نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه باستانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ایلام
چکیده
بر اساس دادههای تاریخی، مرهشی یکی از نواحی پرتنش ایران در هزارههای دوم و سوم ق.م بوده که در بیشتر زمان حیاتش یکی از متحدان مهم ایلام باستان بوده است و نام آن همواره در کنار نام ایلام باستان در کتیبهها و سالنامههای بهدست آمده از میانرودان ذکر شده است. هدف این مقاله تعیین موقعیت جغرافیایی منطقه یا شهر مرهشی است. در مورد مکان مرهشی نظریات متفاوتی وجود دارد؛ براساس دادههای مکتوب و نظر اکثر باستانشناسان بایستی در محدودۀ استان ایلام به جستجوی منطقۀ مرهشی پرداخت. در یک بررسی باستانشناسی که نگارنده اخیرا در منطقۀ پشتکوه ایلام صورت داده است، محوطههای متعددی متعلق به دورۀ ایلام باستان شناسایی شده است. از جملۀ این محوطهها میتوان به محوطۀ «کولخزینه» اشاره نمود. دادههایباستانشناسی بهدست آمده از محوطۀ مذکور حاکی از اینست که به احتمال زیاد محوطۀ کولخزینه، همان مرهشی باستان یا مرکز مهمی مرتبط با مرهشی میباشد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Location of Marhashi on the Basis of Historical and Archaeological Data
نویسنده [English]
- Ebrahim Moradi
Assistant Professor, Department of Archaeology, Islamic Azad University, Ilam Branch
چکیده [English]
Based on the historical data, Marhashi has been one of the eventful regions of Iran during the second and third millennium B. C. It has been also one of the important confederates of ancient Elam during the most of its life time. The Mesopotamia texts cited to its name beside the name of ancient Elam. The goal of this research is to determine the position of Marhashi region through study and examining the historical resources and archaeologist evidence indicated that Marhashi may has been located on the Pusht-i Kuh region of Elam province. During an archaeological survey carried out on the Pusht-i Kuh region of Elam, many sites of ancient Elam have been determined; one of which is named Kool Khazine. According to its archaeological findings we assumed Kool Khazine to have been most likely as the same of ancient Marhashi or a place that was connected with Marhashi.
کلیدواژهها [English]
- Ilam Province
- Marhashi
- Kool Khazine
- Ancient Elam
- Mesopotamian Texts
1- مقدمه
مطالعۀ متون کهن و ردیابی نوشتههای تاریخی از طریق پژوهشهای باستانشناسی، سبب کشف رمز و راز مکانهای تاریخی بسیار و نیز بهدستآمدن اطلاعات ذیقیمتی شده است. مکانیابی جای مناطق در هر دورۀ تاریخی به روشهای خاصی برای آن دوره و آن منطقه نیاز دارد. محققان و باستانشناسان در هنگام بررسی هر یک از دادههای مکتوب و باستانشناختی از روش مطالعاتی خاصی استفاده مینمایند که دلیل آن ماهیت متفاوت این دو دسته از دادههاست. ناهماهنگی میان دادههای مکتوب و دادههای باستانشناختی، یکی از مشکلات بیشتر پژوهشهای باستانشناسی دورۀ تاریخی و به خصوص مطالعات دورۀ ایلامی است (نیکنامی و رفیعی علوی، 1388: 199 و 211). در این تحقیق، با آگاهی از چنین مشکلی سعی شده است تا با استفاده از منابع مکتوب و تاریخی و دادههای باستانشناسی به مکانیابی یکی از مناطق باستانی ایران به نام مرهشی پرداخته شود.
2- موقعیت مرهشی بر اساس منابع تاریخی
واژۀ «مرهشی» در منابع مختلف به صورتهای گوناگونی آورده شده است: مرهشی، مارهاشی، ورهشی، مرهشه، ورهشه، ورخشه، باراخشه، واراخشه، وارخاشی، برهشوم، براهشی و باراهشوم. به عنوان مثال، مجیدزاده به صورت وَرَهشه و مَرهَشه (مجیدزاده، 1376: 99، 100، 116-118 و 127) و نگهبان، به صورت باراخشه و واراخشه آورده است (نگهبان، 1372: 508). در منابع تاریخی دقیقاً مشخص نیست که مرهشی اسم یک شهر است یا همانند جنوب میانرودان اسم یک دولتشهر، و یا اینکه نام یک منطقۀ جغرافیایی با تعدادی مرکز مسکونی. نام منطقۀ مرهشی در متون کهن، همواره در کنار نام ایلام باستان، چه در فهرست فتوحات پادشاهان میانرودانی و چه در سرکشیها و شورشها علیه میانرودانیها، ذکر شده است. غالباً چنین به نظر میرسد که مرهشی به انگیزۀ حفظ خود، با ایلام باستان روابط دوستانهای داشته است. قدیمیترین سند مکتوبی که در آن از منطقه مرهشی نام برده شده، کتیبهای طولانی است در بارۀ «لوگلانموندو» پادشاه تنها سلسلۀ شهر اِدَب، که یکی از سلسلههای دوران قدیم میانرودان در حدود اواسط هزارۀ سوم ق.م است. در این کتیبه، نام این پادشاه همراه با شرحی از پیروزیها و فعالیتهای عمرانی او بیان شده است. در شرح پیروزیهای این پادشاه، نبرد او با ایلام، مرهشی و گوتیوم نیز ذکر شده است (کامرون، 1372: 22 و مجیدزاده، 1376: 82 ). در زمان سارگون اکدی (حدود 2279 – 2334 ق. م) زمینۀ مطمئنتری از تاریخ ایلام باستان در دست است. دو کتیبه از زمان سارگن در این زمینه اطلاعاتی را ارائه میدهد. یکی از این کتیبهها حاوی جزئیات بیشتری است و با وجود خلاصه بودن آن، اشارههای مهمی در آن به چشم میخورد. تمام شواهد موجود در این کتیبه نشان میدهد که ساختار حکومت ایلام باستان بر اتحاد میان بخشهای مختلف پایهریزی شده بود. از مطالب این کتیبه دربارۀ پیروزی سارگون بر فرمانروای مرهشی چنین برمیآید که این ایالت متحد ایلام؛ خود نیز اتحادی از قسمتهای گوناگون بوده است. در کتیبه نام فرمانروای مغلوب نیامده، اما نام برادر فرمانروا و نیز نام قاضی مرهشی ذکر شده است. احتمال دارد که پس از شکست، این دو تن با هم حکومت کرده باشند. نکتۀ مهم اینست که مرهشی خود نایبالسلطنهای داشته که پس از پیروزی اکدیها به شخصی به نام «سیدگو» انتقال یافته است. کتیبه دوم سارگون باید پس از مدتها و گذشت زمانی نسبتاً طولانی از تهیۀ کتیبۀ نخست، در لشکرکشی دیگری از جانب فرمانروای اکد به «شرق سرکش»، نوشته شده باشد. این کتیبه نام چند تن از افرادی را که در کتیبۀ نخست آمده بود، دوباره ذکر میکند که در میان آنها نام نایبالسلطنه «سیدگو» نیز به چشم میخورد. ازاینرو، شخص مذکور میبایست نقش مهمی را در سیاست مرهشی بازی کرده و به عنوان نایبالسلطنۀ دستنشانده از جانب سارگون به حکومت رسیده باشد. مهمترین نتیجهای که از مطالعۀ دو کتیبۀ سارگون حاصل میشود، اینست که ایلام و همسایه شمالغربی آن مرهشی، مطمئناً اتحادی را با یکدیگر تشکیل داده بودند که در طول هشتصدسال تاریخ بعدی ایلام باستان، پابرجا بوده است (مجیدزاده، 1370: 6- 7). چنین بر میآید که نحوۀ حکومت در کشور ایلام و مرهشی به صورت سیستم فدرال بوده و از نیمۀ دوم هزارۀ سوم تا اواسط هزارۀ دوم ق.م، کشور ایلام بدینشکل اداره میشده است (Henrickson 1987: 211؛ مجیدزاده،1370: 6-7 و نگهبان، 1372: 482). مهمترین مناطقی که سارگون فتح نموده ایلام، مرهشی و اوان میباشد (مجیدزاده، 1376: 99). سارگون خود را « شاه کیش، فاتح ایلام و مرهشی» لقب میدهد (هینتس، 1371: 82). یکی از نخستین نقاطی که سارگون فتح مینماید، شهر دِر(Der)یا شهر بدره کنونی در کشور عراق، نزدیک به شهر مهران در استان ایلام کنونی است، این شهر مشرف به یکی از معابر خروجی کوههاست (کامرون، 1372: 24 – 25). این مسیر از این دوره به بعد به مهمترین مسیر برای لشگرکشیها تبدیل میشود و چه سپاهیان میانرودانی و چه ایلامیها برای تهاجمات خود به طرفین از این مسیر استفاده مینمایند. سابقۀ استفاده از این مسیر به دورۀ سلسلههای قدیم میرسد (پاتس، 1385: 141). ریموش (2270- 2278 ق. م) پسر سارگن، در آکد تازه به جای او نشسته بود که شاه «هیشپراتب» ایلامی و شاه «آبالگاماش» مرهشی از این فرصت برای بههم پیوستن نیروهایشان به منظور برافکندن یوغ خاندان سارگن استفاده کردند. اما پیش از آنکه ریموش بتواند دربارۀ طغیان این کوهنشینان فکری کند، ناچار بود تا طغیانهای درون میانرودان را فرو نشاند. وی بعد از فتح دِر، راه خود را در همان مسیر سختی که پدرش یکبار در آن جنگیده بود، به کوهستانهای پشتکوه(1) و به سوی درۀ کرخه گشود (هینتس، 1371: 85). ریموش برای سرکوبی دشمنانش به ایلام لشکرکشی نمود. اگرچه در شرح این لشکرکشی از ایلام نام برده شده است، پیروزی اصلی برای اکدیها در جنگ با مرهشی خلاصه میشد؛ زیرا این محل صحنۀ یکی از بزرگترین جنگهای سارگون، پدر ریموش بود. بنا بر گفتۀ کتیبههای ریموش، سپاهیان ایلام و سرزمینی به نام «زهری» علیه او متحد شدند. رهبری این اتحادیه به دست «ابالگاماش» پادشاه مرهشی بود و سیدگو فرماندار مرهشی او را همراهی میکرد. جنگ در محلی میان اوان و شوش، در ساحل رودخانهای (احتمالاً کرخه) به نام کابینیت/ کبنیتو/ قبلیتوم در گرفت. نتیجۀ این پیروزی تنها بازپس گرفتن مرهشی از دست ایلامیها نبود، بلکه ویرانی بعضی از شهرهای ایلامی و برقراری حاکمیت و دریافت خراج سالانه از ایالت ایلام را نیز در پی داشت (مجیدزاده، 1376: 100). متحدان در مقابل ریموش شکست خوردند و از درهها به سوی دشت شوش رانده شدند. سرنوشت شاه هیشپراتب، معلوم نیست، لیکن کشورش توسط ریموش به سختی آسیب دید (هینتس، 1371: 85، کامرون، 1372: 24- 27، پاتس، 1385: 163- 169، مجیدزاده، 1370: 6- 7). ظاهراً کتیبههای ریموش بیانگر اینست که وی در منطقۀ مرهشی با نیروهایی متشکل از زهر، ایلام و مرهشی رویارو شده و مرهشی قبل از رسیدن به شوش به تصرف درآمده است. به عبارت دیگر مرهشی در منطقهای بین دِر و شوش یعنی پشتکوه امروزی در استان ایلام قرار داشته است. رودخانۀ کابینیت ممکن است سیمره (کرخه علیا) باشد و بدینترتیب بر مکانی در پشتکوه دلالت دارد. نام سیدگو (فرماندهای از مرهشی) و ابلگمش (پادشاه مرهشی) هوری است و ممکن است به مکان مرهشی در شمال اشاره داشته باشد تا شرق شوشان (پاتس، 1385: 144 و 165 و جدول 6 – 4 ).
«نارامسین» (2218- 2254 ق. م) آخرین پادشاه قدرتمند اکدی است. در مدارک کتبی متعلق به دوران این پادشاه، اشارهای به لشکرکشی نارامسین به شوش یا قیام ایلام در برابر میانرودان نشده است. این امر با معاهدهای که میان نارامسین و پادشاه اوان منعقد گردیده به اثبات میرسد (مجیدزاده، 1376: 103 و 1370: 8). در این زمان پادشاه مرهشی شخصی به نام «هوشومکیبی»بود که ظاهراً در برابر نارامسین مقاومت نموده است، لیکن سرانجام به زنجیر کشیده شد و مرهشی نیز در کنار ایلام، فرمانگزار اکد شد(کامرون، 1372: 29 و هینتس، 1371: 87-90). مدارکی از زمان جانشینان نارامسین نشان میدهد که شرکلیشری (2193 - 2217 ق.م) با پسرش به منظور ازدواج با شاهزادهخانمی اهل مرهشی از نیپور رهسپار شرق شدهاند (پاتس، 1385: 172). این امر میتواند به دلیل همسایگی این دو منطقه یعنی نیپور و مرهشی بوده باشد زیرا از لحاظ جغرافیایی منطقۀ پشتکوه در همسایگی شرق نیپور قرار دارد.
برقراری پیوندهای سیاسی در دنیای باستان با هدف ایجاد آرامش و امنیت در مرزها صورت میگرفته که در اغلب موارد نیز نتیجهبخش بوده است. «شولگی» (حدود 2047- 2094 ق. م) مهمترین فرمانروای سلسلۀ سوم اور است. از آنجاییکه شولگی در طول حکومتش قلمرو فرمانروایی خود را به لحاظ سیاسی و نظامی گسترش زیادی داد، در ایلام آثار متعددی از خود برجای گذاشته است. او در هیجدهمین سال سلطنت خویش یکی از دختران خود را به همسری فرماندار مرهشی درآورد (مجیدزاده، 1370: 9). مرهشی یکی از ایالات ایلامی بود که نقش مهمی در تاریخ پادشاهان اکدی بازی میکرد و احتمالاً بر اثر همین اهمیت بود که شولگی برای تحکیم پایههای سلطنت خویش یکی از دختران خود را به همسری شاهزاده مرهشی درآورد. در زمان امرسین (2038 – 2046 ق. م) جانشین شولگی، در مرهشی فرمانداری از سوی او گمارده شد. آمد و شد بیوقفه پیکها از شرق و شمال جادهها به جنوب میانرودان، گواهی بر وضعیت آرام منطقه در این دوره است (همان، 1376: 116 و 118). در نوشتههای دورۀ اور III بارها از مرهشی نام برده شده است، به ویژه در مورد رفت و آمد سفیران؛ لیکن موقعی که «ایبیسین» شوش، ادمدون و اوان را در یکروز درهم میکوبد، خبری از درگیر شدن مرهشی نیست و به نظر میرسد که فرماندار دستنشاندۀ امرسین در این دوره هنوز به کار خود ادامه داده است (پاتس، 1385: جدول 2 – 5 و 3 - 5 ).
در دورۀ ایسینلارسا (1800- 2000 ق. م)، «آنومموتابیل»، نایبالسلطنۀ دِر مدعی میشود که سپاه انشان، ایلام و شیماش را درهم کوبیده و مرهشی را به تصرف درآورده است (همان،1370: 12 و 1376: 127). یکی دیگر از وقایعی که در این زمان اتفاق میافتد اینست که ظاهراً به هنگامیکه ریمسین پادشاه لارسا برای مقابله با حمورابی (1750 – 1792 ق. م) به سرزمین ایلام توسل جست، ایلامیان به این درخواست پاسخ مثبت داده و مرهشی را پایگاه خویش ساختند و از آنجا به سوبارتوم، گوتیوم، اشنونا و مالگیوم تاختند، لیکن در نهایت به دست سپاه حمورابی شکست خوردند (کامرون، 1372: 61 – 62). حمورابیبا افتخار گزارش میکند که او لشگر ایلام و متحدانش را که در مرز مرهشی گرد آمده بود درهم شکسته است (هینتس، 1371: 113). این کتیبه نیز نشان میدهد که مرهشی در منطقهای نزدیک به لارسا و ایلام و در حدّ فاصل بین ایلام و بابل قرار داشته است که حکومت لارسا و ایلامیان توانستهاند از آن به عنوان یک پایگاه برای حمله به بابل استفاده نمایند.
همزمان با دوران سلطنت کاسیها در بابل، بار دیگر نام مرهشی به عنوان حامی ایلامیها در جنگ کوریگالزوی دوم (1324- 1345 ق. م) پادشاه کاسی بابل، به میان میآید. داستانی بسیار دلانگیز در وقایع نامهای متاخر میگوید که «هورپاتیلا» شاه ایلام از «کوریگالزو» خواست تا در «دورشولگی» که نام دژی بود که به وسیله شاه بزرگ سلسله سوم اور ساخته شده بود، با وی نبرد کند. نیروهای دو طرف با یکدیگر درگیر شدند، سربازان هورپاتیلا وی را فرو گذاشتند و ایلام بخشی از امپراتوری کوریگالزو گردید (کامرون، 1372: 75). کوریگالزو بر تمام سوزیان دست یافت، پیروزیای که در پایتخت شوش، آن را جشن گرفت، جایی که وی مجسمۀ خود را به یک معبد بخشید، با کتیبهای اینچنین: «کوریگالزو شاه ملتها، حکمران مطلق شوش و ایلام، نابوده کنندۀ مرهشی». حمله مثل اغلب اوقات گذشته از بابل شروع شد، در طول کوههای شمال شرق، کبیرکوه و به دشت ایلام ختم شد و مثل همیشه این مرهشی متحد ایلام بود که ضربۀ اول حمله را تحمل کرد (هینتس، 1371: 131). به نظر میرسد در این کتیبه فقط مناطقی را که کوریگالزو نام آورده فتح نموده و بقیۀ کشور ایلام باستان در دست او قرار نگرفته است (نگهبان،1372: 508).
با مطالعۀ منابع تاریخی به نظر میرسد که کوریگالزو واقعاً نابود کنندۀ مرهشی بوده و از این تاریخ به بعد، دیگر هیچ نامی از مرهشی در منابع تاریخی و به ویژه به هنگام لشگرکشیهای مختلف به میان نمیآید. در واقع، دورۀ حیات مرهشی از زمان سلسلههای قدیم III آغاز شده و با لشگرکشی کوریگالزو پایان مییابد.
3- نظرات مختلف در خصوص موقعیت مرهشی
«فرانسوا والا» مکان احتمالی مرهشی را در بلوچستان ایران میداند. ایشان موقعیت شیماشکی را در استان کرمان قرار داده و مکان مرهشی را در همسایگی شرق آن در بلوچستان ایران میداند (والا، 1376: 192 – 193)؛ این در حالی است که نتیجۀ مطالعات اخیر حاکی از آنست که مکان شیماشکی باستان نه در منطقۀ کرمان، بلکه به احتمال زیاد در منطقۀ زاگرس مرکزی واقع است (نیکنامی و رفیعی علوی، 1388؛ هینتس،1371:81؛ شاخت، 1381: 358؛ جانسون، 1381: 579؛ Henrickson 1987: 212). نتیجهگیریهای فرانسوا والا در خصوص موقعیت منطقۀ مرهشی صرفاً بر اساس تفسیر و تحلیل دادههای مکتوب استوار است. قسمتی از منابع کتبی که ایشان بحث نموده، مربوط به لشگرکشیهای پادشاهان میانرودان است، به طور مثال هنگامی که در دورۀ ایسینلارسا، «آنومموتابیل»، نایبالسلطنه دِر مدعی میشود که سپاه انشان، ایلام و شیماش را درهم کوبیده و مرهشی را به تصرف درآورده است (مجیدزاده، 1370: 12)، والا این اشاره را حاکی از این میداند که مرهشی در بیرون از ایلام و در شرق قرار داشته است، در صورتی که اگر مرهشی در شرق ایران یعنی بلوچستان یا کرمان قرار میداشت بایستی ابتدا انشان، ایلام و سیماش تصرف میشدند. در حالی که متن مذکور به وضوح عکس این مطلب را میرساند، در این متن اشاره شده که نایبالسلطنه دِر سپاهیان انشان، ایلام و سیماش را درهم کوبیده، لیکن مرهشی را که در دسترس بوده و در منطقۀ نزدیکتری به دِر یعنی پشتکوه امروزی در استان ایلام قرار داشته به تصرف درآورده است، «والا» در جایی دیگر اشاره میکند که نارامسین چیرگی و تسلط خود را بر «سراسر ایلام تا حد و مرز مرهشی» تأیید مینماید، والا این اشاره را نیز حاکی از این میداند که مرهشی در بیرون از ایلام و در شرق قرار داشته است. چنین به نظر میرسد که در ترجمۀ این کتیبه اشتباهی رخ داده است زیرا در کتیبههای متعلق به دوران این پادشاه هیچ اشارهای به لشکرکشی نارامسین به شوش یا قیام ایلام در برابر میانرودان نشده است (مجیدزاده، 1376: 103 و همو، 1370: 8). در این زمان پادشاه مرهشی شخصی به نام «هوشوم کیبی» بوده که ظاهرا مقاومتهایی در برابر نارامسین نموده است لیکن به زنجیر کشیده شده و مرهشی نیز در کنار ایلام فرمانگزار آکد شده است (کامرون، 1372، 29 و هینتس، 1371، 87 - 90).
در واقع، در منطقۀ بلوچستان ایران تاکنون آثار فرهنگی مربوط به سالهای 1900 – 1000 ق. م شناسایی نشده است (سیدسجادی، 1388: 199 – 211)؛ و به نظر میرسد که منطقۀ مذکور در سالهای 1900 – 1000 ق. م خالی از استقرارهای مهم بوده است. این در حالی است که کوریگالزوی دوم (1324- 1345 ق. م)پادشاه کاسی بابل نابوده کننده مرهشی است (هینتس، 1371: 131)؛ و مرهشی تا این زمان به عنوان یک مرکز مهم به حیات خود ادامه داده است.
«استینکلر» مکان مرهشی را در مشرق فارس و استان کرمان میداند (والا، 1376: 192 و پاتس، 1385: 163). به طور کلی، معروفترین و شاخصترین دادههای باستانشناختی استان کرمان همیشه در بازۀ زمانی هزارۀ چهارم و سوم ق.م شناسایی شدهاند و با ورود به هزارۀ دوم ق.م این منطقه دیگر نقش زیادی در تبادلات منطقه و بهخصوص مطالعات ایلامی ندارد. مهمترین مکان استقراری حوزۀ کرمان تپۀ یحیی است که استقرار در آن فقط تا 1700ق. م ادامه داشته است (نیکنامی و رفیعی علوی، 1388: 209 و جداول 2 و 4).در بین محققان مختلف فقط والا و استینکلر، مرهشی را در شرق استان خوزستان قرار دادهاند و اکثر محققین جایگاه مرهشی را در شمال و شمالغربی استان خوزستان و منطقۀ پشتکوه در استان ایلام میدانند. به نظر والترهینتس، مرهشی به احتمال قوی در منطقۀ کوهستانی پشتکوه و سرزمین اطراف کرخه علیا در قسمت شمالغرب سوزیان است. مرهشی به انگیزۀ حفظ خود، مسلماً با ایلام باستان روابط دوستانهای داشته است زیرا هر حملهای که میانرودانیها علیه ایلام طرح میکردند لزوماً از مسیر مرهشی میگذشت (هینتس، 1371: 82). مجیدزاده و نگهبان نیز موقعیت مرهشی را در شمالغربی ایلام میدانند (مجیدزاده، 1370: 7 و نگهبان، 1372: 482). به نظر جورج کامرون نیز مرهشی در نواحی غربی یا شمالغربی دشت خوزستان بوده و در واقع پایگاهی بوده است که ایلامیان از آنجا به میانرودان میتاختند (کامرون، 1372: 61 – 62).
با بررسی و مطالعۀ منابع تاریخی آنچه حاصل میشود اینست که در جایی در شمال یا شمالغربی دشت خوزستان، یعنی در منطقۀ پشتکوه استان ایلام که حد واسط بین شوش و بابل محسوب میشود، بایستی به جستجوی مرهشی پرداخت. همچنان که از کتیبههای ریموش بر میآید وی با نیروهایی متشکل از زهر، ایلام و مرهشی در منطقه مرهشی با آنها رویارو شده است و مرهشی قبل از رسیدن به شوش به تصرف درآمده است (پاتس، 1385: 144 و 165 و جدول 6 – 4).
در جریان بررسیهای باستانشناسی اخیرِ نگارنده در حوزۀ منطقۀ پشتکوه در استان ایلام، محوطههای باستانی متعددی متعلق به دوران ایلام باستان، شناسایی شده است. از جملۀ این محوطهها میتوان به محوطۀ باستانی و بسیار مهمّ «کولخزینه» اشاره نمود. موقعیت این محوطه، دادههای باستانشناختی و بازۀ زمانی که محوطۀ مذکور در آن دوره شکوفا بوده تا حدود زیادی با موقعیت مرهشی باستان برابری میکند. از آنجایی که به نظرمیرسد این محوطه به احتمال زیاد در ارتباط با منطقۀ مرهشی باستان است، در ادامه به بیان دادههای باستانشناسی به دست آمده از این محل اشاره میشود.
4- بررسی و تحلیل دادههای باستانشناختی محوطۀ کولخزینه
این محوطه در نزدیکی رودخانۀ کرخه و در حدود 60 کیلومتری جنوب شرقی شهر آبدانان در استان ایلام قرار دارد. ویرانههای شوش در فاصلۀ حدود60 کیلومتری و محوطۀ هفتتپه در فاصلۀ حدود 77 کیلومتری جنوبشرق آن به خط مستقیم واقع شدهاند (نقشۀ 1).
کولخزینه برای اولینبار در جریان فصل سوم بررسی باستانشناسی شهرستان آبدانان در سال 1384 شناسایی شد. در گاهنگاری این محل، یافتههای سطحی به دورههای مفرغ و ایلام میانی نسبت داده شده است (مرادی، 1384: 101 – 102). با توجه به اهمیت این محوطه و احتمال ارتباط آن با نقاط تاریک تاریخ و تمدن ایلام، در سال 1391 به صورت موردی، مورد بررسی و شناسایی مجدد قرار گرفت (تصویر1). در بررسی سطحی محوطه در مجموع تعداد 47 قطعه سفال جمعآوری شد. همچنین در سطح محوطه آجرهای پراکندۀ زیادی وجود داشت که شرح کامل آن در گزارش محوطۀ مذکور به تفصیل ذکر شده است (مرادی، 1392).
در این پژوهش نیز به مانند اکثر پژوهشهای باستانشناسی، بر اساس مطالعه و مقایسۀ سفالهای گردآوری شده به گاهنگاری و تعیین دورههای باستانشناسی محوطۀ کولخزینه پرداخته شده است. با مطالعاتی که بر روی دادههای گردآوری شده انجام گرفت، مشخص شد که این دادهها به 5 دوره یا مرحلۀ فرهنگی تعلق دارند.
میزان فراوانی سفالهای دورۀ اول، یعنی قدیمیترین دوره بسیار کم است و به ندرت قطعاتی از این نوع سفالینه در سطح و دامنههای محوطه دیده میشود، در طی بررسی محوطۀ کولخزینه، 3 نمونه از این نوع سفالینه شناسایی گردید که همگی، قطعات ریز مربوط به بدنه هستند (طرح 1). مطالعات گونهشناسی و مقایسهای حاکی از اینست که این گروه از سفالینهها به دوران پیش از تاریخ تعلق دارند.
از دورۀ دوم 9 قطعه سفال جمعآوری گردید که شامل پنج قطعه لبه، سه قطعه بدنه و یک قطعه مربوط به کف میشود (طرح 2). دو نوع تزئین بر روی سفالهای این گروه بهکار رفته است که عبارتند از تزئینات منقوش و تزئینات تجسمی. بر روی دو مورد از نمونهها تزیینات منقوش به رنگ قهوهای تیره به کار رفته است. بر روی چهار مورد از نمونهها نیز تزیینات تجسمی به صورت نوار برجسته، باند افزوده و نوار افزوده مزین به نقش فشار انگشتی به کار رفته است. مطالعات گونهشناسی و مقایسهای نشان میدهد که سفالهای این گروه بیشترین شباهتها را با یافتههای مکشوفه از لایههای 12 – 7 شهر شاهی I (دوره IV شوش)، به ویژه یافتههای مکشوفه از لایههای 8 – 7 (دورۀ IVB شوش) و نیز یافتههای مکشوفه از لایههای مرتبط با دورۀ سلسلههای قدیم III تا دورۀ آکد جدید در نیپور و نیز نهشتهای فرهنگی مرتبط با دورۀ سلسلههای قدیم III تا دورۀ آکد جدید در منطقه دیاله دارند. در واقع، سفالهای این گروه از نوع سفالهای دورۀ IVB شهر شاهی I در شوش است.
از دوره سوم تعداد 14 قطعه سفال گردآوری و طراحی شده است که شامل 12 قطعه لبه، یک قطعه بدنه و یک ظرف کوچک نسبتاً سالم میشود (طرح 3). میزان فراوانی سفالهای این گروه نسبت به سفالهای دو گروه قبلی در سطح و دامنههای محوطه بیشتر است و راحتتر یافت میشوند. بر روی هیچکدام از نمونهها تزئینات منقوش به کار نرفته است، لیکن تزیینات تجسمی نسبتاً متنوعی دیده میشود که عبارتند از: نوارهای کندۀ مستقیم افقی، نوارهای کندۀ موجدار افقی یا ترکیب نوارهای کندۀ مستقیم و موجدار، نوارهای برجسته، نقشکندۀ شانهای و نوار برجسته، باند افزوده و ترکیب پرکار نوارهای کندۀ شانهای موجدار به اشکال متنوع به همراه نوارهای مستقیم و نقوش نیشگونی. بر روی لبۀ دو نمونه از سفالها نوارهای برجسته به کار رفته است (طرح 3: 5 و 9). این نوع لبهها که به لبههای شیاردار مشهور است، یک گونه از سفالهای شاخص دورۀ شیماشکی در خوزستان است (Carter 1991: 294). مطالعات گونهشناسی و مقایسهای حاکی از اینست که سفالهای این گروه بیشترین شباهت را با سفالهای مکشوفه از لایههای 6 – 3 شهر شاهی I (دوره V شوش)، سفالهای مکشوفه از لایههای BVI-BVII کارگاه B شهر شاهی، سفالهای مکشوفه از نهشتهای باستانی دورۀ اور III در آکروپل شوش، سفالهای مکشوفه از لایههای دورههای اور III تا ایسینلارسا در نیپور و سفالهای دورههای اور III تا ایسینلارسا در منطقۀ دیاله عراق دارد. در واقع، سفالهای این گروه از نوع سفالهای دورۀ V شهر شاهی I شوش است. قسمت عمده مطالعات مقایسهای روی سفال لایههای این دورۀ شهر شاهی I با نمونههای میانرودانی و نیز با یافتههای شهر شاهیBVI-BVII، نشاندهندۀ یک گسترۀ تاریخی مابین1900- 2200 ق. م برای لایههای 6-3 است (Ibid, 1979: 453-454). سفال این دورۀ شهر شاهی I با سفال شناخته شده در شهر شاهی BVI-BVII در شوش و سفال لایههایی که به دورههای «اور III- ایسینلارسا» در میانرودان تاریخگذاری شده است، شباهت نزدیکی دارد (کارتر، 1376: 77).
تعداد سفالهای دورۀ چهارم پنج قطعه است که چهار قطعه مربوط به لبه و یک قطعه مربوط به بدنه میشود (طرح 4). مطالعات گونهشناسی و مقایسهای، حاکی از اینست که سفالهای این گروه بیشترین شباهت را با مجموعه سفالهای دورۀ مفرغ میانه در منطقۀ زاگرس مرکزی دارد، بهطوریکه نمونههای قابل مقایسه با این مجموعه در میان یافتههای مربوط به عصر مفرغ میانه مکشوفه از گودین III در منطقۀ کنگاور، باباجان نورآباد، گوران هلیلانو به ویژهمحوطههای کمترلان II و چغاسبز در منطقۀ رومشگان دیده میشود. در واقع، سفالهای گروه چهارم از گونۀ سفالهای گودین III:2 است. قطعات سفال سبوهای با شانه لبهدار (Ridged-Shoulder) رایجترین قطعات سفال شاخص برای شناسایی این فاز، در مجموعههای گردآوری شده از بررسیهای سطحی است (Henrickson 1986: 25). در توالی تاریخی دشت سوزیانا به دنبال مرحله شیماشکی (دورۀ شوشV/ ایلام قدیم II/1900-2200 ق.م)، مرحلۀ سوکالماخ (شوشVI/ایلام قدیمIII حدود1500/1600- 1900ق. م) پدیدار میشود. در لرستان دورۀ سوکالماخ همزمان با گودین III:2 و گیان III ظاهر میشود. دورۀ سوکالماخ همعصر با سلسلۀ نخست بابل و سالهای شکلگیری حکومت کاسی در میانرودان است (شاخت، 1381: 359- 360، و 366).
دورۀ پنجم شامل 16 قطعه سفال است و همانگونه که تعداد سفالهای این دوره نسبت به چهار دورۀ قبلی بیشتر است، میزان پراکنش سفالهای این دوره نیز در سطح و دامنههای محوطۀ کولخزینه بیشتر است که به احتمال قوی به این دلیل است که متأخرترین دورۀ باستانشناسی کولخزینه است (طرح 5). مطالعات گونهشناسی و مقایسهای حاکی از اینست که سفالهای این گروه مشابه مجموعه سفالهای دورۀ ایلام میانهI مکشوفه از لایههایXII – XIII کارگاه A شهر شاهی و لایههای 12 و 13 شهر شاهی II در شوش و به ویژه سفالهای مکشوفه از هفتتپه است. سفالهای این گروه در واقع از نوع سفالهای ایلامی میانه I (شوش VII / 1350-1600 ق. م) مکشوفه از هفتتپه است. عمومیترین اشکال ظروف سفالی این مرحله را لیوانهای پایه دگمهای با شانههای گرد یا شیبدار تشکیل میدهد. برای توصیف کامل سفال این مرحله، میبایستی به سفالهای مکشوفه از هفتتپه مراجعه نمود (Carter 1991: 295). نوع سفال مکشوفه، به خصوص گروه سفالی که با پایههای دگمهایشکل ساخته شدهاند، کاملاً قابلمقایسه با سفالی است که در حدود اواسط هزارۀ دوم ق.م در دوران کاسیها در میانرودان نیز استعمال میشده است (نگهبان، 1372: 30- 31 و440- 441). تاریخ نهایی که در آن این فرمهای سفالینه مورد استفاده قرار گرفتهاند، حدود 1350ق.م تعیین شده است (Carter 1998: 319).
5- نتیجه
در بررسی منابع تاریخی مشخص شد که از اواسط هزارۀ سوم ق. م و در زمان سلسلههای قدیم میانرودان برای اولینبار به نام مرهشی اشاره میشود و از این دوره به بعد و در زمان سلسلههای آکدی، اور III، ایسینلارسا و سلسله کاسیهای بابل، کموبیش از سرزمین مرهشی نام برده شده است. از سوی دیگر مشخص گردید که در ناحیهای در شمال یا شمالغربی دشت خوزستان، یعنی در منطقۀ پشتکوه استان ایلام، که در حد واسط بین شوش و بابل قرار دارد بایستی به جستجوی منطقۀ مرهشی پرداخت. بر اساس مطالعۀ مواد فرهنگی که در جریان بررسی باستانشناسی محوطۀ کولخزینه به دست آمده میتوان گفت که این محوطه در سراسر دورهای که از مرهشی در منابع تاریخی نام برده شده، مسکونی بوده است. محوطۀ کولخزینه در موقعیت جغرافیایی بسیار مناسبی در شمالغرب دشت خوزستان واقع است. نوع و حجم مواد فرهنگی پراکنده در سطح و دامنههای آن حاکی از اینست که این محل در قسمت عمدۀ دوران تاریخی ایلام باستان یکی از محوطههای باستانی مهم منطقه بوده است.
از نظر توالی فرهنگی میتوان گفت که کولخزینه دربرگیرندۀ مواد فرهنگی 5 دوره یا مرحلۀ مختلف است. دورۀ اول مربوط به دورۀ پیش از تاریخ است. براساس یافتههای در دسترس چنین به نظر میرسد که بعد از این دوره، کولخزینه برای مدت زمان نامشخصی متروکه میگردد. سایر دورههای استقرار در این محوطه مرتبط با دوران تاریخی ایلام است. قسمت اعظم انباشتهای فرهنگی بهدست آمده مربوط به همین دوران است. با بررسی مواد فرهنگی به دست آمده در طی بررسیهای کولخزینه، چنین به نظر میرسد که این محوطه در قسمت اعظم دوران ایلام باستان و از حدود2400 تا 1350 ق.م مسکونی بوده است. دورههای اخیر آن که مرتبط با دوران ایلامی هستند متوالی و پشتسر هم ادامه دارند. در واقع، بعد از این که در دورۀ شوش IVBاین محوطه برای دومینبار مورد توجه قرار گرفت، ظاهراً تا پایان دورۀ ایلام میانه I، استقرار در آن بدون وقفه تداوم داشته است. آخرین دورۀ فرهنگی استقرار در این محوطه، دورۀ ایلام میانه I است که از نظر فرهنگی، یافتههای باستانشناسی آن دارای نزدیکترین شباهتها با مواد فرهنگی مکشوفه از هفتتپه هستند. به نظر میرسد که حملۀ کوری گالزوی دوم (1324- 1345 ق.م) باعث ویرانی و متروکه شدن هفت تپه شده، زیرا همان طور که از منابع تاریخی برمیآید در حدود 1300 ق.م سلسله ایگهالکی تشکیل میشود و مهمترین پادشاه این سلسله اونتاشگال (1245 – 1265 ق.م) بوده که شهر دوراونتاش و زیگورات چغازنبیل را احداث نموده است. در واقع، درست قبل از احداث شهر دوراونتاش و زیگورات چغازنبیل، هفتتپه به عنوان یک مرکز مهم ایلامی متروک گردید. بدینترتیب به نظر میرسد که حملۀ کوریگالزو موجب متروکه شدن هفتتپه و کولخزینه شده است. زیرا آخرین دورۀ استقراری در کولخزینه همزمان با هفتتپه یا دورۀ ایلام میانه I میباشد.
در نتیجه، براساس مطالعه و تجزیه و تحلیل منابع تاریخی و مقایسۀ نتایج حاصله با یافتههای باستانشناسی میتوان گفت که محوطۀ کولخزینه، به احتمال زیاد همان مرهشی باستان یا یک مرکز استقراری مهم مرتبط با آن منطقه است که بعد از یک دورۀ هزارساله حیات مخاطرهآمیز، سرانجام با حملۀ کوریگالزوی دوم پادشاه کاسی، حیات آن پایان یافته است و همانطوری که کوریگالزوی خود را حکمران مطلق ایلام و شوش و نابود کنندۀ مرهشی مینامد، از این دوره به بعد دیگر هیچ نامی از مرهشی در منابع تاریخی و به ویژه به هنگام لشگرکشیهای مختلف به میان نیامده است.
در پایان بر خود فرض میدانم که از جناب آقای دکتر خداکرم مظاهری به خاطر راهنماییها و در اختیار گذاردن برخی منابع تشکر و قدردانی نمایم.
پینوشت
1. در اینجا منظور از منطقۀ پشتکوه یعنی سرزمین جنوب کبیرکوه در حوزۀ استان ایلام که به طرف مرز کشور عراق میباشد. به بقیۀ سرزمین استان ایلام که در شمال کبیرکوه واقع است، پیشکوه گفته میشود (خیتال، 1369: 116-117 و 176 و امام شوشتری، 1331: 167).
ضمائم
تصویر 1: محوطۀ کولخزینه، دید از شرق، (مأخذ: نگارنده) |
نقشه1: موقعیت محوطۀ کولخزینه در جنوب غرب کشور، (مأخذ: نگارنده) |
طرح2: سفالهای دورۀ دوم
طرح4: سفالهای دورۀ چهارم
|
طرح1: سفالهای دورۀ اول
|
|
|
|
طرح3: سفالهای دورۀ سوم
طرح5: سفالهای دورۀ پنجم |