Document Type : Research Paper
Authors
Abstract
This paper discusses the adaptive typology of the motif “the standing god over the animal” in ancient arts of Mesopotamia and Asia Minor. The focus of attention is on Hittite civilization from Asia Minor and Babylonian, Sumerian, and Assyrian civilizations from Mesopotamia. The analysis of the results indicates that the common conformational characteristic of this motif in the aforementioned civilizations include: 1- the eminence of gods depicted as such. 2- Using this motif to generalize the credibility of gods to the wife and children. 3- Showing the symbolic relationship between the god and the animal standing over it. Furthermore, the dissimilarities of the motif between the civilizations are in this manner: 1) the evolution of this motif was in the Anatolia under the influence of neighboring civilizations, however, in Mesopotamian motifs this evolution was very much dependent on cultural and artistic achievements of that region. 2) While in both civilizations, the sun and storm gods as well as goddesses are depicted as such, the scribal god in Mesopotamia, and protective god in Hittite civilization are depicted as a standing figure over the animal. 3) There are a wide variety of animals selected and existed for this motif in Mesopotamia. 4) In Asia Minor, animals are depicted realistically while in Mesopotamia hybrid animals are used.
Keywords
1.مقدمه
تصور و تجسم انسانی از خدایان در عصر باستان، محدود به هیچ قوم و سرزمینی نیست. مردم دوران اساطیر برای ایجاد رابطۀ ملموستر و عینیتر بین خود و خدایان آسمانی، به تجسمی از خدایان متوسل شدند که براساس خصوصیات انسانی شکل گرفته بود؛ البته این آثار صناعی که امروز بهجهت شاخصههای زیباشناختی آثار هنری خوانده میشوند، برای اینکه بتوانند در عین برخورداری از قالب انسانی، ویژگیهای آن خدای مورد نظر را هم بروز دهند، برخی ویژگیهای غیرعادی یا اغراقگونه در ظاهر خود داشتند؛ برای مثال، میتوان به اعضای اغراقشدة الهة باروری و موجودات ترکیبی (ترکیبی از انسان و حیوان) اشاره کرد.
یکی از رفتارهای انسانی که برای خدایان در آثار تجسمی تصور شده است، همراهی آن خدایان با حیوانات طبیعی و افسانهای است؛ برای مثال کوبله، الهة باروری در آسیای صغیر باستان، همواره همراه دو شیر در طرفین خود نقش شده است و همینطور خدای کتابت آشور که کنار یک شیر ایستاده است. مردم باستان خدایان را همراه حیوانات نشان میدادند تا بتوانند ارتباط روشنتری بین رفتارهای انسانها و خدایان برقرار کنند، اما تصویری که در این مقاله بررسی میشود، آن نقشمایههایی است که خدا را ایستاده بر حیوان نشان میدهد. این گونۀ تصویری در اکثر تمدنهای خاوری مصر، بینالنهرین، آناتولی و ایران دیده شده و طبیعی است که در هریک از فرهنگهای مذکور کارکرد خود را داشته باشد. این پژوهش قصد دارد به گونهشناسی مصادیق تصویر پیشگفته، بهصورت تطبیقی، در تمدنهای باستانی بینالنهرین و آسیای صغیر بپردازد. محدودة این تحقیق در آسیای صغیر، تمدن هیتی(Hittite) و در بینالنهرین، تمدنهای سومر (Sumer)، بابل (Babylon) و آشور (Assyria) خواهد بود.
دربارة ارتباطی که بین خدایان باستان و تصویر نمادین از حیوانات در دورة باستان وجود داشت، مقالات بسیار اندکی نوشته شده است که یک مورد از آنها با عنوان «درختان، مارها و خدایان در تمدنهای باستانی آناتولی و سوریه» نوشتة لمبرت(Lambert) (1985) به تمدنهای باستانی آناتولی اختصاص دارد که از مباحث مقدماتی آن در پژوهش حاضر بهرهمند شدیم. از سایر منابعی که نتایج آنها را میتوان جزء مستندات اصلی این مقاله دانست، میتوان به دو مورد اشاره کرد: کتاب فرهنگنامة خدایان، دیوان و نمادهای بینالنهرین باستان، نوشتة جرمی بلک (Jeremy Black) و آنتونی گرین (Anthony Green) که مهمترین و اساسیترین دادهها را دربارة خدایان و نمادهای حیوانی و گیاهی بینالنهرین باستان ارائه کرده است. همینطور کتاب هیتیها نوشتة الیور گرنی (Oliver Gurney) با ترجمة رقیه بهزادی، یکیازمنابعمعتبردرحوزۀتحقیقیاینتمدن بهشمارمیرود.
موضوع پژوهش حاضر از دو جهت بدیع است: نخست اینکه به صورت تطبیقی نقوش تصویری خدایان برجستة تمدنهای بینالنهرین و آسیای صغیر را بررسی میکند و دوم، تمرکز بر تصویر خدای ایستاده بر حیوان که تاکنون پیشینۀ مطالعاتی نداشته است.
روش پژوهش استقرایی است؛ ابتدا گونۀ تصویری موردنظر که همانا نقش خدای ایستاده بر حیوان است، در آثار باستانی باقیمانده از تمدنهای باستانی هیتی، سومر، بابل و آشور گردآوری شد؛ بدینصورت که ابتدا فهرست کامل خدایان تمدنهای پیشگفته تهیه و سپس با جستوجو در کتب فارسی و انگلیسی، مقالات علمی- پژوهشی، مقالاتISI ، سایر مقالات معتبر بینالمللی و پایگاه موزههای معتبر جهان، آثاری که خدایان بینالنهرین و تمدن هیتی در آن بازنمایی شده بودند، به دقت مشاهده شد. از میان نقشهای مشاهدهشده، خدایانی که دستکم یکبار به این شیوه ترسیم شدهاند، استخراج و دربارة آن مطالب معتبری از منابع مذکور تهیه شد. همانطور که در عنوان آمده است، این مقاله به گونهشناسی این نقش میپردازد؛ یعنی نقش خدا به صورت ایستاده روی حیوان را بهعنوان یک گونۀ تصویری مدنظر قرارداده و در پی شناختن مصادیق آن در تمدنهای هیتی، سومر، بابل و آشور است. پس از ارائۀ مصادیق در بخش «یافتهها» در ذیل عنوان «بحث» به تحلیل وجوه اشتراک و افتراقی که در چگونگی نمود این گونة تصویری مابین مناطق دوگانۀ فوقالذکر وجود دارد، پرداخته میشود.
- مبانی نظری
2-1. خدایان تمدن هیتی
مذهب هیتی در لایههای زیرین خود، تمایل و وابستگی شدیدی به زندگی کشاورزی داشت؛ پرباری مزارع، حیوانات اهلی و مردم از دغدغههای اصلی آن بود. این علاقه در یکی از دعاهای آن روزگار دیده میشود: «برای پادشاه و شاهزادهها و همة مردم سرزمین هیتی زندگی، سلامتی، قدرت، طول عمر و عاقبتبهخیری عطا فرما. همینطور به آنها رونق بذرها، تاکستانها، میوهها و گوسفندان و گاوهای بابرکت و قدرت حیوانات وحشی را عطا فرما!» (Beckman, 1989: 99). جهان کشاورز و چوپان بدوی در دین هیتی منعکس شده است، حتی خدای فرمانروا و خدای توفان، با اینکه ریاست سیاسی امپراطوری هیتی را نیز برعهدهداشت، باز هم ویژگیهایی داشت که مربوط به رشدونمو عناصر طبیعی بود (Götze, 1957: 138). عناصر طبیعی مانند بهار و کوهستان، هر دو به عنوان محملی برای فراوانی آب، نقش مهمی در گسترش زراعت و دامداری بازی میکردند که هر کدام در وجود یک خدا تکریم شدهاند (Hoffrier, 1974: 82). هیتیها تلاش میکردند ساحت قدسی خدایان را از طریق بازنمایی آنها در جهان روستایی روزمرة خود درک کنند؛ بنابراین، ویژگی و عظمت بسیاری از خدایان از طریق ارتباطی مرموز با برخی حیوانات وحشی و اهلی تبیین میشد. برخی از خدایان به صورت ایستاده بر روی حیوان مرتبط با خود و حتی برخی در شکل یک حیوان به تصویر کشیده شدهاند (لبرون، 1985).
در کتیبههای هیتی اشارهای با عنوان «هزاران خدا در سرزمین هیتی» دیده میشود. در نخستین امپراتوری آناتولی باستان، معابد بسیار زیادی از ادیان چندخدایی وجود داشت. ماهیت فدرالی کشور هیتی و ماهیت چند فرهنگی مردمِ آن امپراتوری، بازتاب خود را در خدایان و مذهب نشان میداد؛ لذا آنها مذهبی داشتند که مذاهب و باورهای گوناگون را در مذهبی تلفیقی ترکیب کرده بود. عناصر و شاخصهای بنیادی مذهب هیتی به دورة قبل از آن، یعنی هاتیها و کشور لارک برمیگشت؛ جایی که خدایان یازیلیکایا (Yazılıkaya)، نامهای هوریانی داشتند. اطلاعاتی که ما دربارة دین هیتی داریم، از نقشبرجستهها، کتیبهها و مجسمههایی است که بهویژه در یازیلیکایا وجود دارند، هزار خدای هیتی بر روی دیوارها کندهکاری شدهاند؛ از جمله خدای اصلی (تسحوب) (Teshub) که مورد احترام تمامی گروهها در اجتماع هیتی بود و روی خدایان کوهستان (نانی و هاذی) ایستاده است و روبهروی او الهۀ خورشید (آرینا) (Arinna) قرارگرفته است (Cevik, 2007, 123-124).
2-2. خدایان بینالنهرین باستان
در مذاهب بینالنهرینی خدایان بر همة جوانب زندگی انسانها، از جمله بر حکومت و سیاست تأثیر میگذاشتند؛ یعنی خدایان در همة امور دخالت داشتند. خدایانِ مردمان خاور نزدیک باستان در دوران تاریخی، اغلب انسانگونه بودند؛ مثلاً ازدواج میکردند و فرزند داشتند و البته در کنار آن، از قدرتهایی ماورالطبیعی نیز برخوردار بودند که این قدرت در همة آنها یکسان نبود (Bienkowski & Millard, 2000: 131). رابطة خدایان در بسیاری از اسطورهها و نوشتههای ادبی و همچنین فهرست خدایان بینالنهرین آورده شده که شامل اجدادی هستند که به سرزمینی که در آنجا پرستیده میشدند ارتباط مستقیم داشتند. با این حال، گاهی خدایی مشخص در سرزمینهای مختلفی پرستیده میشد که هر قومی رسوم خود را برای آن خدا اجرا میکرد و در زمانی مشابه چندین رسم و آیین برای آن برپا میشد (Black & Green, 1998: 86).
- یافتهها
3-1. مصادیق گونۀ تصویری «خدای ایستاده بر حیوان» در تمدن هیتی
تعریف دورهای که نظام نمادهای شمایلنگارانة تمدن هیتی آناتولی در آن شکل یافته باشد، کار دشواری است؛ چراکه آناتولی را اغلب پلی بین غرب و شرق توصیف میکنند (Blum, Faist & Pfalzen 2002 ). به نظرمیرسد این ارتباط با تمدنهای همجوار در نمادهای مذهبی منعکس شده است؛ زیرا پیوسته تعاملهای پویای فرهنگی بین فرهنگهای متفاوت در آناتولی رقم میخورد و به همین دلیل است که فقدان یکنواختی و ثبات، ویژگی تمایزبخشِ هنر مذهبی آناتولی از هنر بینالنهرین است و آن مفهوم معینی که از جهان الوهی و بازنمایی تجسمی آن دیده میشود، به تدریج در عصر برنز شکل گرفته است و همانطور که آداب و رسوم مردم ماقبل تاریخ آسیای صغیر در شکلگیری این بینش تاثیرگذار بوده است، تأثیر تمدنهای خارجی در آن انکارناپذیر است.
مصداق اول: در تمدن هیتی امور عالی دولتی میبایست تحت ضمانت رسمی همۀ خدایان و الهههای کشور قرار میگرفت. دبیران برای مدد گرفتن از خدایان فهرستی از همة آنها تهیه و خدایان مشابه را گروهبندی میکردند (گرنی، 1388: 129). در معبدی سیاسی، از طریق قراردادها فهرستی گونهشناسانه از خدایان اوایل دورۀ امپراطوری هیتی (1350-1430 ق.م) با سلسلهمراتب مشخص به دست ما رسیده است (Houwink,1992: 88). الهۀ توفان، هاتی(Hatti) و الهۀ خورشید، آرینا بزرگِ معبد هستند. مذکر بودن الهۀ توفان، آشنایی ما با فرآیند تدریجی جابهجایی گاو مقدس با این الهه را کامل کرد. در مهرهایی که از کاروم کانیش (Karum kanish)یافت شدهاند، گاو نر که قبلاً موجودی زیردست بهشمار میرفت1 (Ozguc ,1965)، بهعنوان نشان الهۀ توفان ظاهر شده است (تصاویر 1 و 2).
تصویر 1 – طراحی نقش مهر استوانهای، یافتشده از کاروم کانیش (اوزگوچ، 2002: شکل 1)
تصویر 2- طراحی نقش مهر استوانهای، یافتشده از کاروم کانیش (اوزگوچ، 2002: شکل 4)
با اینکه به احتمال بسیار ظهور متنوع خدای توفان در مهرهای آناتولی، نشان از پرستش خدایان مختلف و محلی توفان داشت (Houwink, 1992: 84)، گرین اعتقاد دارد که بازنماییهای متفاوت از خدای توفان به سبب خدایان محلی نسبتاً متفاوت نیست، بلکه به خاطر بیان دو جنبة متفاوت، اما ذاتی خدای توفان است؛ این دو جنبه عبارتاند از: 1- خدای آسمانی توفان. 2- خدای زمینی آبها. درحالیکه خدای آسمانی توفان به فرهنگهای اروپایی مرتبط است، خدای زمینی آبها از فرهنگهای بومی آسیای صغیر ناشی شده است (Green, 2003: 108). افزایش یافتههای مکتوب از امپراتوری قدیم هیتی نشان میدهد که با وجود این دو جنبۀ متفاوت، عزمی برای رسیدن به تجسم واحد از خدای توفان وجود داشت که برای نمایش امپراتوری هم مناسب بود؛ خدای واحدی که در مهرهای مورد اشاره مشاهده میکنیم. در این فرآیند تلفیق، ترکیبی حاصل شد که نقش مهمی در شکلگیری مذهب هیتی داشت؛ خدایان بیگانه طرد یا نابود نشدند، بلکه در چارچوب دین هیتی قرارگرفتند؛ برای مثال، خدای توفان در یکی از مهرهای دورة کاروم، به شکلِ ایستاده بر یک اژدهاـ شیر، در یک دست نیزه و در دست دیگر آذرخش تصویرشدهاستکه از این جهت با خدای توفان بینالنهرین، ادد(Adad) منطبق است (Mac queen, 1999). همینطور در اثری از سدة 13 پیش از میلاد، خدای توفان به صورت مردی با جامههای چیندار و کلاهی با دو شاخ تصویر شده است (Negbi, 1976: 29).
با شروع دورۀ امپراتوری (از 1380 ق.م به بعد) تصویر خدای توفان در تجسم بصری و مهرها که نقش مهمی در ارتباطات فرهنگی بازی میکند، تا حدود زیادی بدون اشتباه تشخیص داده میشود؛ برای مثال در یازیلی کایابر روی یک یا دو الهۀ کوهستان (تصویر 3) که احتمالاً باید با کوههای شمالی بینالنهرین (نامنی و هازی) در ارتباط باشند، ایستاده است (Cohen, 1993: 206). این تصویر میتواند قلمرو سیاسی خدای توفان را هم نشان دهد. وجود الهههای کوهستان به عنوان پایههای ایستای خدای توفان، یکی از شاخصههای بصری این خدا در دورة امپراتوری هیتی است.
همانطور که گفته شد، گاو نر نیز ابتدا جایگاهی پایینتر داشت، ولی بعدها نشانی از خدای توفان شد. این ارتباط را در تصویر4، جایی که خدای توفان افسار گاو نر را در دست دارد، میتوان مشاهده کرد. دو گاو نر معروف که خدای توفان یا بر روی آنها ایستاده است و یا افسارشان را در دست دارد، به عنوان حامیان آسمان ملکوتی شناخته شدهاند و وسعت اقتدار وی را نشان میدهند (Guterbock, 1983: 205)؛ بنابراین، خدای توفان اغلب با جامهای بلند، درحالیکه در دستان خود نیزه، آذرخش یا چماق دارد و روی الهههای کوهستان یا گاو نر ایستاده، تصویر شده است.
سبک تصویری دیگری که از خدای توفان دیده شده است، به دورۀ جدید هیتی تعلق دارد؛ سبکی که ویژگیهای هنر آشوری را دارد. این خدا در لوحی سنگی از جکه با ردای بلند چیندار آشوریان و سوار بر حیوان نمادین خود، گاو نر ترسیم شده است که در دست چپ آذرخش و در دست راست شیئی مخروطی دارد. این تصویر (تصویر 6) تا دورة هلنی در قالب زئوس، در آناتولی باقی مانده است (Jacobs, 1992: 110).
تصویر 3- نقش برجستة یازیلی کایا (اوزگوچ، 2002: شکل 5)
تصویر 4 – طرح نقش مهر استوانهای (بیر، 2002: شکل a)
تصویر 5 - لوح سنگی، آنکارا (بیتل، 1976: شکل 247) |
تصویر 6 – لوح سنگی (هاوکینکس، 2000: شکل 42) |
مصداق دوم: تندیسهای خدایان در دورۀ امپراتوری قدیم، حامل آن اصلاحات مهم و مداومی است که در مذهب هیتی به دلیل تأثیرات خارجی اتفاق میافتاد؛ بهطوریکه یافتهها ثابت میکند ابتدا خدایان بدون تجسم تصویری و تنها در متون مکتوب یادآوری شده بودند که بعدها با تصویر انسانی مجسم شدند. این متون برای فهم تندیسها کمک شایانی میکند (Haas, 1994: 491). باوجوداین، تنها در موارد نادری توضیحات متون با شیوۀ تجسم خدایان یکسان است (Van loon, 1985: 36)؛ لیکن دربارة خدای توفان و خدای محافظ این تطابق در توضیحات متون با شکل تجسمیافته وجود دارد. خدای محافظ (تصویر 5) روی گوزنی ایستاده است و پرندهای در دست دارد. این خدا به فرهنگهای بومی آسیای صغیر تعلق دارد و پیش از امپراتوری رواج داشته است.
مصادیق سوم تا ششم: تا دورۀ اصلاح مکتب دینی هیتی، هیچ تلاشی برای تعیین نقش تجسمی واحدِ هر خدای خاص انجام نشده است؛ لذا نقشبرجستههای یازیلی کایا، کوششهای نخستین در این زمینه بهشمار میروند و مهمترین یافتههای مطالعاتی برای پژوهش در حوزة مذهب هیتیها هستند (Haas, 1994: 632-639)، اما به دلیل تأخیر بین ایجاد این نقشبرجستهها و متون مکتوب و همینطور تأثیر قطعی دین هوریان، نمیتوان این نقشبرجستهها را بیانی شفاف از نظام اعتقادی هیتی دانست.
صفی منظم از چهل خدای مذکر به رهبری خدای توفان، از سمت شمالی معبد آغاز شده و در قالب نوار منحنی باریک تا سمت غربی معبد پیش رفته است. همینطور، صف منظمی از بیست خدای مؤنث به رهبری خدای خورشید، از سمت شمالی معبد و به همان شکل به سمت شرق پیچیده است. در نقطۀ مرکزی شمال معبد خدای توفان و خدای خورشید روبهروی هم ایستادهاند (تصویر 3). این تصویر به کمک منابع دیگر، مقام والای خدای خورشید را در مذهب هیتی نشان میدهد. الهههای مرد دامنی کوتاه، یک فنجان در دست و کلاهی شاخدار دارند و خدایان زن با ردایی بلندتر و تاج استوانهای به تصویر درآمدهاند. از آنجایی که خدای توفان روی دو کوه و خدای خورشید روی گربهسان (به احتمال زیاد پلنگ) ایستادهاند و با یادآوری تأثیر هوریها در نقوش یازیلی کایا، میتوان این دو را تسحوب و حبات(Hebat) دانست. دو الهۀ اول از سمت راست، آلانزو(Allanzu) و کونزیشالی (Kumzishalli) دختران تسحوب و حبات هستند و تنها مردی که در سمت خدایان مؤنث ایستاده است، پسر ایشان، شارّوما (Sharruma)ست که شبیه مادر روی پلنگ ایستاده است که تبر بر شانه و افسار حیوان به دست دارد.
مصادیق هفتم و هشتم:در میان خدایانی که در تمدن نئوهیتی به صورت ایستاده بر حیوان تصویر شدهاند، دو مورد کوبابا(Kubaba) و کارهوهاس (Karhuhas) باقی مانده است. کوبابا، ملکة کارکمیش2 (Carchemish) به الهۀ مرکزی و اساسی آناتولی در هزارۀ اول قبل از میلاد تبدیل و به طور ویژهای مورد پرستش واقع شد (هاوکینس، 1980). کارهوهاس از همان خدای محافظی استنباط شده است که پیش از این معرفی شد؛ خدایی که گوزن نشان او بود (ملچرت، 2003: 229). بازنمایی تصویری کوبابا و کارهوهاس هر دو از اوایل هزارۀ پیش از میلاد شروع شد. در لوحی سنگی از مالاتیا، مربوط به سدۀ دهم پیش از میلاد، هر دو با هم تصویر شدهاند (تصویر 7)؛ کوبابا به سمت چپ نگاه میکند، پالتوی بلندی پوشیده است و آیینه در دست دارد. کارهوهاس هم به راست نگاه میکند و نیزهای در دست دارد. جالب اینکه هریک بر روی نماد حیوان دیگری ایستاده است؛ کوبابا روی گوزن (هاوکینس، 2000: 328) و کارهوهاس روی شیر. در کارکمیش لوحی سنگی یافت شده است که کوبابا را به تنهایی نشان میدهد. در معبدی که برای احترام به کوبابا ساخته شده است، کوبابا اکثراً به چپ نگاه میکند، آیینه و انار در دست و ردای کمردار بلند بر تن دارد (اورثمان، 1971). همینطور اغلب، وی همراه با یک شیر بازنمایی یا اینکه شیر به عنوان نماد و نشان او ظاهر شده است. بیشتر اوقات کوبابا بر روی شیرِ خوابیده ایستاده است؛ البته برخی اعتقاد دارند که ممکن است پلنگ باشد که در این حالت تشخیص الهۀ حبات از کوبابا بسیار سخت خواهد بود. کوبابا به خاطر اهمیت والایش، به شدت در شکلگیری الهۀ باروری فریگیه و کوبله تأثیر داشت.
تصاویر نوعی دیگر از خدای محافظ هم از دورۀ نئوهیتی هنوز باقی مانده است. در یکی از معابدِ خدای توفان، نقشبرجستۀ خدای محافظ با نشان گوزن تصویر شده است که تیر و کمانی بر شانه دارد. (کوهلمیر، 2000، 46). در اوایل قرن نهم هم خدای محافظ را با تیر و کمان در یک دست و خرگوش در دست دیگر نشان دادهاند. در دو اثر متأخر دیگر از قرهتپه (حدود 700 ق.م) ویژگیهای بصری خدای محافظ با خدای توفان تلفیق شده است؛ بدانگونه که او را ایستاده بر روی گاو نر، در حالیکه گوزنی را شکار کرده است و خرگوشی در دست دارد، نشان میدهد (تصویر 8).
تصویر 7 (چپ) – لوح سنگی، مالاتیا، (هاوکینس، 2000: شکل 164)
تصویر 8 (راست) – لوح سنگی، قره تپه، (کمبل، 2003: شکل 147)
3-2. مصادیق گونۀ تصویری «خدای ایستاده بر حیوان» در بینالنهرین باستان
نقشبرجستۀ بینظیری که از دورۀ آشوری مشاهده میکنیم (تصویر 9)، بهترین صفحۀ باقیمانده از چهار صفحۀ مشابه از نقشبرجستههای سنگی در مالتای است که بر پرتگاهی در وجة جنوبی درۀ دهوک تا جادهای که از آشور تا درۀ زاب علیا کشیده شده، حجاری شده است. پادشاه آشوری (گویا سناخریب- دورۀ حکومت 704- 681 پیش از میلاد) در ابتدا و انتهای ردیفی از هفت خدای قرارگرفته بر روی حیواناتشان ایستادهاند. این هفت خدا بر اساس تصویر 9 (احتمالاً از چپ به راست) بدین قرارند: آشور ایستاده بر اژدرمار و اژدرشیر، همسر آشور نشسته بر تختی بر پشت شیر، انلیل (Enlil) یا سین روی اژدرشیر، نبو (Nabu) ایستاده بر اژدرمار، شمش (Shamash) ایستاده بر اسب، ادد ایستاده بر اژدرشیرها و ایشتار(Ishtar)ایستاده بر شیر (بلک و گرین، 1385: 72).
تصویر 9- طرحی از نقشبرجستۀ سنگیِ مالتای در دورۀ آشوری (رودنی، 1953: 211)
اما همانطور که میدانیم، مذهب آشوری تحتتأثیر ادیان سومری و بابلی بوده است و خدایان آشوری، همتایانی در فرهنگ سومری داشتهاند؛ به همین دلیل اگر بخواهیم در بررسی نقوش بهجامانده از خدایان فوقالذکر تنها به نقشبرجستههای آشوری اکتفا کنیم، پژوهش جامعی نخواهیم داشت؛ پس در ادامه به بررسی نقشِ خدای ایستاده بر حیوان در تمدنهای سومری، بابلی و آشوری میپردازیم.
مصداق اول: یکی از قدیمیترین خدایانی که در بینالنهرین باستان به این شیوه به تصویر کشیده شده، «نینزو» (Ninzu) است؛ نینزو خدای اصلی شهر انِژی، در سومر جنوبی و شهر اسنونا (Snuna) در شمال سومر بوده است. در جنوب او الههای زیرزمینی است که در سوگواریهای سومری لقب «پیشگوی زیرزمینی» به آن داده شده است. عیدهای مخصوصِ وی در شهر او با هدایایی به پادشاهان و کشیشان مرده تشخیص داده میشود (کوهن، 1993: 149-150). در اسنونا جنبۀ جنگطلبی این الهه شهرت بیشتری دارد. ون دایک (Van Dijk) بر این نظر است که دو نوع مختلف از نینزو وجود داشته است (1960: 77)، اما ویگرمن از یک نینزوی واحد حرف میزند؛ چرا که نسبشناسی هر دو به یک برادر میرسد (2001: 330). این خدا مانند سایر خدایانی که پس از مرگ بازمیگردند، به کشاورزی و نباتات مربوط بوده است. همینطور او همان خدایی است که ابزار اندازهگیری را بر روی زمینهای کشاورزی گسترانده است. ویژگی دیگر وی این است که آن را در ارتباط با مارها گروهبندی کردهاند. در اور و بابل قدیم او را خدای مارها نامیدهاند و مار مقدس، نشانۀ حیوانی وی شد (لیتکه، 1998: 191). با وجود اینکه خدای مارها بود و زهر و پادزهر نیش مار به دستور او به بدنها وارد میشد، وی را از خدایان اصلی شفای بیماران نمیدانستند. به نظر میرسد که این خدا در طی هزارۀ سوم قبل از میلاد، در شهر اشنونه (Snuneh) پرستیده میشده است، ولی مجسمة پرستش خدای تیشپک (در اصل خدای هوری طوفان، یعنی تسحوب) بعدها جای وی را گرفته است (بلک و گرین، 1385: 228). هیچ شاهد مطمئنی از نینزو بهعنوان بازنمایی وی وجود ندارد، اما میتوان سه تصویر را به آن نسبت داد که دو مورد به صورت ایستاده بر حیوان است؛ اول، به صورت خدایی ایستاده بر شیر که ماری روبهروی آن ایستاده است (تصویر 10) و دوم، ایستاده بر یک اژدرمار از دورة قدیم اکدی (تصویر 11). این تصویر مربوط به مهر استوانهای از حکومت اکد است و به احتمال زیاد، به سال 2400 ق.م تعلق دارد. در این تصویر، در سمت راست نینزو که روی یک اژدرمار ایستاده است، وزیر وی به نام «بااوم» قرار دارد.
تصویر 10- نقش مهر استوانه سومری، موزة بریتانیا
تصویر 11- نقش مهر استوانهای اکدی، موزة بریتانیا
مصداق دوم: خدای دوم که به شکل ایستاده بر حیوان ترسیم شده، «نبو» است. در دنیای باستان بعضی از اقوام، خدایان بینالنهرینی را به مجمع خدایان خود میافزودند که از آن جمله میتوان به خدای نبو اشاره کرد (بینکوسکی و میلارد، 2000 : 132). این خدا ابتدا کاردار مردوک (Marduk) بهحسابمیآمد و بعد نایب حکمرانی خدایان شد. تأثیر او در سایر خدایان بینالنهرین قابل انکار نیست. نبو خدای حکمران برسیپا و همینطور خطنویس و منشی مردوک است. مهمترین وظیفۀ نبو، اعلام پایان جشنوارة آکوتو در یازدهمین روز ماه نیسانو بود.
این خدا در آغاز، خدای سامی غربی بود و نامش در فهرست خدایان آورده شده است. نبو تقریباً به «کسی که مرا خوانده است» معنی میشود (لیک، 1389: 173-174). نبو در ابتدا وزیر خدای مردوک بود و در روایات جدیدتر پسر او بهشمارمیآمد (Black & Green, 1998: 133)؛ یعنی مقارن با زمانی که مردوک پسر خدای انا (Ana) شد (لیک، 1389: 173). در هزارۀ اول ق.م نبو به همراه پدرش مردوک شاه خدایان شد (جورج، 1987: 38). نبو و مردوک در سراسر تاریخ پرستش خود، حتی تا دورة ایرانیها و بعد از آن، روابط نزدیکی داشتند (لیک، 1389: 173). بهتدریج، نبو به خدای برتر بابل در کنار مردوک تبدیل شد (پوپونیو، 1998: 100). این خدا در دورههای نوآشوری در آشور نیز مورد پرستش واقع شد و تقریباً در حکومتهای اسرهدن و آشوربانیپال خدای آشوری شده بود. نماد او گوهای افقی یا عمودی است3 گهگاه این نماد و یا خود خدا سوار بر پشت اژدهامار نشان داده شده است (تصویر 12) (بلک و گرین، 1385: 221-222). در واقع، اژدرمار نماد حیوانی نبو محسوب میشود.
اژدرمار از موجودات افسانهای بسیار مهم بینالنهرین باستان است. نام اکدی آن «موشهوشو»، به معنای مار خشمگین است. این موجود ملازم نینزو بوده و گویا پس از غلبة حمورابی بر اشنونه، این مخلوق به خدای ملی جدید بابلی، یعنی مردوخ و سپس به نبو انتقال یافته است (ویگرمن، 1997: 34-35) که این مسئله نشاندهندۀ روند تکاملی مذهبی در بینالنهرین باستان و تشابهات کارکردی میان خدایان سومری، بابلی و آشوری است.
مصداق سوم: مورد سوم، «شمش» خدای خورشید است. این خدا، نور و گرما را برای زمین به ارمغان میآورد و گیاهان را رشد میدهد. گفته شده است که شمش هنگام طلوع آفتاب از استراحتگاه خود برمیخیزد و آسمانها را میپیماید؛ همچو خورشیدی که همة آسمان را پر نور میکند. او همة اتفاقات روز را از اول میبیند؛ درنتیجه او خدای حقیقت، قضاوت و عدالت است (Black & Green, 1998: 183-184). شمش همچنین نقش مهمی در جشنهای مذهبی داشته و پادشاه را در ادارة کشور یاری میکرده است (فوستر، 2005: 756). نقش وی در ارتباط با انسانهای بزرگ نیز انکارناپذیر است؛ او را محافظ قهرمانان افسانهای مانند گیلگمش میدانند، همینطور نگهبان جنگجویان شجاع و مسافران است (همان: 627-630). در برخی از سنتهای بابلی آمده است که مردگان بعد از مرگ با گذر از مراحل گوناگون، در پایان وارد آن محلی میشوند که شمش بعد از غروب در آن استراحت میکند که این نگاه اهمیت والای شمش را در دنیای مردگان میرساند (بوترو، 2002: 274).
سمبل تصویری شمش از دورۀ اکدی تا دورة نئوبابلی، قرص خورشید بود. در دورۀ آشوری به شکل قرص خورشیدی پر و بالدار ترسیم شد (Black & Green, 1998: 168). همچنین وی را در حالت نشسته بهگونهای تصویر کردهاند که در حضور عبادتکنندهها احاطه شده است (همان: 183). مشهورترین نقش آن نیز لوح حمورابی است.
شمش گاهی ایستاده بر حیوان هم نشان داده شده است. اسب، حیوانی بود که در دورة نوآشوری در ارتباط با شمش تعریف میشد (بلک و گرین، 1385: 172)؛ به همین دلیل در دو اثر مهم، وی را سوار بر اسب میبینیم (تصاویر 13 و 14)؛ تصویر ابتدایی مربوط به نقشبرجستههای سنگی در مالتای است که در وجة جنوبی درة دهوک تا جادهای که از آشور تا درة زاب علیا کشیده شده، حجاری شده است. در این نقش شمش روی اسب خود، در کنار چند خدای دیگر ایستاده است. دوم، اثری برگرفته از مهر استوانهای نوآشوری است. شمش در صفحۀ بالدارش روی اسبی ایستاده است.
اسب در اسطورهها و مراسم دینی بسیاری از تمدنها مقام شامخی داشت؛ در وهلۀ اول، نماد خورشید بود و گردونۀ او را میکشید و برای خدایان خورشید قربانی میشد. بهطورکلی، اسب و ارابهران برای نخستینبار در هنر مصر و میسندر، در حدود 1500 پیش از میلاد، در صحنههای مربوط به شکار و جنگ ظاهر شدند. مفهوم «خورشید ـ خدا» به عنوان ارابهران که نیروهای تاریکی را از بهشت بیرون میراند، از این تصورات ناشی شده است. این خدا در بینالنهرین، شمش؛ در ایران، میترا و در هندوستان، سوریا نام داشت (هال، 1390: 24-25).
تصویر 13 (راست) بخشی از تصویر شمارۀ 9 تصویر 14 (پایین) طرحی از نقش مهر استوانهای نوآشوری، (بلک و گرین، 1385: 173)
|
مصداق چهارم: خدای جدید، «ایشکور» (Iškur) سومری یا «ادد» اکدی، خدای توفان است. خدای توفان در جنوب بیشتر جنبۀ ویرانگری داشت، درحالیکه در شمال آورندۀ باران رحمت شمرده میشد. این موضوع به احتمال قوی نقش دوگانۀ باران را در دو منطقة بینالنهرین ثابت میکند (Schwemer, 2007: 129). گرچه هر دو جنبۀ شخصیت وی در متون مکتوب شمال و جنوب ذکر شده است (Schwemer, 2001: 182). قدرت او در خنثی کردن تخریبهای طبیعی حاکی از این است که به عنوان جنگجو هم مطرح بوده است. در افسانهای سرزمین دشمن سومری را مانند بادی ویران میکند (کوهن: 1993: 60). ادد همچنین به عدالت و الوهیت نیز منسوب است و همچون شمش به عنوان حاکم عبادتکنندگان و الوهیت مورد خطاب قرارمیگیرد (Foster, 2005: 754).
ایشکور اغلب ایستاده یا کنار گاو نر یا شیراژدها، درحالیکه آذرخشی را به نشانة تهدید دردستگرفته است، بازنمایی میشد. نماد حیوانی وی در هزارة سوم پیش از میلاد، شیراژدها بود، گاو نر بعدها بهطور محدودی جایگزین آن شد (Schwemer, 2008: 31). تا اینکه در دورة آشوری (800 ق.م) ادد ایستاده بر گاو نر، با آذرخشی در دست به تصویر کشیده شد. (تصویر 15).
تصویر شماره 15- راست: از نقش مهر استوانهای نو آشوری، چپ: از نقش مهر استوانهای بابلی. (بلک و گرین، 1385: 184)
مصداق پنجم: در فرهنگ آسیای غربی ایزدبانویی نیرومند و پرقدرت وجود دارد که بازماندۀ الهۀ مادر قدیم و مظهر باروری، عشق و جنگ است (بهار، 1375: 32). در فرهنگ سومری «اینانا» نام داشت که خدای شهر اروک بود (مورتگات، 1377: 5)، «ننه» (Nana) در عیلام (فرای، 1383: 251)، و در فرهنگ بابل در میان اقوام سامی این ایزدبانو «ایشتر» نامیده میشد و در آشور ایزدبانوی جنگ بوده است (گری، 1378: 29 و 34). بهطورکلی میتوان ایشتر را دارای سه جنبة شخصیتی دانست: نخست، جنبۀ الهۀ عشق و روابط جنسی است؛ البته وی الهۀ ازدواج نیست و بیشتر بر جنبۀ شهوانی روابط جنسی تأکید دارد؛ دوم، جنبۀ جنگطلبی است که به نبرد علاقه دارد و در نتیجه قدرت و شهوت زاییدۀ قدرت اوست. این خدا به هنگام مبارزه در کنار پادشاهان مورد علاقهاش قرارمیگیرد؛ سومین جنبۀ ایشتر، ستارۀ غروب و صبح بود. او در نزول اینانا به جهان زیرین اظهار میکند که من اینانای طلوع آفتاب هستم.
در هنر معمولاً اینانا به شکل الهۀ جنگجویی نشان داده میشود که اغلب بالدار و مصلّح به شمشیر است و یا آنکه هالهای از ستارهها دور او را احاطه کردهاند. در هنر نوبابلی و نوآشوری زنی که از جلو کاملاً لخت نشان داده میشود یا از کمر به پایین برهنه و نیز بالدار است و کلاه شاخدار ایزدی به سر دارد، احتمالاً ایشتر را بیشتر در جنبۀ شهوانیاش به تصویر میکشد. چهارپای ایشتر، شیر و نمادِ معمول وی ستاره یا صفحة نجومی بوده است. شاید زمانی نمادش گلآذین نیز بوده است (بلک و گرین، 1385: 181). دروازۀ ایشتار بابل با نقش شیر، مشهورترین تصویر نماد حیوانی ایشتر است، اما آثار متعدد از ایستادن ایشتر بر شیر تصویر شده است که در تصویر 16 طرحی برگرفته از نقش برجستۀ بابلی دیده میشود که بر حیوانِ مرتبط با خود ایستاده و تاج مدورش با نقش ستارهای مقدس مزین شده است (تصویر 16).
مصادیق ششم و هفتم: اگر به تصویری که در ابتدای این بخش نشان داده شد، برگردیم «آشور» را میبینیم که به عنوان خدای اول، جلوتر از همه بر روی اژدرشیر و اژدرمار ایستاده است. آشور اغلب در نیمة شمالی بینالنهرین، مناطقی از شمال شرق سوریة کنونی و جنوب شرق آسیای صغیر پرستیده میشد که این مناطق جایگاه سرزمین کهن آشور محسوب میشوند. آشور در شهر باستانی آشور پرستش میشد که در نیمة هزارۀ سوم قبل از میلاد، پایتخت پادشاهی آشور بود (Toorn, 1999: 108-109). در آن هنگام خدای آشور تبار خانوادگی نداشت، اما هنگامی که کیش پرستش وی تحتتأثیر باورهای جنوب بینالنهرین قرارگرفت، به عنوان معادل آشوری انلیل، خدای اصلی نیپور پرستش شد که مهمترین ایزد در میان خدایان جنوب بود؛ البته اهمیت انلیل تا زمانی ادامه یافت که حمورابی پادشاهیاش را در نیمة سدة ۱۸ قبل از میلاد در بابل بنیانگذاری کرد و از آن پس مردوخ جای انلیل را به عنوان خدای اصلی در میان خدایان جنوب بینالنهرین گرفت. در شمال بینالنهرین، آشور به جای انلیل، در جایگاه همسری نینلیل (Ninlil) (با نام ایزدبانوی آشوری مولیسو) قرارگرفت و پسران انلیل (نین اورتا و زابابا) نیز پسران او شدند. این فرآیند از حوالی سدة ۱۴ قبل از میلاد آغاز شد و تا سدة هفتم پیش از مسیح ادامه داشت.
آشور خدای ملت آشوری بود. در اصل ممکن است که او خدای شهری به همین نام یا به بیان درستتر مظهر خود شهر بوده باشد؛ زیرا در بینالنهرین وجود نام یکسان برای خدا و شهر معمول نیست. همزمان با گسترش قدرت و وسعت آشور، «آشور» خدای برتر حکومت و قدرت نوپدید محسوب شد. در دورة آشوری تلاش شده است تا مقام خدای خدایان به خدای آشور داده شود (بلک و گرین، 1385: 68)؛ بنابراین، نفر سوم از سمت چپ (تصویر 9)، انلیل، از بلندپایهترین خدایان باستان بینالنهرین بود که بعدها مردوخ و آشور تا حدی جای وی را گرفتند. انلیل (اللیل) یکی از مهمترین خدایان در مجموعة خدایان معابد اصلی بینالنهرین بهشمارمیرود. بنا بر یک شعر سومری، حتی خدایان دیگر در مقابل شکوه و جلال او به حساب نمیآمدند. مرکز بزرگ انلیل، معبدی به نام «خانۀ کوهستان» در نیپور واقع در حاشیۀ شمالی سومر بوده است و در اغلب مواقع انلیل، «پادشاه سرزمینهای نامساعد» و «کوهستان عظیم» خوانده میشد که احتمالاً منظور سلسله جبال زاگرس بوده است (همان: 131).
- بحث
4-1. وجوه اشتراک
وجود زمینههای مشترک فرهنگی بین تمدنهای باستانی بینالنهرین و آسیای صغیر که مهمترین دلیل آن همسایگی جغرافیایی بود، سبب شده است تا شاخصههای مذهبی نیز تشابهات بسیاری با یکدیگر داشته باشند. خدایانی که از دورههای پیش از باستان در اثر جنگها با ملل همسایه و نیز مهاجرتها به هر دو منطقه وارد شدند و با رویکرد بومی در مذهب مقصد پذیرفته شدند، از جمله دلایل این وجوه اشتراک است. مهمترین نمونة اشتراکی در این مقاله نسبتی است که بین خدای ایستاده بر حیوان و جایگاه وی درک میشود. در نقوش برجایمانده از هر دو منطقه، تنها خدایانی به این شکل تصویر شدهاند که صاحب جایگاهی رفیع بودهاند. خدایان توفان، خورشید و نیز ایزدبانوها، از بلندمرتبهترین خدایان هیتیها و میانرودان بودند. اگر به این گزاره دیدگاهی معکوس داشته باشیم، خواهیم دید که نمایش خدا به صورت ایستاده بر حیوان میتواند ابزار تبلیغاتی بسیار مناسبی برای حاکمان آن دوره باشد؛ چرا که احتمالاً به دلیل تقدس مذهبی این تصاویر برای مردم بود که خدای آشور جلوتر از همه تصویر شده است و هنرمند که به احتمال قریب به یقین طبق سفارش دربار چنین کاری را انجام داده است، با تصویر کردن همة خدایان روی حیوان، خواسته جایگاه بلند خدای آشور را متذکر شود. قرارگرفتن همسر آشور پس از وی نیز میتواند شاهد دیگری بر این مدعا باشد. گرچه نمیتوان احتمال سوء استفادة سیاسی پادشاهان آشور را از این نماد مذهبی اثبات کرد، میتوان آن را بهعنوان یک احتمال پذیرفت.
با نگاهی مذهبی به نقشبرجستة یازیلیکایا میتوان همین توجه به خانوادة خدای برتر را در تمدن هیتی هم دید؛ جایی که دختران و پسر خدای توفان نیز ایستاده روی حیوان ترسیم شدهاند و از این طریق جایگاه والایشان به رخ مردمان آن دوران کشیده شده است. وجه دیگر، نسبت میان خدا و حیوان است؛ در هر دو منطقة مورد بررسی، حیوانی که خدا روی آن ایستاده، نماد حیوانی همان خداست؛ بنابراین، سه وجه مشترک وجود دارد: 1- والامقام بودن خدایانی که اینگونه تصویر شدهاند؛ 2- استفاده از این نقش برای تسری دادن اعتبار خدایان به همسر و فرزندان؛ 3- نشان دادن ارتباط نمادین بین خدا و حیوانی که روی آن ایستاده است.
4-2. وجوه افتراق
با همة تشابهات فرهنگی، اصل تمایز همیشه پابرجاست. همین تفاوتهاست که امکان نامگذاری در حیطة تفکر تاریخی را میسر میکند. اگر تمدنهای آسیای صغیر و بینالنهرین از هر جهت مشابه همدیگر بودند، امکان مطالعۀ تطبیقی بین آنها وجود نداشت. وجوه افتراق دربارة نحوۀ بروز نقش «خدای ایستاده بر حیوان» در تمدنهای مذکور شامل چهار مورد است: در آسیای صغیر با اینکه نطفة شکلگیری این نقش به احتمال بسیار، در خود آناتولی بسته شده است، فرآیند تدریجی رشد آن تحتتأثیر تمدنهایی مانند هوریانی و آشوری بود، درحالیکه در آثار بینالنهرین به وضوح پیداست که به دلیل غنا و اصالت فرهنگی، در این مسیر تا حد بسیار زیادی، کمتر از تمدنهای زمانهاش تأثیر پذیرفته که در هر دورهای همانند سایر آثار، خصایص هنری آن دوره حکمفرماست. در تصاویر 3 و 6 تأثیر هوریان و آشور را میتوان دید. مورد دوم، انتخاب خدایانی است که از نظر مردم آن روزگار شایستة چنین تجسمی بودهاند؛ در بینالنهرین به جز خدایانی مانند ادد، شمش و ایشتر، نمونههای دیگری مانند نبو (خدای کتابت) یا مردوک هم دیده میشود، درحالیکه در آسیای صغیر چنین توجهی به خدای محافظ شده است. شاید برای مردم بینالنهرین مقام کتابت بسیار ارزش داشته و مردم آناتولی برای محافظت ارزش بیشتری قائل بودهاند. وجه افتراق سوم، در تعدد حیوانات برگزیده شده است؛ درحالیکه حیوانات در تمدن هیتی به شیر، گاو، گوزن و تنها در یک مورد عقاب خلاصه شده است، در بینالنهرین به دلیل تغییراتی که در روند تکاملی تمدنها ایجاد میشد، حیوانات متعددی مانند اژدرمار، اژدرشیر، شیر، اسب، گاو و اژدراژدها دیده میشود که میتوان از دل همین نکته وجه چهارم را دریافت کرد که حیوانات در تمدن هیتی در شکل و نام رئالیستی و همانطور که در واقعیت وجود دارند، در تصاویر آمدهاند، درحالیکه تمدنهای بینالنهرین از همان ابتدا تا زمان آشوریان علاقۀ شدیدی به آوردن حیوانات ترکیبی در این نقش داشتند.
- نتیجه
نقشهای گوناگونی وجود دارند که در تمدنهای باستانی مختلف تکرار شدهاند، اما به دلیل ذهن اسطورهای آن دوران، تقریباً تمامی تصویرها جنبة مذهبی ـ معنوی دارند؛ لذا انتخاب در هر صورتی دلیلی دینی داشت. نقش مورد بحث این مقاله به جهت ترکیبی که بین انسان و حیوان ایجاد کرده بود، نمونههای نسبتاً مشابهی نیز دارد؛ مانند خدایانی که کنار حیوان ایستادهاند، یا خدایانی که حیوانی را در دست گرفتهاند که همة اینها نشان از اهمیت بسزای نقش حیوانات در تفکر اسطورهای دارد. زمانی که خدایی روی حیوان ترسیم میشود، احتمال اینکه معنای آن، تسلط خدا بر آن حیوان باشد، بسیار کم است؛ چرا که برای مثال در مورد خدای توفان هیتی، این خدا ابتدا گاو نر را میکُشد و سپس بهعنوان نماد حیوانی وی انتخاب میشود که طبیعتاً این را میتوان به مثابة ارتقا درجه حساب کرد. آنگاه خدای توفان را ایستاده روی گاو تصویر میکنند؛ پس به احتمال بسیار، این نقش همراهی آن حیوان اسطورهای را با خدا نشان میدهد. این موضوع که هر خدایی بر روی حیوان نمادین خود ایستاده است، شاید تأییدکنندة همین نتیجه باشد؛ زیرا آن حیوان به دلیل قدرت و امتیازهایی که در تفکر اسطورهای داشته است، زمانی که همراه با خدای مربوط تصویر میشد، بر جایگاه معنوی آن خدا میافزود.
اینکه چرا خدا روی حیوان نشان داده شده است و نه کنار آن، بنا بر نقوشی مانند یازیلیکایا میتوان احتمال داد که به دلیل جایگاه رفیعتری که از سایر خدایان کسب میکرد، چنین تصویر شدهاند. درحقیقت، همین یافته که تنها خدایان والامقام اینچنین تصویر شدهاند، ما را به این نتیجه نزدیک میکند که ایستادن روی حیوان، آن هم حیوانی اسطورهای، یکی از نمودهای عینی برخوردار بودن خدا از شأنی والاست؛ بنابراین، نقش خدای ایستاده بر حیوان توانسته است به صورت توأمان هم اهمیت حیواناتی را که نماد خدایان برتر هستند، بازتاب دهد و هم مقام رفیعتر آن خدایان را جلوهگر سازد و نیز این همراهی صریحاً به جنبة انسانی تجسم خدایان اشاره دارد.
پینوشت
1. در میان مهرهای اولیه همینطور کشته شدن گاو نر توسط الهۀ توفان هم دیده شده است.
2. ناحیهای بین ترکیه و سوریة امروزی، پایتخت نئوهیتیها.
3. به احتمال زیاد، قلم خطاطی است که گاهی بر روی لوح سفالی قرار داشته است.