نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه باستانسنجی و مرمت دانشگاه هنر اسلامی تبریز
چکیده
محوطة کولتپه با ارتفاع 967 متر از سطح دریا تپهای است به وسعت تقریبی 6 هکتار و به ارتفاع 19 متر از سطح زمینهای اطراف که در میان باغها و مزارع کشاورزی هادیشهر واقع شده است. دومین فصل کاوش در این محوطه نیز در راستای اهداف فصل نخست و به منظور روشن ساختن ابهامات جدول گاهنگاری شمال غرب ایران، مشخص ساختن نحوة سکونت در بخشهای مختلف محوطه و البته پاسخ به برخی از پرسشهای اساسی؛ ازجمله فرآیند گذار از دورة مسوسنگ جدید به مفرغ قدیم و چگونگی شکلگیری مراحل اولیه و بسط و توسعة فرهنگ کورا ـ ارس در بخشهای شمالی حوضة دریاچۀ ارومیه صورت گرفت. در این نوشتار، عمدتاً سعی بر این است تا با ارائة یک لایهنگاری دقیق از معماری و مواد فرهنگی به دست آمده از دورههای مختلف و انطباق آنها با دادههای تاریخگذاری مطلق بتوان به برخی از پرسشهای اساسی این حوزة فرهنگی پاسخ گفت. بر مبنای نتایج به دست آمده از فصلهای اول و دوم کاوش کولتپه، مشخص شد که این محوطه دارای آثار فرهنگی از دورههای مس و سنگ قدیم (فرهنگ دالما)، مسوسنگ میانی و جدید 1– 3، مراحل شکلگیری و کورا ـ ارس I، مفرغ میانی و جدید، عصر آهن III، اورارتویی و هخامنشی است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Preliminary Reports of the Second Season of Excavation at Kul Tepe Hadishahr, North West Iran
نویسنده [English]
- Akbar Abedi
گروه باستان سنجی و مرمت
چکیده [English]
The site of Kul Tepe is located near the city of Hadishahr, is an ancient multi-period tell about 6ha in extent and rises 19m above the surrounding land. At this site, the second season of archeological excavation primarily aimed to clarifying the chronology, settlement organization, and respond to some of the fundamental questions such as the transition process from Late Chalcolithic to Early Bronze Age, identifying different cultural horizon including Proto-Kura-Araxes and Kura-Araxes I period and also outlining cultural condition of the region during prehistoric and historic periods. The present paper is intended to expose briefly the main stratigraphic, architectural and material data from the site. Based on the results of the first and second season of excavation, it was distinguished that Kul Tepe possessed cultural material from Late Neolithic/Early Chalcolithic (Dalma), Late Chalcolithic (Pisdeli=LC1; LC 2 and 3=Chaff-faced Ware), Proto-Kura-Araxes and Kura-Araxes I, Early, Middle, Late Bronze Age, Iron III, Urartian and Achaemenid periods.
کلیدواژهها [English]
- Kul Tepe Excavation
- Late Chalcolithic
- Bronze and Iron Age Culture
- Chaff-faced Ware
- Kura-Araxes Culture
- مقدمه
محوطة کولتپه با ارتفاع 967 متر از سطح دریا تپهای است به وسعت تقریبی 6 هکتار و به ارتفاع 19 متر از سطحزمینهایاطرافکهدرمیانباغهاو مزارع کشاورزی هادیشهر واقع شده است.1 نخستین فصل کاوشهای باستانشناختیدراینمحوطهبرایپاسخدادنبهچندینپرسشاساسی،ازجملهفرآیندگذاراز دورة مسوسنگ جدیدبهمفرغقدیم،بررسیوضعیتمحوطهومنطقهدردورانشکلگیری و فرهنگ کورا-ارسI و نیز مشخص کردنوضعیتفرهنگیمنطقهدردورانپیشازتاریخوآغازتاریخی انجام گرفت. در راستای پرسشهای مطرح شده برای این کاوش، اشاره به چندین مورد ضروری بهنظرمیرسد: یکی اینکهمحوطةکولتپهجزومحوطههای شاخص شمال غرب ایران است که بهطور متوالی دارای آثار و لایههای فرهنگی از دورة مسوسنگ جدید و مفرغ قدیم است که بررسی وضعیت فرهنگی دورة مسوسنگ جدید منطقه و به دنبال آن چگونگی مرحلة انتقالی یا گذار و شکلگیری مراحل I، II وIII فرهنگ کورا- ارس را امکانپذیر ساخت؛ دیگر اینکه با کاوش انجامشده وضعیت منطقه در دوران مفرغ میانی، جدید و نیز عصر آهن III، اورارتویی و هخامنشی مشخص شد. در این زمینه محوطة کولتپه با دارابودن آثاری از دورههای فرهنگی مسوسنگ جدید، مفرغ قدیم، میانی و جدیدمیتواندپاسخگویبرخیازابهاماتموجوددرمنطقةشمالغربایراندرفرآیندگذر از دورة مسوسنگ جدید به عصر مفرغ قدیم باشد و نیز وضعیت فرهنگی و گاهنگارانة منطقه را در این دوران مشخص کند. در این پژوهش سعی بر آن است تا با ارائة گاهنگاری و لایهنگاری منسجم به ابهامات اساسی، از جمله فرآیند گذار از دورۀ مسوسنگ جدید به مفرغ قدیم و نیز وضعیت فرهنگی عصر مفرغ میانی و جدید پاسخ داده شود (Abedi et al., 2009; Omrani et al., 2012; Abedi and Khatib Shahidi, 2012; Abedi et al., 2014; Abedi and Omrani, 2015, 2014؛ خطیب شهیدی و عابدی، 1390؛ عابدی و خطیب شهیدی، 1391؛ و عابدی، 1393).
2. محوطة کولتپة هادیشهر
محوطة کولتپه (E 45° 39' 43"- N 38° 50' 19") در دشت میانکوهی وسیع هادیشهر در شمالغربیترین نقطة کشور و در حدود ده کیلومتری جنوب رود ارس واقع شده است. از لحاظ جغرافیایی این محوطه در موقعیتی سوقالجیشی واقع شده است؛ چرا که از یکسو گذرگاه منطقة شمال غرب ایران به منطقة قفقاز جنوبی است و از طرف دیگر، منطقة شمال غرب ایران و حوضة دریاچة ارومیه را با شمال رود ارس مرتبط میسازد. چشمهای در ضلع شرقی محوطه احتمالاً یکی از مهمترین منابع آبی ساکنان کولتپه را تشکیل میداده که امروزه به دلیل فعالیتهای ساختمانی خشک شده است و در حال حاضر، تنها بستر خشکشدة آن پیداست (خطیب شهیدی و عابدی، 1390: 41-42 ) (تصویر شمارة 1: 1-2).
شهرستان جلفا، جایی که محوطة کولتپه در آن واقع شده است، در کرانة جنوبی رودخانة ارس قرار دارد که از جانب شمال از طریق این رودخانه به جمهوری ارمنستان و جمهوری خودمختار نخجوان، از شرق به شهرستانهای ورزقان و کلیبر و از غرب به شهرستان خوی و از جنوب به شهرستان مرند متصل است. وسعت جلفا 2/1595 کیلومتر مربع و طول مرز بینالمللی آن با کشور ارمنستان 43 کیلومتر و با جمهوری خودمختار نخجوان 85 کیلومتر است و کلاً طول خط مرزی قلمرو شمالی آن با کشورهای همسایه 128 کیلومتر است. شهرستان جلفا به صورت طولی در کنار رودخانة ارس به طول 128کیلومتر کشیده شده و از جنوب در میان کوههای قرهداغ و رشتهکوههای اوچداغ، مراکان و کیامکی و جنگلهای شمال آذربایجان شرقی محصور است. این شهرستان در ارتفاع 736 متری از سطح دریاهای آزاد قرار دارد و از نقاط پست و کمارتفاع استان آذربایجان شرقی است که در داخلِ مساحت خود به علت برخورداری از پستی و بلندیها، یکی از مناطقی است که تنوع آبوهوایی مطلوبی دارد. از ارتفاعات مهم آن، به کوههای اوچداغ در غرب، رشتهکوههای مراکان و کیامکی در شرق و جنوب و کوههای قرهداغ در شرق شهرستان، میتوان اشاره کرد. تنوع توپوگرافی در شهرستان جلفا، ارتفاع 500 متر از سطح دریا در کنارههای سواحل رود همیشه جاری ارس تا ارتفاع 3347 متر از سطح دریا، کوه کیامکی (کمکی) را شامل میشود (افشار سیستانی، 1369؛ خاماچی، 1383).
3. پیشینۀ مطالعات باستانشناسی محوطة کولتپه
در پژوهشهای باستانشناسان پیشین به صورت بسیار مختصر به محوطةکولتپهاشارهشدهاست؛نخستینبار، در سال 1346، سیفالله کامبخشفرد در ادامة بررسیهای باستانشناختی خود در استان آذربایجان شرقی از محوطة کولتپة هادیشهر بازدید کرده است. وی، طی بررسی خود از محوطه دیدن کرده و به وجود آثار مفرغ قدیم (هزارۀ سوم ق.م) مخصوصاً سفالهای خاکستری- سیاه داغدار نوع یانیقی در محوطه اشاره میکند. پس از وی نیز ولفرام کلایس و اشتفان کرول در راستای بررسی خود در منطقة شمال غرب ایران از محوطه دیدن کردهو به بررسی سطحی آن پرداختهاند. کرول، به وجود انبوهی از سفالهای عصر مفرغ اشاره کرده است (Kroll, 1984: 18-20 & Kliess and Kroll, 1992). همچنین، ادواردز در مقالهای به یافتههای مفرغ در محوطه،بهویژهسفالهاینوعارومیهاشاره میکند (Edwards, 1986) و در نهایت در سال 1372، بهروز عمرانی درطیبررسیباستانشناختیشرقدریاچةارومیه،پس از بررسی سطحی محوطه، از وجود آثاری از دورة مس و سنگ جدید تا دوران تاریخی خبر میدهد (1384: 128-136)، ولی پیش از این، در این تپه هیچگونه کاوش و گمانهزنی نشده است. با توجه به اینکه این محوطه در داخل شهر قرار دارد، عمده قسمتهای آن بهصورت سالم و دستنخورده باقی مانده و تنها تخریبِ قابلمشاهده، برشی است که بهوسیلة بولدزور در سال 1358 برای فروش خاک محوطه به زمینداران اطراف ایجاد شده است (خطیب شهیدی و عابدی، 1390و عابدی، 1393).2
- لایهنگاری اولین و دومین فصل محوطة کولتپه
پس از بررسیهای مقدماتی که حمید خطیبشهیدی و نگارنده در اسفند 1388 شمسی در سطح محوطة کولتپهانجام دادند، مشخص شد که مواد سطحی یافتشده از محوطه، نشاندهندۀ آثاری از دوران مسوسنگ و مفرغ در این منطقه است. بعد از قطعی شدن مجوز حفاری، در مراجعت دوم سعی شد مکان مناسبی برای ایجاد کارگاههای کاوش در بخشهای مختلف محوطه انتخاب شود. در نهایت، در خرداد 1389 نخستین فصل کاوشهای باستانشناختی محوطة کولتپه با ایجاد سه ترانشه (I، II و III) در قسمتهای شمالی و جنوبی تپه آغاز شد. این فرآیند سرانجام با کار میدانی 70 روزة اعضای هیئت تا مرداد 1389 ادامه یافت که به کاوش و شناسایی 24 متر نهشتة فرهنگی منجر شد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. کاوشهای فصل اول روشن ساخت که محوطه دارای آثار مختلفی از دوران مسوسنگ قدیم تا دورة هخامنشی است. دومین فصل کاوش محوطة کولتپه نیز به مدت 50 روز کار میدانی با ایجاد دو گمانه به نامهای I و IV انجام شد.3 گمانة I در واقع ادامة کاوش فصل قبل بود که با توجه به ناتمام ماندن کاوش در این گمانه، بررسی از پلة ششم ادامه یافت. ترانشة IV نیز ترانشهای عمودی برای تکمیل لایهنگاری محوطه بود که در عمق 40/10 متری به خاک بکر رسید. پس از 50 روز کار میدانی در نهایت چیزی در حدود 27 متر لایههای فرهنگی محوطه را دو ترانشه I و IV پوشش دادند (تصویر 8) که شامل آثاری از دورههای مسوسنگ انتقالی- دالما (هزارة پنجم ق.م)، پیزدلی (مسوسنگ میانی و جدید 1)4، مس و سنگ جدید 52، مس و سنگ جدید 63، کورا- ارس I، مفرغ قدیم (کورا- ارس II و III)، مفرغ میانی و جدید، عصر آهن III، اورارتویی و هخامنشی است.7
کاوش در محوطة کولتپه بهصورت لوکوس و فیچر انجام شده است. به تمامی انباشتهایی که دارای رنگ، ترکیب ساختاری خاک و دادههای فرهنگی یکسان هستند، «لوکوس» اطلاق شده و به همة ساختارهایی که در داخل این لوکوسها جای گرفتهاند، «فیچر» گفته شده است؛ برای مثال، تمامی ساختارهای معماری اعم از خشتی و سنگی، اجاق، کورة سفالپزی، تنور و... بهعنوان فیچر ثبت شدهاند. از طرف دیگر، به تمامی تغییراتی که در رنگ سطح خاک و نیز در دادههای فرهنگی بسیار مشهود بود، لوکوس جداگانهای تعلق گرفته است.
4-1. گمانة لایهنگاری پلکانی I
گمانة شمارة I بهصورت پلکانی با عرض دو متر و طول متغیر با هدف شناسایی توالی و تسلسل لایههای فرهنگی محوطة کولتپه از بالاترین سطح محوطه با جهت شمالی ـ جنوبی و در حاشیة جنوبی تپه ایجاد شد. انتخاب محل ایجاد گمانه عمدتاً براساس بررسیهای سطحی محوطه بوده است. این ترانشه نیز مانند دو ترانشة دیگر برای لایهنگاری محوطه در بخش جنوبی ایجاد شد. در طی 70 روز کار میدانی در این ترانشه مجموعاً 60 لوکوس (لوکوسهای 1001 تا 1060) و 20 فیچر (فیچر 1001 تا 1020) شناسایی و کاوش شد. در مجموع 6 پله در عمقهای مختلف و با توجه به شیب محوطه در ترانشة I برای رسیدن به لایهها و دورههای مختلف ایجاد گردید (شکل 3).
در طی کاوش ترانشة I کولتپه، در پلة اول این ترانشه آثار نخستین دورة معماری سنگی آشکار شد که دیوار سنگی ساختهشده از لاشهسنگهای بزرگی بود که با ملاط گل به هم متصل شده بودند. این ساختارها متعلق به دورة تاریخی و بازة زمانی اوایل هزارة اول ق.م. بود. پس از این دورة معماری، دورة دوم نمودار شد که دیواری خشتی با پی سنگی بود. این ساختار متعلق به میانة دورة مفرغ میانی است. دورة بعدی معماری، متعلق به مفرغ قدیم است. این دوره دارای چهار مرحلة معماری سنگی است که عبارت از لاشة سنگهای بزرگ است که با ملاط گل به یکدیگر متصل میشوند؛ پس میتوان گفت که در مجموع از ترانشة I سه دورة معماری به همراه چندین مرحله مشخص شد.
علاوه بر معماری، مهمترین یافتههای این ترانشه را سفالهایی از دورههای مختلف تشکیل میدهد. بالاترین لایههای این ترانشه متعلق به دوران تاریخی است. سفالهای این بخش به هزارة اول ق.م (عصر آهن III، اورارتو و هخامنشی8) تعلق دارند. در توالی لایهنگارانة این ترانشه بعد از آثار متعلق به هزارة اول ق.م، سفالهای متعلق به مفرغ میانی و جدید بهدست آمد که تعداد آنها بسیار اندک است. پس از لایة مفرغ میانی، آثار دوران مفرغ قدیم ظاهر میشوند. این دوره به لحاظ ضخامت نهشتههای فرهنگی بسیار ضخیمتر از سایر دورههاست. در این دوره سفالهای شاخص عصر مفرغ قدیم شامل سفالهای سیاه داغدار،9 سفالهای سیاه داغدار با دستههای معروف به نخجوان و اغلب سفالهای شاخص نوع یانیقی یا کورا- ارسی یافت شد (تصویر 5).
علاوهبرسفالکه عمدهترین یافتة این ترانشه را تشکیل میدهد، اشیاء مفرغی مانند گوشوارة مفرغی و بوتة ذوبفلزنیزیافتشد.ازدیگریافتههایاینترانشهمیتوانبهتنوردورةمفرغقدیماشارهکرد.بهغیرازمواد اشاره شده،میتوانبهاشیاءتزئینیمانندمهرةسنگی،سردوک،هاون،دستة هاون، سنگساب و درفش نیز اشاره کرد.
با توجه به شیب ملایم ضلع جنوبی کولتپه و همچنین محدودیت زمانی، در فصل نخستِ کاوش رسیدن به خاک بکر محوطه میسر نشد و به دلیل اینکه لایة پایانی ترانشة I در این فصل (لوکوس 1059) شامل لایههای مفرغ قدیم بود و پرسشهای اساسی کاوش نیز برای تبیین چگونگی فرآیند گذار از دورة مسوسنگ جدید به مفرغ قدیم بود، نیاز به ادامة کاوش در این نهشتهها در فصل دوم بسیار ضرورت داشت؛ لذا در طی فصل دوم، کاوش از لوکوس 1060 لایههای مفرغ قدیم ادامه یافت.
در طی 50 روز فعالیت میدانی فصل دومِ کاوشِ محوطة کولتپه، در مجموع 100 لوکوس (لوکوسهای 1059 تا 1159) شناسایی و بررسی شد. در نتیجة کاوش ترانشة I در این فصل، 27 مرحلة معماری شناسایی شد که غالباً با مصالح خشتی و بهندرت با لاشة سنگ و چینه ایجاد شده بودند. در برخی از مراحل معماری شناساییشده که نسبتاً خوب حفظ شده و پابرجا بودند، مشخص شد که دیوارة خشتی بناها بر روی پی سنگی و با استفاده از ملاط گچ ایجاد شدهاند. دربارة اندک بقایای معماری سنگی شناساییشده در جریان کاوش، با توجه به شواهد به نظر میرسد از روش خشکهچین در ساخت آنها استفاده شده و ملاط خاصی در آنها به کار نرفته است. تمامی مراحل معماری شناساییشده به دورة مفرغ قدیم و مرحلة II کورا- ارس تعلق داشته است. نکتة جالبتوجه دربارة مراحل شناساییشده این است که تنها بقایای چهار کف استقراری (یکی خشتی و سه مورد حصیری) در جریان کاوش ترانشة I به دست آمده است (تصویر 4).
بخش بزرگی از لوکوسهای شناساییشده در جریان کاوش ترانشة I دربردارندة انباشتهای سبزرنگ و به میزان اندکی انباشتهای قهوهای تیره و روشن است که در مجموع 58 لوکوس با عنوان انباشت ثبت و مستندنگاری شد. انباشتهای سبزرنگ شناساییشده حاوی خاکستر فراوان و همچنین تکههای کوچک و بزرگ زغال و ذرات پراکندة گچ در سطح خود هستند. در میان غالب این انباشتها آثار سفالی و استخوانی نیز شناسایی شد. برخی از این انباشتها به شدت حرارت دیده بودند. از میان مجموع لوکوسهای شناساییشده درکاوشِفصلدومکولتپه،11لوکوس بهسازههایحرارتیاطلاق شدکه خود شامل دو گروه اجاقها و کورههاهستند.ازمیانیافتههایاینفصلتنهایک پیت نیمهمدور (لوکوس 1109) با ساختاری چینهای شناسایی شد.
یافتههای سفالین این فصلِ کاوش در گمانة I اغلب از نوع سفالهای سیاه و در مواردی خاکستری با دستههای نخجوانی است که شاخص عصر مفرغ قدیم منطقة شمالغرب ایران (مرحلة I و II کورا ـ ارس) است (تصویر 5)؛ البته تعداد بسیار اندکی از سفالهای نخودی و قهوهای نیز در جریان کاوش به دست آمده است. علاوه بر سفال که عمدهترین یافتة این ترانشه را تشکیل میدهد، از یافتههای مهم دیگر این ترانشه میتوان به پیکرکهای گلی پختة حیوانی اشاره کرد که بیشتر شامل پیکرک گاو هستند (تصویر 6).
در نتیجة فصل دومِ کاوش در گمانة I محوطة کولتپة هادیشهر تنها یک دورة استقراری شناسایی شد که براساس توالی بقایای معماری و دادههای سفالی دربرگیرندة فاز II فرهنگ کورا- ارس در منطقة شمال غرب ایران است. گمانة پلکانیI در عمق 70/14 متری از نقطة مبنای ترانشه به اتمام رسید. با توجه به اینکه ادامة این ترانشه شامل گمانة عمودیIV میشد، این دو ترانشه در مجموع کل لایههای 27 متری نهشتههای فرهنگی کولتپه را از دورة مسوسنگ انتقالی و قدیم تا دورة هخامنشی پوشش داد.
4-2. گمانة لایهنگاری پلکانی II
این گمانه در بخش شمالی محوطه به عرض 2 متر در جهت شمالی ـ جنوبی ایجاد و با نام گمانة II نامگذاری شد. گمانة مذکور، گمانۀ لایهنگاری و از نوع پلکانی است. هدف از ایجاد گمانة پلکانی؛ لایهنگاری محوطه، ارتفاع بسیار زیاد محوطه، ضخامت بیش از 15 متر نهشتههای فرهنگی این بخش از محوطه و از طرفی دیگر شیب تند محوطه است که در بخشهای کناری آن زیاد است؛ درنتیجه، استفاده از گمانة پلکانی بهتر از ترانشة لایهنگاری عمودی، امکان دستیابی و تسلط بر لایههای فرهنگی را فراهم میسازد. از آنجایی که بخش شمالی تپه را با بولدوزر بسیار تخریب و خاکبرداری کردهاند، با ایجاد گمانه در این بخش از محوطه، علاوه بر اینکه تمامی لایههای فرهنگی در گمانه پوشش داده میشود، لایههای مرکزی تپه یا به عبارتی مرکز تپه شناسایی و ثبت و ضبط میشود.
با توجه به برشخوردن ضلع شمالی محوطه و آشکارشدن نهشتههای فرهنگی در آن بخش، هدف از ایجاد گمانة لایهنگاری II دسترسی به تمامی دورههای موجود در محوطه بود. همانطور که اشاره شد، این بخش از محوطه به هسته و مرکز تپه تبدیل شده بود؛ لذا بر اساس پیشبینی قبلی، هیئت کاوش در طی فعالیتهای خود در این گمانه و گمانة III توانست تمامی لایههای موجود در محوطه را شناسایی و کاوش کند. در طی 70 روز کار میدانی در گمانة II در مجموع 55 لوکوس (لوکوس 2001 تا لوکوس 2055) و 49 فیچر یا ساختار مختلف (فیچر 2001 تا 2049) شناسایی و کاوش شد (تصویر 7).
فوقانیترین بخش محوطه با توجه به مقایسة نسبی سفالهای حاصل از این ترانشه، متعلق به هزارة اول ق.م. است. گمانة ایجادشده در این بخش، نمایانگر یک انبار آذوقه است؛ چراکه از این مساحت 2×2 متر شش عدد خمرة آذوقه به دست آمد که کارکرد این بخش از محوطه را آشکار ساخت. نخستین دورة معماری در این بخش از محوطه، متعلق به دوران تاریخی است که خود دارای دو مرحله است؛ فاز نخست این ساختارها بهصورت مدور است، این ساختار مدور از لاشهسنگهایی ایجاد شده است که با ملاط گل بههممتصلشدهاند. مرحلة دوم این ساختارها که در زیر ساختار بالایی قرار گرفته، به صورت راستگوشه است. این ساختار نیز با لاشهسنگ و ملاط گل ساخته شده است. آثار این دورة فرهنگی عمدتاً شامل خمرههای آذوقه و قطعات سفالی است که متعلق به هزارة اول ق.م (آهن III، اورارتو و هخامنشی) است. بعد از این دوره، محوطه وارد دوران مفرغ میشود. نخستین لایة استقراری موجود بعد از دورة نخست که به آن اشاره شد، مربوط به دورة مفرغ میانی با سفالهای نوع ارومیه است. این دوره در این بخش از محوطه که گمانة II در آن واقع است، دارای ضخامتی در حدود 1 متر است. تنها آثار به دست آمده از این دوره قطعات سفالی نوع ارومیه است. بعد از این دوره، در طی کاوش آثار دورة مفرغ قدیم ظاهر میشوند. آثار این دوره بسیار بزرگاند؛ بهطوریکه ضخامت نهشتههای آن به بیشتر از 8 متر میرسد. در طی عصر مفرغ قدیم یا فرهنگ ماوراء قفقاز قدیم، آثار دو مرحله معماری مدور خشتی از نوع خانههای مدور معروف به یانیقی یا کورا- ارسی آشکار شد (تصویر 4). همچنین در مراحل قدیمیتر، یعنی در لایههای متعلق به مسوسنگ جدید سه، یک ساختار مدور سنگی نیز آشکار شد که از یکسری لاشهسنگهایی ساخته شده است که با ملاط گل به هم وصل شدهاند. در واقع، ساختارهای عصر مفرغ قدیم و مسوسنگ جدیدموجوددرگمانةIIرامیتوانبهچهاردورهوپنجمرحلةمعماریتقسیمکرد.
از ترانشة مذکور آثار بسیار زیاد و ارزشمندی در طی کاوش به دست آمد؛ خمرههای آذوقه در لایههای فوقانی یافت شد که درون ساختار سنگی و بر روی کفِ کوبیدهشده قرار داشتند. از دورة مفرغ قدیم که محوطه به حداکثر گسترش خود میرسد، تمامی آثار معروف به ماوراء قفقازی شامل سفالهای شاخص سیاه داغدار با دستههای معروف به نخجوانی و تزئینات شاخص این دوره (تصویر 5)، پیکرکهای حیوانی سفالین که اینها نیز جزء شاخصههای فرهنگ یانیقاند (تصویر 6)، همچنین سرپیکان و گوشوارة مفرغی که به احتمال زیاد مفرغهای آرسنیکیاند، همراه اشیاء تزئینی از گمانة II به دست آمد. از نکات قابلتوجه این ترانشه یافتن کورة ذوب فلز و کورة سفالپزی است که نشان از تخصصیشدن فعالیتها در دشت هادیشهر دارد. وجود سفالهای درون کورة سفالپزی و نیز وجود سفالهای تغییر شکل یافته، به طور قطع از پخت آنها در خود محوطه خبر میدهد. همچنین از ترانشة مذکور دو تنور به صورت سالم و پابرجا در محل مربوط به دورة مفرغ نیز یافت شد (تصویر 4). مهمترین آثار این ترانشه متعلق به مراحل نخستین فرهنگ کورا- ارس است. لایههای تحتانی ترانشة II به این مرحله تعلق دارد و از لحاظ فرآیند شکلگیری عصر مفرغ و فرهنگ کورا- ارس در شمال غرب ایران حائزاهمیتفراوانیاست.این مرحله که در تقسیمبندی لایهنگارانة کولتپه به عنوان دورة V کولتپه نامگذاری شده است، ضخامتی در حدود 5/3 متر را دربر میگیرد و شامل سفالهای مراحل آغازین این فرهنگ است.
کار میدانی 70 روزه در این ترانشه نزدیک به 15 متر مواد فرهنگی را آشکار ساخت که شامل آثاری از هزارة چهارم ق.م. (LC 3) و مفرغ قدیم، میانی و جدید و نیز هزارة اول ق.م. است.
4-3.گمانة لایهنگاری عمودی III
این گمانه در ضلع شمالی محوطه با ابعاد 2×2 متر و با نام گمانة III در امتداد گمانة II ایجاد شد. این ترانشه گمانة آزمایشی عمودی برای لایهنگاری بود و هدف از ایجاد آن، فراهمکردن امکان سنجش نهشتههای فرهنگی محوطه است که پس از ایجاد، امکان سنجش تمامی لایههای فرهنگی محوطه را فراهم ساخت. از طرف دیگر، به دلیل ایجاد این ترانشه در عمق نسبتاً کم محوطه، رسیدن به لایههای فرهنگی دوران قدیمیتر آن با ایجاد گمانة مذکور میسر شد. این گمانه که درجهت تکمیل توالی لایهنگاری محوطه در امتداد گمانة II ایجاد شده بود، توانست نتیجة لازم را برای این مهم در پی داشته باشد. در طی حفاری در گمانة III، 30 لوکوس اعم از انباشت معمولی، انباشت آواری، انباشتی از خاکستر، انباشت رسوبی و... شناسایی شد. علاوه بر لوکوسهای مذکور، 13 فیچر (پدیدار) نیز از این گمانه آشکار شد که تمامی ساختارهای خشتی، سنگی، حرارتدیده، زبالهدانی و... را شامل میشد (تصویر 7).
با توجه به ساختارهای موجود میتوان چنین نتیجه گرفت که در لایههای فوقانی گمانة III ساختاری خشتی با خشتهای نسبتاً منظم 15×25×40 و 15×20×30 سانتیمتر قابل مشاهده است که میتوان آن را بهعنوان دورة نخست معماری در این ترانشه در نظر گرفت. این ساختار دارای یک پی سنگی است که گویای نوع ساختارهای معماری دورة مسوسنگ جدید2 است. نکتة قابل ذکر این است که یک دورة کفسازی در این مرحله دیده میشود و بعد از این مرحله، در قسمتهای میانی ترانشه ساختار خشتی دیگری قابل مشاهده است که مانند ساختار قبلی دارای یک پی سنگی است. این ساختار را میتوان دورة دوم معماری (مرحلة نخست) در این ترانشه دانست که با توجه به مقایسة نسبی سفالهای موجود، میتوان آن را به دورة مسوسنگ جدید2 نسبت داد. از نکات جالبتوجه دربارة دورة مسوسنگ قدیم، وجود ساختار مدور نیمه زیرزمینی است که به احتمال بسیار یک چالة ذخیرة آذوقه بوده است. علاوه بر موارد گفته شده، دو مرحلة دیگر نیز در این ترانشه متعلق به دورة مسوسنگ جدید، یعنی مراحل دوم و سوم معماری شناسایی شد.
عمده یافتههای این ترانشه سفال بود که با توجه به مقایسة نسبی میتوان آنها را به دورههای مسوسنگ جدید3 و مسوسنگ جدید2 نسبت داد. سفالهای نوع مسوسنگ جدید2 بر اساس تقسیمبندی محوطة کولتپه چنین طبقهبندی میشوند: سفالهای خاکستری با نقش افزوده، سفالهای لبهریلی، سفالهای با نقش شیاری (شانهای) (Comb Design) و... که از شاخصههای این مرحلة فرهنگی است. سفالهای نوع مسوسنگ جدید1: این نوع سفالها شامل سفالهای منقوش با تِمپر کاه و یا سفالهای با تمپر ترکیبیاند که در بین آنها سفالهای منقوش قرمز و منقوش نخودی دیده میشود که از شاخصههای این دوره است. این نوع سفالها در ادبیات باستانشناختی شمال غرب ایران بهعنوان سفالهای نوع «پیزدلی» معروف است. سفالهای نوع مسوسنگ قدیم (دالما): این نوع سفالها عمدتاً شامل سفالهای شاخص نوع منقوش دالمایی است که شاخصة مناطق شمالی منطقة شمال غرب ایران است، این نوع سفالها شامل سفالهای منقوش با تمپر کاه و یا سفالهایی با تمپر ترکیبیاند که در بین آنها سفالهای منقوش قرمز شاخصترین نوع سفالهای این دوره است. از شاخصترین نکات دربارة دورة دالما در کولتپه فقدان سایر تزئینات معروف دالمایی (دالما فشاری-Dalma Impressed) در این محوطه است.
علاوه بر سفالهای مذکور، میتوان به فراوانی ابزارهای سنگی در این ترانشه اشاره کرد. تمامی ابزارهای سنگی این ترانشه از جنس ابسیدین بودهاند که تنها در دورههای مختلف، نوع منابع آنها تا حدودی تغییر یافته است. عمده سنت ابزارسازی مردمان این دوره روی ابسیدین بر تراشة ابزار استوار است. علاوه بر ابزار سنگی میتوان به استفادة این مردمان از مفرغ در لایههای بالای این ترانشه اشاره کرد. یافت شدن تنها دو نمونة کوچک مفرغ در لایههای فوقانی و میانی ترانشة مذکور، گواهی بر شناخت این مردمان از فناوری استفاده از این فلزات است. به غیر از موارد اشارهشده، تنها اشیاء روزمرة زندگی از این ترانشه به دست آمد که وجود چندین شیء گلی، سنگی (مانند سنگ ساب و پاشنة در سنگی) از جملة آنهاست. علاوه بر اینها باید به وجود دادههای استخوانی فراوان و غنی حیوانی نیز اشاره کرد.
ترانشة III بعد از 65 روز کاوش و با برداشت خاک در حدود 8.50 متر، در عمق 8.38 متر به خاک بکر رسید و مشخص شد که نخستین دورة استقراری این محوطه متعلق به دورة مسوسنگ قدیم (دالما) بوده است. به غیر از دورة VIII که متعلق به دورة دالماست، دورههای مسوسنگ جدید 1، 2 و 3 یعنی دورههایی با سفالهای شاخص نوع پیزدلی و سفالهای نوع شانهای و سفالهای کاه رو (Chaff-Faced) که از سفال های شاخص این دوران هستند نیز از کاوش ترانشة III کولتپه بهدستآمد. نکتة قابل اشارة دیگر رسوبگذاری دشت است که با حفاری تا عمق خاک بکر مشخص شد که اطراف محوطه بهشدت تحتتأثیر رسوبگذاری دشت بوده و دشت اطراف محوطه در حدود 6-7 متر رسوبگذاری داشته است (خطیب شهیدی و عابدی، 1390، Abedi et al. 2014، Abedi and Omrani, 2015).
4-4. ترانشة لایهنگاری عمودی IV
این ترانشه در ضلع جنوبی محوطه و با ابعاد 2×2 متر و با نام ترانشة IV در امتداد ترانشة I برای تکمیل توالی لایهنگاری محوطه ایجاد شد. در طی حفاری در ترانشة IV درمجموع 76 لوکوس اعم از انباشت معمولی، انباشت آواری، انباشتی از خاکستر، انباشت رسوبی و نیز پدیدارهایی شامل تمامی ساختارهای خشتی، سنگی، حرارتدیده، زبالهدانی و... شناسایی شد (تصویر 8).
درطیفصلدومکاوش،ازدورۀ دالما تنها یک ساختار حرارتدیدۀ اجاقمانند به همراه جای چند دیرک که در اطراف آن مشاهده میشد در عمق 670 سانتیمتری از نقطۀ مبنای ترانشهIV ظاهر شد که بهنظرمیرسد نشانههایی از استقرار موقت و ایجاد ساختاری مانند چادر و... در محوطه، در این دوره بوده باشد. در گمانۀ عمودیIV، در مجموع دو فاز معماری از دورۀ مسوسنگ جدید1 یا همان کول تپه VII بهدست آمد. فاز اول و قدیمی این دوره در عمق 615 سانتیمتری از نقطۀ مبنای ترانشه آشکار شد که تا عمق 640 سانتیمتری ادامه یافته و ضخامت آن در حدود 30 سانتیمتر است. این ساختار، در واقع به یک دیوار خشتی و آوار آن اطلاق شده که در گوشه جنوب شرقی ترانشه و در امتداد ضلع شرقی به گوشه جنوب غربی ترانشه کشیده شده است. سطح بالایی این ساختار شامل آوار ریختهشدۀ دیواری خشتی است که رجهای آن از وضعیت اولیۀ خود جابهجایی 90 درجهای داشته و در سطح موجود از این آوار، خشتهای آن به صورت کاملاً عمودی قرار گرفته است. در وضعیت موجود این آوار، خشتهای قابلمشاهده در رج آن دو نوع خاکستریرنگ و قهوهای روشناند که در ردیف اول دو خشت خاکستری کاملاً عمود به طول 55 و ضخامت 8 سانتیمتر دیده میشود که ملاتی 10 سانتیمتری فضای بین این دو خشت را دربر گرفته است. بعد از ردیف خشتهای خاکستری، ملاتی 15 سانتیمتری فضای بین خشتها و رگههای قهوهای روشن را پر کرده و کمی شمالیتر این اجزا یک خشت قهوهای روشن به صورت عمودی موجود است. در جانب جنوبی و شمالیتر (لوکوس 4049) این آوار، تودههای خاکستریرنگ و قهوهای (قهوهای روشن) رنگ دیده میشود که به احتمال فراوان از آثار پراکندۀ رگههای این دیوار خشتیاند. اما در زیر این آوار، رجی از دیوار خشتی دیده میشود که به احتمال زیاد در وضعیت اولیۀ خود باقی مانده است. این رج شامل دو خشت خاکستری و قهوهای روشن میباشد که از دیوارۀ شرقی ترانشه به میانۀ دیوارۀ جنوبی ادامه یافته است. خشتهای بهکار رفته در این رج تقریباً هماندازه و به ابعاد 57 سانتیمتر طول، 33 سانتیمتر عرض و 7 سانتیمتر ضخامت هستند. بین این دو خشت را ملاتی به پهنای 3 سانتیمتر پر کرده و روکشی از جنس ملات به قطر 3 سانتیمتر رجهای این دیوار را پوشانده است. بافت تشکیلدهندۀ ساختار این خشتها خاک رس با مواد آلی (خشتهای قهوهای روشن) و خاک رس سیلتدار همراه با ماسه بادی است. این سازه و آوار آن در ارتباط با کف موجود در جانب شمالی (لوکوس 4051) و انباشت روی این کف (4049) بوده و احتمالا این مجموعه (کف و دیوار خشتی) مربوط به یک مجموعه معماری است که تقریباً در تمام سطح ترانشه قابل مشاهده است و همچنین وجود یک خمره (به احتمال زیاد برای ذخیره آذوقه) در نیمۀ شرقی ترانشه و نزدیک گوشۀ جنوب غربی که در مماس با دیوارۀ خشتی در کف تعبیه شده است در ارتباط با این دو ساختار بوده و تکمیلکنندۀ یک ساختار کامل و در ارتباط با هم یک فضای سکونتی است. اما فاز جدیدتر معماری متعلق به دورۀ مسوسنگ جدید1 به یک سازه راستگوشۀ سنگی اطلاق شده که در نیمۀ جنوبی ترانشه قرار گرفته است. بالاترین سطح این لوکوس در ضلع شرقی در عمق 485 سانتیمتری و در ضلع غربی در عمق 501 سانتیمتری نقطۀ مبنای ترانشه قرار گرفته است. در سطحی موجود در ترانشه، این ساختار بهیکدیوارسنگیراستگوشه اطلاق شده است که از چهار سنگ بدون ملات و خشکهچین به ابعاد (از شرق به غرب (15 × 27 × 20) و (13 × 34 × 46)، (15 × 32 × 57) و (15 × 40 × 34) سانتیمتر از وسط ضلع شرقی به طرف گوشهجنوبغربیترانشهکشیدهشدهاست.ایندیوارازسمتجنوب با یک کف استقراری مرتبط با آن همجوار استوبهاحتمالقویهردو این ساختارها مجموعهای از یک ساختار معماری (دیوار و کف) هستند. در واقع، این لوکوسکفهایمتعددرویهمشکلیافتةسازۀمعماری4042است که دارای یک بافت متراکم خاکستر و ذغال استکه این وضعیت در سطح کفهای آن به وضوح قابلمشاهده است. قدیمیترین کف لوکوس مذکور 20 سانتیمتر پایینتر از سطح تراز سازۀ سنگی است. لوکوس مذکور که در واقع، فضای مسکونی داخل لوکوس 4042 (دیوارۀ سنگچین) است از انباشت سه دورۀ استقراری مختلف شکل یافته است. کفهای استقراری درون این لوکوس با سطوحی از مواد ذغال شده و دوده گرفته شده کاملاً متمایز هستند. اما در ضلع شمالی ساختار سنگی یک سازۀ معماری چینهای بدون ابعاد خاص مشخص میگردد که همگی این ساختارها در ارتباط با سازههای سنگی هستند. در مجموع، دو ساختار معماری از دورۀ مسوسنگ جدید2 آشکار گردید؛ ساختار اول بهدوسازۀمعماریمتفاوتوجدااز هم اطلاق شده است که در ضلع شمالی و در میانه ترانشهIV واقع شدهاند. سازۀ اول که در ضلع شمالی قرار گرفته مربوط به یک دیوار راستگوشه است که به صورت مورب از ضلع شمالی شروع میشود. وضعیت معلوم این سازه در ضلع شمالی متشکل از دو خشت پهن به طول 56 ، پهنای 33 و ضخامت 7-5 سانتیمتر است. در بین این دو خشت ملاتی با رنگ تیرهتر از دو خشت به پهنای 5/1 سانتیمتر واضح است. سطح ارتفاع این خشتها از نقطۀ مبنای ترانشه 445 سانتیمتر است. این سازه در روی لوکوس 4035 قرار گرفته و با آن محدود شده است (5-42: 3). ساختار دوم که به موازات سازۀ اول و لوکوس 4035 قرار گرفته به تودهای با بافت کلوخهای واضح اطلاق شده که به احتمال بسیار مربوط به سازهای معماری با ساختار چینهای بوده است. این لوکوس به فاصله 20 سانتیمتر از ضلع شمالی از دیوارۀ شرقی شروع شده و تا میانۀ ترانشۀ موازی با لوکوس 4035 و سازۀ خشتی امتداد مییابد. طول این سازه از ضلع شرقی 130 و پهنای آن 35 سانتیمتر است. ضخامت این سازه در ضخیمترین قسمت 15 سانتیمتر است. اما کمی عمیقتر از این سازۀ خشتی راستگوشه یک سطح بسیار ضخیم سفالین در عمق 495-455 سانتیمتری از نقطۀ مبنای ترانشهآشکارمیگرددکهبهنظرمیرسدبهعنوانیککففرشسفالیمورد استفاده قرار گرفته است؛ بهطوریکه از یک فضای محدود 2×2 متر چیزی بالغ بر 1347 قطعه سفال شاخص بهدستآمد. از دورۀ مسوسنگ جدید 3 نیز تنها یک ساختار که آن هم به احتمال زیاد متعلق به یک کوره یا اجاق است، به دست آمد. فاز اولیۀ معماری فصل دوم در ترانشه IV و در دورۀ کورا- ارسI، شامل یک سازۀ حرارتی یا به احتمال قوی یک سازه مدوری (اجاق حرارتدیده) است که سطح بالایی این اجاق از عمق 318 سانتیمتری نقطۀ مبنای ترانشه شروع شده و تا عمق 340 سانتیمتری ادامه یافته است. این ساختار که به احتمال فراوان یک اجاق مرتبط با ساختار اطراف خود (لوکوس 4023) بوده است دارای ابعاد 70 سانتیمتر (قطر) و 25 سانتیمتر (عمق) میباشد.
اما فصل دوم کاوش در ترانشهIV یکی از بهترین و شاخصترین معماریهای این دوره را به نمایش میگذارد. این ساختار فاز II کورا- ارس را در لایههای فوقانی ترانشه عمودی IV نمایان ساخت که یک ساختار بی نظیر از این دوره است. این ساختار منحصربهفرد معماری خود از چندین بخش تشکیل شده است که با توجه به قرارگیری در ترانشهIV عنوان لوکوسهای 4006 تا 4012 را به خود اختصاص داده است. سطح بالایی این لوکوس از عمق 224 سانتیمتری از نقطۀ مبنای ترانشه شروع شده و تا عمق 245 سانتیمتری ادامه یافته است. این لوکوس خود شامل چند لایه انباشت فرهنگی است که در ارتباط با یکدیگر بوده و همۀ این انباشتها حاکی از فعالیتهایی بوده که در طی یک رویداد صورت گرفته است. این انباشت مربوط به قطعات پهنشدۀ ظروف مختلف سفالی است که در تمامی سطح ترانشه پخش شده است. تجمع این سفالها در گوشۀ شمال غربی ترانشه بیشتر از بقیۀ قسمتهای ترانشه است. در زیر این لایه (لایه مربوط به انباشت سفال) لایهای ضخیم و قابلتوجه از انباشت خاکستر وجود دارد که در تمامی سطح ترانشه دیده میشود. مهمترین و شاخصترین یافتۀ این لایه مهر استوانهای است و از یافتههای دیگر لایۀ مذکور سنگهای کارشده (سنگهای وردنه کنار ساجها) است. سومین لایه و مهمترین بخش لوکوس (4006) مربوط به کفسازی است که در زیر دو لایۀ قبلی قرار گرفته است. این کف مربوط به مجموعهای از سازههای مختلف برای فعالیتهای پختوپز بوده است که در تمام سطح ترانشه دیده میشود. برای اجرای این سطح، نخست کفسازی ضخیمی از خاک رس تمیز شده و با بافت دانهریز ساخته شده و در مرحلۀ بعد روی این سطح به اندازه 3 سانتیمتر (در بیشترین قسمت) با دانههای شن درشت در اندازهای مختلف ((mm 23 × 34) و (mm 12 × 32) و (mm 12 × 18) و (mm 12 × 15) و (mm 12 × 14) و (mm 7 × 9)) شفتهسازی شده و روی آن با لایۀ ضخیمی به اندازۀ 5 سانتیمتر (در بیشترین قسمت) از گل (ترکیب خاک رس با تمپر آلی یا همان جنس خشت) پوشانده و سپس حرارت داده شده است. سطح مذکور پس از حرارت به یک کف سفت سفالی تبدیل شده است. لوکوسهای 4007، 4008، 4009، 4010، 4011، 4012 در ارتباط و جزئی از این لوکوس هستند (تصویر 5-45). درون این ساختار بخشهای مختلفی وجود دارد که هریک دارای کارکرد خاصی است. با توجه به ساختار کلی این بنا به نظر میرسد که این سازه به احتمال زیاد فضای درونی یک ساختمان و یا به احتمال قویتر درون یک کومه یا چادر ایلات است چرا که اجزاء تشکیلدهندۀ آن شامل تنور و ادوات مرتبط با پختوپز، یک سکو و... همگی درون یک چادر ایلات را ترسیم مینماید. یافتهشدن یک مهر استوانهای با قدمت حدود 2800 ق.م. خود بیانگر یکسری تحولات در این دوره است، چیزی که برای اولینبار در این دوره رخ میدهد (تصویر 11).
عمده یافتههای این ترانشه سفال بود که آنها را با توجه به مقایسة نسبی میتوان به چندین دوره نسبت داد: 1) سفالهایدورۀکورا- ارسII،2)سفالهایمرحلةشکلگیرییا کورا- ارسI ،103)سفالهایمسوسنگ جدید3، 4) سفالهای مسوسنگ جدید2: این نوع سفالها را میتوان بر اساس تقسیمبندی محوطة کولتپه طبقهبندی کرد: سفالهای خاکستری با نقش افزوده، سفالهای لبهریلی، سفالهای با نقش شیاری (شانهای) و... که از شاخصههای این مرحلة فرهنگی است، 5) سفالهای نوع مسوسنگ جدید 1: این نوع سفالها شامل سفالهای منقوش با تمپر کاه و یا سفالهای با تمپر ترکیبیاند که در بین آنها سفالهای منقوشقرمزومنقوشنخودی دیده میشود که از شاخصههای این دوره است. سفالهای حاصل از لوکوسهای 4039تا4052 سفالهای شاخص نوع مسوسنگ جدید1 را آشکار کرد (تصویر 9). 6) سفالهای نوع مسوسنگ انتقالی/ مسوسنگی قدیم (دالما): این نوع سفالها عمدتاً شامل سفالهای شاخص نوع منقوش دالمایی است که شاخصة این منطقه از شمال غرب ایران است. این نوع سفالها شامل سفالهای منقوش با تمپر کاه یا سفالهایی با تمپر ترکیبیاند که در بین آنها سفالهای منقوش قرمز شاخصترین نوع سفالهای این دوره است. از شاخصترین نکات دربارة دورة دالما در کولتپه فقدان سایر تزئینات معروف دالمایی در این محوطه است. لوکوسهای 4053 تا 4077 سفالهای شاخص نوع دالمایی را آشکار ساختند (تصویر 10).
علاوهبرسفالهایمذکور،میتوانبهفراوانیابزارهایسنگیدراینترانشهاشاره کرد. تمامی ابزارهای سنگی این ترانشه از جنس ابسیدین بودهاند و تنها در دروههای مختلف نوع منابع آنها تا حدودی تغییر یافته است. عمدهسنتابزارسازیمردمانایندورهرویابسیدینبر تراشة ابزار استوار است. علاوه بر ابزار سنگی میتوان به استفادةاینمردمانازمفرغ در لایههای بالای این ترانشه اشاره کرد. یافت شدن تنها دو نمونة کوچک مفرغ در لایههای فوقانی و میانی ترانشة فوق گواهی بر شناخت این مردمان از فناوری استفاده از این فلزات دارد. به غیر از موارد اشاره شده، چند شیء روزمرة زندگی شامل اشیاء گلی و سنگی (مانند سنگ ساب و پاشنة در سنگی) نیزازاینترانشهبهدستآمد.علاوهبراینهابایدبه وجود دادههای استخوانی فراوان و غنی حیوانی نیز اشاره کرد.
ترانشةIV بعد از 50 روز کاوش و کار میدانی و با برداشت خاک در حدود 11 متر، در عمق 10.40 متر به خاک بکر رسید و مشخص شد که نخستین دورة استقراری این محوطه متعلق به دورة مسوسنگ انتقالی/ مسوسنگی قدیم بوده است. به غیر از دورة VIII که متعلق به دورة دالماست، دورههای مسوسنگ جدید 1، 2 و 3 دورههایی با سفالهای شاخص نوع پیزدلی و سفالهای نوع شانهای و سطح کاهی شاخص این دوران نیز از کاوش ترانشةIV کولتپه بهدستآمد.
مهمترینپرسشیکهکاوشفصلدومکولتپهدرپیپاسخبهآن بود، تبیین فرآیند گذار از دورة مسوسنگ جدید به مفرغ قدیم بود که در طی این فصل نتایج مهمی در این زمینه حاصل شد. آثار موجود در ترانشةIVاینواقعیت را به اثبات رساند که از دورة مسوسنگ جدید3 به کورا-ارسI گذاری اتفاق افتاده است. تاریخگذاریهایمطلقانجامشدهدرمحوطةکولتپهدربارةمرحلةکورا-ارسI(3400-3000ق.م)ودورةمس و سنگجدید3(3900-3700ق.م)وقفة200-300سالهرانشانمیدهدواین شایدبه دلیل عدم تاریخگذاریهای کافی از این دوره است؛ چراکه هم دادههای سفالی و نیز دادههای معماری نشان از تداوم در سنتهای دورة قبل، یعنی دورة مسوسنگ جدید3 دارند. علاوه بر تاریخگذاریهای رادیوکربن، نکتة قابلتأمل دیگر تداوم دادههای سفالی دورة مسوسنگ جدید3 در دورة کورا- ارسI است؛ بهطوریکه سفالهای با تمپر کاه زیاد (سفالهای کاه رو) به همراه سفالهای خاکستری- سیاه براق (Black-Burnished Ware) با دستة نخجوانی در یک لوکوس بهدست آمد که نشان از تداوم سنت قبل در سنت فرهنگی بسیار گستردة کورا- ارسی است. این مسئله یکی از ابهامات اساسی فرهنگی و باستانشناختی شمال غرب ایران و قفقاز جنوبی است. اگر این همزیستی مشترک دو سنت فرهنگی مسوسنگ جدید3 و کورا- ارسI را بپذیریم، این خود ما را به مسئلة مهمی رهنمون میکند که بهاحتمال فراوان فرهنگ کورا- ارس I از داخل خود اقوام بومی و محلی مسوسنگ جدید 3 مشتق شده است؛ البته این موضوع نیازمند مطالعات بیشتری است و جای تأمل فراوانی دارد.
مهمترین یافتة فصل دوم کاوش کولتپه، مهر استوانهای است که جزء نادرترین نمونههای به دست آمده از فرهنگ کورا- ارس است. پیدا شدن این مهر در لایههای کورا- ارس II نشان میدهد که یکی از قدیمیترین نمونههای مهر استوانهای در منطقه است. نکتة جالبتر اینکه تاکنون هیچ مهری از فرهنگ کورا- ارس به دست نیامده است و تنها از محوطة کولتپه، دو نمونه مهر استوانهای و استامپی به دست آمده است که در نوع خود بینظیرند. یافت شدن مهر استوانهای مربوط به دورة II کورا- ارس نشان از پیچیدگیهای خاص در ساختار اجتماعی و اقتصادی جوامع این دوران دارد و نشان میدهد که جامعه در آستانة تحول و ورود به پیچیدگیهای جدیدی بوده است که از آن به عنوان دورة کورا- ارس یاد میکنند. این نوع آثار همچنین گواه تغییرات تدریجی از دورة مسوسنگ جدید به مفرغ قدیماند.
نکتةقابلاشارةدیگررسوبگذاریدشتاستکهباحفاریتاعمقخاکبکر مشخص شد که اطراف محوطه بهشدتتحتتأثیررسوبگذاری دشت بوده و دشت اطراف محوطه درحدود 6-7 متر رسوبگذاری داشته است.
جدول 1: دورهبندی محوطة کولتپه براساس کاوشهای فصل اول و دوم
Kul Tepe Periods |
Cultural Phases |
Range (cal BC) |
VIII |
Early Chalcolithic (Dalma) |
5000 — 4500/4400 |
VII |
LC1: Pisdeli /Hasanlu VIII = Post-Ubaid period |
4500/4400 — 4350 |
VIB |
LC2: Chaff-Faced |
4350-4000 |
VIA |
LC3: Chaff-Faced |
4000-3750 |
V |
Kura-Araxes I |
3400/3350-3000/2900 |
IV |
Kura-Araxes II, III |
3000/2900-2600/2500 |
III |
Middle Bronze Age (Urmia Ware) |
2600/2500-2200 |
II |
Iron Age III, Urartian |
8th-6th c. |
I |
Achaemenid |
5th-2th c. |
5. نخستین فصل کاوش محوطة کولتپة هادیشهر وانجاممطالعاتآزمایشگاهیومطالعاتمیانرشتهای
- تاریخگذاری رادیوکربن (Radiocarbon Dates)
در مجموع 47 نمونه زغال برای تاریخگذاری از فصل اول و 101 نمونه از فصل دوم کاوش برداشت شد. با توجه به اینکه نخستین و دومین فصل کاوش محوطة کولتپة هادیشهر برای پاسخ به پرسشهای بنیادین در منطقة شمال غرب ایران بود، سعی شد تا این مهم با تاریخگذاری مطلق رادیوکربن مرتفع گردد. 16 نمونه از لایههای مختلف و عمدتاً از لایههای مربوط به دورة مسوسنگ جدید و مفرغ قدیم برای آنالیز به مؤسسة سیانآراس (CNRS) فرانسه و دپارتمان مهندسی نوآوری دانشگاه سالنتو ایتالیا (Dipartimento di Ingegneria dell’Innovazione - Università del Salento) و به مرکز تعیین قدمت (CEntro di DAtazione e Diagnostica) فرستاده شد که نتایج آن در جدول زیر آمده است. با انجام این نمونهها سعی بر این است تا مشکل گاهنگاری شمال غرب ایران در دورة مورد بحث تا حدودی روشن شود.
جدول 2: تاریخگذاریهای مطلق انجامشده از فصل اول و دوم کاوش کولتپه
Period |
Phase |
Trench IV Locus |
Depth (m) |
Lab. ref. |
BP |
cal BC (95,4%) |
VIII |
Early Chalcolithic (Dalma) |
4077 |
10.40 |
LTL-14991A |
5939 ± 45 |
4934-4718 |
VIB |
LC2: Chaff-Faced |
4026 |
3.48 |
LTL-14990A |
5232 ± 35 |
4226-3965 |
VIA |
LC3: Chaff-Faced |
4025 |
3.36 |
LTL-14989A |
5110 ± 45 |
3988-3791 |
V |
Kura-Araxes I |
4024 |
3.30 |
LTL-14446A |
4371 ± 45 |
3270-2890 |
V |
Kura-Araxes I |
4022 |
3.08 |
LTL-14445A |
4465 ± 45 |
3350-2940 |
IV |
Kura-Araxes II-III |
4006 |
2.41 |
LTL-14444A |
4129 ± 50 |
2880-2570 |
Period |
Phase |
Trench III Locus |
Depth (m) |
Lab. ref. |
BP |
cal BC (95,4%) |
VIII |
Early Chalcolithic (Dalma) |
3028 |
7.80 |
LTL-13047A |
5647 ± 50 |
4594 – 4359 |
VII |
LC1: Pisdeli / Hasanlu VIII |
3022 |
4.55 |
LTL-13046A |
5590 ± 40 |
4494 – 4350 |
VIB |
LC2: Chaff-Faced |
3018 3014 3008 |
3.43 2.35 1.20 |
Ly-10439 LTL-13045A Poz-61372 |
5360 ± 30 5350 ± 35 5335 ± 30 |
4326 – 4056 4322 – 4053 4260 – 4050 |
VIA |
LC3: Chaff-Faced |
3005 |
0.53 |
LTL-13047A |
5230 ± 45 |
4228 - 3962 |
Period |
Phase |
Trench II Locus |
Depth (m) |
Lab. ref. |
BP |
cal BC (95,4%) |
VIA |
LC3: Chaff-Faced |
loc.2055 loc.2053 |
14.45 13.51 |
LTL-13043A Poz-61373 |
5126 ± 45 5065 ± 30 |
4037 – 3797 3956 – 3792 |
V |
Kura-Araxes I |
loc.2044 F2036 |
11.45 10.78 |
LTL-14447A LTL-13042A |
4430 ± 45 4502 ± 45 |
3340 – 2920 3358 – 3030 |
IV |
Kura-Araxes II-III |
loc.2030 |
5.25 |
Ly-10440 |
4175 ± 30 |
2884 – 2638 |
III |
Middle Bronze (Urmia Ware) |
loc.2020 |
3.34 |
Poz-61374 |
3845 ± 30 |
2456 – 2204 |
II |
Iron Age III / Urartian |
loc.2009 |
1.42 |
Poz-61376 |
2170 ± 30 |
360 - 116 |
Period |
Phase |
Trench I Locus |
Depth (m) |
Lab. ref. |
BP |
cal BC (95,4%) |
III |
Middle Bronze (Urmia Ware) |
1036 |
3.30 |
Poz-61377 |
3985 ± 30 |
2576 - 2462 |
6. نتیجه
همانگونه که اشاره شد، کولتپه محوطة چند دورهای است که نهشتههای باستانشناختی آن متعلق به دورة مسوسنگ انتقالی و قدیم (دالما)، مسوسنگ میانی و جدید (مسوسنگ جدید 1، 2 و 3) و مفرغ قدیم، میانی و جدید و نیز عصر آهنIII، اورارتویی و هخامنشی است. محوطة کولتپه که دارای 19 متر ارتفاع از سطح زمینهای حاصلخیز اطراف است، موقعیتی سوقالجیشی در حاشیة جنوبی رود ارس داشته است؛ چرا که این محوطه بر سر راه یکی از مهمترین راههای درة میانی ارس قرار گرفته بود که درة میانی ارس را به ارتفاعات قفقاز جنوبی متصل میکرد. کولتپه همچنین در کنار یکی از زیرشاخههای فرعی مهمترین محورهای مواصلاتی شرقی- غربی قرار داشت که از آن به عنوان جادة خراسان بزرگ و یا راه ابریشم معروف یاد میشود. محوطة کولتپه در نزدیکی درة وسیعی قرار گرفته است؛ جایی که مرکز مناطق مرتفع و چهارراه جادههای اصلی است که فلات ایران را به آناتولی و قفقاز و نیز به بینالنهرین مرتبط میسازد. این موقعیت استراتژیک نقش پررنگتری به خود میگیرد زمانی که از منابع غنی مانند مس، ارسنیک و نمک برخوردار باشد.
با توجه به یافتشدن آثار دورة مسوسنگ جدید در محوطة کولتپه و نیز وجود آثار بسیار ارزشمند از دورة شکلگیری وکورا- ارس Iو نیز وجود مرحلة انتقالی از دورة مسوسنگ جدید به مفرغ قدیم پرسشهای بسیاریدراینزمینهمطرحاست.باتوجهبهشباهتهایفرامنطقهایبینآثارمسوسنگجدیدکولتپهو مناطق همجوار مانند شرق آناتولی، شمال بینالنهرین، منطقة جزیره و نیز به دلیل اطلاعات اندکی که در شمال غرب ایراندراینزمینهوجوددارد،بایدبرایمقایسةنسبیازمحوطههای معروف با لایهنگاریهای منظم سود جست؛ محوطههاییمانندتپةگاورا،تلبراک،نورشونتپه،محوطةهمامالترکمن، تل زیدان، ارسلانتپه در شرق آناتولی، و عمدهمحوطههایموجوددرمنطقة نخجوان و قفقاز جنوبی (مانند کولتپة نخجوان و اوچولار تپة سی)؛ محوطههایی که چندین دهه مطالعات باستانشناختی در آنها انجام گرفته است. همچنین برای تبیین وجودی فرهنگ کورا- ارس و نیز فرآیند شکلگیری آن نیز نیازمند بررسیها و مقایسة بیشتر در این حوزة فرهنگی هستیم.
در پی پژوهشهای گستردهای که دربارة توسعة جوامع اولیة پیچیده (Early Complex Societies) در شمال سوریه و شمال بینالنهرین در طی چندین دهة گذشته صورت گرفته است (Algaze, 1993; Rothman, 2001; Postgate, 2002 & Butterlin, 2003)، به نقشی که این مناطق مرتفع در پویایی تبادلات بینمنطقهای و ظهور پیچیدگی اجتماعی بازی کردهاند، بسیار اشاره شده است (Frangipane, 1993; Marro, 1997; Frangipane, 2001; Helwing and Özfirat, 2005; Fazeli and Sereshti, 2005 & Marro, 2007 ). یکی از موضوعات مهم مورد مطالعه دربارة تبادلات بین مناطق مرتفع و دشتها و زمینهای پست، بهویژه در طی دورة مسوسنگ جدید است؛ زمانیکه نهاد فرهنگی جنوب بینالنهرین، یعنی فرهنگ اروک بهنظرمیرسد که تا دامنههای توروس شرقی و کوههای زاگرس توسعه یافت. در این زمینه چندین پرسش مطرح است: آیا ارتباطی بین دشتهای سوری- بینالنهرینی و مناطق مرتفعی که در چارچوب ارتباطات تجاری در امتداد راههای خاصی قرار گرفتهاند وجود دارد؛ همانگونه که این موضوع با حضور تعداد کمی از سکونتگاههای اروکی در مناطق کلیدی مانند تپة گودین در درة کنگاور یا محوطة تپة جیک در حوضة فرات علیا پیشنهاد میشود؟ یا اینکه این مناطق مرتفع که محوطههایی مانند کولتپه در زمرة آنها قرار میگیرد، در فرآیند پیچیدگی بین جوامع خودشان بودهاند، بدون اینکه هیچ ارتباطی با جنوب (بینالنهرین) داشته باشند؛همانگونه که لایههای استقراری ارسلانتپة VII این موضوع را تایید میکند؟ یا به عبارتی دیگر این جوامع موجود در مناطق مرتفع تا چه حد با جهان سوری- بینالنهرینی متحد و یکپارچه شدند؟
تنها شمار اندکی از محوطهها در منطقة زاگرس و فرات علیا وجود دارند که لایهنگاری منظمی دارند؛ به همین دلیل هنوز بعد از گذشت نزدیک به سی سال، بسیاری از این پرسشها، بیپاسخ مانده است. موضوع دیگر، منشأ فرهنگ کورا- ارس است که از دیگر سؤالات اساسی و بسیار مبهم است؛ پدیدة بسیار مبهمی که دامنة گسترش آن در طی هزارة چهارم و سوم ق.م به مرکز آناتولی و حتی تا فلسطین نیز رسیده است: اینکه آیا پدیدة کورا- ارس از فرهنگ محلی مس و سنگ جدید در منطقة شمال غرب ایران و قفقاز در طی نیمة اول هزارة چهارم ق.م نشئت یافته است؟ یا اینکه ما با نهادی مستقل و جداگانه روبهرو هستیم که همراه با پویایی اجتماعی- اقتصادی خود توسعه یافته است؟ بههرحال، جوامع کورا- ارس در طی فرآیندی توسعهای که چیزی در حدود هزار سال به طول انجامیده است، به تدریج جایگزین جوامع دورة مسوسنگ جدید در قفقاز، شرقآناتولیو شمال غرب ایران شدند (Marro, 2005). در حقیقت، درک ما از شکلگیری و تطور فرهنگهای مسوسنگ جدیدِ قفقاز جنوبی و شمال غرب ایران بسیار ناچیز است، ولی آن چیزی که مسلم است، این است که پژوهشهای اخیر نشان داد که روابط بین فرهنگهای مناطق مرتفع و تمدنهای سوری- بینالنهرینی در طی دورة مسوسنگ جدید بسیار قویتر و مشهودتر از آن چیزی است که در گذشته تصور میشد (Abedi et al., 2014; Abedi et al., 2015; Marro, 2000, 2007, 2010, 2012 & Lyonnet, 2000 )، اما معنی این ارتباطات چیست؟ آیا ما با مهاجرت (فصلی یا...) گروههایی از شمال بینالنهرین به قفقاز و شمال غرب ایران مواجهایم؟یااینکهبهکلی باید تعریف ما از فرهنگ یا فرهنگهای مناطق مرتفع دوباره ارزیابی شود؟
براساس مواردی که گفته شد، محوطة کولتپه به چندین دلیل مورد کاوش قرارگرفت:
- وجود لایههای فرهنگی مسوسنگ جدید که لایههای مفرغ قدیم بلافاصله بعد از آن قرار میگیرند؛
- مهمتر از این، به دلیل وجود دورهای به نام دورة انتقالی بین این دو دوره.
این گونه محوطههای چند دورهای در مناطق مرتفعی مثل شمال غرب ایران و بهطورکلی در قفقاز بسیار نادرند و محوطههایی که دارای آثار و لایههای فرهنگی هر دو دورة مسوسنگ جدید و مفرغ باشند بسیار اندک است. در مناطق همجوار کولتپه هم میتوان به محوطة معروف اوچولار تپة سی اشاره کرد که از این حیث جزء محوطههای کلیدی به شمار میآید. علاوه بر اوچولار تپة سی، در منطقة نخجوان میتوان به محوطههای کولتپة I، خلج و عرب ینگیجسی نیز اشاره کرد (Bahshaliyev, Marro and Ashurov 2010: 85).
در بین آثار بهدستآمده از ترانشههای III و IV محوطة کولتپه سفالهایی با نشانههای ترکیبی از هر دو دورة مسوسنگ جدید و مفرغ قدیم وجود دارند که تا حدودی ناشناخته ماندهاند. احتمالاً این گروهِ سفالی را میتوان گروهی دانست که متعلق به مرحلة انتقالی یا همان مرحلة شکلگیری و کورا- ارس I اند که حدس میزنند اینها سفالهای جدیدتری از توسعة محلی سفالهای قدیمیتر، یعنی مسوسنگ جدیداند که اگر این فرض را بپذیریم، میتوان این را هم پذیرفت که فرهنگ کورا ـ ارس ممکن است از قفقاز جنوبی منشأ گرفته باشد، یا اینکه این تولیداتِ مخلوطی و ترکیبی یا همان مرحلة انتقالی، احتمالاً فقط نشاندهندة این است که سفالگران دورة مسوسنگ جدید تحتتأثیر ویژگیهای فناوری جدیدی قرار گرفتهاند که تازهواردان با خود آوردهاند. اگر این فرض جدید را بپذیریم، میتوان گفت فرهنگ کورا- ارس از قفقاز جنوبی بهتدریج تا مرکز آناتولی، زاگرس (تپة گودین) و فلسطین (خیربت کراک) طی نیمة دوم هزارة چهارم ق.م و نیمة نخست هزارة سوم ق.م گسترش یافته است و این میتواند بهعنوان توسعهای برونزا در نظر گرفته شود که بهتدریج جایگزین جوامع مسوسنگ جدید در سرتاسر قفقاز، شمال غرب ایران و شرق آناتولی شد.
همانگونه که انتظار میرفت محوطة کولتپه نیز مانند چند محوطة موجود در قفقاز جنوبی دارای مرحلة شکلگیری و فرهنگ کورا- ارس I است و نیز به دلیل موقعیت خاص محوطة کولتپه و قرارگرفتن در گذرگاه قفقاز جنوبی به شمال غرب و داخل فلات ایران، میتوان از اینمحوطهبهعنوانیکیازکلیدیترینمحوطههای عصر مفرغ شمال غرب ایران نام برد که نقش بسزا و کلیدی در انتقال این فرهنگ به داخل فلات ایران داشته است؛ چراکه تنها ما در چند محوطة عصر مفرغ شاهد ظهور مراحل آغازین این فرهنگ هستیم.
اینکاوشنشاندادکهنخستینلایههایمحوطهبهدورةمسوسنگقدیمتعلقدارندکهلایههایمسوسنگ میانی، جدید و مرحلة شکلگیری و فرهنگ کورا- ارس I روی آنشکلگرفتهاند.درطیکاوشهیچگونه وقفة فرهنگی بین آثار مسوسنگ جدید و مفرغ قدیم مشاهده نشد؛ این مرحلة انتقال در محوطه اتفاق افتاده است و اقوام کورا- ارسی (مفرغ قدیم) به احتمال بسیار از درون بافت اقوام مسوسنگ جدید کولتپه بیرون آمدهاند و وقفهای بین این دو دوره وجود نداشته است. شواهد باستانشناختیِ اولین و دومین فصل کاوش نوعی تداوم را از دورۀ مسوسنگ جدید به مفرغ قدیم نشان میدهد و بهنظرمیرسد در مناطقی مانند کولتپه که بهعنوان مناطق اولیه و منشایی فرهنگ کورا- ارس هستند، مهاجرتی صورت نگرفته است. با توجه به یافتن کورههای سفالگری و ذوب فلز در محوطه در لایههای عصر مفرغ، این مسئله را میتوان اذعان کرد که سفالها و برخی از آثار شاخص در خود محوطه تولید میشدهاند، اما پاسخ به این پرسش که آیا مهاجرتی صورت گرفته و اگر صورت گرفته، چگونه بوده است؟ از عهدة این کاوشهای اندک برنمیآید و لذا مطالعات تکمیلی این موضوع را اثبات خواهد کرد، لیکن آنچه از شواهد مادی باستانشناختی محوطه قابل درک است، اینموضوعاستکهبهاحتمال قوی اقوام مفرغ قدیم از درون بافت اقوام مسوسنگ جدید بیرون آمده و جوامع مفرغ را تشکیل دادهاند؛ به همین دلیل هیچ آثاری از کشمکش در مراحل گذار در این مناطق دیده نمیشود.
علاوه بر آثار بسیار مهم و غنی از دورة مسوسنگ جدید و مفرغ قدیم، استقرار در محوطة بدون وقفه در دورة مفرغ میانی و جدید با ظهور سفالهای نوع ارومیه ادامه مییابد. در برش لایهنگاری هیچ آثاری از دورة آهن I و II به دست نیامد و محوطه با وقفهای به دوران عصر آهن III وارد شده است. فوقانیترین لایههای محوطه نیز شامل آثاری از دورة اورارتویی و در نهایت هخامنشی- فراهخامنشی (Hasanlu IIIB-A) است. پس از این دوران، محوطه بهکلی ترک میشود و هیچ استقراری در دورههای تاریخی و اسلامی در بخشهای مختلف آن قابل مشاهده نیست.
در طی فصل دوم کاوش که عمدتاً معطوف به تبیین چگونگی فرآیند گذار از دورة مسوسنگ جدید به مفرغ قدیم در محوطه بود، آثار بسیار ارزشمندی، اعم از 15 مرحله معماری از دورة مفرغ قدیم (تصویر 4) همراه طیف وسیعی از سفالهای این دوره و سایر اشیاء ویژه چون پیکرکهای حیوانی شاخص، اشیاء مفرغی و... از کاوش ترانشههای I و IV به دست آمد (تصویر 6). شاخصترین اثر یافتشده از فصل دوم کاوش عبارت بود از مهر استوانهای که برای نخستینبار از فرهنگ کورا- ارس در این منطقه یافت شد. با توجه به آثار شاخص سفالی از دورة مسوسنگ جدید و مفرغ قدیم، یافتهها نشان از گذار از دورة مسوسنگ جدید به مفرغ قدیم در محوطه دارد که بازة زمانی 3600-3300 ق.م برای دورة آغازین و کورا- ارس I در محوطه تخمین زده شد (Abedi et al., 2014). از فصل اول و دوم کاوش در کولتپه درمجموع 16 نمونه تاریخگذاری مطلق انجام شد که در تکمیل جدول گاهنگاری شمال غرب ایران نقش بسزایی ایفاء خواهد کرد.
اما نتایج فصل دوم کاوش در محوطة کولتپه ابهامات و پرسشهای اساسی دیگری دربارة باستانشناسی پیش از تاریخ شمال غرب ایران پیشروی نهاد که همچنان نیازمند مطالعات و پژوهشهای بیشتری است؛ پرسشهایی از این قبیل: از آنجایی که در دومین فصل کاوش محوطة کولتپه آثار هر دو دورة مسوسنگ جدید 3 و کورا- ارس I شامل سفالهای شاخص قهوهای- خاکستری- سیاه براق همراه با سفالهای شاخص با دستة نخجوانی بهطور همزمان و در کنار سفالهای کاه رو یا سفالهای با کاه زیاد دورة مسوسنگ جدید 3 در کنار یکدیگر یافت شد، چه نوع تحولاتی برای این بازة زمانی در منطقة شمال غرب ایران میتوان متصور بود؟ آیا این پدیدة کورا- ارس از فرهنگ محلی مسوسنگ جدید در منطقة قفقاز در طی نیمة نخست هزارة چهارم ق.م منشأ یافته است؟ یا اینکه ما با یک نهاد مستقل و جداگانهای روبهرو هستیم که همراه با پویایی اجتماعی- اقتصادی خود توسعه یافته است؟ با توجه به یافتن مهر استوانهای از لایههای فرهنگ کورا- ارس II در فصل دوم کولتپه و اهمیت این دوران در ارتباط با گذار جوامع این منطقه از دورة مسوسنگ جدید به مفرغ قدیم، چه تغییر و تحولاتی در ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جوامع این دوران رخ داده است؟ با توجه به گزارش اندک برخی آثار از دوران آغازین مفرغ در شمال غرب ایران، وضعیت این منطقه در مراحل نخستیناین فرهنگ بهچهصورتبودهاست؟باتوجهبهیافتنآثاربسیارارزشمندازدورةI کورا- ارسآیا منطقة شمالغربرا میتوان بهعنوان یکی از کانونهای مرکزی شکلگیری فرهنگ کورا- ارس یا مفرغ قدیم دانست؟
پینوشت
1. نخستین فصل کاوشهای باستانشناختی در این محوطه با مجوز رسمی پژوهشکدة باستانشناسی به شمارة 488/208/892 و با همکاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان آذربایجان شرقی و سازمان منطقة آزاد تجاری- صنعتی ارس جلفا از اول خرداد تا 20 مرداد 1389 به مدت 70 روز فعالیت میدانی به سرپرستی حمید خطیب شهیدی و اکبر عابدی انجام شد.
2. با توجه به وجود چندین بخش شبیه طاق در بخشهایی از محوطه و نیز خاکستر فراوان در لایهها و برشهای طبیعی ایجاد شده، کولتپه (تپة خاکستر) در میان مردمان هادیشهر بهعنوان آتشکدهای زرتشتی معروف است و معتقدند که ارتفاع زیاد تپه به دلیل برافراشته بودن چند هزار سالة آتش در این آتشکده بوده است.
3. دومین فصل کاوش محوطة کولتپة هادیشهر با مجوز رسمی پژوهشکدة باستانشناسی به شمارة 262/208/922 از تاریخ 10/06/1392 الی 30/7/1392 به مدت 50 روز کار میدانی با ایجاد دو گمانه به نامهای I و IV به انجام رسید.
4. LC1: Post-Ubaid=Pisdeli
5. LC2: Chaff-Faced Ware
6. LC3: Chaff-Faced Ware
7. نکتهای که در اینجا باید اشاره شود این است که کاوش محوطة کولتپه جزء معدود محوطههای پیش از تاریخی در شمال غرب و مخصوصاً در استان آذربایجان شرقی است که بعد از انقلاب اسلامی ایران، یعنی بعد از گذشت سی سال بهصورت هدفمند و با طرح پرسش انجام یافته است؛ چراکه اغلب حفاریها و بررسیهای انجامشدة بعد از انقلاب مربوط به پروژههای نجاتبخشی سد بوده و سرعت در اجرای کاوشها بهاحتمال، دقت در انجام دادن آنها را تا حدودی کاهش داده است.
8. Hasanlu IIIB, A
9. Black-Burnished Ware
10. Proto-Kura-Araxes/Kura-Araxes I= Kul Tepe V
تصویر 1-1: دورنمای محوطة کولتپه (دید از شمال)؛ 1-2: موقعیت قرارگیری محوطة کولتپه در شمال غرب ایران و محوطههای اشاره شده در متن |
تصویر 2: نقشة توپوگرافی کولتپه و گمانههای ایجادشده در فصل اول و دوم کاوش
|
تصویر 4: سازههای معماری بهدستآمده از دورة II و III کورا – ارس در ترانشه های I و II کولتپه
|
تصویر 6: نمونة پیکرکهای حیوانی بهدستآمده از فصل اول و دوم کولتپه
|
تصویر 5: سفالهای شاخص نوع کورا – ارسی کولتپه
|
تصویر 3: برش لایهنگاری ترانشة پلکانی I در دامنة جنوبی تپه
|
تصویر 7: برش لایهنگاری ترانشههای II و III
|
تصویر 8: برش لایهنگاری ترانشههای I و IV کولتپه
|
تصویر 9: نمونه سفالهای نوع کولتپه VII، پیزدلی
|
تصویر 10: نمونه سفالهای نوع کولتپه VIII، دالما
تصویر 11: تصویر مهر استوانه ای بهدست آمده از کولتپه