نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشجوی دکتری باستانشناسی، گرایش پیش از تاریخ، دانشگاه تهران
چکیده
بررسی و درک چگونگی پیدایش و گسترش شیوههای ثبت و ضبط اطلاعات در جوامع انسانی پیش از تاریخ، همواره در مطالعات باستانشناسی حائز اهمیت بوده است. چنین مطالعاتی از آن رو ارزشمند است که مراحل نخستین استفاده از سامانۀ حسابداری و نظام شمارشی را بررسی میکند که متعاقباً در عصر شهرنشینی و دوران تاریخی به یکی از عاملیتهای اصلیِ مدیریت نهادمند و دیوانسالاری مبدل میشود. تپه زاغه واقع در دشت قزوین، یکی از محوطههای بسیار مهمِ دورۀ گذار از عصر نوسنگی به مسسنگی است که طی کاوشهای انجام شده، علاوه بر شواهد و یافتههای فرهنگی گوناگون، مجموعۀ قابلتوجهی از اشیاء شمارشی نیز در آنجا کشف شده است؛ از این رو، 238 عدد از اشیاء شمارشی این محوطه از نظر گونهشناختی و تحلیل نظری بررسی شدهاند. بازشناسی سامانۀ حسابداری و نظام شمارشی در تپه زاغه و همچنین شناخت اینکه این سامانه در جامعۀ زاغه در چه مرحلهای از تطور قرار داشته است، از اهداف اصلی این نوشتار است. بر اساس مطالعات انجام شده، جامعۀ زاغه سامانۀ حسابداریِ به نسبت رشدیافتهای به منظور محاسبه، حفظ و نظارت بر میزانِ محصولات کشاورزی و دامداری داشته است و اشیاء شمارشی، به عنوان کارابزار اصلی این فرآیند استفاده شدهاند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
An Archaeological Study on Accounting System in Prehistoric Human Societies of the Qazvin Plain: the Case of Tepe Zagheh
نویسنده [English]
- Niloufar Moghimi
Ph. D Candidate in Prehistoric Archaeology, Department of Archaeology, University of Tehran
چکیده [English]
The study of the circumstances surrounding the development of record-keeping for information purposes, and of what these records looked like, in prehistoric human societies has always played a significant role in archaeological research. Such research is important because it relates to the beginnings of the use of accounting and reckoning systems, which came to be one of the principal elements of institutionalized management and bureaucracies under during the urbanized historical periods. Tepe Zagheh is one of the key sites of the transitional period from Neolithic to Chalcolithic in the Qazvin Plain, having provided a considerable collection of tokens (counting objects) in addition to the various other pieces of cultural evidence that were discovered through the successive excavations projects. Thus 238 Zagheh tokens were available for typological study and theoretical analysis. The main goal of this paper is to re-identify accounting and reckoning systems applied in Tepe Zagheh and to study the evolutionary processes of accounting systems in this prehistoric site. It is apparent from the study that the Zagheh society experienced an early form of accounting system for keeping track of farm products and of animal counts, and that tokens were the tools used to document such reckoning processes.
کلیدواژهها [English]
- Accounting system
- Reckoning system
- Counting objects / Tokens
- Tepe Zagheh
- Transitional period from Neolithic to Chalcolithic
1- مقدمه
تپه زاغه یکی از محوطههای کلیدی و بسیار مهمِ دورۀ گذار از عصر نوسنگی به مسسنگی در دشت قزوین است که آثار و شواهدی از نخستین مراحل شکلگیری لایهبندی و رتبههای اجتماعی را در خود جای داده است؛ شواهدی نظیر بناهای یادمانی با کاربرد اجتماعی- آیینی، شیوههای تدفین و متعلقات و هدایای متفاوت و متنوع به همراه متوفیان، تولید تخصصی مصنوعات و کالاها، نخستین مراحل تفکیک فضاهای مسکونی و صنعتی از یکدیگر، کشاورزی پیشرفته با رشد شیوههای آبیاری و اهلیسازی نباتات، دامپروری توسعه یافته و اهلیکردن گونههای متنوع جانوری و بسیاری شواهد دیگر، همگی بیانگر شکوفایی و آغاز نخستین مراحل شکلگیری جوامعی هستند که بعدها به شکل جوامع طبقاتی و سپس پیچیده ظاهر میشوند. فرآیند تطور و تحول جوامع به سمت پیچیدگی اجتماعی- سیاسی- اقتصادی، عموماً با توجه به تحولات فرهنگی و فناورانه بررسی و معرفی شده که دارای چند مرحله است: جوامع برابر، جوامع رتبهای، جوامع طبقاتی و جوامع حکومتی (Fried, 1967: 109).
پژوهشگران ویژگیهای گوناگونی را برای سازمان اقتصادی- اجتماعی جوامع سلسله مراتبی بر شمردهاند که از جمله مهمترین آنها عبارتاند از: کشاورزی پیشرفته به شیوۀ آبیاری و همکاری سازمانیافته و کار گروهی در این زمینه (Wenke, 1980: 353)، افزایش جمعیت، مازاد محصول، به وجود آمدن واحدهای سیاسی، مدیریت اداری، شکلگیری مکانها یا مراکزی با کارکرد اداری و آیینی (Renfrew, 1973: 125-129)، نهادهای هماهنگسازی و تصمیمگیری مشترک در یک طبقه که به نظارت اداری یا مرکزی منجر میشود (Rothman, 1994: 97)، نظام بازپخش محصولات، مبادله (Hirth, 1996: 217-218)، تخصصپذیریِ حرفهها (1991: 3 , Costin) و... .
یکی از عوامل محرک در رشد فرهنگی- اجتماعی جوامع انسانی، افزایش مازاد محصول و شکلگیری حرفههایی است که متخصصانی به آنها مشغولاند. در چنین جوامعی، قشری از جامعه کنترل بر امور و توزیع محصولات را بین افراد مختلف به دست میگیرد. شکلگیری و ظهور قشر و طبقة برتر، یکی از ویژگیهای جوامع طبقاتی است که از جمله وظایف اصلی آن گردآوری محصولات نهایی متخصصان صنعت و مازاد محصول کشاورزان و دامپروران و سپس بازپخش آنهاست (Service, 1962: 171). در این فرآیند، جوامع انسانی همواره به منظور محاسبه، هماهنگسازی، تصمیمگیری، حفظ و نظارت بر محصولات تولیدی خود و منابع موجود در طبیعت، به ثبت و ضبط و پردازش اطلاعات مرتبط با آنها نیاز داشتهاند (Wright andJohnson, 1975: 267) که شکلی از حسابداری نخستین است. یکی از کارابزارهای اصلی برای سهولت و دقت در انجام دادن این کار، اشیاء شمارشی هستند. طی کاوشهای انجام شده در تپه زاغه، مجموعۀ قابلتوجهی از انواع اشیاء شمارشی کشف شده و بستر مطالعاتی مناسبی را برای بررسی سامانۀ حسابداری و نظام شمارشی در جوامع پیش از تاریخ دشت قزوین فراهم کرده است که در نوشتارِ پیشرو بدانها میپردازیم.
اهداف اصلی این نوشتار عبارتاند از: طبقهبندی و گونهشناسی اشیاء شمارشی به دست آمده از تپه زاغه، بازشناسی سازوکار مدیریت منابع و محصولات و به صورت کلی سامانۀ حسابداری در جامعۀ زاغه (به طور اخص) و در جوامع پیش از تاریخ دشت قزوین (به طور اعم). اینکه سامانۀ حسابداری و نظام شمارشی منابع در جامعۀ زاغه چه سازوکاری داشته و بر مبنای تطبیق و مقایسۀ اشیاء شمارشی با دیگر یافتههای فرهنگی، اساساً در چه سطحی از پیچیدگیهای اجتماعی- اقتصادی قرار داشته است و نقش و کاربرد اشیاء شمارشی در آن چیست، جملگی از پرسشهای مطرح اصلی در این نوشتار هستند. در این مقاله اشیاء شمارشی یافت شده در تپه زاغه از کاوش سالهای 1349، 1350، 1351، 1352، 1390 و 1391 هـ.ش بررسی و تحلیل شدهاند که سعی بر آن است تا بر پایۀ ترکیب مبانی نظری و نتایج حاصل از مطالعۀ یافتهها و مدارک بهدستآمده از کاوشهای باستانشناسی، درک و تفسیری صحیح و منطقی از سامانۀ حسابداری و نظام شمارشی در جامعۀ زاغه بازشناسی شود.
2- پیشینۀ علمی موضوع
از پژوهشهایی که دربارۀ اشیاء شمارشی و نظام حسابداری صورت گرفته، بررسیهای پیشگامانۀ دنیس اشماندت - بسرات (1974، 1981، 1992، 1995 و 1996) و نظریۀ وی دربارة آغاز نگارش حائز اهمیت است. مطالعات جامع وی بر مجموعة اشیاء شمارشی به دست آمده از خاورمیانه، مبنای شناختِ کارکرد و نقش اشیاء شمارشی و نظام حسابداری در دوران پیش از تاریخ شده است. بررسیهای اشماندت - بسرات (Schmandt-Besserat) در پژوهشهای گذشته ریشه داشته است که وی را بدین سوی رهنمون ساختهاند؛ از جمله بررسیهای لئو اوپنهایم (1959) بر گویهای گلی هزارۀ دوم پ.م، از محوطۀ نوزی در بینالنهرین و بررسیهای پیر آمیه (1966الف و ب) بر اثر مُهرها، گویهای گلی و گلنوشتههای هزارۀ چهارم پ.م از محوطۀ شوش در ایران را میتوان به عنوان پیشینۀ مطالعات نظام شمارشی و حسابداری دانست که قبل از اشماندت – بسرات، فرضیاتی در این باره مطرح کرده بودند.
هرچند که موارد پژوهش دربارة تپه زاغه به رغم برخی اختلاف عقاید و چالشهای نظری، نسبتاً جامع و کامل است، دربارة سامانۀ شمارشی و شیوههای ثبت و ضبط اطلاعات در این جامعۀ مربوط به دورۀ گذار از نوسنگی به مسسنگی، بررسی و مطالعۀ منسجمی انجام نشده است. این موضوع نهتنها دربارة تپه زاغه در دشت قزوین، بلکه دربارۀ دیگر محوطههای پیش از تاریخ فلات مرکزی مصداق دارد؛ به بیان دیگر، به استثنای مقالۀ کوتاه مرحوم محمدصالح صالحی با عنوان احتمال وجود اشیاء شمارشی در تپه زاغه در یادنامۀ گردهمایی باستانشناسی که در سال 1373 هـ.ش در شوش برگزار شده بود، بررسی و مطالعۀ جامعی دربارة نظام شمارشی، حسابداری و اشیاء شمارشی فلات مرکزی انجام نشده است. مرحوم صالحی (1376: 255-257) در این مقاله به بحث دربارۀ کاربری و نقش اشیاء شمارشی در نظام حسابداری جوامع پیش از تاریخ پرداخته و چهار شیء گلی (یک شیء مخروطی، یک شیء استوانهای شکل و دو شیء مدور) که در سال 1372 هـ.ش طی کاوشهای تپه زاغه به سرپرستی وی کشف شده بودند را به عنوان اشیاء شمارشی یا شمارنده معرفی نمود و احتمال داد که شیوهای ابتدایی از حسابداری و حفظ اطلاعات در تپه زاغه وجود داشته است.
صادق ملک شهمیرزادی نیز در رسالۀ دکتری خود با عنوان تپه زاغه: روستایی از هزارۀ ششم پ.م در دشت قزوین در فلات مرکزی ایران بخشی از اشیاء شمارشی یافت شده در کاوش سالهای 1351 و 1352 هـ.ش را معرفی کرده است، اما دربارة کاربرد و نقش آنها در جوامع انسانی نظری بیان نکردهاند (1977: 362-367). اشماندت - بسرات نیز در جلد اول کتابِ پیش از نگارش: از شمارش تا خط مطلب بسیار کوتاهی را دربارة اشیاء شمارشی زاغه توضیح داده و تصاویری از نمونههایی منتشر کرده است که از کاوش سالهای پیشازانقلابکشفشدهبودند،اما از آنجا که هدف وی بیشتر معرفی اشیاء شمارشی ساده بوده، در بحث خود به ساختار اجتماعی مردمان زاغه و تحلیل آن نپرداخته است (Schmandt-Besserat, 1992, Vol. I: 41-42).
3- چیستی و کارکرد اشیاء شمارشی در سامانۀ حسابداریِ نخستین در ایران
اشیاء شمارشی یکی از نخستین اشیاء گلی در خاورمیانه هستند که از حدود 8000 پ.م در اشکال مختلفِ هندسی نظیر مخروطی، کروی (تیلهای)، بیضی، استوانهای، دیسکی، چهار وجهی، چهار گوشه، تخممرغی و... در محوطههای باستانی وجود دارند. اشیاء شمارشی به دو گروه کلی ساده و پیچیده تقسیم میشوند. اشیاء شمارشی یا توکنها (Token)1 از حدود 8000 سال پ.م تا هزارۀ چهارم پ.م به صورت ساده استفاده شدهاند. در اواخر هزارۀ پنجم و با آغاز هزارۀ چهارم پ.م، دومین مرحلۀ تطوری آغاز شد که در طی آن اشیاء شمارشی پیچیده به اشیاء شمارشی سادۀ قبلی اضافه شدند. اشیاء شمارشی پیچیده علاوه بر اشکال هندسی و طبیعتگرای جدید، دارای برخی نشانهها بودند (Schmandt-Besserat, 1996: 16).
فلسفۀ وجودی و نقش اشیاء شمارشی در جوامع انسانی در تقابل با نیازهای اقتصادی بوده است. ابتدا اشیاء شمارشیِ ساده به منظور حسابداری محصولات و تولیدات کشاورزی و در مرحلۀ بعد و در عصر آغاز شهرنشینی، اشیاء شمارشی پیچیده علاوه بر شمارش و ثبت میزان محصولات کشاورزی، برای حسابداری مصنوعات و محصولات تولید شده در کارگاههای صنعتی استفاده شدهاند. این کاربری اساساً به پدید آمدن نظام شمارشی و حسابداری در دورۀ پیش از تاریخ منجر شد. شیوۀ محاسبه نیز بدین صورت بوده است که هر شیء شمارشی، نماد و نمایندۀ یک محصول و کالاست و بیانگر عدد 1 یا 10 نیست؛ از اینرو، فردی که اشیاء شمارشی را حساب میکرده است، به بررسی کالاها و شمارش آنها نیز نیاز داشته است؛ مثلاً، کوزههای روغن با اشیاء شمارشی (کالانشانها) تخممرغی/ بیضی شکل مطابقت داشتهاند. در محاسبۀ اشیاء شمارشی از اصلِ «یک برابر یک» (اصل متناظر) استفاده شده است؛ بدینترتیب که یک کوزۀ روغن با یک شیء تخممرغی شکل، دو کوزۀ روغن با دو شیء تخممرغی شکل و الی آخر نشان داده میشده است (Schmandt-Besserat, 1996: 15-20). میتوان چنین اذعان داشت که اشیاء شمارشی نماد مهارتهای شناختی نوین حسابداری و مدیریت منابع بودند که انتزاع اطلاعات را میسر میکردند. درک مفهوم، پیام و نمادِ موجود در اشیاء شمارشی به آشنایی با آنها در جامعه نیاز دارد. اساساً این فناوری جدید، دادههایی منتزعتر را بر طبق متغیرهایی مانند نوع کالا، ارزش و تعداد آن پرورش داد؛ در نتیجه، جامعۀ پیش از تاریخ به مدیریت مقدارِ زیادی اطلاعات پیچیدهتر با بهرهوری بیشتر و عینی، توانا شد (اشماندت - بسرات، 1385: 17).
تپة گنجدره (لایۀ E) و تپة آسیاب در هزارۀ هشتم پ.م، نخستین محوطههای واقع در ایران هستند که اشیاء شمارشی دارند.2 در این محوطهها که هنوز در فرآیند نوسنگی شدن و اهلی کردن جانوارن و غلات هستند، اشیاء شمارشی گلی و پیکرکهای گلی انسانی و حیوانی کشف شده است. این دو محوطه حدفاصل دورۀ فراپارینهسنگی و نوسنگی با سفال هستند و شواهدی از تغییر در نظام اقتصادی و اجتماعی، فناوری، الگوهای استقراری و قرار گرفتن جوامع در روستاها و استفاده از نمادها در آنجا وجود دارد. در واقع، آغاز استفاده از اشیاء شمارشی به منظور حسابداری در ایران، در جوامعی انجام گرفت که در فرآیند نوسنگیشدن قرار داشتند. در دورههای فرهنگیِ بعدی، این نظام در ایران گسترش و تبلور یافت.
شواهد و مدارک نشان میدهد اشیاء شمارشی که در حسابداری و محاسبه کاربرد داشتهاند، پیشزمینۀ انقلاب نگارش هستند (اکبری و حصاری، 1383: 45) و نخستین نشانههای آن در مدارک نوشتاریِ اواخر هزارۀ چهارم پ.م وجود دارد که با نام گِلنوشتههای آغاز ایلامی (Proto-Elamite Tablets) شناخته میشوند.
بهترین روش برای شناسایی مفاهیم اشیاء شمارشی، بررسی نشانههای موجود بر گویهای گلی توخالی (Envelope)،لوحهایگلیشمارشی (Numerical Tablets) و لوحهای گلی تصویرنگار (Pictograph Tablets) است که بر سطح آنها اثرِ نشانده شده (فشار داده شده) و کنده شدۀ اشیاء شمارشی قابل مشاهده است3. هجده نشانۀ متفاوت بر روی لوحهای شمارشی شناسایی شده است. این نشانهها حاصل فشار دادن اشیاء متنوع شمارشی بر سطح مرطوب لوح گلی، قبل از خشک شدن است. اثر دایرههای عمیق، نشانۀ شیء شمارشی کروی (تیلهای) و اثر دایرههای کمعمق، نشانۀ شیء شمارشی دیسکی شکل است. اثر مخروطیشکل کوتاه، نشانۀ شیء شمارشی مخروطی و اثر گُوهایشکل بلند و کشیده، نشانۀ شیء شمارشی استوانهای (سیلندری) است. همچنین ترتیب و توالی توسعه و تطور اعداد و شمارههای انتزاعی نیز بازشناسی شده است که جایگزین معنای نشانههای شمارشی قبلی شدند (Damerow, 2006; Englund, 1998; Dahl, 2002) (جدول 1). بر این اساس، اشیاء شمارشی ساده شامل مخروطیها، کرویها (تیلهها) و دیسکهای تخت، واحد احتساب میزان حبوبات و غلات بودهاند؛ مخروطیها و کرویهای سوراخ شده، واحدهای احتساب اندازۀ زمین بودهاند و نمونههای استوانهای و دیسکهای عدسیشکل، واحدهای احتساب میزان حیوانات بودهاند (Schmandt-Besserat, 1981: 283 & 1996: 80-82).
کوتاه سخن این که اشیاء شمارشی ساده یکی از قدیمیترین و متداولترین کارابزارهای مرتبط با محاسبه و حسابداری دوران باستان بودهاند که در روستاهای پیش از تاریخ ایران استفاده میشدهاند. آنها در مرحلۀ بعدیِ تطوری به نشانههای مشابهی بر گویها و لوحهای گلی تبدیل و اشیاء شمارشی پیچیده نیز ابداع شدند. اشیاء شمارشی پیچیده در محوطههای آغاز شهرنشینی ایران، برای حسابداری کالاهای به اتمام رسیده نظیر نان، روغن، عطریجات، پشم، ریسمان و همچنین کالاهایی که در کارگاههای صنعتی تولید میشدهاند نظیر اشیاء فلزی، دستبند، انواع لباس و پوشاک، بوریا (حصیر)، لوازم خانه، ابزارها و انواع ظروف سفالی و سنگی استفاده شدهاند. مسلم است که کشاورزی، دامپروری و صنعت از عوامل اصلیِ تأثیرگذار در ابداع و توسعۀ نظام حسابداری و شمارشی بودهاند که همزمان با پیشرفت ساختار جوامع رخ داده است. اشیاء شمارشی ساده و پیچیده هر یک به سبک زندگی، اقتصاد و سازمان اجتماعی خاص مربوط میشوند.
با رشد و تحول جوامع از مرحلۀ بیطبقه و برابر به جوامع رتبهای، استفاده از شیوۀ ثبت و ضبط و حسابداری توسعه یافته است. اساساً، یکی از ویژگیهای اصلی جوامع رتبهای، اقتصاد «بازپخشانی» است که در آن گروهی از افراد جامعه (نخبگان) محصولات و اقلام تولید شده را گردآوری کرده و آنها را پس از شمارش و ثبت و ضبط، میان افراد جامعه بازتوزیع میکنند (Hirth, 1996: 217-218). در این روند، اقتصاد معیشتی به برنامهریزی برای کار اشتراکی به منظور کشت و دروی محصولات کشاورزی و ذخیره کردن آنها وابسته بوده است. حسابداری و ثبت و ضبط اطلاعات، زمانی الزامی و حتمی شد که جوامع، محصولات را به صورت مشترک و با اتحاد یکدیگر کشت و برداشت میکردند و اشیاء شمارشی این امکان را فراهم آوردند که هم میزان مشارکت افراد جامعه در کار همگانی و هم جزئیات میزانِ سهمی که در حین بازتوزیع به افراد میبایست پرداخت میشد، ثبت شود؛ به بیان دیگر، نقش اشیاء شمارشی بیشتر مبتنی بر حسابداری (ثبت و ضبط اطلاعات) بوده است تا فقط محاسبه و شمارش (Schmandt-Besserat, 1992, Vol. I: 172).
جدول 1. رابطۀ بین اشیاء شمارشی، نشانههای لوحهای شمارشی و نشانههای لوحهای تصویرنگار - میزان آنها را نیز فالکنشتاین ترجمه کرده است (Schmandt-Besserat 1981: Fig. 2)
4- تپه زاغه: بستر باستانشناسی مجموعۀ مورد پژوهش
محوطۀ پیش از تاریخی زاغه در منطقۀ سگزآباد از توابع شهرستان بوئینزهرا در استان قزوین، در حدود 140 کیلومتری غرب تهران، 60 کیلومتری جنوب شهر قزوین و هشت کیلومتری شمال شرق بخش سگزآباد به خط مستقیم واقع شده است. این محوطه در منطقۀ جغرافیایی - فرهنگی فلات مرکزی ایران واقع شده و دارای طول جغرافیایی 306 58 49 درجه، عرض جغرافیایی 193 49 35 درجه و ارتفاع 1252 متری از سطح آبهای آزاد است (نقشۀ 1). از منظر ظاهری، تپه زاغه برجستگی مدورِ کوچکی است که بر اساس کاوشهایی که تاکنون انجام شده، ابعاد آن در محور شمالی - جنوبی 210 متر و در محور شرقی - غربی 145 متر است. ارتفاع این محوطه از سطح زمینهای اطراف، بین یک تا دو متر متغیر و ضخامت نهشتهای فرهنگی آن حدود ششمتر است که نزدیک به پنجمتر از آنها در زیر رسوبات قرار گرفته است.
نقشۀ 1- موقعیت استان قزوین در نقشۀ ایران و محل تپه زاغه، قبرستان و سگزآباد در نقشۀ استان قزوین (Fazeli Nashli & Moghimi, 2013: Fig. 1)
تپه زاغه، تپه قبرستان و تپه سگزآباد سه محوطۀ نزدیک به هم در منطقۀ سگزآباد هستند که به منظور کاوشهای باستانشناسی دانشگاه تهران از اواخر دهۀ 1340 هـ..ش انتخاب شدهاند (نگهبان، 1376: 314). تپه زاغه برای نخستینبار به سرپرستی مرحوم عزتالله نگهبان در سال 1349 هـ..ش مورد کاوش و مطالعه قرار گرفت (نگهبان، 1351) که تا سال 1357 به مدت ده فصل، کاوش این محوطه به سرپرستیِ مشترک نگهبان و ملک شهمیرزادی ادامه یافت (نگهبان، 1356؛ Negahban, 1976) و ملک شهمیرزادی رسالۀ دکتری خویش را بر اساس یافتههای تپه زاغه تدوین کرد (Malek Shahmirzadi, 1977). در سالهای 1373 و 1374 هـ..ش مرحوم محمدصالح صالحی از سوی مؤسسۀ باستانشناسی دانشگاه تهران در تپه زاغه کاوشهایی در اطراف خانۀ منقوش انجام داد (صالحی، 1376). کاوش در تپه زاغه پس از وقفهای چند ساله، در سال 1380 هـ.ش به منظور تعیین حریم، لایهنگاری و ارائۀ تاریخگذاری مطلق مجدداً به سرپرستی حسن فاضلی نشلی مورد گمانهزنی قرار گرفت (فاضلینشلی، 1384؛ Fazeli Nashli et al. 2005). سپس حکمتالله ملاصالحی در سالهای 1383 و 1386 هـ.ش با هدف لایهنگاری و کاوش افقی برای شناسایی رابطۀ آثار فرهنگی، مطالعۀ تمایزات اجتماعی و گاهنگاری، در این محوطه کاوش افقی و عمودی انجام داد (ملاصالحی و دیگران، 1385). همچنین فاضلی نشلی در سالهای 1390 و 1391 هـ.ش به منظور مطالعۀ بافت صنعتی و سازمان تولید سفال در تپه زاغه، در جنوبیترین بخش محوطه به کاوش افقی پرداخت (فاضلی نشلی، 1390 و 1391).
علاوه بر ارائۀ گاهنگاری نسبی در تپه زاغه، پژوهشگران مختلف برای تأسیس گاهنگاری مطلق در چندین مرحله تلاش کردهاند. نخستینبار بوینگتون و معصومی با استفاده از آزمایش کربن 14 موجود در ذغال چوب، تاریخ کالیبره شدۀ هزارۀ هفتم پ.م را برای زاغه تخمین زدند (Bovington and Masoumi, 1972). ملک شهمیرزادی برای زاغه بازۀ زمانی اوایل هزارۀ ششم تا 4500 پ.م را پیشنهاد میکند و آثار این محوطه را قدیمتر از فرهنگ تپه سیلک شمالی میداند (Malek Shahmirzadi, 1977: 3). در مرحلۀ بعد، مرجان مشکور با استفاده از آزمایش کربن 14 بر روی بقایای استخوانی جانوری، تاریخی بین 5212 - 4918 پ.م را معرفی کرد (Mashkour et al. 1999: 68). فاضلی نشلی نیز بر اساس کاوشهای لایهنگاری سال 1380 هـ.ش، ده نمونه ذغال را از ترانشۀ A برای آزمایش انتخاب کرد. او معتقد است تپه زاغه محوطهای تکدورهای با استقراری از دورۀ مسسنگی انتقالی (سیلک II) است و میانگین تاریخ آن به 5384 تا 4324 پ.م میرسد (Fazeli et al. 2005: 73, Tab. 24; Pollard et al. 2012: 120).
مجموعۀ مورد بررسی در این نوشتار مربوط به کاوش سالهای 1349، 1350، 1351، 1352، 1390 و 1391 هـ.ش است. این مجموعه شامل 238 شیء شمارشی میشود. از این میان، 19 عدد مربوط به کاوش سالهای 1349 و 1350، 18 عدد مربوط به کاوش سال 1351، 14 عدد مربوط به کاوش سال 1352، 140 عدد مربوط به کاوش سال 1390 و 47 عدد مربوط به کاوش سال 1391 هـ.ش میشوند. بررسی حاضر، بر یافتههای کاوش سالهای 1390 و 1391 هـ.ش بنیان یافته است که مجموعههای قابل دسترس از کاوشهای پیش از انقلاب نیز به آن افزوده شدهاند. در زیر، شرح اجمالی اهداف، شیوهها و نتایج کاوشهای مذکور آمده است.
در سالهای 1349 و 1350 هـ.ش، کاوش در ترانشههای گسترده انجام گرفته است که عموماً در ابعاد 10×10 متر بودهاند و عملیات کاوش بیشتر بر بخش مرکزی محوطه و مراحل ساختمانی فوقانی متمرکز شده است (نگهبان، 1351 و 1356). طی کاوش سالهای 1351 و 1352 هـ.ش، نزدیک به 1050 متر مربع از بافت استقراری روستای زاغه در جدولهای مختلف و در مجاورت یکدیگر به صورت افقی کاوش شده است (ملک شهمیرزادی، 1367 الف؛ Malek Shahmirzadi, 1977: 2) و اطلاعات لایهنگاری از گمانۀ پیشروی F.G.X، جدول D.X و برش الف، بیانگر وجود دوازده طبقۀ استقراری در زاغه بوده است (ملک شهمیرزادی، 1378: 316-317). کاوش سال 1390 هـ.ش با هدف بررسی و شناسایی بافت و آثار مرتبط با فعالیتهای صنعتی در حجم وسیع و همچنین درک کامل و بهتری از مقیاس و سازمان تولید سفال در تپه زاغه صورت پذیرفت؛ بدینسبب، ترانشهای در حاشیۀ جنوبی تپه با ابعاد 10×10 متر به نام N30 در عمق یک متر پایینتر از نقطۀ صفر محوطه ایجاد شد (نقشۀ 2). نهشتهای کاوش شده در این ترانشه بیشتر از نوع انباشت خاکستر بوده و بستر آنها از نوع دوم است. در پایان کاوش، هیچگونه آثار مرتبط با معماری مسکونی یا آثار مرتبط با سازههای حرارتی به دست نیامد (فاضلینشلی، 1390: vii) (تصویر 1).
نقشۀ 2- نقشۀ منحنی میزان تپه زاغه و موقعیت ترانشههای کاوش شده در سالهای مختلف
تصویر 1- نمای عمومی از ترانشۀ N30و انباشت لایههای خاکستر- دید از جنوب؛ سال 1390 هـ.ش
کاوش سال 1391 هـ.ش نیز با هدف بررسی مباحث مرتبط با تخصصی شدن فن و شناخت سازمان تولید سفال تداوم یافت. در این فصل، دو ترانشه یکی با نام N30a در ابعاد 5×5 متر در بخش جنوبی محوطه (درون ترانشۀ N30) در عمق 220 سانتیمتری پایینتر از نقطۀ صفر و دیگری با توجه به شبکهبندی محوطه با نام R23 در ابعاد 10×10 متر و در عمق 120 سانتیمتری پایینتر از نقطۀ صفر در بخش جنوبشرقی محوطه ایجاد شدند (فاضلی نشلی، 1391: 2) (نقشۀ 2). در این فصل از کاوش نیز آثار سازههای حرارتی مرتبط با پخت و تولید سفال شناسایی نشد. حجم وسیع انباشت خاکستر، اشیاء سنگی (برقو) برای صیقل دادن سفالها، دیسکهای سفالی با کاربرد نامشخص، چانههای گل سفالگری، جوش کوره، انواع قطعات تغییر شکل یافتۀ سفالی و بسیاری یافتههای دیگر، همگی شواهد مستقیم و غیرمستقیمِ وجود فعالیتهای کارگاهی در تپه زاغه هستند. همچنین، محل ترانشههای N30 و N30a در بخش جنوبی محوطه مکانی برای انباشت دورریزهای حاصل از فعالیتهای صنعتی و خانگی بوده است (تصویر 2).
شایان ذکر است تمامی اشیاء شمارشی بررسی شدۀ مربوط به سالهای 1349 تا 1352 هـ.ش از طبقات استقراری بالایی (طبقات دوم تا ششم) به دست آمدهاند و ترانشههایی که در سالهای 1390 و 1391 هـ.ش کاوش شدهاند نیز همافق با طبقات فوقانی هستند و با یکدیگر از لحاظ زمانی و فرهنگی همپوشانی دارند. این طبقات استقراری به بازۀ زمانی اواخر هزارۀ ششم و نیمۀ نخست هزارۀ پنجم پ.م تعلق دارند که در چارچوب گاهنگاری فلات مرکزی ایران با عنوان فرهنگ فلات قدیم ب، سیلک II، چشمهعلی و مسسنگی انتقالی (گذار از نوسنگی به مسسنگی) معرفی شده است.
تصویر 2- نمای عمومی از ترانشۀ N30a که درون ترانشۀ N30ایجاد شد - دید از غرب؛ سال 1391 هـ.ش
5- مجموعۀ یافتههای مورد پژوهش
با هدف مستندنگاری و بررسی مجموعه اشیاء شمارشی تپه زاغه که تعداد آنها 238 عدد است، مطالعۀ گونهشناسی بر مبنای شاخصههای موجود در شکل و سیمای یافتهها انجام شده است که نامِ اشکال هندسی، گویای هر گونۀ خاص است. گونههای شناسایی شده دارای یک شماره (عدد) و یک نام (شکل هندسی) هستند؛ برای مثال، گونۀ شمارۀ 1: مخروطی. با توجه به تفاوت موجود در جزئیات و ویژگیهای ظاهریِ اشیاء شمارشیِ گروهبندی شده در ذیل یک گونه، زیرگونههایی نیز برای هرگونه تعریف شدهاند. زیرگونهها با یکی از حروف الفبای پارسی و یک نام (شکل هندسی) طبقهبندی شدهاند.4 در مجموع، هفتگونۀ اصلی به همراه زیرگونههای آنها شناسایی شده است که همگی از نوع اشیاء شمارشی ساده هستند. در جدول شمارۀ 2 گونهها و زیرگونههای معرفی شده به همراه تعداد آنها در کل مجموعه بیان شدهاند. در ادامه، توصیف و تفسیر گونهشناختی اشیاء شمارشی آمده است.
جدول 2- تعداد و جمع کل اشیاء شمارشی بررسی شده به تفکیک گونه و زیرگونه (مقیمی، 1392: جدول 5-3)
شماره و نام گونه و زیرگونه |
تعداد |
1: مخروطی |
94 |
الف: متساویالساقین |
49 |
ب: متساویالاضلاع |
13 |
پ: بدون نوک/ناقص |
11 |
ت: نوک گِرد |
8 |
ث: بلند/کشیده |
8 |
ج: متساویالساقین بزرگترر از 3 سانتیمتر |
5 |
2: کُروی |
84 |
الف: ساده |
43 |
ب: نیم کُروی |
41 |
3: دیسکی |
31 |
الف: تخت |
23 |
ب: عدسی |
8 |
4: بیضی |
14 |
الف: ساده |
14 |
5: چهارگوشه |
9 |
الف: ساده |
1 |
ب: مکعب |
8 |
6: هُذلولی |
4 |
الف: ساده |
4 |
7: چهار وجهی |
2 |
الف: ساده |
2 |
جمع کل |
238 |
5-1- گونۀ 1: مخروطی:94 عدد (39%) از اشیاء شمارشی به این گونه تعلق دارند. همانطور که گفته شد، کاربری این اشیاء با دو اندازۀ جداگانه برای محاسبه و حفظ میزان غلات و حبوبات بوده است. یک مخروط کوچک، نماد یک واحد حبوبات کوچک (سبد کوچک) است که به صورت معمول استفاده میشده و یک مخروط بزرگ (بزرگتر از 3 سانتیمتر) نیز نماد میزانِ واحدهای بزرگ (سبد بزرگ) حبوبات است. این اشیاء در سیما دارای قسمت فوقانیِ کشیده و قسمت تحتانیِ با قاعده یا کف هستند و عرض آنها از قاعده به سمت بخش فوقانی کاسته میشود. این گونه دارای شش زیرگونه است: الفـ متساویالساقین (شکل 1: تصاویر 1 تا 3)، بـ متساویالاضلاع (شکل 1: تصاویر 4 و 5)، جـ بدون نوک/ ناقص (شکل 1: تصاویر 6 و 7)، دـ نوک گِرد (شکل 1: تصاویر 8 و 9)، هـ ـ بلند و کشیده (شکل 1: تصاویر 10 و 11)، وـ متساویالساقین، بزرگتر از 3 سانتیمتر (شکل 1: تصویر 12). از لحاظ ابعاد و بر پایۀ اندازۀ ارتفاع، بیشترین تعداد نمونههای مخروطی (به استثنای مخروطیهای بزرگتر از 3 سانتیمتر) در دستۀ 10 تا 20 میلیمتر قرار میگیرند.
شکل 1- منتخبی از انواع زیرگونههای گونۀ مخروطی
5-2- گونۀ 2: کروی: گونۀ کروی پس از مخروطیها بیشترین میزان و فراوانی را با 84 عدد (35%) به خود اختصاص داده است. این اشیاء بازنمایندۀ واحد بزرگی (سبد بزرگ) از غلات و حبوبات هستند. این گونه دارای دو زیرگونه است: الف- ساده (شکل 2: تصاویر 1 تا 3)، ب- نیمکروی (شکل 2: تصاویر 4 تا 6). همانطور که از نام این اشیاء برمیآید، آنها تیلهای شکل و گرد هستند که تقریباً از تمامی جهات قطری یکسان دارند. از نظر ابعاد و بر پایۀ اندازۀ قطر، بیشتر کرویها در دستۀ 10 تا 20 میلیمتر قرار میگیرند.
شکل 2- منتخبی از انواع زیرگونههای گونۀ کروی
5-3- گونۀ 3: دیسکی: 31 عدد (13%) از کل مجموعه مربوط به گونۀ دیسکیشکل هستند. اشیاء شمارشی این گونه، بازنمایندۀ گروهی از حیوانات بودهاند؛ برای نمونه، یک شیء شمارشی دیسکی نشانۀ 10 رأس گوسفند است. این گونه به دو زیرگونه تقسیمبندی میشود: الف- تخت (شکل 3: تصاویر 1 تا 3) و ب- عدسی (شکل 3: تصاویر 4 و 5). این اشیاء معمولاً نمای دایرهای (صفحۀ گرد) و مقطع تخت، مقعر و یا عدسی شکل دارند و قطر آنها تقریباً در تمامی جهات یکسان است. از نظر ابعاد و بر پایۀ اندازۀ قطر، بیشتر اشیاء شمارشی دیسکی در دستۀ 10 تا 20 میلیمتر قرار میگیرند.
شکل 3- منتخبی از انواع زیرگونههای گونۀ دیسکی
5-4- گونۀ 4: بیضی:14 عدد (6%) از کل مجموعه مربوط به اشیاء بیضیشکل هستند که تنها دارای یک زیرگونة ساده (شکل 4: تصاویر 1 و 2) است. این اشیاء معمولاً به عنوان نماد کوزۀ مایعات معرفی شدهاند و دارای نمای بیضی و مقطع دایرهایشکل هستند؛ به بیان دیگر، طول آنها دو برابر عرض است.
5-5- گونۀ 5: چهارگوشه: اشیاء شمارشی چهارگوشه در کل مجموعه، 9 عدد (4%) را به خود اختصاص دادهاند. این گونه دارای دو زیرگونه است: الف- ساده (شکل 4: تصویر 3) و ب- مکعب (شکل 4: تصویر 4). نمونههایی که در زیرگونۀ ساده تقسیمبندی میشود دارای چهار زاویه هستند و حجم آنها بسیار سطحی و کمعمق است؛ به بیان دیگر، در نما، شکل مستطیل و یا مربع و در مقطع، شکل مسطح و تخت (مشابه نمونههای دیسکیِ تخت) دارند و شبیه یک صفحۀ چهارگوشاند. کاربری دقیق این اشیاء شمارشی مشخص نیست، اما در میان اشیاء شمارشی پیچیده نمونههایی وجود دارند که احتمالاً بازنمایندۀ صندوقچه و یا سیلویی از غلات هستند.
شکل 4- منتخبی از گونۀ بیضی و زیرگونههای گونۀ چهارگوشه
5-6- گونۀ 6: هُذلولی: تنها چهار عدد (2%) از اشیاء بررسی شده در این گروه طبقهبندی میشوند که تنها دارای یک زیرگونۀ ساده (شکل 5: تصاویر 1 و 2) است. شکل هُذلولی اغلب به صورت ساعت شنی و یا دو مخروط است که از بخش فوقانی به هم متصل شدهاند. کاربری دقیق این اشیاء نیز مشخص نیست.
5-7-گونۀ 7: چهار وجهی: دو عدد (1%) از کل مجموعه به اشیاء چهار وجهی تعلق دارند. این گونه تنها دارای زیرگونۀ ساده (شکل 5: تصاویر 3 و 4) است. این اشیاء دارای چهار زوایه و یا شکست ملایم (قوس تند) در نما هستند و شکل مکعب مخروطی را نشان میدهند. کاربری این اشیاء نیز مشابه مخروطیهاست.
شکل 5- منتخبی از گونۀ هذلولی و گونۀ چهار وجهی
در ادامه، ویژگیهای فناورانۀ اشیاء شمارشیِ مورد بررسی آمده است. رایجترین مادۀ اولیه برای ساخت اشیاء شمارشی، گل رس با آمیزۀ مواد کانی ریز (مانند ماسه بادی و به ندرت شن ریز) و همچنین مواد آلی خرد شده بوده است. چنین ترکیبی باعث استحکام و انعطافپذیری مادۀ اولیه میشده است. سطح اشیاء نیز در بیشتر نمونهها به روش دست مرطوب و بدون افزودن مادۀ دیگری پرداخت و هموار شده است. بیشتر نمونهها در حرارت مناسبی پخته شدهاند و تنها چند نمونه به صورت خام هستند. نوع ظرافتِ اشیاء بر مبنای چند متغیر نظیر نوع بافت خمیره، نوع شکلدهی و سیمای شیء بیان شده است؛ بر این اساس، تنها 13 عدد از اشیاء، ظرافت خشن دارند و مابقی در گروه اشیاء ظریف و متوسط قرار میگیرند. بیشتر نمونهها در سیما، هماهنگی و تناسب دارند و کاملاً نشاندهندۀ شکل هندسی موردنظر هستند. از منظر وضعیت حفظشدگی، خوشبختانه نزدیک به 166 عدد از اشیاء مجموعۀ مورد مطالعه، سالم هستند و از طریق آنها امکان سنجش تمامی متغیرها فراهم شده است. حالتهای شکستگی نیز به گونهای بوده که امکان اندازهگیری و تشخیص گونه و زیرگونۀ شیء وجود داشته است. رنگ خاکستری (روشن و تیره)، نخودی، قهوهای (روشن و تیره) و آجری، چهار طیف رنگی غالب هستند. نکتۀ حائز اهمیت این است که بیشتر اشیاء مجموعه، از انباشت خاکستر واقع در حاشیۀ جنوبی محوطه (ترانشههای N30 و N30a) کشف شدهاند.5 چنین الگویی که اشیاء شمارشی در زبالهها و انباشتهای دورریز به دست آمدهاند، در بیشتر محوطههای باستانی مشاهده میشود (Wright et al. 1980: 277) و احتمالاً بیانگر این مسئله باشد که اشیاء شمارشی در فرآیند خاصی استفاده و سپس دور انداخته میشدند.
6- نتیجه
چنان که بحث شد، اشیاء شمارشیِ تپه زاغه از نوع ساده هستند و بر اساس بررسی مجموعۀ حاضر، هفت گونۀ اصلی شناسایی شد. با توجه به تعداد و تنوع زیرگونهها، سه گونۀ مخروطی، کروی و دیسکی بیشترین کاربرد را داشتهاند. وجود این اشیاء شمارشی که نماد و بازنمایندۀ میزان حبوبات، غلات و احشام است، بیانگر این است که سامانۀ حسابداری و شمارش، بیشتر برای ثبت و ضبط اطلاعات مرتبط با کشاورزی و دامداری بوده است. گونههای چهارگوشه، چهاروجهی و هُذلولی کاربری کمتری داشتهاند و میتوان آنها را جزء گونههای نادر دانست.
دربارة این که سامانۀ حسابداری و استفاده از اشیاء شمارشی در جامعۀ زاغه در چه مرحلهای از تطور قرار داشته است، ذکر چند نکته ضروری مینماید؛ بر اساس تاریخگذاریهای نسبی و مطلق، تاریخ استقرار در تپه زاغه در یک دورۀ بلندمدت نزدیک به 900 تا 1000 سال است که از 5200 تا 4400/4300 پ.م زندگانی در آنجا جریان داشته است. در این مرحله که همزمان با پیشرفت جوامع روستانشین و کشاورز است، مدت زمانی نزدیک به سه هزار سال از آشنایی و استفادۀ جوامع انسانی از اشیاء شمارشی و نقش این کارابزار در نظام شمارشی و حسابداری میگذشته است؛ به بیان دیگر، اشیاء شمارشی در جامعۀ زاغه در مرحلهای از تطور قرار دارند که آگاهی انسانها از مفاهیم ادراکی و شناختی موجود در آنها افزایش یافته است و به صورت یک الگوی کاربردی شناخته شدهاند. این امر حاصل افزایش گردش و انتقال اطلاعات در بین جوامع انسانی است: گسترۀ وسیع این اشیاء در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه گواه این موضوع است.
با توجه به نتایج حاصل از کاوشهای مختلف، آثار کشف شده و پژوهشهای متنوع میاندانشی، محتمل است که تپه زاغه در مرحلة تحول جوامع برابر به جوامع رتبهای قرار داشته است که قشربندی اجتماعی در آن در حال نهادینه شدن بوده و به نوعی در مرحلۀ گذار از جوامع نوسنگی به جوامع مسسنگی است. آغاز تفکیک فضاهای مسکونی و صنعتی از یکدیگر، شکلگیری حرف و متخصصین نیمهوقت و تماموقت، سازماندهی فعالیتهای صنعتی و غیرکشاورزی (ملک شهمیرزادی، 1359؛ فاضلینشلی، 1384)، بهوجود آمدن و رعایت سبک و استاندارد در تولید کالاها، قشربندی اجتماعی با استناد به تدفینها با تأکید بر نقش ایدئولوژی و استفاده از کالاهای شأنزا (ملک شهمیرزادی، 1367ب)، روابط درونی و بیرونی اجتماعی همگانی با محوریت بنای یادمانی یا آیینی (ملاصالحی و دیگران، 1385؛ Negahban, 1979; Talai, 1999)، حضور قشری خاص در جامعه به عنوان عاملیت اقتصادی و سیاسی، رشد تدریجی نهادها و سازمانهای اجتماعی و ارتباطات فرهنگی درونمنطقهایوفرامنطقهایدردشتقزوینوفلاتمرکزیدرهزارۀپنجمپ.مهمگیبیانگراینفرآیند هستند.
کشاورزی مبتنی بر آبیاری با توجه به نمونه جویهای انتقال آب که در تپه زاغه و تپة پردیس کشف شدهاند، به همراه نتایج مطالعات باستانگیاهشناسی6 که نشاندهندۀ کشت انواع غلات است (ملک شهمیرزادی، 1378: 321؛ Fazeli et al. 2009: 16 & 17; Gillmore et al. 2011: 51)، از دیگر شواهد بحث حاضر هستند که زمینۀ تولید بیشتر و محصول افزونه را فراهم میکنند. در این جامعه، نقش اشیاء شمارشی به مانند کارابزاری است که به پیشبرد برخی از هنجارها و رفتارهای نظارتی درون هر نظام فرهنگی کمک میکند. وجود چنین سازوکاری گویای انسجام روابط اجتماعی در خانوارها و افراد و مراحل آغازین شکلگیری مدیریت نهادمند بر فعالیتهای اقتصادی است. از سوی دیگر، نظارت بر این سامانه را به احتمال زیاد قشر خاصی از افراد جامعه انجام میدادهاند.
یکی از عوامل اصلی در رشد سامانۀ حسابداری و شمارشی، اقتصاد بازپخشانی است؛ به طوری که گروهی از افراد جامعه محصولات کشاورزی و دامی (که معمولاً حاصلِ کار و فعالیت گروهی و مشترک بوده است) و احتمالاً تولیدات کارگاهی را از افراد مختلف جامعه گردآوری و آنها را پس از آمارگیری و مشخص کردن میزان و ارزش، در محلی نگهداری میکردهاند.7 در این فرآیند، از اشیاء شمارشی به منظور پیگیری آمار ثبت شده استفاده میشده است؛ بدینمعنی که مثلاً در مقابل 20 سبد یا کیسۀ حاوی بذر و دانۀ گندم، تعداد 20 شیء شمارشی مخروطی یا کروی در نزد حسابدار نگهداری میشد که پس از تحویل یک سبد گندم به یکی از خانوارهای جامعه، حسابدار یک شیء را از مجموعۀ اشیاء حذف میکرد. همچنین اگر مواد و اقلام جدیدی نیز به مجموعه افزوده میشد، یک یا چند شیء شمارشی به مجموعه اضافه میشد.
در این زمینه ذکر این فرض که خود به پژوهش بیشتری نیاز دارد خالی از فایده نیست که بیشتر اشیاء شمارشی تپه زاغه از محل انباشت و دورریز پسماندها در حاشیۀ جنوبی محوطه به دست آمدهاند. میتوان چنین پنداشت که پس از برداشت محصول و در زمان خرمنکوبی محصولات کشاورزی، فرآیند گردآوری و بازپخش محصولات و کالاها انجام میشده است و پس از روندی که بیان شد، تعدادی از اشیاء شمارشی به دور انداخته میشدهاند. چنین برنامهای میتوانسته است در قالب جشنهای خرمنکوبی و طی مراسمی خاص انجام گرفته باشد؛ بهگونهای که امروزه نیز در بسیاری از روستاهای ایران این گونه مراسم (مانند جشن فندقچینی در منطقۀ الموت قزوین و یا جشن پستهچینی در شهرستان بوئینزهرا و سنتهای دیگر بسیاری) مشاهده میگردد. قابل ذکر است که چنین فرضی بر پایه و چارچوب کار و فعالیتِ گروهی و همگانی استوار میشود که به تقسیم کردن محصولات پس از برداشت نیاز دارد.
این نظام (نظام کارِ گروهی) تا قبل از اصلاحات ارضی، در کشاورزی سنتی و در مناطق مختلف ایران، بهویژه دشت قزوین وجود داشته است. در چنین شیوهای، زمینهای کشاورزی مختلف که مالک آنها ارباب است، به چند قطعه (به اصطلاح بومی بُنِه) تقسیم میشوند. هر بُنِه به منظور انجام دادن کار اشتراکی در اختیار چند کشاورز قرار میگیرد که ایشان در نهایت محصول را برداشت میکنند و به ارباب تحویل میدهند و ارباب نیز محصول نهایی را با توجه به میزان مشارکت هر کشاورز و زمان صرف نموده، بین آنها تقسیم میکند (الیاسیان، 1383). شاید بتوان الگوی مذکور را برای جوامع روستانشین هزارۀ ششم و پنجم پ.م دشت قزوین نیز فرض کرد. سنجش این فرض به مطالعات قومباستانشناسی دقیق و تطبیق آن با مدارک باستانشناختی و تاریخی معاصر نیاز دارد.
در پایان قابل ذکر است که هرچند اشیاء شمارشی در سامانۀ حسابداری درونیِ روستاها و مبادلات داخل محوطه کاربرد داشتهاند، استفاده از آنها برای مبادلات و داد و ستدهای اقتصادیِ درونمنطقهای بین روستاهای پیش از تاریخ در دشت قزوین نیز قابل تصور است. افزایش جمعیت در دورۀ مسسنگی انتقالی در دشتهای مختلف فلات مرکزی، به وجود آمدن فرهنگهای مشابه و استقرارهای نزدیک به یکدیگر (ولیپور، 1390: 44)، اهلی کردن چهارپایانی که قابلیت باربری داشتهاند (Mashkour et al. 1999; Young, 2004)، وجود نمادهای سبکی مشترکِ سفالگری در فلات مرکزی و بسیاری از شواهد دیگر میتوانند عواملی در انسجام اجتماعی جوامع و افزایش ارتباطات و تعاملات در این دوره باشند. همانطور که نقوش و سبکهای سفالگریِ مشترک، نشاندهندۀ ارتباطات فرهنگی و وجود تبادل اطلاعات در جوامع انسانی هستند (Wobset, 1977: 321)، آگاهی از مفهوم و پیام اشیاء شمارشی که جنبۀ نمادین و انتزاعی داشتهاند، از منظر در زمانی و در مکانی، بیانکنندۀ افزایش برهمکنشهای فرهنگی و انتقال اطلاعات است. به هر روی، نمیتوان از اشیاء شمارشی به عنوان کارابزاری یاد کرد که مستقیماً با مبادله و داد و ستد اقتصادی در ارتباط باشد.
تشکّر و قدردانی
از جناب آقای دکتر حسن فاضلی نشلی که راهنمایی این پایاننامه را به عهده داشتند و یافتههای حاصل از کاوش زاغه را در اختیار بنده قرار دادند، نهایت سپاسگزاری را دارم. از خانم دکتر دنیس اشماندت - بسرات به دلیل راهنماییها و در اختیار قرار دادن منابع مرتبط با این نوشتار تشکر میشود. از آقای دکتر حکمتالله ملاصالحی که پیشنویس مقاله را بازخوانی کردند و نکات سودمندی بیان داشتند، صمیمانه سپاسگزارم. زحمات اعضای هیئت کاوش سالهای 1390 و 1391 آقایان محمدحسین عزیزی خرانقی، جواد حسینزاده ساداتی، حسین داودی و دانشجویان مقطع کارشناسی باستانشناسی ورودی سالهای 1387 و 1388 دانشگاه تهران را که دورۀ آموزشی کاوش خود را در تپه زاغه گذراندهاند، قدردانم.
پینوشت
1. توکن، واژهای انگلیسی است که در برگردان پارسی با واژههایی نظیر نشانه، نشان، نماد، شیء شمارشی، کالانشان، نمادکالا، علامت، رمز و ژتون هممعناست.
2. علاوه بر محوطههای گنجدره و آسیاب، در سالهای اخیر نیز محوطههایی نظیر شیخیآباد، چیاسبز، چغاگلان و معدودی محوطۀ دیگر که در فرآیند نوسنگی شدن قرار دارند، در منطقۀ زاگرس مورد کاوش قرار گرفتهاند. انتشار اطلاعات مربوط به اشیاء شمارشی در این محوطهها، آگاهی باستانشناسان را از نخستین محوطههایی که دارای چنین یافتههایی هستند افزایش میدهد و تفسیر صحیحتری از فرآیند تطوری نظام شمارشی و حسابداری در ایران به دست خواهند داد.
3. لوحهای شمارشی و تصویرنگار تا بهحال از مکانهای مختلفی نظیر شوش، چغامیش، گودین، سیلک، تل قضیر، تپه یحیی، سفالین، قلی درویش، سگزآباد و چند محوطۀ دیگر در ایران گزارش شدهاند.
4. قابل ذکر است که نوع زیرگونهها در کاربری شیء تأثیر ندارد. هدف از طبقهبندی اشیاء شمارشی یک گونه در زیرگونههای مختلف، دستیابی به میزان تنوع اشیاء و ثبت تمامی متغیرها با توجه به شکل آنها بوده است.
5. یادآور میشود تعداد اشیاء شمارشی به دست آمده از کاوش سالهای 1349 تا 1352 هـ.ش، 32 عدد است که نسبت به حجم و وسعت کاوشی که در بافت استقراری روستای زاغه انجام شده، اندک است.
6. همچنین طی مطالعات باستانگیاهشناسی در نهشتهای دورۀ مسسنگی انتقالی تپۀ ابراهیمآباد (همزمان با تپه زاغه) واقع در دشت قزوین، گونههای کشتشدهای بدینشرح شناسایی شدهاند: گندم دودانهای، گندم پوستکنده، جو پوستکنده، گندم نان، عدس، نخودفرنگی، ساقۀ گندم شش ردیفه، ساقۀ جو، جوی دو ردیفۀ پوستکنده، ساقه غلات، بنشن کوچک، گیاهان وحشی خانواده گندم، اسفنجیان، گیاهان تکلپهای، یونجه، شاهتره، روناسیان و علف هفتبند (Fazeli et al. 2009: 16 & 17).
7. وجود انبارِ غله در دهکده به عنوان یکی از شاخصههای معماری دورۀ نوسنگی در خاورمیانه توسط فلانری مطرح شده است (Flannery 1973: 30).