نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه تهران
2 دانشجوی کارشناسی ارشد باستانشناسی دانشگاه تهران
3 دانشجوی دورۀ دکتری باستانشناسی دانشگاه بوعلی همدان
چکیده
در بهمن و اسفند 1384برنامۀ بررسی و شناسایی باستانشناختی محوطۀ ریگسرای در شمال شهر ورزنه بر اساس یافتههای سطحی انجام و در طی آن نزدیک به صد محوطه شناسایی شد.ریگسرای منطقهای قدیمی است که در زیر تپههای شنی در حاشیۀ غربی تالاب گاوخونی مدفون شده است و با شهر ورزنه از سمت جنوب حدوداً 7 کیلومتر فاصله دارد. یکی از مهمترین محوطههای شناسایی شده در این بررسی، محوطۀ سبای 9، موضوع مقالة حاضر است. با روش مطالعة مقایسهای تطبیقیِ سفالهای به دست آمده از این محوطه، گاهنگاری آن به اوایل هزارة سوم ق.م. میرسد. این محوطه به جهت پراکندگی آثار سفالی و به ویژه مهره بر سطح آن قابلتوجه است. نکتۀ قابلتوجه، انباشت مجموعه مهرهها و آویزهایی از جنس احتمالاً استخوان، سنگ و عاج است که از مادة خام اولیه، نمونة پیشساخته و نمونههای کامل ساخته شده در آن قابل مشاهده است که نشان از تولید مهره و آویز در محوطة سبای 9 دارد. در این پژوهش سعی شده است تا از طریق مطالعۀ این دو مادۀ فرهنگی، به ویژه بر اساس مطالعات مقایسهای، ضمن مشخص کردن گاهنگاری نسبی، تولید مهره در آن بر اساس مدارک مادی به دست آمده تحلیل و در صورت امکان نیز برهمکنشهای فرهنگی آن با فرهنگهای همجوارش بررسی شود.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
New Findings on the Bead Making During the 3rd Millennium B.C. in the Rig Saray, Gav Khouni Basin, Central Iran
نویسندگان [English]
- Mohamad Esmail Ismaeili 1
- Zahra Kamerani 2
- Saeed Zolghadr 3
1 Assistant Professor, Department of Archaeology, University of Tehran
2 MA in Archaeology, Department of Archaeology, University of Tehran
3 Ph. D Student, Department of Archaeology, Bu Ali Sina University of Hamedan
چکیده [English]
In February and March 2005, the archaeological survey of Righ Saray desert in the northern part of Varzaneh was conducted. Ancient Rigsray is an area which has been buried by the sandy dunes at the western margin of the marsh Gavkhoni. During this project nearly 100 archaeological sites were identified and recorded. One of the most important sites identified by the survey is Saba 9 which is the subject of present paper.
Comparative study on the pottery collection of the site suggests for the site a third millennium B.C. date. The abundance of surface scatters including pottery and especially beads is remarkable and higher density of beads and pendants made from stone, bone and ivory in addition to the finished and unfinished examples on the surface suggest that Saba 9 may have been a manufacturing site for these items.
In this article we have tried to determine the relative chronology of the site through the study of pottery and beads by comparing them with well known sites resulted in to conclude the possible interaction of Saba 9 with the contemporary sites of surrounding areas.
کلیدواژهها [English]
- Third millennium B.C. Cultural Period
- Righ Saray Archaeological Survey Project
- Saba 9 Ancient Site
- Bead Making
1- مقدمه
منطقۀ باستانی ریگسرای یا شهر تاریخی سبا، در واقع نامی است که ساکنان شهر وَرزَنِه (Varzane) و روستاهای اطراف آن به محوطۀ کویر ورزنه دادهاند. ریگسرای منطقهای قدیمی است که در زیر تپههای شنی در حاشیة غربی تالاب گاوخونی مدفون شده است و با شهر ورزنه از سمت جنوب حدوداً 7 کیلومتر فاصله دارد. نزدیکترین و مهمترین منبع آبی به این محوطهها رودخانة زایندهرود است که امروزه نزدیکترین محوطه بدان در حدود 7 کیلومتری قرار گرفته است. با توجه به آثار بهجایمانده از شهر سبا، مردم منطقه ابراز میدارند که این شهر گاهگاهی با جابهجایی ماسهها توسط باد، پدیدار میشود. برخی معتقدند در زیر این شنهای روان، شهری به نام سبا مدفون است. در بیشتر نوشتههای پژوهشگران که در آن نامی از ورزنه یا گاوخونی آمده، به این مسئله اشاره شده است (نجاری، 1379: 59-61) (تصویر1).
تالاب گاوخونی به صورت دریاچۀ کوچک دائمی در منطقهای کویری است که اطراف آن را ناهمواریها، تپههای شنی، گسترههای نمکی و کویری و جنگلزار احاطه کرده است. وسعت آن در حدود 47 هزار هکتار برآورد میشود که البته این وسعت بر پایۀ میزان آب ورودی به تالاب متغیر است. تالاب در فاصلۀ 140 کیلومتری جنوب شرقی اصفهان و 30 کیلومتری شرق ورزنه (نزدیکترین شهر به تالاب) قرار دارد. بلندی متوسط آن از سطح دریا 1470 متر است و به حالت مثلثیشکل دیده میشود. وسعت تپههای شنی مجاور تالاب حدود 174 کیلومتر مربع برابر با 17 هزار و 395 هکتار است که از نزدیکی شهر ورزنه آغاز شده و تا چند کیلومتری جنوب شرقی روستای خارا به طول 84 کیلومتر امتداد دارد. بلندی تپههای یاد شده در نقاط مختلف آن متفاوت است و حداکثر آن در محلی به نام شهر سرای یا سبا به 62 متر میرسد. عرض این تپهها در بخشهای شمالی آن تا 15 کیلومتر میرسد، در حالی که در نواحی جنوبی بیش از یک کیلومتر نیست. تالاب در منتهاالیه رودخانههای زایندهرود، زرچشمه و ایزدخواست قرار گرفته است (ذوفن، 1387: 12و 31-35). در حقیقت تالاب گاوخونی از تجمع آب رودخانههای سهگانة یاد شده در چالة گاوخونی به وجود آمده است.
رودخانۀ زایندهرود حوزۀ آبخیز زایندهرود را زهکشی و به تالاب گاوخونی وارد میکند. میزان آب زایندهرود در زمان ورود به تالاب بر حسب سال متغیر است. آب رودخانه از ایستگاه هیدرومتری ورزنه به طرف تالاب در سالهای پرآبی (1372-1373) بالغ بر 198 میلیون متر مکعب و در سالهای کمآبی حدود 70 میلیون متر مکعب اندازهگیری شده است. رودخانۀ زرچشمه از دیگر منابع آبی تالاب است. این رودخانه شاخۀ اصلی حوضۀ آبریز گاوخونی است که از کوههای جنوبی شهررضا وارد دشت جَرقویِه میشود و به موازات زایندهرود این دشت را طی میکند و در اراضی روستای حسنآباد به حاشیۀ غربی تالاب گاوخونی وارد میشود. رودخانه از نوع فصلی است و آبهای اضافی آن فقط در مواقع بارندگی شدید و سیلابی به تالاب وارد میشود. رودخانة ایزدخواست هم یکی دیگر از شاخههای اصلی حوضۀ آبریز باتلاق گاوخونی است که از ارتفاعات مروارید و کوه گردو واقع در استان فارس سرچشمه میگیرد. حدود پنج میلیون متر مکعب از رودخانۀ ایزدخواست در فصول غیر زراعی به دشت اسفندران – دستجرد وارد میشود که پس از تغذیه و مشروب کردن قنوات روستاهای رامشه، مبارکه، مشیآباد و چاهقلی، حدود دو میلیون متر مکعب آب این رودخانه به تالاب گاوخونی وارد میشده است (ذوفن، 1387: 6-12).
طی فصل نخستِ بررسی انجام شده، 95 محوطه شناسایی شد که از نظر آماری 4 محوطه به عصر فراپارینهسنگی، 8 محوطه به نوسنگی، 11 محوطه به دورة مس و سنگ، 19 محوطه به عصر مفرغ یا ایلامی، 18 محوطه به دوران تاریخی و 19 محوطه به دورة اسلامی منسوب شد. در این بین 28 محوطه فاقد سفالهای شاخص برای تاریخگذاری بودند (اسماعیلی، 1385: 261-269). محوطۀ سبای 9 از جمله محوطههایی است که دارای پراکندگی سفال، ابزار سنگی و یافتههای فرهنگی دیگر، نظیر مهره است که موضوع اصلی مورد بحث در این پژوهش است.
2- پیشینۀ مطالعات باستانشناسی محوطۀ ریگسرای
کاوشهای باستانشناسی استان اصفهان به سه بخش قابل تقسیمبندی است: 1- کاوش سیلک در دهۀ 20 شمسی؛ 2- کاوشهای مسجد جامع اصفهان در دهۀ پنجاه شمسی و 3- کاوشهای پس از انقلاب1. با توجه به گاهنگاری اولیۀ محوطۀ سبای 9 که به دوران پیش از تاریخ قابل انتساب است، ضمن اشاره به چشمانداز مطالعاتپیشازتاریخیمنطقهدردوبخشکاوشو بررسی، پیشینۀمطالعاتباستانشناسیآنبیانخواهدشد.
از جمله فعالیتهای پیش از تاریخی در منطقۀ اصفهان، میتوان به کاوش گیرشمن بین سالهای 1934 تا 1936میلادی در تپة سیلک کاشان، طرح ملک شهمیرزادی برای بازنگری سیلک و مجدداً کاوش مشترک ایران و انگلیس به سرپرستی فاضلی و کانینگهام اشاره کرد (گیرشمن، 1379: 23-45؛ ملک شهمیرزادی، 1381، 1383 و 1384؛ فاضلی، 1384). همچنین کاوشهای باستانشناسی مشترک ایران و آلمان در محوطۀ اریسمان در حومۀ شهرستان نطنز (ملک شهمیرزادی، 1382: 351؛ Chegini, 2000; 282؛ طلایی، 1385: 9؛ فهیمی و هلوینگ، 1383)، گمانهزنی محسن جاوری به منظور تعیین حریم در محوطة قلعهدار در 43 کیلومتری جنوب غرب نایین در مسیر نایین به ورزنه (1383: 6)، مطالعة اسد میرزا آقاجانی در تپة آشنا در شهرستان چادگان اصفهان در کنار زایندهرود (1386) و کاوش فریبا سعیدی انارکی در تپة کپنده (1388) از دیگر پژوهشهای پیش از تاریخی در منطقة اصفهان است. بررسی در منطقۀ پاکوه نایین، شهرستان سمیرم، فریدون شهر، تیران و کرون نیز بخشی از برنامههای باستانشناسی انجام شده در منطقۀ اصفهان است (حاجی محمد علیان و ظهوری، 1391: 33-42)
محوطۀ ریگسرای یا شهر سبا تا پیش از اینکه اسمعیلی جلودار فصل نخست برنامة خود را برای بررسی و شناسایی محوطههای باستانی آن آغاز کند، تنها به صورت محدود مورد بازدید باستانشناسانی، از جمله محسن جاوری شهرضا، حسن رضوانی، صالحی کاخکی و احتمالاً چند تن دیگر قرار گرفته بود. در سال 1384 محمداسماعیل اسمعیلی جلودار برنامۀ بررسی و شناسایی محوطۀ ریگسرای یا شهر سبا را آغاز و در طی آن حدود صد محوطۀ باستانی را شناسایی کرد که بخشی از نتایج آن نیز تاکنون منتشر شده است (اسماعیلی، 1386؛ 2008 و 1391).
3- محوطۀ سبای 9
سبای 9 در حدود 12 کیلومتری جنوب شرقی شهر ورزنه و با فاصلۀ تقریبی 82/2 کیلومتری غرب جادۀ اصلی ورزنه به حسنآباد قرار گرفته و در بین تپههای شنی محصور است (تصویر3). این محوطه در موقعیت جغرافیایی «8/44 ‘40 °52 E:»، «3/43 ‘18 °32 N:» و در ارتفاع 1470 متری از سطح دریا قرار گرفته است. هر چند به خاطر ریگهای روان تشخیص ابعاد محوطه بسیار سخت است، بنا به پراکندگی مواد فرهنگی در محوطه، ابعاد 50×250 متر قابل تشخیص است. در شرق محوطه مجموعه تپههای شنی ریگسرای و در غرب آن دشت خشک بین ورزنه و حسنآباد قرار دارد.
پراکنش مواد فرهنگی در بخش شمالی محوطه است. شورهزار بودن محوطه آسیبهای جدی به مواد فرهنگی سطحی، بهویژه سفالها وارد کرده که دلیل آن تغییرات ناگهانی دما در شبانهروز و جریان آب به همراه املاح و نمک به سمت بالا و باقی ماندن بقایای املاح پس از خشک شدن آن، بر سطح مواد فرهنگی است. روش نمونهبرداری مواد فرهنگی به صورت تصادفی2 انجام شد. لذا به منظور پایین آوردن درصد اشتباه در نمونهبرداری، کار گردآوری نمونهها را همۀ اعضای هیئت انجام میدادند تا مواد فرهنگی بدون تبعیض و تمایلات فردی گردآوری شود. یافتههای به دست آمده از سطح محوطه شامل تکه سفال، مصنوعات سنگی، تکهسنگهای بازالت، تکه فلز، استخوان، تعداد زیادی مهره، آویز و بقایای حیوانی شامل صدفهای حلزونی است.
نکتۀ جالبتوجه در این محوطه و البته در سطحی بزرگتر در کل ریگسرای، وجود بقایای زیست محیطی شامل گراولهای رودخانهای، بقایای حلزون و باروها بود. بر سطح محوطه اثر کانالمانندی قابل مشاهده است که به صورت عرضی، محوطه را قطع کرده است. پس از بررسی دقیق بر روی نهشتة رسوبی شنیِ سطح محوطه، بقایایی از سه گونه حلزون قابل تشخیص است که مطالعة اولیة انجام شده بر روی آن، نشان از وجود گونههای پلانورب (Planorb)، فوزوس (Fpusus) و لیمنا (Limna sp) دارد. دو گونۀ نخست، حلزونهای خاص آب شیرین یا رودخانۀ زایندهرود هستند و گونۀ سوم نیز خاص محیط باتلاقی کنار رودخانههاست. این مسئله نشان میدهد آب زایندهرود در کانال یا شعبههایی از رودخانه در کنار محوطهها جریان داشته است. علاوه بر این نشان زیستـمحیطی، همچنین میتوان به آثار بارو (Borow) در سطح محوطههای ریگسرای اشاره کرد که نشان از وجود محیط باتلاقی در محوطه دارد. باروها در واقع بقایای شنِ ریزی است که به مرور زمان بر روی نیزارها و ریشۀ گیاهان شکل گرفته است و در طی سالیان دراز با از دست دادن رطوبت، بر روی بقایای گیاهی شکل میگیرد3 (تصویر4).
4- سفالهای سبای 9
بر سطح این محوطه سه طیف سفالی شامل طیفهای نخودی، خاکستری و قهوهای به دست آمد که در مادة چسبانندۀ همگی آنها دانههای سفیدرنگ مشاهده میشود. طبقهبندی طیفی سفالها به شرح ذیل قابل واکاوی است:
4-1- سفال نخودی: اینگونه در طیفهای نخودی روشن و تیره تا نخودی نارنجی و نخودی قهوهای به دست آمد. خمیرۀ تعدادی از سفالهای نخودی تیره، خاکستریرنگ است. مادة چسبانندۀ این نوع سفال، ماسه به همراه کاه و در تعداد کمی نیز فقط ماسه است. پوششهای آنها به رنگهای قهوهای، قهوهای قرمز، نخودی و نارنجی در داخل و خارج است (شکل 1: 1،2،5،6،8،9؛ شکل 2: 7،10،13).
4-2- سفال قهوهای: این دسته از سفالها در طیفهای قهوهای روشن تا قهوهای قرمز، نارنجی قهوهای و قرمز مشاهده میشود. خمیرۀ بعضی از سفالها، خاکستریرنگ است. مادة چسبانندۀ آن، ماسه به همراه مواد گیاهی است. این گونه سفال دارای پوشش گِلی قهوهای، نارنجی یا نخودی است (شکل 1: 3،4،7؛ شکل 2: 5،6،8،9،12،14).
4-3- سفال خاکستری: این گونه سفال در طیفهای خاکستری روشن تا خاکستری تیره مشاهده میشود. مادة چسبانندۀ آن، ماسه است. به غیر از سفالهایی که در قسمت داخل و خارج لبه و زیرشان، صیقلیِ نرمی دارند، هیچگونه تزئین خاصی در آنها مشاهده نشد(شکل 2: 1 الی 4).
تمامی سفالهای خاکستری از نوع خمره هستند که لبۀ آنها به بیرون برگشته است. در این گونه سفالها انواع دستهدار (شکل 2: 1) و بیدسته (شکل 2: 2 الی 4) مشاهده میشود. این نوع سفال از نظر شکل و جنس با لایههای 13-17 محدودة کاوش A و لایههای 24-27 محدودة کاوش B محوطة فرخآباد شباهت زیادی دارد Wright, 1981, fig:66: a, p, q)) که به دورۀ جمدتنصر تعلق دارند (Wright 1981, Table 2).
بیشتر خمرههای به دست آمده دارای لبههای به بیرون برگشتهاند (شکل 2). یکی از گونهها، خمرهای است که لبۀ آن به بیرون برگشته و دور بیرون لبه، نوار فشاری یا کنده وجود دارد (شکل 2: 14). این گونه سفال برای دورۀ اروک تا جمدتنصر فرخآباد دهلران معرفی شده است(Wright 1981: fig.51:k,g,d,e & fig. 44: b, c, d, h, i ). علاوه بر آن، از دورۀ بانش حوزۀ رود کر نیز به دست آمده است (Alden 1979, fig. 41: 1, 3,8; pp. 264 & fig. 43: 2, pp. 266; Sumner 1985, fig. 3: B,C,D).
از دیگر گونههای مطالعه شده، خمرههای گردندار هستند که نوک لبة آنها به بیرون برگشته است (شکل1: 8). این گونه سفال از نظر شکل و تزئین، بیشترین شباهت را با دورۀ جمدتنصر فرخآباد دهلران (Wright 1981: fig.56:p) دارد که به لایۀ 22 ترانشه B فرخآباد و دورۀ جمدتنصر تپة نیپور(Wilson 1986, fig. 7: 14,15) مربوط است و از لایههای 12 الی 14 به دست آمده است. از دیگر محوطههایی که میتوان این گونه سفال را از نظر شکل با آن مقایسه کرد، دورۀ شوش III شهر شاهی (آغاز ایلامی) در تپۀ شوش است .(Carter 1980, fig.50:11)
گونۀ دیگر مطالعه شده، کوزۀ لولهدار، معروف به اروکیـبانشی است (حصاری و اکبری، 1386: 175)(شکل1:1). نمونههایی از این گونه، با سفالهای دورۀ بانش حوزۀ رود کر Alden 1979, fig. 47:11. PP 270)) و نیز لایۀ 7 محوطة گوبا (Guba) در منطقۀ حمرین حوزۀ دیالۀ سفلی Moon 1986, fig. 2: 5)) که مربوط به دورۀ جمدتنصر است و تپۀ سفالین (حصاری و اکبری 1386: لوح4: د12) قابل مقایسه است.
از دیگر گونهها میتوان به کاسههایی با لبۀ عمود (شکل1: 2 - 4) و پیاله (شکل 1: 5) اشاره کرد. تنها نقشمایهای که در سفالهای به دست آمده مشخص است، مثلثهای هاشورخوردهای است که رأس آنها از نوار آویزان بوده و زیر آنها رنگ شده است. این نقشمایه بر روی کوزۀ لولهدار (شکل1: 1)، کاسه با لبة عمود (شکل 1: 3)، پیاله (شکل1: 5) و قطعة سفالی با شکل نامشخص (شکل1: 7) قابل تشخیص است. این نقشمایه با دورۀ بانش جدید (آغاز ایلامی) در تپۀ ملیان قابلمقایسه است (Sumner 1985, fig. 3: B,I,O).
از مطالعۀ مقایسات تطبیقی سفالهای جمعآوری شده از سطح محوطۀ سبای 9 چنین به نظر میرسد که محوطۀ مذکور تکدورهای بوده و احتمالاً متعلق به اوایل هزارۀ سوم ق.م. است.
5- آویز و مهرهها
بر اساس مدارک باستانشناختی، مهره و آویز احتمالاً دارای کارکردهای زینتی، آیینی یا حتی در مواقعی نمادی از سطح یا رتبۀ اجتماعی شخص استفاده کننده بوده است و از این منظر، این مادۀ فرهنگی در باستانشناسی اهمیت فراوانی دارد. از طرفی مهرهها به جهت مادۀ خامی که در فرآیند تولید آنها از آن استفاده شده است، بسیار قابلتوجهاند و این خود میتواند نشاندهندۀ ارتباطات فرهنگی محلی یا بومی، منطقهای یا فرامنطقهای باشد؛ لذا با مطالعة آنها میتوان برهمکنشهای فرهنگی و فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی جوامع گذشته را بررسی و تحلیل کرد. در تعریف مهره چنین آمده است که مهره قطعهای از سنگ، فلز، استخوان، چوب یا شیشه و جز آنهاست (معین، 1389: 1263). مهرهها در اغلب محوطهها به دست میآیند، اما گاهی چندان مورد توجه واقع نمیشوند. در برخی از گزارشهای حفاری منتشر شده، بخشهایی به مهرهها اختصاص داده شده است که از جمله میتوان به محوطۀ اریسمان (Vatandoust and Ect, 2011)، محوطۀ هفتوان (Edwards, 1983)، تپۀ گوران (Thrane, 2001)، محوطۀ حصار (Schmidt, 1937)و شهر سوخته اشاره کرد (سید سجادی؛ 1385: 28). تعداد مهرههای حصار بسیار زیاد است. در محوطۀ حصار آزمایشهایی به منظور تعیین اجزای تشکیل دهندۀ مهرهها صورت گرفته است (Schmidt, 1937.358). در هفتوان در طی چهار فصل حفاری، در لایۀ 6، 63 مهرۀ ساخته شده از فریت، سنگ، سفال و عقیق جگری به دست آمده است .(Edwards, 1983.296)مهرهها گاهی در کنار اشیا تدفینی دیگر در داخل قبور قرار داده شدهاند؛ مانند قبور حصار )(Schmidt, 1937، گوران (Thrane, 2001) و شهر سوخته (سید سجادی؛ 1385، 28).
در طی بررسی در سبای 9 دو عدد آویز (شکل 3: شمارۀ 10و 11) و تعداد فراوانی مهره از جنس استخوان، سنگ آهک و با کمی تردید، عاج در بخش شمالی محوطه به دست آمده4 که طبقهبندی و توصیف اولیة آن به شرح زیر است:
5-1- مهره
مهرههای به دست آمده از محوطۀ سبا شامل مهرههای کامل، مهرههای نیمهساخته یا آمادۀ ساخت است و تعدادی نیز هنوز از سطح اولیه یا مادة خام خود جدا نشده و تنها نقشاندازی (طرحاندازی) شدهاند. از طرفی مواد خام آماده به کار که مهرهها از آن تولید شده بودند، به همراه دورریزهای مواد تولیدی نیز به دست آمده است (تصویر 4). نکتۀ بسیار جالب دربارة مهرهها این است که تمام این آثار به صورت تیره و روشن، رنگبندی و تولید شدهاند (تصویر 4، 5، 6). چنین ترکیب رنگی در بین مهرههای اریسمان (Helwing, 2001c, 274) و سیلک (Ghirshman, 1938, l30.1) نیز دیده میشود.
مهرههای بهدستآمده از سبای 9 بر اساس شکل هندسی و سوراخ نخگذاری به شش گروه تقسیم شده است:
5-1-1- مهرههای مدور
الف- مهرۀ مدور با یک سوراخ نخگذاری در مرکز: با توجه به دادههای حاصل از بررسی، میانگین اندازۀ این مهرهها 34/2×5/2 میلیمتر است (شکل 3:1؛ تصویر 5). مشابه این مهرهها از اریسمان به دست آمده است .(Helwing, 2011c, 327, 487)
ب- مهرههای مدور با نقوش متحدالمرکز و دو سوراخ نخگذاری در جهت طولی: میانگین اندازۀ این آثار هم 3×6 میلیمتر است (شکل 3: 2).
5-1-2- مهرههای مربعشکل با یک سوراخ نخگذاری در مرکز: میانگین اندازۀ این مهرهها نیز 4×4 میلیمتر است (تصویر 6).
5-1-3- مهرههای مستطیل
الف- مهرههای مستطیلشکل با یک سوراخ نخگذاری در جهت طولی: میانگین اندازۀ این آثار 5/4×5 میلیمتر است (شکل 3: 3).
ب- مهرههای مستطیلشکل با دو سوراخ نخگذاری در جهت طولی: میانگین اندازة این مهرهها 4×5/5 میلیمتر است (شکل 3: 4).
5-1-4- مهرههای لوزیشکل با دو سوراخ نخگذاری: این مهرهها به هنگام آویزان شدن از نخ به حالت لوزیهایی در کنار یکدیگر قرار میگیرند. اندازۀ متوسط این مهرهها 5/4×5 میلیمتر و ترکیب رنگی آنها تیره و روشن است (شکل3: 5). مهرههای لوزیشکل با چنین ترکیب رنگی در محوطۀ اریسمان نیز دیده میشود (Helwing, 2011c, 274).
5-1-5- مهرههای استوانهای
الف- مهرههای استوانهای ساده: اندازۀ متوسط این مهرهها 6×4 میلیمتر است و هیچگونه تزیینی ندارند (شکل 3: 6).
ب- مهرههای استوانهای با نقشهای حکاکی شده: در بررسی سبای 9 سه عدد مهرۀ استوانهای حکاکی شده بهدست آمد. دو نمونه از مهرهها کاملاً شبیه هم بودند و تنها تفاوت آنها در اندازۀ این آثار است؛ به طوری که یکی بزرگتر (5/11×5/3 میلیمتر) و دیگری کمی کوچکتر (10×3 میلی متر) است. نقوش این مهرهها شامل چهار ردیف خط است که به صورت افقی قسمت بالا و پایین مهرهها را تقسیم میکند و در قسمت میانی مثلثهایی به صورت وارونه مهره را تزئین میکنند (شکل 3: 8). نمونۀ بسیار مشابه آنها از دورۀ آغاز ایلامی در تل ملیان (Sumner, 1976, fig5.J) به دست آمده که ویلیام سامنر آنها را به عنوان مهرة استوانهای معرفی کرده است. از آنجا که دو نمونة همانند هم از این محوطه پیدا شده و از طرفی از نظر جنس و ساختار همانند مهرههاست، بعید به نظر میرسد که کاربری مهرة استوانهای را داشته باشند؛ بنابراین، در این پژوهش این دو اثر به عنوان مهرههای استوانهای در نظر گرفته شده است. مهرۀ سوم دارای نقوش نردبانی است که به صورت دو نقش اریب کشیده شده است. اندازۀ این اثر 5/12×5 میلیمتر است (شکل 3: 9) که قسمتی از آن شکسته شده است. به احتمال قوی این اثر کاربرد مهرة استوانهای داشته است که به نظر نگارندگان باید با تردید به آن نگریست؛ زیرا از نظر جنس و ساختار همانند دیگر مهرهها، از جمله دو مهرة استوانهای منقوش است که به آنها اشاره شد؛ لذا در این پژوهش به عنوان مهرة استوانهای منقوش در نظر گرفته شده است.
5-1-6- مهره با سوراخ نخگذاری و نقوش خطی افقی: یک مهرۀ شکسته در بین آثار قابل مشاهده است که نقوش به صورت خطوط افقی با عمق قابلملاحظه دور مهره رسم شده و سوراخ نخگذاری آن نیز در جهت افقی است. اندازۀ این اثر 1×7 میلیمتر است (شکل 3: 7).
5-2- آویز
در سبای 9 دو آویز بهدست آمده است؛ یک نمونة آن به شکل لوزیِ تخت با سوراخ نخگذاری افقی است که با دوایر متحدالمرکز به صورت نقش حکاکی شده تزئین شده است (شکل 3: 10) و یک نمونۀ دیگر، به شکل سگ ساخته شده که با دایرۀ متحدالمرکز با حکاکی تزئین شده است. سوراخگذاری آن به صورت عمودی، از پشت گردن تا زیر گردن سگ قرار دارد (شکل 3: 11).
وجود تعداد زیاد و انواع مختلف مهره و آویز بر سطح محوطۀ سبای 9 بسیار قابلتوجه است. به احتمال زیاد با کاوش در این محوطه، انواع بیشتری از این قبیل آثار به دست میآید. از طرفی آثار نیمهکاره و مواد خام آماده به کار، نشان از ساخت مهرهها در خود محوطه دارد (تصویر 4). مطالعة مهرههای سبای 9 نشان میدهد که این مهرهها بیشترین شباهت را با دورۀ آغاز ایلامی اریسمان دارند. نکتۀ بسیار جالب این است که با اینکه مهرههای سبای 9 از سطح محوطه جمعآوری شدهاند، از مهرههای محوطۀ اریسمان که از کاوش گسترده به دست آمدهاند، تنوع بیشتری دارند.
6- نتیجه
مقایسههای تطبیقی سفالهای جمعآوری شده از سطح محوطة سبای 9 گاهنگاری نسبی آن را اوایل هزارۀ سوم قبل از میلاد نشان میدهد. سفالها از نظر شکل و جنس، بیشترین شباهت را با حوزۀ جنوب غرب ایران در دورۀ جمدت نصر و آغاز ایلامی دارند، اما به نظر میرسد بیشترین شباهت با فرهنگ جمدت نصر فرخآباد دهلران است. سفالهای سبای 9 از نظر شکل، با دورۀ بانش حوزۀ فارس اختلافات زیادی دارند، اما به نظر میرسد نقشمایة مثلثهای هاشورخوردهای که رأس آنها از نوار آویزان و زیر آنها رنگ شده است، از فرهنگ بانش به سنت سفالی این منطقه وارد شده است. هرچند محوطههای فلات مرکزی مانند اریسمان و سیلک، فاصلۀ زیادی با این محوطه ندارند، با سفالهای سطحی جمعآوری شده از سبای 9 اختلافات زیادی دارند.
بر اساس مطالعاتی که بر روی یافتههای سطحی بخش چنارود شمالی شهرستان چادگان، واقع در جنوب شرقی اصفهان صورت گرفته است و بنا بر دو قطعه سفال لبهواریختة بهدستآمده از سطح یکی از محوطههای آن (صالحی کاخکی 1386، شکل 4- 30: 2،3) و سفال سینی بانشی، ظرف لولهدار و نیز برخی از شکلهای به دست آمده از محوطة دیگر آن منطقه که تا حدودی شبیه به سفالهای شوش III هستند (صالحی کاخکی 1386: شکل 4-13)، آن مجموعه را به فرهنگ آغاز ایلامی نسبت دادهاند (شهیدی و دیگران 1386: 39 - 41؛ صالحی کاخکی، 1386: 134، 135 و 154). هرچند سفالهای بهدستآمده از محوطۀ سبای 9 با فرهنگ جمدت نصر در منطقۀ فرخآباد دهلران نزدیکی بیشتری دارند، تا زمانی که در این منطقه کاوش صورت نگیرد، نمیتوان دربارة سنت سفالی آن به درستی اظهار نظر کرد. به دست آمدن قطعات کوچکی از جوش کورة سفال از سطح سبای 9 احتمال تولید حداقل بخشی از سفالها را در این محوطه مطرح میکند.
همانگونه که قبلاً گفته شد، دو عدد از مهرههای استوانهای به دست آمده از سبای 9 از نظر نقش همانند مهرة استوانهای به دست آمده از دورۀ آغاز ایلامی تپۀ ملیان است، اما اکثر مهرهها بیشترین شباهت را با دورۀ آغاز ایلامی اریسمان دارند. اریسمان نزدیکترین محوطه به سبای 9 است که نتایج مطالعات دربارة مهرههای آن منتشر شده است. مهرههای مدور و لوزی سبای 9 از نظر شکل هندسی شبیه مهرههای اریسمان است. در اریسمان به استثنای یافتههای اتفاقی پراکنده، مهرهها منحصراً از مجموعه قبرهای مربوط به هزارۀ سوم ق.م به دست آمده است (Helwing, 2011c, 273). هلوینگ اظهار میدارد که هیچ مدرکی از تولید مهره در مجموعة اریسمان به دست نیامده است؛ لذا در این منطقه به عنوان محصولی تمام شده به آن دسترسی داشتهاند .(Helwing, 2011c, 273) اما مهرههای به دست آمده از محوطۀ سبای 9 به صورت نیمهکامل و کامل به همراه مواد خام آنها به دست آمده است و تعدادی هنوز از سطح اولیه جدا نشدهاند. به دست آمدن آثار نیمهتمام و مواد خام آماده برای کار نشان از ساخت مهرهها در خود محوطه دارد (تصویر4). با توجه به انبوه مهرههای کامل و نیمهساخته در سطح، به نظر میرسد سبای 9 مکانی برای تولید مهره بوده است.
پرسش اصلی در این زمینه این است که آیا محوطههای موجود در منطقة ریگسرای میتوانسته مکانی برای تولید و صادرات مهره به سایر محوطهها، از جمله اریسمان بوده باشد؟ نتایج بررسی نشان از وجود مهره در برخی مجموعهها دارد، اما از نظر فراوانی و نیز نوع مواد خام قابلمقایسه با سبای 9 نیست. از طرفی، مواد به دست آمده از بررسی سطحی هستند؛ بنابراین نمیتوان دربارة آن به طور قطعی اظهارنظر کرد، اما به عنوان فرضیهای قابل طرح است. از طرفی دیگر، سفالها و مهرههای به دست آمده از محوطۀ سبای 9 احتمالاً نشان از برهمکنشهای فرهنگی و اقتصادی با فرهنگهای جمدت نصر، شوش III (آغاز ایلامی)، بانش (آغاز ایلامی) و فلات مرکزی در دورۀ آغاز ایلامی دارد. به نظر نگارندگان با اندکی تردید میتوان این فرضیهها را پذیرفت یا با کاوش، به این پرسشها پاسخ مناسبی داد.
تشکّر و قدردانی
مقالۀ حاضر برگرفته از پژوهشی میدانی به سرپرستی نگارنده (اسمعیلی جلودار) و همیاری اعضای هیئت آقایان دکتر جاوری (معاون هیئت و استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه کاشان)، دکتر رضا نوری شادمهانی (استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه کاشان)، عباسعلی رضایینیا (عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی)، بابر نرهای، رحمت نادری (مطالعات بخش سنگ)، دکتر ابراهیم یزدی (استاد دانشگاه صنعتی اصفهان) و سرکار خانم بنفشه ملازاده است که از زحمات و همکاری ایشان سپاسگزاری میکنیم.
از استاد عزیز دکتر عباس علیزاده و دوست گرامی دکتر کوروش روستایی صمیمانه سپاسگزاریم. از آقایان دکتر طه هاشمی و جلیل گلشن به جهت حمایت از اجرای طرح قدردانی میشود. پروژۀ باستانشناسیِ فصلِ نخستِ بررسی و شناسایی آثار باستانی ریگسرای ورزنه (شهر سبا)، به ویژه با حمایت زندهیاد استاد مسعود آذرنوش به بار نشست که ضمن گرامیداشت حضور وی در ورزنه، به روان پاکش درود میفرستیم. روحش شاد و راهش پر رهرو باد!
پینوشت
1. برای اطلاع از پیشینۀ باستانشناختی استان اصفهان نک: حاجی محمد علیان و ظهوری، 1391: 33-42.
2- Random sampling
3. مطالعات زیستـمحیطی فصل اول شناسایی آثار شهر سبا یا ریگسرای را استاد ارجمند دکتر یزدی از دانشگاه صنعتی اصفهان انجام داد که از ایشان سپاسگزاریم.
4. بررسی اولیة تعیین جنس را سرکار خانم دکتر محاسب پس از دیدن مواد یاد شده در مؤسسۀ باستانشناسی دانشگاه تهران در اسفند 1392 انجام داد. ایشان ضمن تأیید استفاده از سه گروه مادة خام یاد شده، تعیین دقیق آن را به مطالعات آزمایشگاهی منوط دانستند که از ایشان نیز سپاسگزاریم.
ضمائم
نقشۀ 1؛ موقعیت اصفهان و شهر ورزنه در نقشۀ ایران
نقشۀ 2؛ عکس ماهوارهای از گاوخونی، محوطۀ ریگسرای (کادر بیضی بزرگ) و محدودۀ مورد بررسی در فصل اول
نقشۀ 3: عکس هوایی از چشمانداز عمومی شمالِ محوطة ریگسرای، زایندهرود و باتلاق گاوخونی و موقعیت سبای 9
کاتالوگ شکل 1 : طرح سفالهای شاخص به دست آمده از سبای 9
کاتالوگ جدول 1: جدول مشخصات و مقایسههای شکل 1
شماره |
توصیف سفال |
منبع |
1 |
نخودی قهوهای تا نخودی نارنجی با مغز قهوهای روشن؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش نخودی در خارج و نارنجی در داخل؛ نقش به رنگ قهوهای |
Alden 1979, fig. 47:11 Moon 1986, fig. 2: 5 حصاری و اکبری 1386؛، لوح2: ک7؛ لوح4: د12 Sumner 1985, fig. 3: B,I,O |
2 |
نخودی با مغز خاکستری روشن؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش قهوهای قرمز در داخل و خارج |
|
3 |
نارنجی با مغز سیاه؛ مواد گیاهی و ماسه؛ پوشش نخودی در خارج و قهوهای قرمز در داخل، نقش به رنگ قهوه ای |
Sumner 1985, fig. 3: B,I,O |
4 |
قهوهای قرمز؛ ماسه، مواد گیاهی؛ پوشش قهوهای در خارج و قهوهای قرمز در داخل؛ رنگ نقش قهوهای که بسیار کمرنگ شده |
|
5 |
نخودی قهوهای تا نخودی نارنجی با مغز قهوهای روشن؛ ماسه و مواد گیاهی، پوشش نخودی در خارج و قهوهای در داخل، رنگ نقش قهوهای |
Sumner 1985, fig. 3: B,I,O |
6 |
نخودی؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش نخودی در خارج و قهوهای در داخل؛ رنگ نقش قهوهای |
|
7 |
قهوهای قرمز؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش نخودی در خارج و نخودی قهوهای در داخل؛ رنگ نقش قهوه ای |
Sumner 1985, fig. 3: B,I,O |
8 |
نخودی قهوهای؛ ماسه، پوشش بیرون سیاه و داخل از بین رفته |
Wright 1981: fig.56:p;53:a,h Wilson 1986, fig. 7: 14, 15 Carter 1980, fig.50:11 |
9 |
نخودی؛ ماسه، پوشش از بین رفته |
|
شکل 2: سفالهای به دست آمده از سبای 9
جدول 2: مشخصات و مقایسههای شکل 2
شماره |
توصیف سفال |
منبع |
1 |
خاکستری؛ شن؛ در خارج و زیر لبة سفال صیقلی نرم |
Wright 1981: fig.66 Q, P |
2 |
خاکستری تیره؛ شن؛ در خارج و زیر لبة سفال صیقلی نرم |
Wright 1981: fig.66 a |
3 |
خاکستری روشن؛ شن؛ در خارج و زیر لبة سفال صیقلی نرم |
Wright 1981: fig.66 a |
4 |
خاکستری؛ شن؛ خارج و داخل لبه صیقلی نرم |
Wright 1981: fig.66 a |
5 |
نارنجی قهوهای با مغز سیاه؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش قهوهای در داخل و خارج |
Wright 1981: fig.43K,L Carter 1980, fig.15: 10 |
6 |
قهوهای روشن؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش قهوهای در داخل و خارج |
Wright 1981: fig.43k Carter 1980, fig.15: 10 |
7 |
نخودی با مغز خاکستری؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش از بین رفته |
Wright 1981: fig.43K Carter 1980, fig.15: 10 |
8 |
قهوهای قرمز با مغز خاکستری قهوهای؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش قهوهای قرمز در داخل و خارج |
Wright 1981: fig.43L Carter 1980, fig.15:9, 10 حصاری و اکبری 1386؛، لوح5: ز3؛ |
9 |
قرمز؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش خارج قهوهای و داخل از بین رفته |
Wright 1981: fig.43k Carter 1980, fig.15: 10 |
10 |
نخودی با مغز قهوهای خاکستری؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش از بین رفته |
Weeks et al. 2006, fig. 3.107:TNP525 Petrie et al. 2006, fig. 4.36: TS 1660 |
11 |
خاکستری روشن با مغز نارنجی؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش نارنجی در داخل و خارج |
Wilson 1986, fig. 7: 13 Carter 1980, fig.34: 7 لوبرن 1376، شکل 36: 1 Helwing 2011b, 25: 119 |
12 |
قرمز؛ ماسه؛ پوشش نخودی در داخل و خارج؛ خارج زیر لبه و داخل روی لبه صیقل نرم |
Carter 1980, fig.34: 7 Petrie et al. 2006, fig. 4.64: TS 1765 Boroffka&Parzinger 2011, fig.21: 47 |
13 |
نخودی؛ ماسه و مواد گیاهی؛ پوشش از بین رفته |
Wright 1981: fig.49c,d,h |
14 |
قرمز با مغز خاکستری؛ ماسه و مواد گیاهی؛ روی لبة نخودی رقیق و بقیة قسمتها خورده شده |
Sumner 1985, fig. 4: B, C, D Alden 1979, fig. 41: 1,3,8; fig. 43: 2 Wright 1981: fig.44D, 51k |
شکل 3: آویز و مهرههای به دست آمده از سبای 9
تصویر 1: چشمانداز عمومی از محوطۀ ریگسرای تصویر 4: روند تولید مهره در محوطۀ سبای 9
تصویر 2: محل انباشت مهرهها در محوطۀ سبای 9 تصویر 5: انواع مهرههای استخوانی و سنگی مدور
تصویر 3: انباشت انواع حلزونها در نهشتههای سطحیسبای 9
تصویر 6: انواع مهرههای مربعشکل سالم و نیمه سالم (شامل قطعات خام، طرحاندازی، دورریز و مهره)