Document Type : Research Paper

Authors

1 Associate Professor, Faculty of Geography, University of Tehran

2 Associate Professor Faculty of Geography, University of Tehran

3 Ph.D Student of Geomorphology, Faculty of Geography, University of Tehran

4 Assistant Professor, Department of Archaeology, Islamic Azad University of Varamin, Pishva

5 MA in Archaeology, Islamic Azad University of Varamin_Pishva

Abstract

The ancient hills are the human’s close and far activities sense. These places may be the transit camp survivors or ruins towns or villages. This paper studies the archaeology of the ancient hill of Meymanabad using micromorphology methods. This hill situated in Robat Kareem_in South-East village called Meymantabad. The result has showed that before the establishment of the site occupations there have been a warm and wetter conditions througout the region.  According to the cubic microscopic structure that is the region natural examples index, a period lack of establishment from point E to point D has occurred.  The point C is the latest cultural point and after this there are no cultural effects. In fact, what makes this civilization wiped out was the river flooding of Shadchay River resulted in the destruction of the site and caused the peoples to abandon their settlement areas.
 

Keywords

. مقدمه

باستان‌شناسان برای تبیین، تفسیر و تحلیل مسائل باستانی و شناخت دقیق آنها به علوم مختلفی نیازمندند تا به کمک آنها بتوانند چهرۀ واقعی تمدن‌های باستانی را آن چنان که بوده است، بشناسند؛ از این رو، لازم است زمینه‌های ظهور و فروپاشی تمدن‌ها و نیز عوامل مؤثر بر آنها را مطالعه و شناسایی کنند. در بین عوامل تأثیرگذار، عارضه­های طبیعی و به خصوص مخروط‌افکنه‌ها نقش مهم‌تر و تعیین‌کننده‌تری دارند. تأثیر این عوامل را می‌توان در جذب و دفع گروه‌های انسانی، نوع و شکل سکونتگاه‌ها، محوطه‌های استقراری و      جابه­جایی آن، میزان بهره‌وری از منابع طبیعی مشاهده کرد (مهرآفرین و سیدسجادی، 217:1384).

با توجه به این اصل که انسان بر حسب تصادف در جایی مستقر نمی­شود، بلکه استقرار بر اساس نوع منابع و ذخایر موجود انتخاب می­شود، محوطه­هایی برای سکونت انتخاب می‌شوند که منابع اولیة بیشتری داشته باشند و امکان بهره­وری بلندمدت را فراهم کنند؛ لذا این مطالعات از یک طرف می‌تواند به باستان­شناسان پاسخ دهد که دلیل استقرار در هر مکان­ چیست و از طرف دیگر، به این پرسش ژئومورفولوژیست­ها، که عارضه­های موجود قبلاً چه شرایطی داشتند و اثربخشی آنها بر استقرارهای اولیه به چه شکلی بوده است، پاسخ دهد.

از پژوهش­های انجام شده در زمینۀ میکرومورفولوژی و زمین­باستان‌شناسی می‌توان به این موارد اشاره کرد: مقصودی و همکاران در طی پژوهشی با استفاده از روش میکرومورفولوژی تپۀ سگزآباد را بررسی و مطالعه کردند. در این پژوهش سعی شده است با استفاده از روش میکرومورفولوژی موارد مصرف ساکنان از سوخت شناسایی شود (1392: 1). در پژوهشی که گروه باستان‌شناسی دانشگاه آزاد واحد ابهر بر روی تپۀ باستانی قلعه­تپه انجام داده است، لایه­های فرهنگی و دوره‌های نبود استقرار بر روی این تپه بررسی شده است. بر اساس نتایج حاصل از گزارش، یکی از مسائل مهم در قلعه­تپه فقدان نشانه‌های فرهنگی در محوطه در بازه زمانی حدود هشتصد سال از اواخر دورۀ تاریخی تا اوایل دورۀ اسلامی است (گزارش مطالعات میکرومورفولوژی خاک محوطۀ باستانی قلعه تپه، گزارش منتشر نشده). با استفاده از مطالعات میکرومورفولوژی و آزمایش کلسیمتری، بازشناسی فعالیت‌های باستانی طی هولوسن و فرآیندهای رسوب‌شناختی در مراکش صورت گرفته است و نتایج مطالعات نشان از فعالیت گله‌داری در غار یا پناه­گاه­های اطراف دریای مدیترانه دارد (Linstädter et al.. 2012:3306). در پژوهشی دیگر بیومولکولی و میکرومورفولوژیِ مواد دفعی در محوطۀ دورۀ نوسنگی      چتل­هیوک (Çatalhöyük) ترکیه بررسی شده است. بر اساس نتایج این مطالعات، فقدان مواد دفعی حیوانات اهلی دلیلی بر کاربری سوخت این مواد در فعالیت­های روزمره بوده است (Shillito et al., 2011:1869). آدرلی و همکاران (2004) در مطالعه­ای ویژگی‌های عناصر کلسیم، آهن و فسفات را در محوطه‌های باستانی بررسی کرده‌اند. همچنین آدرلی و همکاران در پژوهش دیگری، نقش مطالعات میکرومورفولوژی را در شناسایی شیوه­های مدیریت گذشتۀ زمین­ها و نحوۀ کشت و زرع آنها بررسی کرده­اند (2006:1215). در پژوهشی اهمیت دیرینة محیطی توزیع رسوبات رودخانه‌های سیلابی و اثر آن بر محوطۀ باستانی شینوسی (Shiniusi) در حوضة رودخانة آپجیانگ (Apengjiang) چین بررسی شده است. نتایج مطالعات با استفاده از شاخص آماری و سن­یابی رسوبات رودخانه با استفاده از روش کربن 14 به شناسایی چند دوره فعالیت سیلاب‌ها در گذر از سلسلۀ مینگ به سلسله چینگ انجامید (Chuanxiu et al., 2013:827). در مطالعه‌ای رسوبات دریاچة ریک (Rice) در آنتاریوی کانادا از نظر باستان‌شناسی و دیرینة محیطی بررسی شده است. نتایج این پژوهش بر اهمیت تالاب‌ها برای مطالعات زمین­باستان‌شناسی اشاره دارد (Sonnenburg et al., 2013:73). در فرانسه با استفاده از رسوبات دریاچۀ پالادرو (Paladru) و شواهد باستان­شناسی در طی دورۀ برنز و آهن کاربری اراضی در دورۀ هولوسن و فرسایش خاک بررسی شده است. نتایج این مطالعه نشان از فرسایش شدید خاک در اثر فعالیت‌های کشاورزی ساکنان اطراف دریاچه دارد (Simonneau et al., 2013:1636).

در این مقاله سعی شده است با استفاده از روش میکرومورفولوژی، ویژگی‌های طبیعی و فرهنگی نمونه‌های برداشت شده از محوطۀ میمنت­آباد مطالعه و در نهایت دلیل پایان یافتن استقرار یا جابه­جایی سکونتگاه به مکانی دیگر بررسی شود.

 

2. منطقۀ مورد مطالعه

تپه­های میمنت­آباد به صورت دو برآمدگی یا دو تپة کوچک است که در منطقة رباط­کریم و در جنوب شرق روستایی به نام میمنت­آباد در مختصات جغرافیایی  قرارگرفته است (شکل 1). این تپه‌ها تنها استقرار دورۀ آغاز شهرنشینی در دشت تهران است که در آن آثاری از دورۀ سیلک به دست آمده است. طول دورۀ استقراری این محوطه بر اساس نوع سفال‌های یافت شده، دربرگیرنده دورۀ پایانی مس سنگی (کالکولیتیک) است و به نظر می‌رسد این محوطة استقراری در سپیده­دم شهرنشینی در دشت تهران متروک شده است. تعداد 87 عدد از سفالینه‌های میمنت­آباد مطالعه شده که قابل مقایسه با دورۀ استقراری قبرستان IV تپه­قبرستان سیلک (III-6-7) است. در تپۀ میمنت­آباد چند نمونه سفال نوع اولیۀ واریخته به دست آمد. سفال‌های میمنت­آباد از لحاظ شکل، نقش و نوع رنگ تفاوت عمده‌ای با دوره‌های قبل دارند (فاضلی نشلی، 1380). بر اساس نتایج حاصل از بررسی روشمند داده‌های سطحی، این محوطه دارای شواهدی از سه دورۀ استقراریِ روستانشینی جدید (5700-5400 سال پیش)، آغاز شهرنشینی (5400-4900 سال پیش) و قرون میانی اسلامی است که پراکندگی آنها به ­ترتیبِ ذکر، شامل فراوانی داده‌های مرتبط با دورۀ روستانشینی جدید (5700-5400 سال پیش) در تپۀ جنوبی، روستانشینی جدید (5700-5400 سال پیش) و آغاز شهرنشینی (5900-5700 سال پیش) در تپۀ شمالی و اسلامی به صورت پراکنده در حاشیۀ جنوبی و شرقی محوطه است (یوسفی، 1391).

 

 

 

شکل 1. منطقه مورد مطالعه

3. مواد و روش‌ها

3ـ1. میکرومورفولوژی

میکرومروفولوژی عبارت است از بررسی چگونگی ساختمان خاک در زیر میکروسکوپ در حالت دست نخورده به منظور شناسایی اجزای متفاوت آن و تعیین ارتباط مکانی و زمانی متقابل این اجزا با یکدیگر (استوپس ترجمه: حیدری و صاحب جلال، 1390).

 

3ـ2. مراحل مطالعات میکرومورفولوژی

به طور کلی در مطالعات میکرومورفولوژی مراحل انجام کار شامل نمونه‌برداری، آماده‌سازی، تهیۀ مقاطع نازک، مطالعه و تشریح مقاطع نازک و تفسیر و جمع‌بندی نتایج است که در ادامه می‌آید (شکل 2).

 

 

شکل 2. مراحل تهیه و مطالعه مقاطع نازک

 

 

3-2-1. نمونه­برداری

روش‌های نمونه‌برداری در هر مطالعة میکرومورفولوژی، نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. هدف نمونه‌برداری، به دست آوردن اطلاعات لازم برای حل مشکلی خاص یا تعمیم اطلاعات به دست آمده در مطالعۀ سایر خاک‌ها یا مواد مشابه است. نمونه‌های خاک انتخابی برای مطالعات میکرومورفولوژی باید نمایندۀ خاک‌های منطقة مورد مطالعه باشد و قبل از نمونه‌برداری باید به طور کامل تشریح شود (استوپس ترجمه: حیدری و صاحب جلال، 1390). نمونه‌های خاکی که برای مطالعات میکرومورفولوژیکی برداشته می‌شوند، باید دست نخورده باشند و در حین حمل به آزمایشگاه نیز دست نخورده باقی بمانند (مورفی، 1986؛ فاکس و همکاران، 1993؛ فاکس و پرنت، 1993). از آنجا که خاک‌ها و رسوبات در جهت عمودی ناهمگن هستند، جهت نمونه­برداری باید به وضوح مشخص شود. جهت نمونه­برداری، کمک بسیار مهمی به تفسیر مقاطع نازک خواهد کرد (شکل 3).

 

شکل3. مقطع نمونه­برداری برای مطالعات میکرومورفولوژی (یوسفی، 1391)

 

3-2-2. آماده­سازی نمونه­ها و تهیۀ مقاطع نازک

آماده‌سازی نمونه‌ها به اندازۀ نمونه‌برداری اهمیت دارد. این عمل با تزریق محلولی از صمغ (Resin) در نمونه صورت می‌گیرد. پس از اشباع کامل نمونة خاک، مواد معدنی صمغی در مجاورت هوا سخت می­شود و خاک به صورت بلوک‌هایی سخت درمی‌آید که در این حالت همانند سنگ می‌توان از آن مقاطع بسیار نازک تهیه کرد. فرآیند سخت کردن خاک را «اشباع کردن یا تزریق کردن صمغ به خاک» می‌گویند (شکل 4).

 

 

شکل4. برش نمونة تهیه شده از خاک به صورت دست نخورده  (تصویر بالا) نمونة اشباع شده توسط رزین (تصویر پایین سمت راست)- مقطع نازک تهیه شده (تصویر پایین سمت چپ)

با اشباع خاک به وسیلۀ صمغ و تهیه و مطالعۀ مقطع نازک میکروسکوپی از آنها، ما می‌توانیم اطلاعات مفیدی دربارۀ ساختمان خاک و کاربری­های هر لایه و تغییر و تحولاتی که خاک پشت­سر گذاشته است، به دست آوریم.

 

3-2-3. مطالعه و تشریح مقاطع نازک

مطالعۀ مقاطع نازک شامل به­کارگیری روش‌های مختلف میکروسکوپی و ثبت کردن داده‌هاست (شکل 5). مطالعة مقاطع نازک با میکروسکوپ پلاریزان، به آگاهی از نحوۀ کار در کانی‌شناسی نوری (OpticalMineralogy) و سنگ‌شناسی (Petrography) و تا حدودی گیاه‌شناسی نیاز دارد. علاوه بر این، مطالعه­کننده باید با مشکلات ناشی از مشاهدۀ اشیای سه ­بعدی به صورت دو بعدی آشنایی داشته باشد­(استوپس ترجمه: حیدری و صاحب جلال، 1390).

 

 

شکل 5. مطالعه مقاطع نازک خاک زیر میکروسکوپ پلاریزان

 

4- بحث

میکرومورفولوژی خاک به مانند روشی برای معرفی و درک فرآیندهای فیزیکی، بیولوژیکی، شیمیایی، انسانی در خاک مهم است (Simpson & Adderley, 2003). گروه باستان­شناسی برای انجام دادن مطالعات میکرومورفولوژی از تپۀ باستانی میمنت­آباد  هشت نمونه برداشت کرد. مقاطع نمونه­های برداشت شده بعد از آماده­سازی و تزریق رزین، به ضخامت 30 میکرون تهیه و با استفاده از میکروسکوپ پلاریزان مطالعه شد.

بر اساس داده‌های جدول 1 اندازۀ غالب ذرات در تمامی نمونه‌ها از نوع سیلت با جورشدگی خیلی ضعیف ارزیابی شد. در ستون مربوط به مقادیر، میانگین بیشترین مقدار برای نمونه‌های I-1 و I-2 و مربوط به قبل از استقرار است و رسوبات مربوط به لایه‌های طبیعی هستند. در رسوبات مربوط به لایه‌های فرهنگی، روندی کاهشی را تا نمونة D می­بینیم که در دو لایة پایانی مجدداً افزایش یافته است. این لایه‌ها مربوط به آخرین فعالیت ساکنان بر روی تپه و رخدادهای طبیعی مؤثر بر از بین­ رفتن استقرار در این نقطه است. در بین نمونه‌ها بیشترین مقدار جورشدگی مربوط به لایه‌های طبیعی قبل از استقرار است که بعد از استقرار روندی کاهشی رخ داده و در دو لایة پایانی این مقدار مجدداً روند صعودی به خود گرفته است.

جدول1.  بافت و توزیع اندازۀ ذرات نمونه رسوبات تپۀ میمنت‌آباد

     

اندازه غالب ذرات

نوع نمونه

نمونه

35/23

157/0-

634/1

سیلت

جورشدگی خیلی ضعیف، منحنی از توع یونیمدال

B

84/22

162/0-

641/1

سیلت

جورشدگی خیلی ضعیف، منحنی از توع یونیمدال

C

92/19

225/0-

480/1

سیلت

جورشدگی خیلی ضعیف، منحنی از توع یونیمدال

D

40/22

197/0-

591/1

سیلت

جورشدگی خیلی ضعیف، منحنی از توع یونیمدال

E

19/21

231/0-

598/1

سیلت

جورشدگی خیلی ضعیف، منحنی از توع یونیمدال

F

80/25

173/0-

729/1

سیلت

جورشدگی خیلی ضعیف، منحنی از توع یونیمدال

H

30

097/0-

939/1

سیلت

جورشدگی خیلی ضعیف، منحنی از توع یونیمدال

I-2

30

097/0-

939/1

سیلت

جورشدگی خیلی ضعیف، منحنی از توع یونیمدال

I-1

 

5. توصیف مقاطع میکروسکوپی

توصیف مقاطع میکروسکوپی به تفصیل برای هر نمونه در ادامه می‌آید: (شکل 6 - جدول 2)

I-1

نمونه I-1 از لایة LN127 تهیه شده است. این لایه بر اساس گزارش تیم حفاری، لایۀ طبیعی است؛ در واقع آخرین لایۀ طبیعی است و بر روی این لایه، لایۀ LN126 قرارگرفته که کف دورۀ II b است. رنگ این مقطع بر اساس کتاب رنگ مانسل، خاکستری روشن تشخیص داده شد. ساختمان میکروسکوپی عمدتاً دانه­ای با پراکنش نسبی ذرات درشت به ریز از نوع open porphyric هستند. خاک دانه­ها بیشتر کروی و کاملاً تفکیک شده است. الگوی حفره­ها بیشتر از نوع کانال است. دربارة پرشدگی حفره­ها باید گفت که بیشتر آنها پر نشده بودند، در صورت پرشدگی نیز این پرشدگی بیشتر از نوع سست منقطع و متراکم ناقص بوده است. در تفسیر حفره­ها با الگوی پر شدگی سست منقطع، نظر بر وجود مواد دفعی جانوران درون وگ­هاست. در این لایه مواد مشکوک به مواد دفعی جانوران نیز شناسایی شد. الگوی پرشدگی متراکم ناقص نیز دلالت بر وجود موادی هم چون آهک در داخل خاک دارد. پراکندگی زغال مربوط به این مقطع بسیار کم است. وجود گرهک آهن در این لایه بسیار زیاد تشخیص داده شد. گرهک­های آهن بیشتر از نوع دندریتی و مجتمع بودند که جزء گروه مجتمع محسوب می­شوند.

 

I-2

این مقطع لایه­های LN126 و LN125 را پوشش می­دهد. لایۀ LN126 بر اساس نظر گروه باستان­شناسی کاربری کف داشته است؛ به عبارتی کف دورۀ استقراری است. رنگ این نمونه نیز بر اساس جدول رنگ مانسل خاکستری روشن تشخیص داده شد. ساختمان میکروسکوپی صفحه­ای است که خاک دانه­ها عمدتاً به طور افقی امتداد یافته­اند و حفره­های صفحه­ای آنها را از هم جدا کرده است. پراکنش نسبی ذرات درشت به ریز در این لایه open porphyric است. خاک دانه‌ها بیشتر به شکل صفحه­ای با درجة تفکیک ضعیف شکل گرفته­اند. الگوی حفره­ها بیشتر از نوع صفحه­ای است. گرهک­های آهن در این مقطع نیز زیاد و بیشتر از نوع تیپیک، مجتمع و دندریتی هستند. فراوانی زغال در این لایه کم است؛ در حدود کمتر از ده مورد که آنها نیز بسیار ریز بودند. زغال­های مربوط به این لایه زاویه­دار نبودند. بقایای چوب نیمه زغالی شده نیز دیده شد.

 

H

این لایه تنها شامل لایۀ LN124 است. کاربری این لایه بر اساس نتایج گزارش باستان­شناسی تشخیص داده نشد. رنگ این لایه قهوه­ای بسیار رنگ­پریده است. ساختمان میکروسکوپی به ترتیب اهمیت، صفحه‌ای و دانه­ای بود که با پراکنش نسبی ذرات درشت نسبت به ذرات ریز open porphyric and single spaced enaulic همراه است. خاک دانه­ها بیشتر صفحه­ای و دانه­ای است. الگوی حفره­های تشخیص داده شده در این لایه عمدتاً کانالی و در درجة دوم صفحه­ای است. گرهک­های آهن در این لایه نیز بیشتر از نوع دندریتی و تیپیک هستند. فراوانی زغال­ها در این لایه بیشتر از لایه­های قبلی به تعداد 10-15 مورد بود. بزرگ­ترین قطر زغال دیده شده در حدود 625 میکرون است. قطعات سفال در این لایه بیشتر از لایۀ قبلی است. یک مورد مشکوک به استخوان نیز دیده شد.

 

F

این مقطع شامل لایة LN113 است که بر اساس گزارش گروه باستان­شناسی کاربری کف داشته است. رنگ خاک قهوه­ای بسیار رنگ­پریده تشخیص داده شد. ساختمان میکروسکوپی بیشتر دانه­ای و در بخش‌هایی وگی با پراکنش نسبی ذرات درشت به ذرات ریز open porphyric and single spaced enaulic and fine monic تشخیص داده شد. نوع خاک دانه­ها در بیشتر نمونه­ها کروی و کاملاً تفکیک شده و در سایر بخش­ها تفکیک متوسط ارزیابی شد. الگوی حفره­ها بیشتر صفحه­ای بود که تأیید بر کاربری کف این لایه داشته است. پرشدگی حفره­ها بیشتر سست منقطع است. این نوع الگو به مواد دفعی جانوران درون وگ­ها نسبت داده شده است (استوپس ترجمه: حیدری و صاحب جلال، 1390). از بین لایه­های قبلی، بیشترین مقدار زغال مربوط به این لایه بود که در حدود 40-50 مورد است. زغال­ها بیشتر خرد شده و شکسته بودند. بقایای گیاهی که به صورت ناقص سوخته یا به زغال تبدیل شده بودند، در این لایه دیده شد. در این لایه آثاری از اندام­های گیاهی تشخیص داده شد. قطعات گل پخته شده و سفال نیز در این لایه وجود دارد که با توجه به گزارش تیم حفاری بیشترین مقدار را به خود اختصاص داده است.

 

E

این مقطع نیز دربرگیرندۀ LN113 است. این لایه بر اساس گزارش تیم حفاری کاربری کف دارد. در واقع نمونة F و E هر دو مربوط به لایۀ LN113 هستند. رنگ خاک قهوه­ای بسیار رنگ­پریده تشخیص داده شد. ساختمان میکروسکوپی از نوع دانه­ای و مکعبی با پراکنش نسبی ذرات درشت به ذرات ریزopen porphyric and single spaced enaulic and fine monic است. شکل خاک دانه­ها به صورت دانه‌ای و مکعبی با درجۀ تفکیک­پذیری متوسط نزدیک است. شکل حفره­ها نیز به صورت شبه­حفره بود که تأییدی بر کاربری کف و کوبیده شدن است. برعکس لایۀ F این لایه زیاد کوبیده نشده و خاک دانه‌ها به صورت متوسط تفکیک شده‌ است. پراکنش قطعات زغال در این لایه در حدود 40 مورد است که نسبت به لایة F کم شده است. زغال­ها در این مقطع نیز خرد شده و شکسته بودند. در این لایه نیز قطعات گل پخته شده و سفال وجود دارد.

از لایة F به نوعی ساکنان به استفاده از گل پخته شده روی آورده­اند، ولی همچنان سفال نیز جایگاه خود را داشته است. در حدود 6 قطعه سفال یافت شد که بزرگ­ترین آنها در حدود 10 میکرون اندازه­گیری شد. وجود آثاری از مواد دفعی در این لایه دیده شد. اندازۀ مواد دفعی در حدود 15 میکرون است.  وجود مواد دفعی نشان از توسعه و تکامل خاک دارد. پرشدگی­ها در این لایه عمدتاً از نوع سست منقطع است که به وجود مواد دفعی در وگ­ها اشاره دارد. گرهک‌ها در این مقطع نیز مشابه مقطع F از نوع تیپیک و دندریتی و مجتمع هستند.

 

D

این مقطع از لایۀ LN112 تهیه شده است. کاربری این لایه بر اساس نتایج تیم حفاری Occupation wash است. با توجه به نظر تیم باستان­شناسی این لایه نشان از شستشوی خاک می­دهد. رنگ این مقطع قهوه­ای رنگ­پریده است. ساختمان میکروسکوپی از نوع دانه­ای و در بخش­هایی مکعبی زاویه­دار با پراکنش نسبی ذرات درشت به ذرات ریزopen porphyric and single spaced enaulic and double-spaced porphyric  است. خاک دانه­ها بیشتر دانه­ای و در بخش­هایی مکعبی بود. خاک دانه­های مکعبی نیز مکعبی زاویه­دار و نیمه­زاویه­دار است. الگوی حفره­ها در این مقطع از نوع کانال، وزیکول و صفحه­ای است. در این مقطع انواع حفره­ها دیده می­شود. حفره­های ویزکول نشان از تعلق این مقطع به افق­های سطحی نزدیک سطح زمین دارد. حفره­های صفحه­ای مربوط به لغزش در خاک و حفره­های کانال نیز مربوط به کانال­های ریشه یا مسیر موجودات زنده هستند؛ در واقع، این نوع حفره­ها به نوعی بازتابی از ساختمان میکروسکوپی مکعبی زاویه­دار هستند. تعداد زغال تشخیص داده شده در این لایه در حدود 30 تا 35 مورد بود.

 

C

این مقطع از لایة LN108 تهیه شده است. کاربری این لایه بر اساس نتایج تیم حفاری فروپاشی (Fillcollapse) تعبیر شده است. رنگ این مقطع قهوه­ایِ رنگ­پریده است. ساختمان میکروسکوپی این مقطع، دانه­ای و در بخش­هایی به نظر وگی (بدون خاک دانه) با پراکنش نسبی ذرات درشت به ذرات ریز است. در این مقطع single spaced enaulic and double-spaced porphyric است. خاک دانه­ها بیشتر از نوع دانه­ای و صفحه­ای است.

 

B

این مقطع از لایۀ LN108 برداشته شده است. کاربری این لایه بر اساس نتایج تیم حفاری فروپاشی تعبیر شده است، ولی بر اساس نتایج، میکرومورفولوژی این مقطع دیوار خشتی بوده است که در سمت شرقی تپه درست شده بود. رنگ این مقطع قهوه­ای­ رنگ­پریده است. ساختمان میکروسکوپی این مقطع دانه­ای با پراکنش نسبی ذرات درشت نسبت به ذرات ریز single spaced enaulic and double- spaced enaulic است. خاک دانه­ها بیشتر از نوع دانه­ای و مکعبی زاویه­دار بود. نوع حفره­ها بیشتر کانال و صفحه­ای است. با توجه به اینکه بر روی دیوارهای خشتی، حتی در زمان حال نیز بعضی گیاهان نظیر خارشتر رشد می­کند، این نوع حفره­ها در داخل مقطع به ریشه­های گیاهان ارتباط داده می­شود. اصولاً خشت بعد از خشک شدن به صورت ترک­های صفحه­ای دیده می­شود و کاه و کلش به آن اضافه می­شود تا جلوی ترک­های بیشتر گرفته شود. در واقع ترک­های صفحه‌ای از یک طرف ممکن است مربوط به خود خشت باشد و از طرف دیگر، شاید از فروریختن دیوار ناشی شده باشد، ولی به نظر می­آید احتمال فروریختن دیوار و به وجود آمدن حفره­های صفحه‌ای فرضیة قوی­تر باشد.

 

 

 

 

شکل 6. نمودار توصیفی مقاطع میکروسکوپی

جدول2.  خلاصه میکرومورفولوژی مقاطع نازک تپة میمنت­آباد . در جدول فراوانی کلاس‌ها بر اساس بالوک و همکاران، 1985):  ο: بسیار کم،  ο ο: کم،  ο  οο: زیاد،  ο  οοο: خیلی زیاد.

عوارض خاک ساخت

Fine mineral material (<63 Mm))

نمونه

 

C/f

ساختمان میکروسکوپی

گرهک آهن

مواد دفعی

سفال

گل پخته شده

استخوان

چوب نیمه سوخته

زغال

بقایای گیاهی

بافت گیاهی

رنگ

single spaced  enaulic and double-spacedenaulic

دانه‌ای، مکعبی

ο

-

ο

-

-

-

40-45

ο ο

ο

 

Very pale brown

B

single spaced enaulic and double-spaced porphyric

دانه‌ای، صفحه‌ای

ο ο

ο

ο οο

ο οο

-

-

75-80

-

-

 

Very pale brown

C

open porphyric and single spaced enaulic and double-spaced porphyric

دانه‌ای و مکعبی نیمه­زاویه‌دار

ο οο

-

ο ο

-

ο

-

30-35

ο

-

 

Very pale brown

D

open porphyric and single spaced enaulic and fin monic

دانه‌ای، مکعبی

ο ο

ο

ο οο

ο οο

-

-

40

-

-

 

Very pale brown

E

open porphyric and single spaced enaulic and fin monic

دانه‌ای، وگی

ο

-

ο οο

ο οο

ο ο

ο

40-50

-

ο

 

Very pale brown

F

open porphyric and single spaced enaulic

دانه‌ای، صفحه‌ای

ο

-

ο οο

-

-

-

10-15

-

-

 

Very pale brown

H

open porphyric

صفحه‌ای

ο οο

-

ο

-

ο

-

10

-

-

Light gray

I-2

open porphyric

دانه‌ای

ο οοο

-

ο ο

-

-

ο

5

-

-

Light gray

I-1

 

شکل 7. a: سفال- b: گل پخته شده- c: گرهک جابه­جا شده- d: گرهک آهن- e: زغال- f: بقایای گیاهی-

g: مواد دفعی- h: زغال خردشده

6. نتیجه‌

بر اساس گزارش گروه حفاری و گاه­نگاری‌های دورۀ سیلک، شروع استقرار مربوط به دورۀ قبل از سیلک III-7B است. با توجه به تفسیرهای لایۀ I-1 به نظر می‌رسد قبل از استقرار ساکنان، شرایط گرم و مرطوب‌تری بر منطقه حاکمیت داشته و شاهد این ادعا گرهک‌های آهن مجتمع است که شاخص خاک‌های هیدرومورفی است. در این نوع خاک‌ها سطح آب زیرزمینی بالا بوده یا اینکه طغیان رودخانه سطح زمین را پوشانده بوده است و ساکنان برای غلبه بر این پدیده، کف ایجاد کرده‌اند. در نمونة H وجود حفره­های کانالی و صفحه‌ای نشان از نوعی کاربری انباشت یا به عبارتی محل دفن زباله دارد که حفره­های کانالی نشان دهندۀ فعالیت موجودات خاک­زی و حفره­های صفحه­ای نشان­دهندة فشردگی زباله‌ها در محل دفن هستند.علاوهبرحفره­های صفحه‌ای و کانالی، به صورت موردی حفره­های وزیکول هم دیده شد. این نوع حفره معمولاً به وجودحباب­های هوا در افق­های نزدیک سطح زمین نسبت داده شده است. از ویژگی‌های مربوط به این لایه وجود گل پخته در نمونه است که ساکنان علاوه بر استفاده از سفال به استفاده از گل پخته نیز روآورده‌اند.

با توجه به گفت­وگو با استادان خاک­شناسی در زمینۀ میکرومورفولوژی، خاک دانه‌های مکعبیِ منطقه مربوط به نمونه‌های طبیعی است که این مطلب را در نمونة E می­بینیم. از موارد مربوط به این نمونه، مواد دفعی جانوران داخل خاک است که نشان از تحول و تکامل طبیعی خاک دارد؛ این مطلب نشان می­دهد که از مقطع E تا مقطع D استقراری وجود نداشته است. از موارد قابل ­توجه در این مقطع، کاهش تعداد زغال نسبت به لایۀ قبلی است. زغال­های این لایه بسیار درشت­تر از زغال‌های لایه­های قبلی بودند. اصولاً زغال جزء مواد پایدار محسوب می‌شود و اگر زیر خاک دفن شود، تا مدت‌ها بدون کمترین تغییری سالم باقی می­ماند. در واقع زغال­های درشت، نشان از دفن شدن ناگهانی دارد. گرهک جابه­جا شده در این لایه تأیید دیگری بر رخداد سیلاب در این مقطع است.

مقطع C آخرین مقطع فرهنگی است و بعد از این مقطع نشانی از آثار فرهنگی دیده نمی­شود. این الگوی صفحه­ای به لغزش رسوبات ارتباط داده می­شود؛ چرا که الگوی صفحه­ای در دو حالت کوبیدن خاک و لغزش رسوبات شکل می­گیرد؛ در اینجا نظر دومی به نظر پذیرفتنی­تر است. چیزی که در این لایه بسیار بحث­برانگیز بود، این است که در بین تمامی مقاطع بیشترین تعداد زغال (75- 80 عدد) در این لایه وجود داشت، در حالی که تا حدی می‌توان گفت این لایه جزء لایه­های پایانی است و انتظار این بود که تعداد زغال آن کم باشد. چیزی که در زغال­ها وجود دارد، این است که حالت تیزی گوشه­ها حفظ شده است؛ به عبارتی     تحت­تأثیر شرایط جوی قرارنگرفته­ و به صورت ناگهانی دفن شده­اند. در واقع آنچه باعث شده است این تمدن از بین برود، سیلاب حاصل از رودخانۀ شادچای بوده است. با توجه به اینکه بیشترین مقدار لایه­های زغال در لایة C بوده است، این نظر که ساکنان می‌خواستند این منطقه را ترک کنند، درست نیست؛  ولی در اثر سیلاب­های رودخانه، این منطقه متروک شده و زیر رسوبات دشت سیلابی قرارگرفته است.

لایۀ D به نوعی کاربری دیوار داشته و در دیوار خشتی، علاوه بر گل، کاه و کلش نیز استفاده شده است. وجود کاه و کلش مورد استفاده نشان از این دارد که مردم ساکن به احتمال زیاد کشاورزی نیز داشته­اند. در این مقطع، آثار کاه در درون خاک به وضوح دیده می‌شود و کاملاً با مقاطع قبلی فرق دارد. مورد جالب­توجه این است که ساکنان به فناوری ساخت سفال و تهیۀ گل پخته یا آجر رسیده بودند، ولی دیواری که در طرف شرقی سکونتگاه ساخته بودند، از گل تهیه شده است. با توجه به جریان رودخانه در قسمت شرقی تپه، دیوار کاربری حفاظت از جریان رودخانه داشته است. نوع خاک دانه­های این مقطع دانه­ای و مکعبی است. خاک دانه‌های مکعبی اختصاص به رسوبات طبیعی این منطقه دارد. در حالت کلی ساکنان منطقه به شدت    تحت­تأثیر جریان آب و تغییرات بستر جریان رودخانة شادچای بوده‌اند.

استوپس، جورج (1390)، «میکرومورفولوژی خاک (راهنمای مطالعه و تشریح مقاطع نازک خاک و رسوب)»، ترجمه: احمد حیدری و احسان صاحب جلال، دانشگاه تهران، چاپ اول، ص278. 
فاضلی نشلی، حسن (1380)، «بررسی‌های باستان­شناسی در دشت تهران»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، صص 197-215.
جدول رنگ مانسل.
«گزارش مطالعات میکرومورفولوژی خاک اشاره­ای به فرآیندهای سایت­ساز: محوطۀ باستانی قلعه تپه، ابهر»، (گزارش منتشر نشده).
یوسفی زشک و همکاران (1391)، « گزارش کاوش در کارگاه شمارۀ 1 محوطه: میمنت­آباد»، (گزارش منتشر نشده).
مقصودی، مهران؛ فاضلی نشلی، حسن؛ عزیزی، قاسم؛ گیلمور،گوین؛ اشمیت، آرمین (1391)، «نقش مخروط­افکنه­ها در توزیع سکونتگاه­های پیش از تاریخ از دیدگاه زمین­باستان­شناسی (مطالعۀ موردی: مخروط­افکنۀ جاجرود و حاجی عرب) »، پژوهش­های جغرافیایی، دورۀ 44، شمارۀ 4، 1-22.
مهرآفرین، رضا و سیدرضا سجادی (1384)، «تأثیر هیدرولوژی و محیط جغرافیایی بر استقرارگاه­های باستانی حوزۀ زهک سیستان»، فصلنامۀ مدرس علوم انسانی، دورۀ 9، شمارۀ 1، 217- 239.
مقصودی، مهران؛ زمانزاده، سید محمد؛ نویدفر، اصغر (1392)، «­پالئوژئومورفولوژی محوطه­های باستانی جنوب غرب تهران (مطالعۀ موردی: تپۀ میمنت­آباد و مافین­آباد)­»، پایان­نامۀ کارشناسی ارشد ژئومورفولوژی، دانشگاه تهران، دانشکدۀ جغرافیا، 137صص.
موسوی حرمی، رضا (1389)، «­رسوب­شناسی»، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوازدهم.
Adderley, W.P., Alberts, I.L., Simpson, I.A.,Timothy, W., 2004. Calciumeironephosphate features in archaeological sediments: characterization through microfocus synchrotron X-ray scattering analyses, Journal of Archaeological Science 31, 1215-1224.
Adderley, W.P., Simpson, I.A., Donald, A.D., 2006. Historic landscape management: a validation of quantitative soil thin-section analyses, Journal of Archaeological Science 33,320-334.
Bullock, P., Federoff, N., Jongerius, A., Stoops, G., Tursina, T., Babel, U., 1985. Handbook for Soil Thin Section Description. Waine Research Publications, Wolverhampton (U.K.).
Chuanxiu, L., Zhuo, Z., Houxi, Z., Anding, P., Gang, F., Jiu, J. B., Jie, L., Mingxi, Y., 2013. Palaeoenvironmental significance of grain-size distribution of river flood deposits: a study of the archaeological sites of the Apengjiang River Drainage, upper Yangtze region, Chongqing, China, Journal of Archaeological Science 40, 827-840.
Fox. C.A., Guertin, R. K., Dickson, E., Sweeney, S., Protz,and, R., Mermut, A.R., 1993. Micromorphological methodology for inorganic soils, in: M.R., Carver (ed.), soil sampling and methods of analysis, Lewsis Publ., Boca Raton, FL. pp. 683-709.
Fox, C.A., and Parent, L.E., 1993. Micromorphological methodology for organic soils, in: M.R., Carver (ed.), soil sampling and methods of analysis, Lewis Publ. Boca Raton, FL. pp.473-485.
Linstadter, J., Kehl, M., 2012. The Holocene archaeological sequence and sedimentological processes at Ifri Oudadane, NE Morocco, Journal of Archaeological Science 39, 3306-3323.
Shillito, L.M., Matthew, J.A., Wicks, K., Marshall, L.J.R., Matthews, W., 2011. Biomolecular and micromorphological analysis of suspected faecal deposits at Neolithic Çatalhöyük, Turkey, Journal of Archaeological Science 38, 1869-1877. 
Luo, C., Zheng, Z., Zou, H., Pan, A., Fang, Gang., Bai., J., Li., J., Yang., M., Palaeoenvironmental significance of grain-size distribution of river flood deposits: a study of the archaeological sites of the Apengjiang River Drainage, upper Yangtze region, Chongqing, China, Journal of Archaeological Science 40, 827-840.
Maghsoudi, M., Simpson, I.A., Kourampas, N., Fazeli Nashli, H., 2013. Archaeological sediments from settlement mounds of the Sagzabad cluster, central Iran: Human-induced deposition on an arid alluvial Plain, Quaternary International, 1-17.
Murphy, C.P., 1986. Thin section preparation of soils and sediments. A B Academic Publ., Berkhamsted, England.
Shillito, L.M., Bull, I.D, Matthews, W, Almond, M, Williams, J.M, Evershed, R.P., 2011. Biomolecular and micromorphological analysis of suspected faecal deposits at Neolithic Çatalhöyük, Turkey, Journal of Archaeological Science 38, 1869-1877.
Simonneau, A., Doyen, E., Chapron, E., Millet, L., Vanniere., B., Giovanni., C. D., Bossard, N., Tachikawa, K., Bard., E., Alberic., A., Desmet., M., Roux., G., Lajeunesse., P., Berger., J.F., Arnaud, F., 2013. Holocene land-use evolution and associated soil erosion in the French Prealps inferred from Lake Paladru sediments and archaeological evidences, Journal of Archaeological Science 40, 1636-1645.
Simpson, I.A., Adderley, W.P., 2003. A micromorphological perspective on archaeological site formation processes, in: Larsen, J.H., Rolfsen, P. (eds.), Halvdanshaugen– arkeologi, historie og naturvitenskap, Universitetets kulturhistoriske museer skrifter, vol. 3, pp. 329–340.
Sonnenburg, E.P., Boyce, J.I., Reinhardt, E.G., 2013. Multi-proxy lake sediment record of prehistoric (Paleoindiane Archaic) archaeological paleoenvironments at Rice Lake, Ontario, Canada, Quaternary Science Reviews 73, 77-92.