Document Type : Research Paper

Authors

1 Professor of Archaeology, University of Bu-Ali Sina, Hamadan

2 Ph.D. Candidate of Archaeology, University of Bu-Ali Sina, Hamadan

3 BA in Archaeology, Iranian CHTO, Hamadan

4 BA in Physical Anthropology, Iranian Centre for Archaeological Research, Tehran

Abstract

The handmade subterranean architectural structure is a special kind of architecture that is in its creation does not require any construction materials but it needs many efforts and hard working to be produced The different types of this kind are visible in the different parts of Iran. A unique collection of this type of architecture is the troglodytic architectural complex of Samen, located about 90 km from the south of Hamadan, 15 km from the south west of Malayer. Accessibility to this complex has been possible first in 2006. This site is composed of about 50 troglodytic architectural spaces in different sizes including corridors, halls and rooms. Four successive research programs (identification, documentation, clearing and archeological excavations) were carried out on this complex from 2008 to 2011 conducted by one of us; Ali Khaksar. Field study of this complex brought to light not only the unknown characteristics of such subterranean architecture but resulted in to discover about 60 human bone fragments. Our comparative analysis on the materials found from the site as well as on the human bone fragments led to conclude the site has been in use during the Parthian period.

Keywords

  1. 1.     مقدمه

از مهم‌ترین رویکردها در باستان­شناسی امروزی، باستان­شناسی اجتماعی است که طی آن داده­های فرهنگی به دست آمده از مطالعه­ای میدانی، زوایای گوناگونی از ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و شاخص­های فرهنگی جامعۀ باستانی را در معرض دید پژوهشگر قرارمی­دهد و از دیدگاه پژوهشگران این حوزه، باستان­شناسی اجتماعی مطالعۀ جوامع گذشته بر اساس مواد برجای­مانده از آنهاست (Redman, 1978 :6). از جمله متداول‌ترین و مهم‌ترین روش­ها که می‌تواند به بازسازی گذشته به عنوان یکی از اهداف باستان­شناسی کمک کند، تدفین­ها و داده­های حاصل از آنهاست (دارک، 1387 :111). این احتمال هم وجود دارد که سنت تدفینی، شکلی متفاوت از ساختار اجتماعی جوامع را نشان دهد؛ مانند زمانی که استخوان‌ها عمداً یا سهواً با هم مخلوط شوند (همان، 113). در برخی موارد که آیین­های تدفین به قراردادن جسد در زیر خاک یا در داخل معابد منجر شده باشد، باستان‌شناسان می‌توانند پس از گذشت قرن­ها اسکلت را به طور کامل مطالعه و بررسی کنند، اما در مواردی که توده و تجمعی از استخوان‌های به هم ریخته و فاقد ارتباط مَفصَلی وجود داشته باشند، می‌تواند نشان از دست­کاری­هایی قبل از تدفین روی جسد باشد یا نمایانگر دست­کاری­هایی باشد که در تدفین نخستین اسکلت اتفاق افتاده است (سیمون، 1381 :30و31). در چنین مواردی که استخوان‌های افراد مختلف با هم مخلوط می­شوند، هویت افراد را نمی‌توان از یکدیگر تشخیص داد و    باستان­شناسان فرض را بر این می­نهند که هدف جامعۀ مورد مطالعه، ابراز هویت گروهی بوده یا اینکه هویت گروهی اهمیتی ویژه داشته است (همان: 123).

هنگام بررسی مکان­های تدفینی یا گورستان­ها، اسکلت­های منظم و برجا به دست آمده برابر با تعداد افراد دفن شده خواهد بود، اما در نمونه­هایی که قسمت یا تمامی استخوان‌ها در هم ریخته و نامنظم است، تشخیص تعداد دقیق افراد دفن شده چندان ساده نیست و جدا کردن استخوان‌های افراد از همدیگر، عملی نخواهد بود؛ بنابراین، روش ام ان آی minimum number of individuals) یا MNI) برای تشخیص تعداد حداقل تدفین انجام شده، به کار گرفته می­شود. در این روش بر اساس تعداد هر یک از استخوان‌های موجود، تعداد تدفین­ها تعیین می­شود که در جزئیات با هم متفاوت­اند؛ مثلاً برای جمجمه، تعداد اسکلت افراد برابر است با تعداد جمجمه­های موجود، ولی برای اجزای کوچک‌تر (مانند استخوان‌های دراز) برابر با تعداد نمونه­های مربوط به سمت راست یا چپ و منطبق با حداکثر تعداد یافته­هاست (همان: 51). از موارد مهم دیگر در مطالعۀ اسکلت­ها و توده­های استخوانی، تعیین جنسیت آنهاست که با توجه به وجوه افتراق بین اسکلت­های مذکر و مؤنث در استخوان‌های جمجمه و لگن، برای تعیین جنسیت بهتر است تمامی قسمت­های اسکلت بررسی شود. در تعیین جنسیت، استخوان لگن به دلیل تفاوت­های عملکردی بین زن و مرد شاخصۀ بسیار خوبی به شمار  می­رود؛ به طور کلی لگن زنانه به جهت ایجاد کانال مناسبی برای زایمان پهن­تر از لگن مردانه است و در مقابل لگن باریک‌تر مردانه برای حرکت مناسب­تر است. در بقایای استخوان افراد بالغ می‌توان بر اساس پیشرفت ضایعات دژنراتیو (Degenerative lesions = مخرب) و پوشش دندان­ها و در بقایای استخوان‌های نابالغ می‌توان با توجه به جنبه­های مختلف رشد و تکامل، سن را تعیین کرد (همان : 72).

در مجموعۀ معماری دست­کند زیرزمینی سامن از مجموع هشت کارگاه زیرزمینی، دو کارگاه یک (I.A، I.B) و پنج (V) دارای بقایای اسکلت­های انسانی به صورت تدفین­های برجا در کف (تصویر 4 و 10) و همچنین توده­های استخوانی (3، 5، 6، 7، 8 و 9) در گوشۀ  اتاق­ها و سالن­ها هستند. پس از طی مراحل پاک­سازی و کاوش در هشت فضا (اتاق­ها و سالن­ها) این تدفین­ها مشخص شدند که بعد از مستندسازی، مطالعات    انسان­شناسی1 بر روی آنها انجام گرفت (خاکسار، 1387: 653).

 

  1. 2.    پیشینۀ پژوهشی

مجموعۀ معماری دست­کندِ زیرزمینیِ شهر سامن در سال 1384 به طور اتفاقی در اثر اقدامات عمرانی (اجرای فیبر نوری) کشف و بخشی از آثار آن در مرکز شهر شناسایی شد و سپس چهار فصل پژوهش باستان­شناختی (شامل شناسایی، پاک­سازی، مستندنگاری و کاوش) در سال­های 86، 87، 89 و90 به سرپرستی علی خاکسار با اهداف مشخصی، از جمله ارائۀ گاه­نگاری مجموعه و تعیین کاربری آن بر اساس مطالعۀ شواهد و یافته‌های به دست آمده انجام شد (خاکسار، 1386، 1387، 1389 الف و 1390 الف).

 

  1. 3.   موقعیت جغرافیایی و ویژگی‌های محیطی

مجموعۀ معماری دست­کندِ زیرزمینیِ سامن در زیر بافت مسکونی شهر کوچکی به همین نام واقع است. این محوطه با موقعیت جغرافیایی 34 درجه و 12 دقیقه و 34.62 ثانیه طول شرقی و در 48 درجه و 42 دقیقه 12.96 ثانیة عرض شمالی در ارتفاع 1869 متر از سطح آب­های آزاد واقع است و در فاصلۀ 90 کیلومتری جنوب شرقی شهر همدان، 15 کیلومتری جنوب غرب شهر ملایر قراردارد. سامن از توابع شهرستان ملایر است که در مسیر ارتباطی بین ملایر، بروجرد و نهاوند واقع شده (نقشۀ 1) و دارای موقعیت جلگه­ای و کوهپایه­ای است و از نظر اقلیمی، جزء مناطقی با آب­و­هوای کوهستانی محسوب می­شود و مهم‌ترین منابع تأمین آب این منطقه رودهای فصلی، چشمه­ها و مجموعه قنات­های حفر شده است (خاکسار، 1387: 5).

 

 

نقشۀ 1:  موقعیت استان همدان در نقشۀ ایران،موقعیت شهر سامن در نقشۀ استان همدان

 

  1. 4.    مجموعه آثار معماری دست­کند زیرزمینی سامن

این مجموعه شامل فضاهای معماری است که در زیر بافت مسکونی شهری و در درون بافت سنگ گرانیتی (گرانیت گل­پنبه­ای) ایجاد شده است (تصویر 1). در ایجاد فضاهای مجموعه نهایت استفاده از توپوگرافی انجام و سقف و دیواره­های فضاها به طور قوس­دار و برخی فضاها به صورت مطبق قابل مشاهده شده است. این فضاها در عمق­های متغیر بین 2 تا 8 متری از سطح زمین به صورت دست­کند ایجاد شده­اند که شامل اتاق­ها و سالن­هایی هستند که از طریق دریچه­ها، درگاهی­ها و راهروها به هم مرتبط می­شوند. هر کدام از این فضاها به دلیل ابعاد متفاوت و داشتن پدیدا­رهای (فیچر) متنوع دارای ویژگی­های منحصر­به­فردی هستند. در این فضاها پدیدار (فیچر)هایی از قبیل کف مصنوعی، کف تراشیده شده در سنگ بستر، درگاه­ها، سکو، طاقچه و حفره جای پیه­سوزها موجود است (همتی ازندریانی، 1392: 218). همچنین معماری این مجموعه به لحاظ ساختار و ویژگی­های فضایی، دارای مشابهت­هایی با مجموعه­­های معماری دست­کند زیرزمینی از جمله نوش­آباد کاشان (ساروخانی، 1391)، امامزاده معصوم ورجوی مراغه (ورجاوند، 1355؛ شجاع­دل و علیپور، 1384 و شکاری­نیری، 1385)، ارزانفود همدان (خاکسار، 1389 ب و 1390ب) و انوج ملایر (خاکسار، 1388) است، اما به لحاظ داده­ها و شواهد باستان­شناختی هیچ­­کدام از محوطه­های مذکور قابل ­مقایسه با سامن نیستند (همتی ازندریانی، 1392: 218-220).

طی چهار فصل برنامة پژوهشی در این مجموعه، بیش از پنجاه فضا با ابعاد و اندازه‌های متغیر در هشت کارگاه زیرزمینی (1 الف، 1 ب، 2، 3، 4، ، 5، 6، 7، 8) شناسایی شده است (پلان 1 و 2). با توجه به ساختار مجموعه آثار سامن و وجوه افتراق آن با دیگر فضاها و محوطه­های تاریخی و باستانی موجود، روش کاوش در این فضا نیز متفاوت از کاوش­های معمول بود. از آن جا که در لایه­های تاریخی و بقایای موجود در کف فضاها نباید دنبال سازه یا جنبۀ خاصی از معماری بود، ثبت و ضبط دقیق  یافته­ها، بسیار حائز اهمیت و مورد تأکید در کاوش بود؛ لذا پس از پاکسازی فضاها از آوار و رسوبات وارد شده و توصیف کلی کارگاه و فضاهای موجود، کاوش لایه­های کف آغاز شد. کف‌ها حاوی چند لایه بودند. در اغلب فضاها لایۀ رسوبی طبیعی حاصل ریزش سقف و رسوب­گذاری آب­های ورودی به فضا در درازمدت روی لایه­های تاریخی قرارداشت که با برداشت لایۀ رسوبی به لایۀ تاریخی می­رسید.

 

تصویر 1: وضعیت قرارگیری آثار در بافت مسکونی شهری

 

پلان 1: پلان کارگاه شمارۀ 1 (1A , 1B) مجموعۀ معماری دست­کند زیرزمینی سامن

 

پلان 2: پلان کارگاه شمارۀ 5 (V) مجموعۀ معماری دست­کند زیرزمینی سامن

  1. 5.    معرفی یافته­های انسانی حاصل از کاوش

از مهم‌ترین و چشمگیرترین داده­های فرهنگی حاصل از کاوش فضاهای مجموعة معماری دست­کند زیرزمینی سامن، می‌توان به بقایای اسکلت­ها و توده­های استخوانی انسانی اشاره کرد (تصویر 2) که در ادامه به تشریح آن­ها می­پردازیم:

 

5-1. کارگاه شمارۀ  I. A(1 الف، 1 ب)

این کارگاه دارای سه سالن2، پنج اتاق3 و یک ورودی عمودی در مجاورت سالن 101 است که راهروهای شمارۀ 100 و 102 ارتباط این کارگاه را با دیگر کارگاه­ها فراهم می­کنند (پلان 1).

یافته­های انسانی سالن 102: در سالن 102 بقایای پنج فرد به ثبت رسیده است که شامل یک فرد مذکر میان­سال، یک زن جوان، یک نوجوان مؤنث در حد بلوغ و دو کودک خردسال که مراحل گذر از دندان­های شیری را به دائم سپری کرده­اند. نکتۀ جالب اینکه در این فضا هر پنج مورد تدفین روباز شناسایی شد و  جابه­جایی این تدفین­ها مربوط به ترددهای پس از تدفین تا مرحلۀ رسوب­گذاری و بسته شدن راه­پلّه در مجاورت پاگرد ورودی است (تصویر 2).

یافته­های انسانی سالن 101: در سالن 101 تودة انسانی نُه نفره­ای شناسایی شد که سه نفر آن مذکر، چهار نفر مؤنث، یک نوجوان زیر سن بلوغ و کودکی خردسال بود (تصویر 3).

یافته­های انسانی اتاق 102: در بررسی تودۀ یافته­های انسانی اتاق 102 بقایای چهار فرد با دو جمجمة نسبتاً سالم شناسایی شده است که اندام و اعضای این افراد همراه با دو جمجمه به گوشۀ اتاق انتقال یافته و روی آنها را رسوبات فراوان پوشش داده بود. در میانۀ اتاق نیز پس از بررسی، بقایای دو زن به صورت تدفین روباز در کنار یکدیگر به دست آمد که آشفتگی در اندام آنها مشاهده می­شود که شواهد، دو تدفین دو زمانه را ثابت می‌کند که برخی اندام آنها دچار آشفتگی شده و بعضی از اندام هم دقیقاً در جای اصلی خود بر جای مانده­اند. در میان این دو تدفین، شواهدی از کودکی خردسال نیز قابل دیدن شده است. با توجه به این موضوع، در اتاق 102 شواهد هفت فرد وجود دارد که چهار مورد آن در گوشة اتاق توده شده و سه مورد دیگر در حالت تدفین روباز باقی مانده­اند (تصویر 4).

یافته­های انسانی سالن 103: در مرحلۀ نخست، تودة انسانی متمرکز در زاویۀ شرقی سالن بررسی و شناسایی شد که عبارت است از: یک نوزاد زیر یک سال، یک فرد مؤنث و جوان در حدود 20 الی­30 سال، یک فرد مؤنث میان سال حدود 35 الی40 سال و یک فرد مذکر قوی و درشت اندام با قدی کوتاه حدود 30 الی 40 سال. در مرحلۀ دوم، تودۀ میانی و آثار پراکنده در سالن شناسایی شد که در روی رسوبات یا در میان رسوبات قرارداشتند و پس از پاکسازی کف ظاهر شد­ند (تصویر 5، 6 و 7).

یافته­های انسانی اتاق 104: در این فضا توده­ای از بقایای انسانی در زیر دریچه و حد فاصل درب ورودی و آثار پراکند­ه­ای از انسان در زاویۀ شرقی و در امتداد سکّو توجه را جلب می‌کند. از آنجا که رسوب و گل­و­لای فراوانی استخوان‌ها را دربرگرفته بود. از تودۀ انسانی اتاق 104 جمعاً سه فرد از این مجموعه شناسایی شد که در بررسی بقایای پراکنده کف اتاق نیز آثار آشفتة سه فرد دیگر نیز شناسایی و بررسی شد؛ بنابراین در مجموع، یافته­های انسانی اتاق 104 شش مورد بود که یک کودک، یک زن کهنسال و یک نوجوان درکف و یک فرد میان­سال، یک نوجوان و یک کودکِ در حد بلوغ در تودۀ متمرکز این فضا به ثبت رسید.

یافته­های انسانی اتاق 105: بر اساس شواهد، یک تودۀ انسانی متمرکز در زاویۀ طولی اتاق وجود دارد که شامل شش مورد آثار انسانی بود که شناسایی شد (تصویر 8).

 

تصویر 2: نمونه­ای از تدفین­های توده­ای قابل مشاهده در سالن102

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تصویر 3: یافته­هایانسانیسالن 101 در کارگاه 1-A                     تصویر 4: یافته­هایانسانیاتاق 102 کارگاه1-A

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تصویر 5: یافته­هایسالن 103کارگاه 1-A                                تصویر 6: یافته­هایسالن103 کارگاه 1-A

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تصویر 7: نمای کامل از یافته­های انسانی سالن 103 کارگاه 1-A      تصویر  8: یافته­هایانسانیاتاق  105 کارگاه 1-A

 

5-2. کارگاه شمارۀ I. B

این کارگاه یک ورودی عمودی مرتبط با فضای بیرون دارد و دو راهروی 100 و 101 ارتباط این کارگاه را با فضاهای دیگر برقرارمی‌کند که راهروی 100 رابط بین این کارگاه با کارگاهI- A  است و راهروی 101 نیز ظاهراً به سمت کارگاه V امتداد دارد، ولی مسیر اصلی و دقیق آن تاکنون مشخص نشده است. اتاق 107 به دلیل داشتن یک ورودی پلکانی­شکل با سطح خیابان از اهمیّت ویژه­ای برخوردار است (پلان1).

یافته­های انسانی اتاق 107: طی اجرای برنامۀ پژوهشی و ارائۀ مدارک مستند، در اتاق 107 جمعاًً بقایای سیزده نفر شامل شش فرد مذکر، چهار مؤنث و سه کودک شناسایی شد که به صورت تودۀ استخوان انسانی و پراکنده یافت شده است (تصویر 9).

 

5-3. کارگاه شمارۀ 5 (V)

این کارگاه دارای دو اتاق با شمارۀ 501 و 502  و یک ورودی عمود به سطح است که مسیر ورودی پلکانی آن هنوز مشخص نیست. ارتباط فضایی دو کارگاهI  و II با کارگاه مذکور نامشخص است و بر اساس شواهد، احتمالاً کارگاه I-B با کارگاه V از طریق راهروی 101 مرتبط می­شوند (پلان2).  

        تصویر 9: یافته­های انسانی اتاق 107 کارگاه I- B                 تصویر10: یافته­هایانسانیاتاق 502 کارگاه V (تدفین تحتانی)

یافته­های انسانی اتاق 501: در این فضا یک مورد تدفین انسانی با بالا­تنة تاق­باز در کُنج اتاق شناسایی شده است که بر روی رسوبات قرا دارد و با توجه به شواهد، اندام در جای اصلی قرا داشته است، اما جمجمة این اسکلت در اثر رسوب­گذاری یا در اثر عوامل انسانی جابه­جا و در بخش دیگر این فضا شناسایی شده است. 

یافته­های انسانی اتاق 502: در میانۀ این فضا یک توده بقایای انسانی قابل مشاهده است که بر روی حجم زیادی از رسوبات قراردارد، شواهد نشان می­دهد که این رسوب­گذاری پس از کاربری اولیه انجام شده است.        نکتۀ جالب­تر آن که پاک­سازی تودة انسانی نشان می­دهد دو فرد با فاصلۀ رسوب­گذاری کمی از یکدیگر در روی هم دفن شده­اند؛ نفر اول که در زیر واقع شده و از لحاظ زمانی قدیمی­تر است، به علّت تشکیل لایۀ رسوبی در روی آن، نسبتاً سالم مانده و آسیب چندانی به آن نرسیده است.  فرد دوم روی لایۀ رسوبی قرار گرفته، به دلیل تدفین روباز و قبل از رسوب­گذاری نهایی، اندامش آشفته و خرد شده است (تصویر10).                   

 

  1. 6.    بحث و مقایسه

در این مجموعه 60 مورد بقایای اسکلت انسانی شناسایی شده که 8 مورد به صورت تدفین یا شواهد تدفینی برجا در کف فضاها قابل مشاهده است و بقیة موارد به شکل توده­های استخوان شناسایی شده­اند. تدفین­ها شامل 16 نفر مذکر، 26 نفر مؤنث، 14 کودک، یک نوزاد و 3 فرد غیر قابل تشخیص است.  همچنین از تعداد 60 مورد اسکلت شناسایی شده، 20 مورد آن دارای جمجمه­ای نسبتاً سالم بوده و مورد سنجش و محاسبه (آنتروپومتری) قرارگرفته­اند (همتی ازندریانی، 1392: 193).

دربارة شیوه‌ها‌‌‌‌ی تدفین در منطقۀ ملایر بر اساس تدفین­های کشف شده در مجموعۀ معماری دست‌کند زیرزمینی سامن باید اظهار کرد که این نوع شیوه‌ها‌‌‌‌ی تدفینی در کمتر منطقه­ای شناسایی شده و از این رو بسیار حائز اهمیت است. یکی از شیوه‌ها‌‌‌‌ی تدفین در مجموعۀ سامن، دفن اجساد در داخل فضاهای زیرزمینی دست‌کند سردابه­ای است که در اینجا برخلاف سایر سردابه‌ها‌‌‌‌ی این دوره، بدون استفاده از مصالح ساختمانی در بستر طبیعی تپه به صورت فضاهایی مرتبط با هم کنده شده­اند و سکوها و طاقچه‌ها‌‌‌‌یی دارند. اجساد داخل این فضاها، به جزء یک مورد، هیچ نشانی از تدفین همراه با لباس و اشیای متعلق به زندگی روزمره یا حرفة متوفا ندارند. در این محوطه پس از تدفین اجساد اولیه، تدفین­های بعدی نیز انجام شده است؛ به این صورت که اسکلت­های قدیمی را در گوشۀ اتاق جمع کرده و تدفین جدید را انجام داده­اند. شواهد این ادعا به صورت توده‌ها‌‌‌‌ی استخوانی در گوشه و مجاورت دیوار اتاق­ها مشهود است. در واقع اسکلت­های موجود در کف، آخرین تدفین صورت گرفته در اتاق هستند و تدفین­های  قبلی پس از نابودی امعا، احشا، پوست، گوشت و غیره، به منظور آماده کرددن فضا برای تدفین جدید به کناری جمع شده­اند و تدفین­های جدید جای آنها انجام شده است که این موضوع گویای آن است که مدت زیادی از این محل برای تدفین اموات استفاده شده است؛ بنابراین، می‌توان گفت که بقایای اسکلت­های انسانی موجود، به صورت تصادفی در این محل جمع نشده­اند یا این گونه نبوده است که افرادی به صورت اتفاقی در این محل کشته شده یابهکاممرگفرورفته باشند.

برای تاریخ‌گذاری مطلق بقایای اسکلت­های انسانی، نمونه­هایی از استخوان‌های بر­جا قرارگرفته در کف فضاها که دچار دخل و تصرف انسانی و جابه­جایی نشده­اند، انتخاب و برای تاریخ‌گذاری C-14 به آزمایشگاه فرستاده شدند که متأسفانه نتایج این آزمایش تاکنون ارائه نشده است؛ البته ممکن است به دلیل استفادة مکرر از فضای مورد بحث در دورۀ اسلامی، روش تاریخ­گذاری C-14 بر روی استخوان‌ها ممکن نباشد و احتمالاً روش تاریخ­گذاری فلوئور (fluorine dating) می‌تواند پاسخ­گو باشد.  

با توجه به موارد مذکور تدفین­های روبازِ کف تعدادی از اتاق­ها و توده­های استخوانی مجاور آنها به نوعی قابل مقایسه با تدفین­های سردابه­ای و گور دخمه­ای در دورۀ اشکانی هستند که مشابه آن در منطقة دماوند در محوطۀ ولیران انجام شده است؛ به این صورت که سکوهایی وجود دارد که هر کدام یک استودان اختصاصی دارند که به هنگام تدفین اجساد جدید، اسکلت­های اجساد اولیه و قدیمی به همراه اشیای تدفینی برداشته  و درون استودان­های تعبیه شده در گور ریخته می­شده­اند (نعمتی، 1390: 443 و نعمتی و صدرائی، 1391: 108). از این شیوۀ تدفین در دورۀ اشکانی از شهر صنعتگران و شهر شاهی شوش (De Mecqunem, 1943) و در گلاک شوشتر پنج آرامگاه سردابه­ای آجری شناسایی شد که بعضی از آنها دارای پله‌ها‌‌‌‌ی زیاد هستند. در این آرامگاه‌ها‌‌‌‌ سه سکو وجود دارد که روی آنها تابوت‌هایی سفالین قرارداده­اند. زیر سکوها خالی است و در داخل آن اجساد را به حالت آزاد دفن می­کرده­اند. آرامگاه‌ها‌‌‌‌ی­ فاقد سکو در قسمت ورودی، دارای یک یا دو پله هستند و تابوت­ها را در کف آرامگاه نهاده و روی کف هم تدفین انجام داده بودند.

علاوه بر تدفین سردابه­ای، تدفین خمره­ای در اطراف آرامگاه‌ها‌‌‌‌ نیز به دست آمده است (Rahbar, 1999: 90-93). در قلمرو غربی امپراتوری اشکانی در پالمیر و دوراروپوس از برج­های مشابه برج­های خاموش زردتشتیان استفاده شده است. همچنین در پالمیر، آرامگاه‌ها‌‌‌‌ی زیرزمینی خانوادگی و آرامگاه پرستشگاهی وجود داشته است که تابوت‌های حاوی اجساد را داخل این آرامگاه‌ها‌‌‌‌ قرارمی­داده­اند (.(Horst, 1973: 173-4 در سلوکیه گورهایی کاوش شده است که خانوادگی به نظر می‌رسند و از این گورها به عنوان سردابه­ای یاد می‌شود که با تابوت‌های سفالین معروف به «وان حمام» یا «دمپایی­شکل» تدفین صورت می‌گرفته است (کالج، 1357: 97-101). در الحضر ساختمان­های چهارگوش برای تدفین در داخل و خارج از حصار شهر ساخته شده است (سفر و مصطفی، 1376: 82).

تدفین سردابه­ای متعلق به دورۀ اشکانی نیست و قبل از آن در دورۀ ایلامی­ها، به­ویژه در چغازنبیل رایج بوده است. وجود اشیاء در قبور دورۀ اشکانی نیز از جمله شواهد دیگری است که بر تداوم سنت‌های پیشین در دورۀ اشکانی دلالت دارد. بر خلاف قبور اشکانی، سایر مناطق معمولاً به لحاظ داشتن اشیاء فقیر هستند، ولی شواهدی در گوری سردابه­ای و یکی از گورهای گودالی که اشیاء زیادی از آنها به دست آمده است، نشان می‌دهد که اشیایی چون خنجر، شمشیر و ظروف سفالی از جمله معمول‌ترین هدایای قبور در ولیران دماوند و در قبور منطقۀ گِرمی آذربایجان و منطقۀ تالش از دوره­های قبل مثل هزارۀ اول ق.م بوده است که دمورگان به نمونه­هایی از این اشیاء اشاره کرده است (­De Morgan, 1905). در این فضاها اشیا تدفینی به جز موارد محدودی به دست نیامد و به نظر می‌رسد که در این فضاها، مراسم تدفین روی کف انجام می­گرفته است.

پیه­سوز سفالی از جمله دیگر اشیاء سفالی در فضاهای زیرزمینی است که یکی از ضرورت­های اجرای تدفین در این مکان­ها بوده است. پیه­سوزهایی که از محوطه‌ها یا گورستان­های دورۀ اشکانی به دست آمده‌اند، به دو صورت لعاب‌دار و بی­لعاب­اند که پیه­سوزهای بی­لعاب به دو گروه دسته­دار و بی­دسته تقسیم می­شوند و نوع لعاب‌دار اغلب دارای لوله‌ها‌‌‌‌ی بلند و کوتاه هستند و لعاب­های آنها از نوع لعاب­های دورۀ تاریخی است (تصویر 11). همچنین در محوطۀ ولیران دماوند نیز پیه­سوزهایی شناسایی شده است که اغلب دارای دسته یا لولة بلند هستند، ولی پیه­سوز به دست آمده از ولیران شبیه پیاله و دارای یک زائده یا آبریز کوچک در روی لبه و  دست­ساز و با پخت نامناسب است. از این پیه­سوز تاکنون در هیچ­یک از محوطه­های اشکانی گزارش نشده است. این پیه­سوز از نوع ظروف بومی منطقه است (نعمتی، 1390: 432). از حفاری تپۀ آیرین گرمی پیه­سوزی سفالین که دهانه­اش دودزده است، مدلل می­دارد که به هنگام دفن میت پیه­سوز را روشن کرده­اند و مدت زمانی نور آن به اطراف ساطع بوده است (کامبخش فرد، 1377: 8). این نوع ظروف در قبور اشکانی دستوا، کنگاور و قبور سردابه­ای شوشتر شناسایی شده است (چایچی امیرخیز و هرسینی، 1381: 107).

همچنین در مجاورت تدفین­ها برخی یافته­های ارزشمند دیگری، از جمله مهری با نقش زنی ایستاده از جنس عقیق یافت شده است که این نقش دارای پوششی مشابه لباس پارت­هاست که چوب­دستی بر روی شانه دارد و انتهای آن سبدی آویزان است و در دست دیگر، این فرد حیوانی (احتمالاً سگ) را گرفته است و با خود می­برد (تصویر 12). این مهر از لحاظ نقش و طرح قابل ­مقایسه با مهرهای دورۀ هلنی است که از فلسطین اشغالی و عراق یافت شده است (Herbert, 2003, fig: 6)، اما این مهر بیشترین شباهت را با مهری مرمری مربوط به الهۀ خوشبختی (Tyche fortune) دارد (Vermeule, 1970, fig: 19)؛ بنابراین، با توجه به نوع و شیوۀ قرارگیری اسکلت­ها در فضاها و شواهد باستان­شناختیِ یافت شده در مجاورت تدفین­ها، نمی‌توان آنها را به دورۀ اسلامی دانست، در حالی که با وجود ترددهای متعددی که در دوره‌ها‌‌‌‌ی مختلف (قرون میانی و متأخر) اسلامی در فضاهای مجموعه انجام شده، هیچ­گونه دخل و تصرف تعمدی یا پاکسازی در آنها انجام نشده است و در فضاها به طور هم­زمان می‌توان آثار و شواهد دوره­های مذکور را مشاهده کرد. این وضعیت شاید از تفکر و اعتقادات مذهبی بومیان منطقه طی زمان ناشی شده و می‌تواند با باورهای آنها مرتبط باشد.

 

 

تصویر 11: نمونۀ پیه­سوز لعاب‌دار دورۀ اشکانی

 

تصویر 12: مهر عقیق با نقش زن ایستاده مربوط به دورۀ هلنی

  1. 7.    نتیجه

مجموعۀ معماری دست­کند زیرزمینی سامن شامل فضاهای زیرسطحی (فضاهای دست­کند زیرزمینی) زیر بافت مسکونی شهری و در درون سنگ­های گرانیتی (گرانیت گل­پنبه­ای) ایجاد شده است. این مجموعه با بیش از 50 فضا با ابعاد و اندازه­های متغیر در 8 کارگاه زیرزمینی (1 الف، 1 ب، 2، 3، 4، ، 5، 6، 7، 8) شناسایی شده است. این فضاها در عمق‌های متغیر بین 2 تا 8 متری از سطح زمین به صورت دست­کند ایجاد شده‌اند که شامل اتاق‌ها و سالن­هایی هستند که از طریق دریچه­ها، درگاهی­ها و راهروها به هم مرتبط می‌شوند. بر اساس پژوهش­های باستان­شناختی در این مجموعه، 60 نمونه اسکلت انسانی شناسایی شد که این نمونه­ها از 8 فضای زیرزمینی مربوط به سه کارگاه I.A، I.B  و V به دست آمده­اند. از این تعداد بقایای اسکلت انسانی، 8 مورد به صورت تدفین یا شواهد تدفینِ برجا در کف فضاها قابل مشاهده است و بقیة موارد به شکل توده­های استخوان جمع شده در گوشه و مجاورت دیوارۀ اتاق­ها شناسایی شده است که بر اساس مطالعات انسان­شناسی 16 مورد مذکر، 26 مورد مؤنث، 14 کودک، یک نوزاد و 3 مورد افراد غیر قابل تشخیص بوده­اند.  

دربارة شیوه‌ها‌‌‌‌ی تدفین در مجموعة معماری دست‌کند زیرزمینی سامن و با در نظر گرفتن نمونه­های شناسایی شده می‌توان اظهار کرد که تاکنون در کمتر محوطه­ای این تعداد تدفین شناسایی شده است که به صورت تدفین­های سردابه­ای در داخل فضاهای دست­کند زیرزمینی قرارداده شده­ باشند، بدون اینکه از    هیچ­گونه مصالح ساختمانی استفاده کنند، اما از نظر نوع و نحوۀ قرارگیری بقایای اسکلت­های انسانی در فضاهای زیرزمینی می‌توان آن­ها را با تدفین­های ولیران دماوند، گلالک شوشتر، آکروپل و شهر شاهی شوش و صالح داوود شوشتر مقایسه کرد که همگی مربوط به دورۀ اشکانی هستند. همچنین شایان ذکر است که با وجود شباهت و قابل قیاس بودن کلی بقایای استخوانی تدفین سامن با محوطه­های مذکور، تا حدودی در این مجموعه فرآیندی متفاوت وجود داشته است و شاید با رعایت احتیاط و احتمال بتوان جنبه­هایی از مجموعه آثار تدفینی سامن را به عنوان الگویی نویافته از تدفین­های قبل از اسلام معرفی کرد.

 

پی­نوشت

1. توسط فرزاد فروزانفر به عنوان کارشناس انسان­شناس جسمانی.

2. سالن‌ها به فضاهایی گفته می­شود که دو راه یا بیشتر از دو راهِ دسترسی باشند. این فضاها بیشتر برای برقراری ارتباط بین چند اتاق پیرامونی ایجاد و با حرف لاتین H معرفی شده‌اند.

3. به فضاهای منفردی اطلاق شده است که قاعدتاً دارای یک ورودی هستند و کاربری اتاق را تداعی می‌کنند و احیاناً دارای درهایی برای جدا شدن از دیگر فضاها بوده‌اند. طی گزارش اتاق‌ها با حرف لاتین R نمایش داده شده‌اند.

چایچی امیرخیز، احمد و محمدرضا هرسینی (1381)، نگاهی به تدفین تابوتی در ایران، تهران، چاپ اول، تهران، سمیرا.
خاکسار، علی، 1386، فصل اول کاوش­های باستان­شناختی سامن- ملایر (شهر پنهان)، آرشیو اداره کل میراث فرهنگی استان همدان (منتشر نشده).
                       (1387)، فصل دوم کاوش­های باستان­شناختی سامن- ملایر (شهر پنهان)، آرشیو اداره کل میراث فرهنگی استان همدان (منتشر نشده).
                       (1388)، بررسی و بازدید اولیه­ی مجموعه دست­کند زیرزمینی انوج ملایر، آرشیو اداره کل میراث فرهنگی استان همدان، (منتشر نشده).
                        (1389 ب)، فصل اول پژوهش­های باستان­شناختی در مجموعه معماری دست­کند زیرزمینی ارزانفود همدان، آرشیو اداره کل میراث فرهنگی استان همدان (منتشر نشده).
                        (1389 الف)، فصل سوم کاوش­های باستان­شناختی سامن- ملایر (شهر پنهان)، آرشیو اداره کل میراث فرهنگی استان همدان (منتشر نشده).
                        (1390 الف)، فصل چهارم کاوش­های باستان­شناختی سامن- ملایر (شهر پنهان). آرشیو اداره کل میراث فرهنگی استان همدان (منتشر نشده).
                         (1390 ب)، فصل دوم پژوهش­های باستان­شناختی در مجموعۀ معماری دست­کند زیرزمینی ارزانفود همدان، آرشیو اداره کل میراث فرهنگی استان همدان (منتشر نشده).
دارک، کن، آر (1387)، «مبانی نظری باستان شناسی»، ترجمۀ کامیار عبدی، چاپ دوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
ساروخانی، زهرا (1391)، «شهرهای زیرزمینی ایران به روایت اویی نوش­آباد»، چکیده مقالات اولین همایش معماری دست­کند، تهران، پژوهشکده میراث فرهنگی و گردشگری.
سیمون، مایس (1381)، باستان­شناسی استخوان­های انسانی، ترجمه مازیار اشرفی بناب، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور.
سفر، فؤاد و محمدعلی مصطفی (1376)، هترا (الحضر) شهر خورشید، ترجمۀ نادر کریمیان سردشتی، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور.
شجاع­دل، نادره و نسیم علیپور (1384)، «پیشینۀ مهرپرستی و نیایشگاه مهر ورجوی مراغه»، تاریخ­پژوهی، سال هفتم، شمارۀ 24 و 25، 44-55.
شکاری­نیری، جواد (1385)، «امامزاده معصوم ورجوی مراغه معبد مهرپرستی ایرانی و نشان­ها در معابد اروپایی»، مطالعات ایرانی مرکز تحقیقات فرهنگ و زبان­های ایرانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال پنجم، شمارۀ دهم، 109-125.
کالج، مالکوم (1357)، پارتیان، ترجمۀ مسعود رجب نیا، تهران، سحر.
کامبخش فرد، سیف­الله (1377)،« گورخمره‌ها‌‌‌‌ی اشکانی»، پیوست مجله باستان­شناسی و تاریخ، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
سیمون، مایس (1381)، «باستان­شناسی استخوان‌های انسان»، ترجمۀ مازیار اشرفیان بناب، چاپ اول، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور.
نعمتی، محمدرضا و علی صدرائی (1391)، «بررسی شیوه­های تدفین دورۀ اشکانی در گورستان ولیران دماوند»، مطالعات باستان­شناسی، دورۀ 4، شمارۀ 2، 103-121.
نعمتی، محمدرضا (1390)، بررسی منطقۀ دماوند در دورۀ اشکانی و ساسانی، مطالعۀ موردی: محوطۀ تاریخی ولیران،   پایان­نامه دورۀ دکتری دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس.
ورجاوند، پرویز (1355)، «نیایشگاه قدمگاه نشانی از یک معبد مهری و شاهکاری از معماری صخره­ای ایران»، فرهنگ معماری ایران، شمارۀ 2و3، 4-17.
همتی ­ازندریانی، اسماعیل (1392)، «تحلیل معماری دست­کند زیرزمینی استان همدان، مطالعۀ موردی مجموعۀ معماری دست­کند زیرزمینی سامن واقع در ملایر»، پایان­نامۀ کارشناسی ارشد دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس.
 
De Mecqunem, R., 1943. Fouilles, de Suse 1933-1939, Tom XXXIX, Paries, Pp70-123.
De Morgan, M. L., 1905. Decouverte d’une sepulture achemenide a Suse», Memoires de la delegation en Perse, Pp. 29-58.
Herbert, S.C., 2005. The Hellenistic archives from Tel Kedesh (Israel) and Seleucia-on-the Tigris (Iraq), Bulletin of the University of Michigan Museums of Art and Archaeology, 15: 65-86.
Horst, K., 1973, The art of ancient Syria, Gazelle Book Services Ltd.
Rabar, M., 1999. Shushtar: les tombeaux de poque Parthe de Gelalak, Dossiers d Archeology 243: 90-93.
Redman, C. L., Versaggi, C., and Wanser, D., 1978. Social archaeology: the future of the past, in: C. L. Redman et al., (eds.), social archaeology: beyond subsistence and dating, Academic Press, New York. Pp.1‐18.
Vermeule, C., 1970. Near Eastern, Greek, and Roman gems: a recent gift to the collections, Boston Museum Bulletin, Vol. 68, No. 353, pp. 197-214, Published by: Museum of Fine Arts, Boston Stable URL: http://www.jstor.org/stable/4171534 Accessed: 26/02/2009 03:34.