنارود و درواقع در جنوب دشت سیستان شمالی (سیستان روستایی) به روی تراس 6متری بین صفحة زابل و رامرود قرارگرفته است، فضایی به وسعت 88 هکتار را دربرمیگیرد (سیدسجادی، 1375: 37).
در نخستین دورۀ حفریات که بخش زیادی از معماری این محوطۀ گسترده آشکار شد، حفار با توجه به شباهت موجود به پلان و ساختارهای معماری یافتشده با معماری دوران هخامنشی در فارس و خوزستان، آن را مربوط به دوران پادشاهان نخستین هخامنشی، یعنی بین سدههای 6 تا 4 ق.م دانست (Scerratto, 1962 :186-197). با توجه با این کاوشها میتوان چنین بیان داشت که این محوطه از نظر ساختاری، شهری با عظمت بوده که از دو قسمت تشکیل میشده است: 1- بخش شمالی یا هستة اصلی شهر و 2- قسمت جنوبی یا بخش موسوم به پادگان (Scerratto 1966 :9-30).
همانطور که ذکر شد، این شهر در روی تراس طبیعی با ارتفاع 5 الی 6 متر (نسبت به زمینهای پست و قابل کشاورزی پیرامونی) ساخته شده است. این تراس طبیعی در حدود 4 الی 5 کیلومتر ادامه دارد و نوعی دیوار طبیعی در میانۀ سیستان به حساب میآید. شراتو معتقد است ساختن این شهر در این مکان، به دلیل دفاع از آن در مقابل سیلابهای بزرگ و ناگهانی رودخانۀ هیرمند و همچنین تسلط بر زمینهای قابل کشت پیرامونی و استفادة بهتر از آنها بوده است (Scerratto, 1979 :711). ابعاد این شهر با توجه به بررسیهای صورتگرفته به طول 1500 متر و عرض متغییر بین 300 تا 800 متر است، لیکن شواهد سطحی حاکی از وسعت بیشتر آن دارند. هستة اصلی شهر یا بخش شمالی از دو گروه ساختمان اصلی ترکیب شده است؛ یکی در قسمت غربی و در راستای آبراهة شرقی- غربی و دیگری بخش شرقی که خود به دو بخش تقسیم میشده است و تا برآمدگی معروف به قبر زرتشت ادامه دارد. تعداد بناهای مشخص و قابل رؤیت دهانة غلامان که تاکنون کشف شده است، شامل 27 فضای معماری است که با توجه به ساختار و ابعاد و اندازه و کاربرد متصورشده برای آنها، با یکدیگر متفاوتاند. ساختمانهای 1، 2 و 3 در بخش شرقی و ساختمانهای 15، 16، 17، 21 و 22 در شمال آبراهه و بخش غربی واقعاند و به احتمال بسیار از آنها برای منظورهای گوناگون اجتماعی، اداری و مذهبی استفاده میشده است. ساختمانهای 14، 20، 23 و 24 اندازههای متوسطی دارند و به ظن قوی کاربرد مسکونی داشتهاند. از سوی دیگر، محلة مسکونی شهر در غرب ساختمان شمارۀ 3 قراردارد. این محله دارای ساختمانهای شبیه ساختمانهای شمارة 24 و 25 با کوچههای موازی شرقی- غربی است (سیدسجادی، 1375، 39) (تصویر 3).
بخش جنوبی و موسوم به پادگان در مجموعة دهانة غلامان عبارت است از آثار برج و بارو و دیوارهای دفاعی و قلعه که در 2 کیلومتری شهر واقع شده است و به احتمال زیاد محل تجمع و استقرار نیروهای نظامی بوده است (همان: 37-39). برای مشخص شدن ساختار شهری این محوطه، در ادامه توضیح مختصری دربارة ساختمانهای مختلف کشفشده ارائه میشود.
ساختمانهای مذهبی: از کل مجموعۀ دهانة غلامان، بنای شمارۀ 3 مهمترین ساختمان مذهبی شهر است که در بخش شرقی آن قراردارد (Scerratto, 1977 :709-735). این ساختمان، بنایی تقریباً مربع به ضلع 53 متر با جهت شمال غربی- جنوب شرقی است. دیوارهای بنای مذکور در حدود 170 سانتیمتر است و ورودی آن به عرض 220 سانتیمتر در ضلع جنوبی ساختمان قراردارد. بنا دارای حیاط مرکزی مربع به ضلع 28 متر است که در چهار طرف آن، چهار ایوان ستوندار وجود دارد؛ هر ایوان دو ردیف ششتایی ستون دارد (تصویر2) (مهرآفرین، 1383: 310). با توجه به نظر کاوشگران، این ساختمان دارای دو دورۀ ساختمانی بوده است: دورۀ نخست، اصل بنا با خشتهای بزرگ ساخته میشود که دارای پلانی شبیه پلان کاخشهرهای هخامنشی در فارس و خوزستان است؛ دورۀ دوم، مرحلۀ تغییر در ایوانهای پیرامونی و تعمیر سکوهای میانی حیاط و استفاده از خشتهای کوچک در بازسازی و الحاقیات جدید است (Scerratto, 1979 : 713). در همین دوره سه عدد آتشدان شکیل به حیاط اضافه شد. هر یک از آتشدانهای شرقی و غربی شش پله دارند که از طریق آنها مواد سوختی را داخل آتشدان میریختند. در این دوره فضای بین 5 عدد از 6 ستون شرقی و شمالی مسدود و تنها در سمت راست هر یک از آنها یک راه ورودی باز گذاشته شد. در همین مکانها اجاقهای نذری ساخته بودند. در ایوان غربی نیز سه مخزن و آبراهه وجود داشته است (مهرآفرین، 1383: 310-311).
ساختمانهای دولتی و اداری: بارزترین بناهای موجود که این کاربرد را برای آنها متصور شدهاند، ساختمانهای شمارۀ 1 و 2 هستند. ساختمان شمارۀ 2 که بهطور کامل حفاری شده است، بنایی راستگوشه با پلان مستطیل به ابعاد 53×43 متر در شرق شهر قراردارد که دارای حیاطی در مرکز و اتاقهای دراز و مستطیلشکل همراه با ایوانهای ستوندار در پیرامون است. برای این ساختمان نیز دو دوره در نظر میگیرند که دورۀ نخست، شامل ساخت بنا و استفاده از آن و دورۀ دوم، مربوط به زمان متروکشدن و استفادة دامداران از آن بوده است. دورۀ نخست، خود به دو ریزدوره تقسیم میشده است که در مرحلۀ اول آن، این ساختمان دارای دو اتاق مستطیلشکل در هر ضلع بوده است؛ این اتاقها در حقیقت دالانهای درازی بودند که هر یک با دیوارکهایی به بخشهای کوچکتر تقسیم میشدهاند. از عناصر دیگر موجود در این فضاها، میتوان به حفرههای دایرهای و اجاقها اشاره کرد. در مرحلۀ دوم، شکل اصلی ساختمان برای استفادة جدید و یا شاید به دلیل فرسودگی دچار تغییراتی شده است؛ ازجملة این تغییرات میتوان به دیوارهای الحاقی درون ایوانها و همچنین تبدیل ایوان شرقی به راهرو اشاره کرد (سید سجادی، 1375 : 49-50).
ساختمانهای مسکونی: از این نوع ساختمانها میتوان به بناهای شمارۀ 5، 6 و 7 اشاره کرد. نقشة این خانهها تقریباً مربع است و هر یک اتاقهای مربع و مستطیل متعددی دارند. علاوه بر آن، در آنها تالار مرکزی نیز دیده میشود (همان: 43- 45).
بخش صنعتی: ساختمان شمارۀ 15 در یک محدودۀ زمانی کاربردی صنعتی داشته است. این ساختمان در شمال غربی شهر دهانة غلامان قراردارد و دارای پلانی مربع و 36 اتاق مستطیلشکل است. ازجمله موارد قابل ذکر در این ساختمان، کشف خشتهای هلالی دارای پهنای 10 سانتیمتری و طول بیش از 1 متر است (سیدسجادی، 1383 :49-50).
در نهایت باید چنین بیان کرد که مجموعۀ دهانه غلامان، بقایای شهری متعلق به دوران نخستین پادشاهان هخامنشی است که دارای جنبههای سیاسی، مذهبی و اداری بوده و با احتساب مجموعة جنوبی، جنبة نظامی نیز داشته است. تمامی مصالح بهکاررفته در بناهای این شهر خشتی و گلی است که مصالح بومی منطقه بهحسابمیآید.
4-2. سرخ داغ نادعلی
تپۀ سرخ داغ، تپهای نسبتاً بزرگ به ابعاد 190×160 متر با جهت ساختاری شرقی- غربی است که در 980 متری شرق قلعۀ نادعلی قراردارد (تصویر4) (علایی، 1390 :173). ارتفاع این تپه از سطح زمینهای اطراف در حدود40 متر است. گریشمن در 1938م. بر روی این تپه برای حفاری اقدام و طی آن تا عمق 7/7 متری از سطح تپه را لایهنگاری کرد. او این ارتفاع لایهها را به دو دوره تقسیم کرد: دورة I که از سطح تپه آغاز میشد و شامل دو فضای مفروش با آجرهای شکیل مربع و سکوهای خشتی در عمق 7/7 متری است که حفار آن را متعلق به دورۀ هخامنشی میداند و دورۀ II که معتقد است به دوران قبل از هخامنشی، یعنی قرن 6 و9 ق.م تعلق دارد (Ghirshman, 1939: 10-22). فرسرویس (Fairservis) نیز در بررسی باستانشناختی خود در سیستان افغانستان تنها به معرفی مختصری از این محوطه میپردازد و در ادامه به بیان دیدگاههای گریشمن اکتفا میکند (1961: 45-46). پس از گریشمن، در 1969م. جی.اف.دیلز ترانشههایی در این تپۀ عظیم ایجاد کرد. براساس اطلاعات بهدستآمده، وی نتیجه گرفت که این محوطه دارای یک دورۀ استقراری طولانیمدت در زمان پیشهخامنشی و هخامنشی بوده که مجموعه بناهای آن در دورههای بعد، یعنی سلوکی، پارتی/کوشانی و احتمالاً ساسانی استفاده شده است (Dales, 1977: 112).
4-3. مجموعه محوطههای دلتای رود بیابان
با توجه به بررسی باستانشناختی که در دشت سیستان صورت پذیرفت، به غیر از محوطۀ دهانة غلامان، 103 محوطۀباستانیدیگردراینمنطقهکشفوشناساییشد(موسویحاجیومهرآفرین،1387)کهخوددرروشنساختن بسیاری مسائل مهم تاریخی در منطقه نقش بسزایی دارد. (1) تاریخگذاری دربارۀ محوطههای مذکور براساس مقایسۀ گونهشناختی نمونه سفالهای سطحی صورت گرفت؛ بهطوریکه در سالهای 1387 و 1391 در دو نوبت از این محوطهها 1720 قطعه سفال جمعآوری شد که عبارت از 913 لبه، 756 بدنه و 69 کف و پایه بود. این قطعات در اکثر محوطهها مشابه و یکسان بودند. لبههای ظروف سفالی بهعنوان شاخصترین نمونههای گردآوریشده، به 61 گونة مختلف (براساس متغییرهای فرم، رنگ خمیره، رنگ پوشش) تقسیم میشود (تصویر10) که با سفالهای هخامنشی محوطههای دهانة غلامان، آقتپه، حسنلو، نادعلی، عقریتپه، تخت جمشید، پاسارگاد، گزونیة بردسیر، شهر شاهی، گورستانچشمه، چغامیش، تپهیحیی، نرگستپه، قلعهکلی، تل رومیلا 2، محوطۀ نقش رستم، تل ملیان، تل اسپید، دشت میاناب، تل نورآباد و ارکقلعه قابلمقایسهاند (جدول 1).
این مجموعه شامل تپه و محوطۀ کمارتفاع با مساحت بین 100 مترمربع تا 225 هزار مترمربع است که ارتفاع آنها بین 1 تا 10 متر، متغییر است. لایۀ سطحی اکثر محوطههای این دوره، سفیدرنگ است و از خاک دستیِ شکلیافته از آوارهای پودرشده تشکیل شده که در اثر باد و باران سفت شده است. جز محدودی انگشتشمار، مابقی محوطهها فاقد آثار و شواهد معماری قابل رؤیت هستند. از نظر مکانی این مجموعه در مرکز و شمال سیستان جنوبی (صحرایی) و در جنوب جادۀ آسفالتة زابل- زاهدان، در فاصلۀ 55 کیلومتری جنوب غربی شهر زابل قراردارد و با دهانة غلامان فاصلهای بین 55 تا 85 کیلومتر دارد (تصویر 5). از نظر وسعت، این محوطهها را میتوان به شرح جدول زیر تقسیمبندی کرد.
جدول 2- طبقهبندی محوطههای هخامنشی سیستان براساس متغیر وسعت
ردیف |
وسعت محوطهها |
تعداد |
1 |
محوطههای زیر 1000 متر مربع |
14 |
2 |
محوطههای بین 1000 مترمربع تا نیم هکتار |
47 |
3 |
محوطههای بین نیم تا یک هکتار |
16 |
4 |
محوطۀ بین یک تا دو هکتار |
15 |
5 |
محوطههای بین دو تا سه هکتار |
3 |
6 |
محوطههای بیش از سه هکتار |
8 |
|
جمع |
103 |
دربارة وسعت پراکندگی محوطههای موردنظر که در واقع بیانگر دامنة نفوذ و گسترش استقرارهای دوران هخامنشی در منطقه است، با توجه به نقشههای ماهوارهای میتوان مساحتهای زیر را بیان کرد:
- · وسعتکلمحدودۀپراکندگیآثارعصرهخامنشیدلتایرودبیابان:638کیلومتر مربع برابر با 63800 هکتار؛
- · وسعت پراکندگی منسجم محوطههای باستانی: 130 کیلومتر مربع برابر با 13000 هکتار؛
- · وسعت کل استقرارهای هخامنشی دلتای رود بیابان: 1132772 متر مربع برابر با 113.2 هکتار.
وجود مساحت برابر با 113.2 هکتار که در واقع مجموع وسعت کل محوطههای دوران هخامنشی سیستان جنوبی است، برای آن دوران سیستان و فرض زندگی کشاورزی بسیار منطقی و علمی بهنظرمیرسد. پژوهشهای قومباستانشناسی و قومنگاری در دهکدههای کشاورزیسنتیخاورنزدیکنشاندادهاندکههریک هکتار مساحت از محوطهای مسکونی، میتواند بین 100 تا 150 نفر جمعیت داشته باشد. روش رایج این است که برای مکانهایی که در کوهستانها واقع شدهاند و آغل جانوران اهلی بهاحتمال در میان و زیر واحدهای مسکونی قراردارد، جمعیت هر هکتار 100 نفر و برای مکانهای واقع در دشت در هر هکتار 150 نفر در نظر گرفته میشود (علیزاده، 1386: 201)؛ البته سامنر با توجه به مطالعات جدید در دشت پرسپولیس معتقد است که باید جمعیتی کمتر از این مقدار را برای استقرارهای هخامنشی درنظرگرفت (Sumner, 1896: 29-31).
بر این اساس و برای مشخص شدن جمعیت نسبی ساکن در روستاهای منطقة سیستان، روستاهای فعلی آن که از نظر ساختاری بافت سنتی دارند، مطالعه شد. براساس مطالعات جمعیتی صورتگرفته در 40 روستای سیستان، برآورد جمعیت در این روستاها بین 43 تا 114 نفر در هر هکتار متغیر است که به طور میانگین میتوان جمعیتی برابر با 86 نفر در هر هکتار را برای روستاهای این منطقه درنظرگرفت؛ البته باید به دو نکتۀ مهم توجه کرد: نخست اینکه روستاهای فعلی دارای معابر عریض و فضاهای خالی بسیار در قسمتهای مختلف هستند که در حفریات محوطههای باستانی منطقه، این نوع معابر عریض و فضاهای بیاستفاده دیده نمیشود؛ دوم، سیستان فعلی در شرایط بد خشکسالی قراردارد و از نظر جمعیتی نسبت به مواقع ترسالی و پرآبی جمعیت بسیار کمتری دارد و چهبسا در زمان پرآبی، سیستان دارای جمعیتی بیش از صد نفر در هر هکتار بوده باشد (علایی مقدم، 1393: 116-121)؛ بنابراین و با توجه به مطالب یادشده، درصورتیکه برای هر هکتار 100 نفر درنظربگیریم، منطقۀ جنوب سیستان ایران در دوران هخامنشی جمعیتی بالغ بر 11 هزار و 320 نفر و درصورتیکه برای هر هکتار 86 نفر محاسبه شود، جمعیتی بالغ بر 9 هزار و 735 نفر داشته است.
البته در این محاسبه یک نکته قابل توجه است و آن اینکه با توجه به وضعیت اقلیمی موجود در سیستان و سیلابهای گاهوبیگاه، بخشی از محوطههای باستانی ازمیانرفته است و این روند کاهش وسعت محوطههای باستانی با فرسایش بادی که طی بیش از 2300 سال بهطور دائم بر این استقرارها اثر گذاشته، سرعت گرفته است (تصویر 6 و 7)؛ ازاینرو، بهطور قطع باید مساحتی بیشتر از آن چیزی که امروز باقی مانده است را برای این دوره درنظرگرفت. با توجه به بازدید از تمامی محوطههای سیستان و مشاهدة خوردگی دامنههای آنها، برای محوطههای باقیمانده از دوران هخامنشی، تخریبی درحدود 20 هکتار تخمین زده میشود، ولی احتمال کم یا زیادتر بودن آن همواره باقی است. از سوی دیگر، جمعیت برآوردی فوقالذکر مربوط به استقرارهاییست که در بخش ایرانی سیستان پیشبینی میشود و با احتساب ادامة این منطقه در خاک افغانستان و در امتداد شرقی رودخانۀ هیرمند، میتوان محوطهها و جمعیت بسیار بیشتری را برای دوران هخامنشی سیستان جنوبی و در منطقة دلتای رود بیابان تصور کرد؛ لذا برای این دوره تخمین جمعیتی بیش از 15هزار نفر منطقیتر است.
5. شواهد معماری محوطههای هخامنشی سیستان جنوبی
از مجموع 103 محوطة دوران هخامنشی دشت جنوبی، شواهد قابل رؤیتِ معماری تنها در هفت محوطه از آنها وجود دارد که از این تعداد نیز، در سه مورد تنها نشان دیوارهای ساختمانی باقیماندهاست و در چهار محوطة دیگر بخشی از سازههای ساختمانی بهوضوح دیده میشود.2 شرح معماریهای یادشده در ادامه میآید.
محوطة اول با شمارة 211R ثبت شده است. در این محوطه براثر سیلاب و عوامل مخرب محیطی دیگر، بخشی از تپۀ باستانی از بستر اصلی خود جدا شده است و در محل آن بقایای یک سقف طاقدار با خشتهای بزرگ هلالی به ابعاد 110×30×10 سانتیمتر و همچنین یک دالان بسیار کوچک در زیر آن دیده میشود که با طاقها و خشتهای دهانة غلامان (از حیث ساختار و ابعاد) قابل مقایسه است. در قسمت شمالی محوطه نیز بقایای دیواری با عرض 70 سانتیمتر باقی مانده که در ساخت آن از خشتهای 12×34×34 سانتیمتری استفاده شده است3 (تصویر 8).
محوطۀ دوم که با شمارۀ 214R ثبت شده است، چند تپۀ نزدیک به هم به ابعاد 60×70 متر و با حداکثر ارتفاع 3 متر است که در تپۀ شمال غربی آن بقایایی از دو تالار طولی وجود دارد. این تالارها کاملاً مانند هماند و عرض 7 متری و طول باقیماندۀ 13 متری دارند. ضخامت دیوارهایشان 90 سانتیمتر است و خشتهایی به ابعاد 34×12× ؟ دارند (تصویر9).
محوطۀ سوم و چهارم که بهترتیب با شمارههای 216R و 382G ثبت شدهاند، در هر دوی آنها بخشی از یک دیوار به ضخامت 90 سانتیمتر باقی مانده است.
6. بررسی ساختار استقراری دوران هخامنشی
استقرارهای موجود در دشت سیستان بیش از هر چیزی، به جریان رودخانۀ هیرمند وابسته بودهاند؛ ازاینرو، محدودۀ پراکندگی استقرارهای هر دورۀ باستانی در سیستان نیز در محدودۀ جریان این رودخانۀ بزرگ و زیرشاخههای آن است. هر چند امروزه اثری از جریان جنوبی رودخانۀ هیرمند که به «رود بیابان» یا «رامرود» معروف است، باقی نمانده است، وجود درههای عریض و نسبتاً عمیق که در برخی مکانها عرض آن از 100 متر نیز تجاوز میکند، همراه با زیرشاخههایی که از شمال تا جنوب سیستان جنوبی را پوشش میدادهاند، همگی حاکی از وجود شرایط بسیار مطلوب برای سکونت در این منطقه بوده است.
از سوی دیگر، سیستان جنوبی که اکنون شورهزار است، در گذشته محل گسترش رسوبات رودخانهای بوده است (ابراهیمزاده، 1388: 92). این رسوبات بهترین محیط را برای کشاورزی گسترده فراهم میآورده است. همین شرایط مناسب (آب فراوان و خاک حاصلخیز)، شرایط مطلوبی را نیز برای سکونت در دوران هخامنشی در زمانی که بخش عمدۀ آب هیرمند در دلتای جنوبی جریان داشته، فراهم میکرده است.
رامرود در بندر کمالخان از بخش اصلی رودخانۀ هیرمند جدا میشد و در مسیری شرقی- غربی به طول 60 کیلومتر به سمت جنوب ادامه مییافت و بعد از آن به پنج شاخة کمعرضتر که بین 25 تا 40 کیلومتر طول داشتند، تقسیم میشد که در پرآبترین زمان، با توجه به شواهد باقیمانده بر روی زمین (مسیلهای کوچک و بزرگ)، محدودهای به وسعت 1500 تا 1700 کیلومتر مربع را در این قسمت سیراب میکرده است؛ البته بهتبع در دورانهای مختلف و با توجه به میزان پرآبی رودخانه در قسمت علیا و همچنین میزان تقسیم آب بین جریان شمالی و جنوبی، این محدودۀ تحتنفوذ در جنوب تغییر یافته و کم شده است. در اینجا ذکر این نکته حائز اهمیت است که پنچ شاخة رود بیابان تفاوتهایی با یکدیگر داشتهاند؛ بهنحویکه دو شاخۀ شمالی که تا حوضدار ادامه داشتهاند، از عرض و عمق بیشتر برخوردار بودند و سه شاخۀ جنوبی به مراتب کوچکتر و کمآبتر بودهاند و احتمالاً در سالهای کمآبی هیرمند بیآب میماندهاند. این مهم بهراحتی از شواهد برجایمانده که مبتنی بر عمق کم مسیل آب است، قابل درک است (علایی، 1390: 109).
تمامی استقرارهای دوران هخامنشی سیستان صرفنظر از محوطۀ دهانة غلامان و سرخداغ، در دلتای رود بیابان قراردارند. این پراکندگی بیشتر در محدودۀ حواشی شمالی و جنوبی شاخههای شمارۀ 2 و3 رود بیابان (اگر از سمت شمال شمارهگذاری شود) و تا حدودی کنارۀ جنوبی شاخۀ شمارۀ 1 رود بیابان بسیار متراکم و تنگاتنگ است. دو شاخۀ 4 و 5 با وجود برخورداری از تعدادی محوطههای هخامنشی، تراکمی بهمراتب کمتر از شاخۀ شمالی دارند. استقرارهای جنوبی در واقع در حد فاصل دو شاخۀ 4 و 5 قراردارند که در این قسمت نیز بیشتر در قسمت انتهایی و غربی مجرای رود مستقر شدهاند. تعدادی از محوطهها نیز در غرب شاخههای جنوبی رود بیابان و در جبهۀ شرقی شیلهرود قراردارند (تصویر1).
شاید توجه به قسمتهای غربی شاخههای پنچگانة رود بیابان در این دوره بیشتر به خاطر دور ماندن از خطر سیلابها بوده است؛ البته توجه به وضعیت ماسههای بادی نیز در انتخاب محل سکونت نقش زیادی داشته است، لیکن مهمترین عامل در این نوع الگوی استقراری، توجه به استفادة بیشتر از آب با احتمال خطر کمتر است؛ ازاینرو، توجه بیشتر به زیرشاخههای کمعرض از شاخههای رود بیابان بوده است و در مکانهایی که این زیرشاخهها وجود نداشتهاند، با استفاده از کانالکشی به کنترل آب دست زدهاند.
7. هویت واقعی استقرارهای هخامنشی سیستان (مطالعات تطبیقی براساس رهیافت تاریخی)
با توجه به مطالب ذکرشده، نکتۀ اساسی دربارة استقرارهای این دوره، هویت واقعی هریک از آنهاست. محوطههای جنوب تا چند سال پیش ناشناخته بودند و هیچیک از پژوهشگران دربارة آنها بحث نکردهاند و بیشتر محققان پایتخت سیستان دوران هخامنشی یا زرنکا را یکی از دو محوطة سرخداغ یا دهانة غلامان معرفی میکنند. گراردو نیولی (Gherardo Gnoli) پس از بحث جامع دربارۀ نام زرنگ و زرین در کتیبهها و متون کهن و شرحی دربارۀ بررسیهای انجامشده دربارة این شهر مینویسد: ما دو محل در دو زمان متفاوت با یک نام داشتهایم: 1- نادعلی که زرین پیش از هخامنشی بوده و در زمان هخامنشیان نیز وجود داشته است، اما به احتمال زیاد دیگر پایتخت منطقه نبوده است و 2- دهانة غلامان که زرین جدید بوده است و هخامنشیان آن را در زمان استقرار در منطقۀ هامون بنا کرده بودند و فاصلۀ آن نیز با زرین قدیمی (نادعلی) بیش از 25/24 کیلومتر نبوده است. احتمالاً اینجا مرکز سیاسی و اداری حکومت جدید هخامنشی در سیستان بوده است. این زرین جدید شاید همان شهری باشد که کتزیاس در توصیف زمان داریوش دوم آن را شرح داده است (Gonli, 1967:106-107). شراتو محوطۀ دهانة غلامان را با «زرین»، مرکز سیاسی و اداری در ایالت درنگیانای هخامنشی یکی میداند (Scerrato,1966: 25-29). سیدسجادی دهانة غلامان را «زرنکا»ی یادشده در کتیبههای هخامنشی معرفی میکند و آن را برابر با زرینشهر کتزیاس و ایزیدور خاراکسی میداند (سیدسجادی: 1383: 51).
در اینجا باید بیان کرد که برای مشخص کردن هویت این سه مجموعة هخامنشی (دهانة غلامان، نادعلی و محوطههای هخامنشی دلتای رود بیابان) در ابتدا باید به ویژگی یادشده دربارة زرنکا و مردم آن طبق منابع موجود دست یافت. طبق منابع تاریخی، در دوران پادشاهی کوروش هخامنشی (555-530 ق.م) وی درصدد جنگ با سکاهای یاغی در شرق برآمد و با لشکری بزرگ عازم جنگ شد. وقتی کورش و سپاهیانش برای حمله به باختر و هند از سیستان عبور کردند، دچار کمبود آذوقه و دیگر مایحتاج شدند. در این زمان مردم زرنکا (سیستان) بهویژه قبایل آریاسپ، به وی و لشکریانش مدد رساندند و لذا کوروش به آنها لقب یاریکننده (انصار) داد که در منابع یونانی به نام «اورگت» یا «اورگاتا» (Evergetáe) ثبت شده است (مهدینیا، 1377: 293). از این مطلب چهار مسئله قابل برداشت است: نخست، در دوران هخامنشی و حتی قبل از آنها، ساکنانی در سیستان زندگی میکردند که از قدرت مالی (تأمین محصول فراوان) بالایی برخوردار بودند؛ دوم، این مردم در جایی سکونت داشتهاند که از نظر کشاورزی و حاصلخیزی زمین دارای استعداد زیادی بوده است؛ چرا که باید این مردم دارای انبارهای فراوان آذوقه میبودند تا بتوانند به یک لشکر بزرگ یاری رسانند؛ سومین مطلبِ قابل درک این است که تا قبل از این، هخامنشیان و مردم سیستان آن زمان، هیچگونه برخورد نزدیک و ارتباط فرهنگی با یکدیگر نداشتهاند که موجب تأثیر هنر هخامنشی بر این منطقه شود؛ مسئلۀ چهارم، جمعیت این مردم است که باید به اندازهای بوده باشد که بتوانند آذوقۀ زیادی ذخیره کنند. جمعیت زیاد، خود موجب میشود مکانهای استقراری زیادی بهوجودآید. با توجه به مطالب یادشده، دربارة اورگتها و سرزمین آنها چهار ویژگی قابل بیان است: 1- اورگتها قبل از تأسیس امپراتوری هخامنشیان در منطقه زندگی میکردند، 2- از جمعیت زیادی برخوردار بودند، 3- در زمینهای حاصلخیز سکنا داشتند و 4- دارای مکانهای استقراری زیادی بودند.
محوطۀ سرخداغ مساحتی در حدود 3 هکتار دارد که میتوان برای آن جمعیتی بین 250 تا 300 نفر را تخمین زد. اگر مساحت سفیدداغ (5500 متر مربع) و تپۀ قلعه نادعلی (2 هکتار) را نیز در نظر بگیریم، این جمعیت حداکثر تا 600 نفر افزایش مییابد که قابلیت تأمین آذوقۀ یک لشکر بزرگ را ندارد؛ ازاینرو این مکان را نمیتوان با سرزمین مردم اورگتها که به کوروش یاری رساندند، برابر دانست.
محوطۀ دهانة غلامان نیز مکانی با ساختمانهای بسیار پیچیده و شکیل است که شباهت بسیار زیادی با آثار معماری هخامنشیان، بهویژه تخت جمشید و آپادانای شوش دارد (مهرآفرین، 1383: 325- 328). از سوی دیگر، بیشتر ساختمانهای بزرگ این شهر کاربردهای مذهبی، دولتی و نظامی داشتهاند (همان: 306-315) و کشاورزان و تولیدکنندگان ساکن آن نبودهاند. با توجه به این مهم، زمان ساخت این شهر باید بعد از ساختهشدن تخت جمشید و آپادانای شوش یا حداقل همزمان با آنها باشد؛ چرا که تا حدود زیادی از معماری آنها که در منطقۀ سیستان سابقهای ندارد، تقلید شده است. این مهم بهراحتی نشان میدهد که این شهر نه تنها قبل از دوران هخامنشی، بلکه در دوران کوروش هم وجود نداشته است، بلکه قدیمیترین زمانی که میتوان برای آن تصور کرد، دوران داریوش اول و پس از طراحی مکانهایی چون تخت جمشید و شوش است. استروناخ نیز ساخت این شهر را مربوط به نیمۀ اول قرن پنجم ق.م میداند (Stronach, 1985: 610). از سوی دیگر، این شهر در زمینی مرتفع ساخته شده است که نه تنها قابلیت کشاورزی ندارد، بلکه به علت ارتفاع بیشتر نسبت به زمینهای کشاورزی سیستان که آب بهراحتی در آنها قابل انتقال است، امکان آبیاری گسترده در زمینهای پیرامونی آن برای کشاورزی با دشواری بسیار زیاد همراه است. به علاوه اینکه در بیشتر زمینهای پیرامونی این شهر تپهماهورهای بزرگ در فضایی گسترده وجود دارد که قابلیت کشاورزی ندارند. از این مهم میتوان دریافت که ساکنان این شهر، کشاورز و تولیدکننده نبودهاند، بلکه این شهر بیشتر بهصورت مکان سیاسی و نظارتی بر استقرارهای مربوط به مردم منطقه ایفای نقش میکرده است.
با حذف محوطههای دهانة غلامان و نادعلی از ردیف محلهای احتمالی اورگتها، باید ویژگیهای محوطههای هخامنشی جنوب سیستان را بررسی کرد. با بررسی دقیق، بهآسانی میتوان بیان کرد که این محوطهها چهار شرط مذکور را بهعنوان منطقۀ سکونت اورگتها دارا هستند: اول اینکه همانطور که ذکر شد، برای این محوطهها میتوان جمعیتی بین 10 تا 15 هزار نفر درنظرگرفت؛ دوم اینکه این محوطهها در قسمتی از سیستان قراردارند که از نظر حاصلخیزی زمین و دسترسی به آب بسیار غنی هستند و در صورت آبیاری، کشاورزی در آن بازدهی مطلوبی دارد؛ سوم اینکه استقرار در این مکانها در قالب روستاهای کوچک و بزرگ است و نه بهصورت شهرهای شکیل مانند استقرارها و شهرهای هخامنشی که با وجود سفالهای سدههای 6 و 5 ق.م، معماری پیوسته و منسجمی شبیه معماری هخامنشی (تخت جمشید، شوش و دهانه غلامان) ندارند؛ چهارم، تعداد این استقرارها بسیار زیاد است (103 محوطه) و در فواصل مختلف از یکدیگر قراردارند. این استقرارها و فاصلة بین آنها، با توجه به محیط غنی و آب فراوان نشاندهندۀ وجود کشاورزی در زمینهای گستردهایست که روستا و خانة کشاورزان در میان یا حاشیۀ آنها قرارمیگرفته است. این ویژگیها و تطبیق با واقعیتهای تاریخی نشان میدهد که به احتمال فراوان دشت جنوبی سیستان و محوطههای موجود در آن، محل و بقایای اورگتها بوده است.
حال که محل اورگتها مشخص شد، سؤال اساسی که مطرح است چیستی هویت واقعی دهانة غلامان است که با توجه به متون تاریخی پاسخ داده میشود؛ کتزیاس، پزشک اردشیر دوم هخامنشی و دیودور سیسیلی از شهری به نام «زارین» در کنار دریاچة هامون نام بردهاند که به دستور داریوش کبیر ساخته شد. ظاهراً در عهد داریوش دوم، در زارین اغتشاش شد و حکومتی مستقل در آن شکل گرفت (Gnoli,1993, 585). با توجه به این مطلب، دربارة شهر زارین سه ویژگی قابل فهم است: اول اینکه این شهر در زمان داریوش اول ساخته شده و دارای ساختار معماری هخامنشی بوده است؛ دوم اینکه شهر مذکور در کنار دریاچة هامون قرارداشته است و سوم اینکه این شهر دارای نظام خاص حکومتی و بهطبع ساختمانهای بزرگ دیوانی و حکومتی و نظامی بوده است. ویژگی نخست دربارة دهانة غلامان با توجه به بحثهای پیشین قابلتأیید است؛ ویژگی این محوطه طوری است که کاملاً در آن سبک معماری هخامنشی تخت جمشید و شوش قابل مشاهده است و تفاوت در برخی قسمتهای آنها با هم از نوع تفاوتهای ناشی از نوع مصالح ساختمانی و همچنین میزان اهمیت شهر است. ویژگی دوم، نیز با توجه به نتایج حاصل از بررسی سیستان قابل اثبات است. با توجه به بررسیهای صورتگرفته در سیستان، هیچ محوطۀ استقراری در دشت پست شمالی (سیستان شمالی-روستایی) مربوط به دوران قبل از اشکانی و یا حداکثر قبل از سلوکی یافت نشد. از طرف دیگر، ساختهشدن دهانة غلامان در بلندیهای جنوب این دشت که در حالت عادی هیچ جریان آبی در آن وجود ندارد، نشان میدهد که دشت شمالی تا پای بلندیهای سنگبار (محل قرارگیری دهانة غلامان) در زیر آب قرارداشته است و چون تنها از این طریق ساختهشدن شهر در محل مرتفع را میتوان منطقی دانست، میتوان چنین بیان کرد که در قرون میانۀ هزارۀ اول ق.م هیرمند پر آب بوده و موجب پیشروی آب دریاچۀ هامون تا منطقة سنگبار شده است. وجود نشان برشهای آب بر روی دیوارههای این بلندیها خود گواه این ادعاست. از سوی دیگر، در کتاب احیاء الملوک نیز به این مهم که این منطقه در گذشته در زیر آب قرارداشته است، در حین پرداختن به ماجرای انتخاب سهکوهه برای نخستینبار بهعنوان تختگاه حکومت سیستان اشاره میشود (ملک شاه حسین، 1383 : 337). با توجه به مطالب مذکور میتوان به جرئت بیان کرد که در گذشته آب دریاچۀ هامون تا نزدیکی محل دهانة غلامان بوده است. ویژگی سوم (وجود ساختمانهای اداری، حکومتی، دیوانی و نظامی) نیز با محوطة دهانة غلامان قابل تطبیق است؛ چرا که در طی حفاری و بررسیهای متعدد این محوطه بناهای مذهبی، اداری، صنعتی و نظامی یافت شده است.
با توجه به مطالب فوقالذکر میتوان بیان کرد که دهانة غلامان بقایای همان شهر زارین ساختهشده در دوران داریوش کبیر هخامنشی است. به احتمال فراوان، بعد از اینکه هخامنشیان این منطقه را به قلمرو خود افزودند، با توجه به وجود جمعیت زیاد در آن و اهمیت کشاورزی و استراتژیک آن، شهری برای نظارت و کنترل این سرزمین بزرگ و ارزشمند ساختند. این شهر احتمالاً برای اسکان حاکمان هخامنشی و همچنین استقرار نیروی نظامی بهمنظور کنترل منطقه به سبک معماری هخامنشی ساخت شد؛ سبکی که نه در منطقه دارای پیشینه بود و نه در دورۀ بعد نمونة آن وجود دارد.
در پایان دربارة محوطۀ سرخداغ افغانستان میتوان اینگونه بیان کرد که شاید محل استقرار مهم اربابنشین و یا یک پادگان و قلعة نظامی بوده است که البته در این باره تا انجام کاوشهای علمی و دقیق، تردید بسیار زیادی وجود دارد.
8. نتیجه
با توجه به منابع تاریخی، به احتمال قوی بین سالهای 545 و 539 ق.م کوروش زرنگیان را مطیع و منقاد خویش ساخت (داندامایف،1373: 138). وقتی کوروش در لشگرکشی خود به سکاها در بیابان دچار قحطی شد، آنها سی هزار بار غله به کوروش کمک کردند و در عوض، کوروش نیز به آنها امتیازاتی داد؛ ازجمله اینکه آنان را از پرداخت مالیات معاف کرد. این قوم به اورگت (Evergetáe) به معنی یاری کننده و خیرین شهرت یافتند (. (Herodotes, 1806: 8 با استناد به مطالب یاد شده در منابع تاریخی، دربارة اورگتها و سرزمین آنها چهار ویژگی قابل بیان است: 1- اورگتها قبل از تأسیس امپراتوری هخامنشیان در منطقه زندگی میکردند، 2- از جمعیت زیادی برخوردار بودند، 3- در زمینهای حاصلخیز سکنی داشتند و 4- دارای مکانهای استقراری زیادی بودند.
تا دهۀ گذشته که در سیستان تنها دو محوطه مربوط به دوران هخامنشی به نامهای دهانه غلامان و سرخ داغ نادعلی شناسایی شده بود، نظریههایی برای نسبت دادن یکی از این دو مکان به عنوان محل واقعی استقرار قوم معروف به اورگت ارائه شد که فاقد ادله کافی و علمی بودند و هیچیک از آنها دارای ویژگیهای برشمرده شده در مورد محل استقرار اورگتها نیستند.
با انجام بررسی باستانشناختی سیستان در سال 7-1386، در دلتای رود بیابان، بیش از 100 محوطۀ باستانی مربوط به دوران هخامنشی شناسایی شد که در محدودهای به وسعت 638 کیلومتر مربع پراکندهاند و از نظر نمونههای سفالی با محوطههایی چون دهانه غلامان، حسنلو، آق تپه، نادعلی، عقرب تپه، باروی تخت جمشید، شهر شاهی، گزونیه، گورستان چشمه، نرگس تپه، قلعه کلی، تل رومیلا، نقش رستم، پاسارگاد، یحیی، تل ملیان، تل اسپید و تل نورآباد قابلمقایسه است. این مجموعه که در یکی از حاصلخیزترین بخشهای باستانی سیستان قرار دارد دارای ویژگیهاییست که قابل مقایسه با ویژگیهای برشمرده شده برای اورگتهاست، از این رو به احتمال بسیار زیاد محل اصلی استقرار اورگتها را میتوان در این مجموعه دانست. محلی که دارای پتانسیلهای بسیار بالای استقراری بوده و از ادوار مختلف تاریخی مانند عصر مفرغ، دوران اشکانی، قرون میانه و قرون متاخر اسلامی شواهد بیشماری (در حدود 1100 مکان باستانی شامل تپهها و ابنیه تاریخی) در آن بر جای مانده است.
در مورد هویت دو مکان باستانی دهانه غلامان و تپه سرخ داغ نادعلی نیز میتوان بیان نمود که دهانه غلامان بقایای همان شهر زارین ساختهشده در دوران داریوش کبیر هخامنشی است و سرخ داغ شاید محل استقرار مهم اربابنشین و یا یک پادگان و قلعة نظامی بوده است که البته در این باره تا انجام کاوشهای علمی و دقیق، تردید بسیار زیادی وجود دارد.
پینوشت
1. البته باید ذکر کرد که تعداد محوطههای منتسب به دوره هخامنشی که در بررسی باستان شناسی دشت سیستان شناسایی شدند، 110 مورد است که با توجه به مطالعات جدید صورت گرفته در نمونههای سفال سطحی آنها، نمیتوان در مورد تعلق 7 محوطه به دوران هخامنشی به اطمینان صحبت نمود.
2. دربارة این مهم و تعلق معماریهای یادشده به دوران هخامنشی باید بیان کرد که در سیستان بیش از نیمی از محوطههای باستانی دارای یک دورۀ استقراری هستند. محوطههای هخامنشی سیستان نیز جز در نُه مورد، بقیه تنها دارای یک دورۀ استقراری، یعنی دوران هخامنشی هستند و هفت محوطة دارای آثار معماری نیز ازجمله محوطههای با یک دورۀ استقراری است.
3. با توجه به برشهای ایجادشده در پیکرۀ این محوطه و محوطههای دیگر، بهوضوح مشخص است که این محوطه دارای یک دورۀ استقراری است که بر روی خاک بکر دشت قراردارد. همانطور که ذکر شد، دورۀ استقراری مذکور براساس تاریخگذاری نسبی بر مبنای مقایسة گونهشناختی نمونههای سفالی، همدوره با هخامنشیان تخمین زده میشود.
جدول 1. گونهشناختی سفالهای شاخص محوطههای هخامنشی جنوب سیستان
شماره |
فرم ظرف |
محل مقایسه |
دوره |
منبع |
|
01 |
کاسه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384- الف : 88، طرح 10) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(Scerrato, 1966, F: 58, No 2) |
|
||
آقتپه |
هخامنشی |
(ملک شهمیرزادی و نوکنده، 1379: لوح 22: 1) |
|
||
حسنلو |
هخامنشی |
Dyson, 1999: fig. 8: f |
|
||
02 |
کاسه |
نادعلی |
هخامنشی |
Dales, 1977: pl. 20, no.4 |
|
عقربتپه |
هخامنشی |
Muscarella, 1973: fig. 1: no.2 |
|
||
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سید سجادی، 1384، ج 1: 96، طرح 8) |
|
||
03 |
کاسه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
|
04 |
کاسه |
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
(عطایی، 1383: لوحة 2، طرح 19) |
|
05 |
بشقاب |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
|
06 |
تغار |
گزونیة 3 بردسیر |
هخامنشی |
(خسروزاده و عالی، 1384: طرح 3: 7) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: ج 1: 117، طرح 11) |
|
||
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
(عطایی، 1383: لوحة 36، طرح 1) |
|
||
07 |
کاسه |
شهر شاهی II |
هخامنشی |
(Miroschedij, 1987: fig. 9 : no.5) |
|
گورستانچشمة تخت جمشید |
هخامنشی |
(Schmidt, 1957: pl. 89: no. 7) |
|
||
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(Vogelsang, 1985, fig. 5) |
|
||
08 |
کاسه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانه غلامان |
|
09 |
کاسه |
حسنلو IIIa |
هخامنشی |
(Dyson, 1999: fig. 8: e) |
|
10 |
کاسه |
نرگستپه |
ماد و هخامنشی |
(عطایی و عباسی، 1388: لوح 2: 5) |
|
11 |
کاسه |
دشت تخت جمشید |
هخامنشی |
(Sumner, 1986: fig. III 1:H) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(محمدخانی، 1388: تصویر 104، طرح 2) |
|
||
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
(عطایی، 1383: لوحة 1، طرح 4) |
|
||
12 |
کاسه |
قلعة کلی |
هخامنشی |
(Potts et al, 2009: pl. 9: QKC 1018) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(Genito, 1990, fig.1) |
|
||
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(زهبری و مهرآفرین، 1392: تصویر 13، چپ) |
|
||
13 |
پیاله |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(Vogelsang, 1985, fig. 5) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(محمدخانی، 1388: تصویر 105، طرح 1) |
|
||
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(Scerrato, 1966, F:58, no 4) |
|
||
14 |
پیاله |
چغامیش |
هخامنشی |
(Alizadeh, 2008: fig. 24: E) |
|
تل رومیلا 2 |
300-600 ق.م |
(Magee, 1997: fig. 5) |
|
||
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(محمدخانی، 1388: تصویر 104، طرح 3) |
|
||
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
(عطایی، 1383: لوحة 1، طرح 3) |
|
||
15 |
پیاله |
قلعة کلی |
هخامنشی |
Potts et al. 2009: pl. 18: QKC 1438)) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384، ج 1: 101، طرح 16) |
|
||
دشت تخت جمشید |
هخامنشی |
(Sumner, 1986, F:I 11.1.L) |
|
||
16 |
تغار |
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
(عطایی، 1383: لوحة 36، طرحهای 3و7) |
|
17 |
کاسه |
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
(عطایی، 1383: لوحة 1، طرح 12) |
|
18 |
کاسه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
Scerrato, 1966, F:59, no 2)) |
|
19 |
کاسه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
|
20 |
کاسه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
|
21 |
کاسه |
دشت تخت جمشید |
هخامنشی |
Sumner, 1986, F:I 11.1.G)) |
|
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
(عطایی، 1383: لوحة 15، طرح 14) |
|
||
22 |
کاسه |
نادعلی |
هخامنشی |
Dales, 1977: pl. 19: no.5)) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384، ج 1: 90، طرح 3) |
|
||
23 |
کاسه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384، ج 2: 80، طرح 3) |
|
دشت تخت جمشید |
هخامنشی |
(Sumner, 1986, F:I 11.1.E) |
|
||
24 |
کاسه |
قلعة کلی |
هخامنشی |
(Potts et al. 2009: pl. 11: QKC 1438) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384، ج 2: 205، طرح 13) |
|
||
25 |
کاسه |
قلعة کلی |
هخامنشی |
(Potts et al. 2009: pl. 18: QKC 1438) |
|
26 |
کاسه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
|
27 |
کاسه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
|
28 |
کاسه |
نقش رستم |
هخامنشی |
(Kleiss,1981, fig, 7: no. 15) |
|
29 |
کاسه |
دشت تخت جمشید |
هخامنشی |
(Sumner, 1986, F:I 11.1.B) |
|
30 |
کاسه |
عقربتپه |
هخامنشی |
Muscarella, 1973, fig. 15: no.9)) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 126، طرح 1) |
|
||
31 |
کاسه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 100، طرح) |
|
32 |
پیاله |
پاسارگاد |
هخامنشی |
(استروناخ، 1379: شکل 112، 15) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(محمدخانی، 1388: تصویر 105، طرح 2) |
|
||
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 87، طرح 5) |
|
||
33 |
پیاله |
یحیی II |
هخامنشی |
Karlovsky, 1970: fig. 8:Q)) |
|
تل ملیان |
هخامنشی |
Sumner, 1986: fig.III 2:p)) |
|
||
تل اسپید |
هخامنشی |
(Petrie and et al, 2006: fig. 4. 95 : TS 448) |
|
||
دشت میاناب |
هخامنشی |
(Moghaddam and et al, 2003: fig.16 : no.8) |
|
||
34 |
خمره |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانه غلامان |
|
35 |
خمره |
شهر شاهی II |
هخامنشی |
Miroschedij, 1987: fig. 15 : no.8)) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(محمدخانی، 1388: تصویر 106، طرح 1) |
|
||
36 |
خمره |
ارکقلعه |
یاز II (6-7 ق.م) |
Usmanova, 1992: fig. 5: no.15)) |
|
37 |
خمره |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
|
38 |
تنگ |
تل نورآباد |
هخامنشی |
(Weeks and et al, 2006: fig. 3.134: TNP 2148) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
)محمدخانی، 1388: تصویر 106، طرح 1( |
|
||
دهانة غلامان |
هخامنشی |
)سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 95، طرح 1( |
|
||
39 |
کوزه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
)زهبری و مهرآفرین، 1392: تصویر 15، چپ( |
|
40 |
تنگ |
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
(عطایی، 1383: لوحة 41، طرح 15) |
|
41 |
تنگ |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
|
42 |
تنگ |
تل اسپید |
هخامنشی |
(Petrie and et al, 2006: fig. 4. 106 : TS 325) |
|
یحیی II |
هخامنشی |
Karlovsky, 1970, fig. 8:B)) |
|||
43 |
تنگ |
قلعة کلی |
هخامنشی |
Potts and et al. 2009: pl. 5: QKC 848)) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(زهبری و مهرآفرین، 1392: تصویر 9، چپ) |
|||
44 |
تنگ |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
|
45 |
کوزه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
|
46 |
کوزه |
نادعلی |
هخامنشی |
Dales, 1977: pl. 13: no.10)) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 87، طرح 8) |
|||
47 |
تنگ |
نادعلی |
هخامنشی |
(Dales, 1977: pl. 13: no.01) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 96، طرح 7) |
|||
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
(عطایی، 1383: لوحه 39، طرح 17) |
|||
48 |
تنگ |
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
(عطلایی، 1383: لوحه 6 : 12) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 105، طرح 6) |
|||
49 |
تنگ |
قلعة کلی |
هخامنشی |
Potts and et al. 2009: pl. 5: QKC 848)) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
)سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 104، طرح 4( |
|||
50 |
کوزه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
)سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 97، طرح 21( |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
)زهبری و مهرآفرین، 1392: تصویر 18، راست( |
|||
51 |
کوزه |
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
(عطایی، 1383: لوحه 25، طرح 14) |
|
52 |
تنگ |
تل نورآباد |
هخامنشی |
(Weeks and et al, 2006: fig. 3.134: TNP 2148) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
)سیدسجادی، 1384: جلد 2، صفحه 214، طرح 2( |
|||
باروی تخت جمشید |
هخامنشی |
)عطایی، 1383: لوحه 40، طرح 11) |
|||
دهانة غلامان |
هخامنشی |
Scerrato, 1966, F: 59, No 1)) |
|||
پاسارگاد |
هخامنشی |
(استروناخ، 1379: شکل 120، طرح 7) |
|||
53 |
کوزه |
نادعلی |
هخامنشی |
Dales, 1977: pl. 25: no.05)) |
|
54 |
کوزه |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: جلد 2، صفحه 211، طرح 8) |
|
55 |
لیوان |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
|
56 |
لیوان |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 125، طرح 12) |
|
57 |
لیوان |
دهانةغلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 100، طرح 4) |
|
دهانة غلامان |
هخامنشی |
Scerrato, 1966, F: 58, No 5)) |
|||
58 |
لیوان |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: جلد 1، صفحه 96، طرح 14) |
|
59 |
لیوان |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(سیدسجادی، 1384: جلد 2، صفحه 222، طرح 1 و 2) |
|
60 |
لیوان |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
(محمدخانی، 1388: تصویر 106، طرح 2) |
|
61 |
تنگ |
دهانة غلامان |
هخامنشی |
قابل مقایسه با سفالهای دهانة غلامان |
تصویر 1. نقشۀ پراکندگی1 محوطههای هخامنشی در سیستان (نگارندگان)
تصویر2. برخی از ساختمانهای محوطۀ هخامنشی دهانة غلامان (آرشیو میراث فرهنگی سیستان و بلوچستان)
تصویر3. نقشۀ شهر هخامنشی دهانة غلامان (سیدسجادی، 1376: 40)
تصویر4. تصویر هوایی از محوطۀ هخامنشی سرخداغ نادعلی (Google Earth)
تصویر5. محدودۀ پراکندگی محوطههای هخامنشی جنوب سیستان (نگارندگان)
تصویر6. محوطۀ هخامنشی G.217 در جنوب سیستان (نگارندگان)
تصویر7. محوطۀ هخامنشی S.23 در جنوب سیستان (نگارندگان)
تصویر8. محوطۀ هخامنشی R.211 در جنوب سیستان(نگارندگان)
تصویر9. محوطۀ هخامنشی R.214 در جنوب سیستان(نگارندگان)
تصویر10. گونههای مختلف سفالهای سطحی محوطههای هخامنشی جنوب سیستان (نگارندگان)