Document Type : Research Paper

Authors

1 Assistant Professor, Department of Archaeology, University of Tehran

2 Ph.D Student, Department of Archaeology, University of Bu Ali Sina, Hamedan

Abstract

Seals and clay sealings are the most important cultural material of Sasanian period. There have been a few seals and bullas of various periods retained in the Moghadam Museum of Tehran. These materials have not been introduced so far. Authors of the present paper aim at to study and introduce the sasanian seals and bullas of this museum especially those bearing animal symbolic motifs. We do this through comparing them by the same materials of the different collections such as Qasr-i Abu Nasr and Takht-i Soleiman collections while some of them are introduced here for the first time. The most interesting thing which we foun by this sresearch have been the Mithraism elements which were used by Sasanians as iconographic motifs on their sealing systems.

Keywords

1. مقدمه

از سدۀ هفدهم به بعد، مهرهای ساسانی در مجموعه­های سلطنتی، مجلل و خصوصی اروپا نگهداری شده‌اند، اما در سال‌های اولیه، توصیفات نادرست از این مجموعه‌ها در دست است که اطمینانی در صحت آنان برای شناسایی مهرها وجود ندارد (Gyselen, 2007 : 2). فقط در پایان سدۀ هجدهم بود که اطلاعات قابل استنادی از مهرهای ساسانی برای نخستین­بار ارائه شد. در نیمۀ نخست سدۀ بیستم علاقۀ اندکی به مهرشناسی ساسانی وجود داشت، اما در نیمۀ دوم همین سده، نگاه پژوهشگران تغییر چشمگیری پیدا کرد و علاقۀ آنان به بررسی این مهرها افزایش یافت؛ در نتیجه، دانش ما نیز از مهرشناسی ساسانی به دنبال آن دگرگون شد.

در این میان فعالیت‌های هورن و اشتایندورف (1891) برای معرفی مجموعه مهرهای ساسانی موزۀ برلین و سپس دُلَپورت (1920, 1923) در معرفی مجموعه مهرهای موزۀ لوور در سال‌های 1920 و 1923 حائز اهمیت است. آنان در طی بررسی­های خود برخی مهرهای ساسانی را نیز معرفی کرده­اند. از دهۀ 1960 و پس از آن، اشتیاق تازه­ای برای انتشار مهرهای مجموعه‌ها شکل گرفت. در این زمان است که مجموعه‌ها و     موزه­های بزرگ جهان در آسیا، اروپا و آمریکا مجموعه مهرهای ساسانی خود را منتشر می‌کنند. در این میان، محسن فروغی بود که برای نخستین­بار مجموعه مهرها و گل­مهرهای ساسانی خود را در دسترس مهرشناسان قرارداد. ریچارد فرای در سال 1968 شمار زیادی از این گل­مهرها را منتشر ساخت. از بین مجموعه­های خصوصی ایرانی می‌توان به مجموعه­های نایری، پیروزان، عزیر بگلو، مشیری و احمد سعیدی اشاره کرد که مهرشناسان هر یک از آنها را معرفی کرده‌اند.

موزۀ مقدم دانشگاه تهران که به همت استاد محسن مقدم در خانۀ شخصی وی راه­اندازی شده است، دارای مجموعه مهرهایی متعلق به دوره­های مختلف است. از میان این مجموعه 25 مهر و 2 گل­مهر مربوط به دورۀ ساسانی است. با توجه به اینکه تاکنون مقالات و کتاب‌های زیادی در زمینۀ مجموعه مهرهای ساسانی به چاپ رسیده است و پژوهشگرانی چون بوریسوف و لوکونین (1963)، دیوید بیوار (1969)، کریستوفر برونر (1978)، فیلیپ ژینیو و ریکا گیزلین و دیگران پیش‌تر به این کار پرداخته‌اند، معرفی بیشتر مهرهای ساسانی بر دانش ما دربارۀ مهرسازی دورۀ ساسانی و شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این دوره می‌افزاید. از آنجایی که مهرهای موزۀ مقدم، مانند دیگر مجموعه­های خصوصی فاقد شناسنامة محل کشف هستند، بی­شک ما در گاه­نگاری و تاریخ‌گذاری دقیق‌تر آنها با مشکل مواجه می‌شویم، اما تلاش شده است با مقایسۀ این مهرها با مجموعه‌هایی که از عملیات کاوش به دست آمده‌اند (مانند مجموعة قصر ابونصر و تخت­سلیمان)، بتوان آنها را به بافت زمانی اصلی نزدیک کرد؛ البته یکی از مشکلات مهرهای ساسانی، عدم تفکیک برخی از آنها از مهرهای اشکانیاستکهبه­ویژهدر مهرهای فاقد کتیبه بروز می‌کند و تشخیص این مهرها محل اختلاف­­نظر پژوهشگران بوده است. در میان مهرهای ساسانی موجود در این موزه، بیست مهر و یک گل­مهر با نقش­مایه­های نمادین حیوانی(نبردشیر و گاو، اسب بال­دار، گوزن بال­دار، نیم­تنه حیوانی و پرندگان) بیشترین تعداد مهرها را به خود اختصاص داده‌اند که در این مقاله از دیدگاه باستان­شناختی آنها را بررسی می­کنیم. پیش از پرداختن به مهرهای ساسانی موزۀ مقدم نیاز است تا دربارة اهمیت و گونه­شناسی مهرهای دورۀ ساسانی شرح کوتاهی ارائه شود.

 

 

2. اهمیت و گونه­شناسی مهرهای ساسانی

با توجه به اینکه مطالعات و معرفی مهرهای ساسانی در حدود بیش از یک سده پیش آغاز شده است، هنوز در مراحل اولیۀ پژوهشی دانش مهرشناسی ساسانی قرار داریم و لذا طبیعی به نظر می‌رسد که در بین پژوهشگران این رشتۀ علمی اختلاف­­نظرهای فراوانی وجود داشته باشد. این اختلاف­­نظرها بیشتر در گاه­نگاری و استفاده از اصطلاحات مهرشناسی دیده می‌شود، اما دست­کم در یک موضوع همۀ پژوهشگران با هم   موافق­اند و آن وجود دو نوع اصلی مهر در دورۀ ساسانی است. این دو نوع اصلی به نام مهرهای «اداری» و «شخصی» نام­گذاری شده‌اند. گوبل (Göbl) برای مهرهای شخصی، زیرگروه‌هایی نیز آورده است؛ مانند مهرهای ازدواج. همچنین از دسته­ای مهر به نام «مهرهای بیگانه» نام می‌برد که منظور وی مهرهایی است که یا خارج از قلمرو حکومت ساسانی هستند یا پیش از آن به وجود آمده‌اند، ولی در قلمرو ساسانی به کار برده شده‌اند (گوبل، 1384: 38 و 40). بیوار مهرهای ساسانی را از لحاظ شکل به دو دستة «نگین انگشتری» و «مسطح» تقسیم­ می‌کند؛ گونة نگین­دار به نوبۀ خود به پنج زیرگروه تقسیم می­شود و گونۀ مسطح آن به صورت قبه­ای­شکل است (Bivar 1969 : 22).

ریچارد فرای بر اساس مجموعه گل­مهرهای قصر ابونصر شیراز، تقسیم­بندی خود از مهرهای ساسانی را چنین ارائه می‌دهد:

«از مهرها و اثر مهرهای باقی­مانده و نیز از منابع ادبی، واضح به نظر می‌رسد که حداقل دو نوع مهر در ایران ساسانی استفاده می‌شده است: مهرهای شخصی و اداری. اکثر مهرها، مهرهای شخصی بوده‌اند. این مهرها ممکن است دارای یک کتیبه، با تصویر منفردی از حیوانات، پرندگان، یا یک چهرۀ انسانی باشند و کتیبه­های آنان نیز حاوی نام شخص یا آرزوی یک دین‌دار بوده است» (Frye, 1973 : 47).

مهرهای اداری نیز تصویر و نقش ندارند و فقط دارای کتیبه­ای در دو یا سه سطر در مرکز و همچنین کتیبه­ای در دورتادور مهر هستند. این کتیبه‌ها حاوی عنوان و لقب رسمی یک مقام دولتی به همراه یک یا چند نام جغرافیایی هستند که ما را در شناخت جغرافیای اداری و نیز سازمان­بندی اجتماعی و اداری ساسانی یاری می‌رسانند. اهمیتی که در این دسته از مهرهای ساسانی وجود دارد این است که بر روی آنها از شهرهایی نام برده می‌شود که بر روی سکه‌ها و نیز دیگر اسناد تاریخی خبری نیست؛ در نتیجه شناخت ما را از شهرهای ساسانی و جغرافیای اداری این دورۀ تاریخی افزایش می‌دهد ((Gyselen, 1989.

اما دستۀ دیگری از مهرهای ساسانی مشهور به «مهرهای نشان» نیز وجود دارند که می‌توان آنها را ترکیبی از مهرهای اداری و شخصی دانست؛ چرا که هم در آنها حروف اختصاری و هم تصویر خاصی مانند یک حیوان به صورت انتزاعی دیده می‌شود. گوبل در نام­گذاری این دسته از مهرها با بقیه اختلاف­ نظر دارد و آنها را مهرهای علائم پرچم نام‌گذاری کرده است (گوبل، 1384: 138). فرای به تقسیم­بندی این دسته از مهرهای ساسانی پرداخته است. وی آنها را منوگرام­های حرفی، اسامی، یا علائم اختصاری در هم­ تنیده­ای در قالب یک طرح یا الگو می‌داند. برخی از آنان بسیار انتزاعی هستند و حروف فارسی میانه در آنها به سختی قابل تشخیص است (Frye,1973 : 54).

یکی از مسائلی که همواره در پژوهش و بررسی مهرهای ساسانی وجود دارد، گاه­نگاری آنهاست. همان‌طور که پیش از این اشاره شد، در روش‌های تاریخ­گذاری مهرها بین پژوهشگران مهرشناس اختلاف­­نظرهای جزئی وجود دارد. گوبل در زمینۀ تاریخ‌گذاری مهرها بر اساس کتیبه­های فارسی میانه آن طور که فرای (Ibid: 58) در قصر ابونصر آنها را به سه دوره تقسیم کرده است، با احتیاط زیاد برخورد می‌کند و به یک نوع خط فارسی میانه معتقد است که بر روی مهرها استفاده شده است و بدین­ترتیب، در زمینۀ تاریخ­گذاری مهرها کمک زیادی به ما نمی‌کند، اما کریستوفر برونر (1978) در کنار نظر فرای دربارة سه مرحله بودن خط فارسی میانه، از روش‌های دیگری نیز در گاه­نگاری مهرها استفاده کرده است. روش دیگر گاه­نگاری مهرهای ساسانی استفاده از اشکال ویژۀ این مهرهاست که بیوار (1969: 22) ارائه کرده است. گاه­نگاری نسبی این گونه‌ها را شاید مدارک کتیبه­نگاری و جزئیات پیکرنگاری نیز حمایت کند Brunner, 1978 : 8-9)). هم فرای (1973: 46) و هم گوبل (1384: 36) معتقدند که مهرهای ساسانی مربوط به اواخر این دوره هستند، به­ویژه گوبل که بر اساس        گل­مهرهای به دست آمده از تخت ­سلیمان، تاریخ آنها را متعلق به دورۀ قباد یکم و پس از آن می­داند، اما برونر با توجه به روش‌های گاه­نگاری وی که به آنها اشاره شد، برخی از مهرهای موزۀ متروپولیتن را به سدۀ چهارم میلادی نیز نسبت داده است. شاید یکی از دلایلی که هنوز پژوهشگران نتوانسته‌اند به اجماع کلی دربارة گاه­نگاری مهرهای ساسانی برسند، این است که بیشتر آنها از بافت کاوش‌های باستان­شناختی به دست نیامده‌اند. همچنین اشتراک برخی از نقش­مایه­های اشکانی و ساسانی از دیگر دلایل است.

بر این مهرهای سنگی نیم­کره­ایِ اغلب انگشتری­شکل، بیشتر نیم­تنة منفرد یا حیوان به تصویر کشیده شده است، یا گروه کوچکی از آنها، اغلب درون نقطه‌ها قاب شده­اند یا کتیبه­ای آنها را محصور کرده است (Williams, 1928: 236). شکلی که بیش از همه به کار می‌رفت، همچنان همان شکل سه چهارم کره با کف مسطح است که در دوران اشکانیان ابداع شده بود. با این حال، مهر دیگری را با پهلوهای تخت، کف بیضی و سوراخی بزرگ می‌توان از ابتکارات مهرسازان ساسانی برشمرد (پرادا، 1391 : 272). گاهی­ اوقات پشت مهر با یک طرح هندسی به صورت برجسته تزیین می‌شد؛ این شکلِ اقتباسی از مهر نیم­کروی است که تکرار شونده است و خاستگاهش ممکن است مهر مخروطی آشوری بوده باشد (Von Der Osten, 1931: 230).

مهرهای ساسانی بیشتر از جنس سنگ یمانی، عقیق، عقیق جگری، هماتیت و یشم هستند. در انتخاب سنگ‌ها گاهی اوقات دقت می‌شد تا از نمونه‌هایی استفاده شود که دارای رگه­های طبیعی بودند و جلوۀ خاصی داشتند. شیوۀ حکاکی‌ها نیز تنوع زیادی را نشان می‌دهد؛ در کنار سنگ‌های حکاکی شدۀ استادانه، نمونه­های ساده و خشن نیز وجود دارد. هیچ نظر قطعی نمی‌توان دربارۀ ارتباط گاه­نگاری ریخت­شناسی قطعات گوناگون مطرح کرد. مهرهای بسیاری که در اجرا با هم فرق دارند، ممکن است هم­زمان بوده باشند (Ibid: 231).

دربارة نحوۀ ساخت و نیز ابزارهای دورۀ ساسانی کارهای پژوهشی اندکی صورت گرفته است؛ برای نمونه می‌توان به کار خوب گورِلیک و گوینت اشاره کرد. برای حکاکی بر روی این سنگ‌های نسبتاً سخت از مته­های خاصی استفاده می‌شده است.  قطر سوراخ‌های مته از 1.5 تا 13.4 میلی­متر متغیر بوده‌ است (Gorelick and Gwinnett,1996: 79). به نظر می‌رسد مته­های ساسانیان از جنس آهن بوده‌اند. نمونه‌هایی از این مته‌ها در سریلانکا و نیز در مصر به دست آمده است که ساسانیان در آنجا برای مدتی استقرار داشتند. به هر حال،  مته­کاری همیشه از انتهای یک قسمت به طرف مرکز حرکت می‌کرد (Ibid: 80). یکی از شیوه‌هایی که در اواخر دورۀ اشکانی برای ساخت مهرها گسترش پیدا کرد، استفاده از مجموعه­ای از خطوط صاف و موازی برای ایجاد نقوش و اشکال است (دبوواز، 1387 : 608).

پیوستگی برخی از نقش­مایه‌ها و سبک‌های مهرسازی که از دورۀ اشکانی به دورۀ ساسانی وارد شده، موجب شده است تا پژوهشگران در انتصاب برخی از مهرها دچار تردید و اشتباه شوند. تک­چهره‌ها، جانوران مربوط به خورشید، گاو کوهان­دار و صحنه­های شکار، همگی در این دو فرهنگ رایج بوده‌اند (اکرمن، 1387­: 1003). کیفیت متفاوت و غالباًً بسیار خوب هر یک از مهرها، نظم و قاعده در تزیین، وجود باقی­ماندۀ رقم بزرگی از مهرهای اداری و همچنین از شخصیت‌های اداری، این تصور را به وجود می‌آورد که حرفة حکاکی مهر دست­کم در اواخر دورۀ ساسانی، نه ­تنها شکوفایی ویژه­ای داشته، بلکه دارای مراکز و مدارس ویژه­ای نیز بوده است که بدون ­شک، دست­کم از دورۀ خسرو اول، به شکلی باید زیر نظر دولت بوده باشد؛ البته کارگاهی درباری، مثل کارگاه‌هایی برای کنده­کاری و منسوجات وجود داشته است (گوبل، 1384 : 39).

 

3.مهرهای مسطح با نقش­مایه­های نمادین حیوانی موزۀ مقدم

3-1. شیر گاوشکن (حملة شیر به گاو)

در مجموعۀ مهرهای موزۀ مقدم، دو مهر با مضمون حملۀ شیر به گاو (شیر گاوشکن) دیده می‌شود که به لحاظ ترکیب­بندی و کار بر روی آنها با یکدیگر متفاوت هستند و نیز نقوش پرکننده در این دو مهر و محل قرارگرفتن کتیبه روی آنها نیز با هم متفاوت است؛ لذا به نظر می‌رسد این مهرها را هنرمندانی که از لحاظ مهارت در ایجاد نقوش در یک سطح نبوده‌اند، در دو کارگاه مجزا ساخته‌اند.

1.نخستین مهر از این گروه با شمارۀ ثبت 2323 از جنس سنگ عقیق طوسی به ابعاد 9/1 سانتی­متر ارتفاع  و 3/2 سانتی­متر قطر و وزن 93/17 گرمی است. شکل مهر به صورت نیم­کروی و پشت مهر به جز یک سوراخ برای آویختن و نگهداری آن، بدون تزیین و ساده است. در قسمت کف مهر تصویر شیری دیده می‌شود که به یک گاو کوهان­دار از گونة گاوهای معروف به سندی (شبه­قارۀ هند) حمله‌ کرده و بر پشت گاو سوار شده است. گاو در حال دویدن به صورت چهارنعل و کوهان آن بسیار بلند نقش شده است، در حالی که قسمت کفل آن برآمده و پهلوهایش باریک تصویر شده است. هنرمند مهرساز تلاش کرده است تا اجزای بدن این گاو را طبیعی جلوه دهد، ولی چندان موفق نبوده است. پاهای جلویی گاو نسبت به پاهای عقب که کشیده شده‌اند، کوچک­تر تصویر شده و در عوض سم‌های حیوان به گونۀ طبیعی‌تری حک شده است. بدن گاو به صورت نیم­رخ و شاخ‌های آن حالت تمام­رخ دارند. با این سبک اخیر در نقش کردن گاوهای سندی در      بین­النهرین آشنا هستیم. درست در زیر شکم این گاو تصویر یک عقرب دیده می‌شود. در اثر مهرهای شمارۀ Nr.219,227,252 تخت ­سلیمان به نقش عقرب به عنوان طرح زمینه برمی­خوریم. در سه نمونۀ یاد شده از تخت­ سلیمان، عقرب به عنوان طرحی ضمیمه در کنار شیرها قراردارد. هر دو حیوان در مهرپرستی نقشی را ایفا می‌کنند (گوبل، 1384: 60). در زیرِ نقشِ عقرب، کتیبه­ای به فارسی میانه (پهلوی ساسانی) حک شده است که در جهت عقربه­های ساعت از 5 تا 7 و بر اثر این مهر بر خلاف عقربه­های ساعت از 7 تا 5 تداوم دارد. با توجه به ناخوانا بودن و خوانش چندگونۀ دو حرف از این کتیبه، خوانش احتمالی این کتیبه عبارت است از:  

                           جاویدان    y^wyt^n = Jâwedân

همان‌طور که بیان شد بر پشت این گاو تصویر یک شیر نقش شده است که بر خلاف تصویر گاو که حالت حرکت در آن دیده می‌شود، شیر حرکتی ندارد و در حالی که بدنش به صورت نیم­رخ تصویر شده، سرش از روبه­رو نقش شده است. همان جزئیات اندکی که در تصویر گاو مشاهده کردیم، در نقش شیر نیز به صورت تصویر کردن یال‌های حیوان دیده می‌شود. هنرمند مهرساز در ایجاد نقش شیر مهارت زیادی نداشته است و تصویر او از شیر بسیار ساده و خالی از مهارت است. در عوض، در خلق تصویر گاو و عقرب گویا مهارت بیشتری داشته است. در ساخت این مهر از ابزار متۀ کمانی استفاده شده است که در هنر مهرسازی اشکانی و ساسانی روش غالب بوده است. نمونه­های قابل­مقایسه با این مهر را می‌توان در پژوهش دُلَپورت ( 1923: PL110) و برونر (1978: 98, 99) مشاهده کرد. بر روی تمامی مهرها و گل­مهرهای به دست آمده از دورۀ ساسانی فقط یک نوع گاو دیده می‌شود و آن هم گاو کوهان­دار است که بومی فلات ایران نیست، بلکه مربوط به درۀ سند بوده است و این بسیار جالب می‌نماید و جای بررسی ویژه­ای دارد که چگونه این نوع گاو در هنر مهرسازی ساسانی رسمیت یافته است. در تخت­ سلیمان حملۀ شیر به گاو کوهان­دار (Nr.513-14) وجود دارد؛ با این اختلاف که شیر از روبه­رو، یعنی از قسمت سر حیوان به گاو حمله برده، بر عکس دو نمونۀ موزۀ مقدم که از پشت به گاو حمله شده است ( (Gignoux et Gyselen,1982, PL.XIX,33.9-10

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2. دومین مهر با نقش­مایۀ مشابه با شمارۀ ثبت3551 از جنس سنگ عقیق به ارتفاع 4/2 سانتی­متر و قطر 2/2 سانتی­متر و وزن 57/26 گرم است. در این مهر نیز مانند مهر پیشین تصویر اصلی حملۀ یک شیر به یک گاو نر ترسیم شده است که برخلاف مهر پیش­گفته، گاو از نوع گاوهای کوهان­دار سندی نبوده است و این گونه نقش گاو بر روی مهرهای ساسانی به ندرت دیده می‌شود؛ چرا که نقش اغلب گاوهای به تصویر کشیده شده روی گل­مهرها یا مهرهای ساسانی گاوهای کوهان­دار هستند و به صورت یک نقش ثابت و استاندارد دیده می‌شود. شاید بتوان گفت که این نخستین­بار است که ما تصویر گاو بومی ایران را روی مهرهای ساسانی مشاهده می‌کنیم. نقش اصلی شامل شیری است که بر پشت گاوی جهیده است و به گونه­ای به تصویر کشیده شده که در حال از پای در آوردن گاو است و در واقع صحنۀ شکار گاو توسط شیر دیده می‌شود. یکی دیگر از تفاوت‌های مهم این مهر نسبت به مهر پیشین، طبیعت­گرایی استادانه­ای است که هنرمند مهرساز در ایجاد نقش دو حیوان ایجاد کرده است. در این مهر گویا هنرمند در به تصویر کشیدن جزئیات بدن و حالت تحرک اندام و عضلات دو حیوان موفق‌تر بوده و به احتمال زیاد در کارگاهی سلطنتی ساخته شده است و شاید بتوان گفت در نوع خود بی­نظیر است. دلیل ما برای این ادعا، یکی سبک بسیار طبیعت­گرا و زندۀ نقش­مایه­های مهر و دیگر، داشتن تزئینات در پشت مهر و جنس آن است که در مهر قبلی این موارد دیده نمی‌شد.

در زیر بدن گاو تصویر یک ماه و یک ستاره دیده می‌شود؛ همان نقشی که بر روی مهرها و اکثر سکه­های ساسانی می‌توان دید. نوشته­ای نیز به فارسی میانه (پهلوی ساسانی) بر قسمت بالای مهر و در جهت عقربه­های ساعت از 9-15 و بر روی اثر این مهر برخلاف جهت عقربه‌ها از 15تا 9 دیده می‌شود. تفاوت آن با نوشتۀ مهر پیشین صرف ‌نظر از طول نوشته، قرارگرفتن آن بر بالای بدن شیر است. این کتیبه از شاخ‌های گاو شروع و پس از طی کردن یک خط ­سیرِ نیم­دایره به انتهای دم گاو ختم می‌شود. قسمت‌های اول و آخر کتیبه نیز به دلیل شکستگی لبه­های مهر مخدوش شده است که خوانش آن به طور کامل میسر نشد. نتایجی که از تلاش برای خوانش این کتیبه صورت گرفت، بدین قرار است:

………yh  ZY    kwldty?       BRH (pur)

بخش زیادی از واژة نخست مخدوش شده است، واژة دوم هزوارش ZY است. به دلیل مخدوش بودن نیمۀ بالایی حروف 3، 4 و 5 خوانش واژة سوم درست امکان­پذیر نبود و تنها واژه­ای احتمالی حدس زده می‌شود که شاید نام خاص باشد! نیمی از حروف 2 و 3 واژة چهارم هم مخدوش است، ولی با توجه به واضح بودن حرف 1 و 3 تشخیص هزوارش BRH به معنی پور و پسر امکان­پذیر شد، هرچند از لحاظ دستور زبان پهلوی پس از این واژه باید نام یک شخص باشد که نیست و جای تعجب است!!

 

 

 

 

 

 

 

تحلیلی اجمالی از نقش­مایة نمادین شیر گاوشکن

رایج‌ترین نقش­مایۀ حیوانی که روی مهرهای ساسانی ظاهر می‌شود، شیر است. این حیوان از طرفی در نمادشناسی مهرپرستی رومی دیده می‌شود و از سویی داشتن پیوستگی با میترا نیز روی مهرهای ساسانی تعجب­انگیز نیست (Bivar, 1969 : 26). بیشترین گروه چهارپایان در تخت ­سلیمان شیرها هستند. تعداد شیرها با نقشی از نمادهای ستاره­شناسی، هلال ماه، ستاره و نیز عقرب، از انواع دیگر بیشتر است (گوبل، 1384 : 62 ). در آیین زردشتی شیر، مانند گرگ، به عنوان یکی از مخلوقات اهریمن سخت نکوهش شده است (DēnkardVII.8.45)، اما روی مهرها ظاهراً خوش­یمن بوده است؛ در هر حال، با مقام پادشاهی و مفهوم قهرمانی تعارض ندارد (Brunner, 1978 : 94). در سدۀ سوم میلادی، بهرام دوم بر سر در مشهد در حال کشتن شیری در برابر خانوادة خود نشان داده شده است. ظروف سیمین، پادشاهان را سوار بر اسب یا پیاده در حال شکار شیر نمایش می‌دهند (Orbeli and Trever,1935, pl.6; Grabar, 1967, no.4; Harper, 1973, PLs.10, 11, 14, 25, 37). بر روی مهرها و گل­مهرها شکار شیر توسط شخصی سوار بر اسب (Fry, 1973, D.76 ;Gignoux et Gyselen,1982, PL.VII,13.12-14; Gignoux et Gyselen,1987, PL.XIV,13.1, PL.XVII,13.3)، مبارزۀ تن­به­تن انسان با شیر­(Gignoux et Gyselen,1982, PL.VI,13.5-8; Gignoux et Gyselen, 1987, PL.V,13.2-3) به عنوان نیم­تنه­ای برای یک تاج شاهانه، در نقش­برجستۀ نقش ­رستم بهرام دوم (Hinz ,1969, pl.120) و برای تاج‌های هم­زمان کوشانو ـ ساسانی تأکید می‌شود. در شاهنامه «شیر» و «شیرمرد»اصطلاحاتمتداولبرایجنگاورانبزرگهستند.اگرچهدرآئین زردشتی به آن اهمیت ستاره­شناسی و اسطوره­ای داده نمی‌شود، تصویر آن به ­ندرت بال­دار است و این ویژگی از نمادگرایی ستاره­ای خبر می­دهد. همچنیننقششیرِبدونبالبررویپارچه­هایافراسیاببهسبک ساسانی دیده می‌شود (Brunner 1978 : 95).

گوبل گاو کوهان­دار را مرتبط با آئین آناهیتا ـ نانا می‌داند (گوبل، 1384 : 64). مهرهای ساسانی معمولاً گاو نر را به عنوان حیوان طبیعی تصویر می‌کنند (Brunner 1978: 77). بازنمایی‌های دیگر آن در اسطوره­شناسی، اهمیت اجتماعی آن را منعکس می‌کند. گاو نخستین (گاو ایکداد)، مانند گیومرد، در یورش اهریمن و دیوهای وی کشته شد و زمین را با خون خود حاصلخیز کرد و 55 نمونه بذر و دوازده گیاه دارویی به وجود آورد، نطفه‌اش به ماه برده شد و از آن نخستین جفت­گاو و سپس دیگر نمونه‌ها به وجود آمدند. گاو کوهان­دار به تنهایی یا به صورت جفت، ایستاده یا لمیده، بال­دار یا بی­بال، یکی از اصلی‌ترین نقوش مهر است و به احتمال  قوی در دورۀ اشکانی نیز به کار می‌رفته است. این جانور بی­تردید هم­زمان نشان­دهندۀ ماه و گاو یکتا آفریده است (اکرمن 1387 : 989). بدن گاوهای نر کوهان­دار از نیم­رخ و شاخ آنها از روبه­رو تصویر شده‌اند. هلال ماه، شاخ‌ها و اغراق در کوهان پشت نمونه­ای مسبک ساده از دورۀ پارتی هستند (Harper, 1973: 74). همچنین شیر نماد خورشید است. گاو نیز جانور خورشیدی است و مِهر مشخصاً گاو خوانده می‌شود (Darmesteter, 1883: 141).

تحلیل محتوایی مبارزۀ حیوانات در دورۀ ساسانی به نظر نمی‌رسد که هنوز کاملاً درک شده باشد؛ البته گروه‌هایی وجود دارند که معنای عمیق‌تری از یک نظریۀ علمی دارند؛ چنان­که اگر برای مثال شیری یک گاو نر کوهان­دار را می‌درد، به نظر می‌رسد حدس بیوار (1969: 26) در این باره که شیر ممکن است با میتره مرتبط باشد، کاملاً مورد تأیید است؛ چون در مهرپرستی رومی میتره گاو نر را می‌کشد، در حالی که منابع مزدیسنایی در این باره کاملاً سکوت کرده­اند (گوبل، 1384 :65 ). در مجلس حملۀ شیر به گاو کوهان­دار در کیش (بالتروشائیتیس،  1387 : 795) گونه­ای دیگر از نقوش روی مهرها را در گچبری ساسانی می‌بینیم.

مضمون شیری که گاو را می‌گیرد، در شماری از مهرهای ساسانی استفاده شده است. سده­های متمادی در آرایه‌ها جای گرفته و بر پایۀ نظام اسطوره­ای ـ نجومی ایرانی، تعبیری چون تابستان بعد از زمستان، اعتدال ربیعی یا سال نو داشته است. طرح معمول شیر و عقرب نیز به همان اندازه می‌تواند به موضوع انتقال از تابستان به پاییز مربوط باشد (اکرمن، 1387 :­991). نبرد شیر و گاو پیشینه­ای دور، عمیق و پیچیده دارد. شاید نخستین اثری که به طور بارزی این جلوۀ اسطوره­ای و هنری را به نمایش می‌گذارد، آبریز آهکی‌ای متعلق به دوران جمدت نصر (حدود 3000 ق.م) باشد. در برخی از آثار این دوره و دوره­­های تاریخی بعدِ بین‌النهرین، آثاری با نقش نبرد و تقابل شیر و گاو به فراوانی دیده می‌شود. در برخی آثار شیر بر گاو پیروز و در برخی نیروی گاو بر شیر می‌چربیده است. در برخی آثار نیز آنان بدون نبرد در مقابل هم یا پشت­سر هم به نمایش کشیده شده‌اند. برخی معتقدند مبارزه بین شیر و گاو نشان از برخورد میان نیروهای الهی دارد و در دوره­های بعد برای کنترل نیروهای ویرانگر، برخی الهگان همچون اینَنَّ و ایشتر، به صورت موجودات اساطیری از قبیل گاومرد و پهلوان اسطوره­ای (در قالب انسانی) آفریده می‌شدند. این اقدام بازدارنده بر روی آثار زیادی در بین‌النهرین و ایلام به نمایش گذاشته شده است (مجیدزاده، 1380 : 23؛ Amiet, 1977, Vol II, Pl. 4-7, Pl. 140-146, Amiet, 1966, Figs. 55-56)).  

نبرد شیر و گاو در پرسپولیس بسیار مشخص بر روی پلکان‌های ورودی چند کاخ به تصویر کشیده شده است. نقوش نمادین مرتبط با این دو حیوان در جای­جای تخت­جمشید ظهور یافته‌اند؛ از سرستون‌ها گرفته‌ تا تزئینات پایه­های تخت داریوش و خشایارشا و پایه­های چهارپایه زیر پای شاهان (در برخی مواقع حتی قرص بال­دار در میان دو ردیف از شیرها و گاوها قرارگرفته‌اند) و... . همچنین این نقش نمادین را هم­زمان با دورۀ هخامنشی بر روی آثار زیادی می‌توان دید؛ از سکه­های ساتراپ­های هخامنشی گرفته تا ظروف سیمین و سنگی و مهری از سارد که نقش نبرد شیر و گاو (و خورشید و ماه) بر آنها حک شده است (بنگرید به: (Henkelman, Jones and Stolper, 2004. Garrison et all, 2001. Meadows, 2005). برخی از باستان‌شناسان و مورخان هنر از قبیل هینتس، هارتنر و اتینگهاوزن و... به جنبۀ نجومی این نقش معتقدند. آنها شیر (اسد) را نماد خورشید و فصل گرما و گاو (ثور) را فصل سرما و همان صورت فلکی ثور می‌دانند (هینتس، 1380: 67-68 ؛Hartner and Ettinghausen, 1964؛(Hartner, 1965.

ابوالعلاء سودآور نگاه دیگری دارد و معتقد است نبرد شیر و گاو از طرفی به باور ایدئولوژیک داریوش اول هخامنشی (طبق کتیبۀ بیستون) برمی‌گردد. او از اهورا مزدا مدد خواسته است تا بر دو دنیای روز و شب چیره شود. شیر نماد خورشید و روز و گاو نماد ماه و شب است. از طرفی خورشید و شیر را نماد مهر می‌داند و مهر نیز یکی از خدایانی است که در دورۀ هخامنشی از او در کنار اهورامزدا و آناهیتا یاد شده است؛ بنابراین، حضور نقوش نمادین شیر و گاو به شکل‌های مختلف در تخت­جمشید را نشان اعتقادات مهری در دورۀ هخامنشی می‌داند که این نقش­مایه­های مهم در دورۀ ساسانی هم بر مهرها و دیگر آثار ظاهر می‌شوند(Soudavar, 2010. Soudavar, 2014: pp. 214-215).

ابوالعلاء همچنین با زردشتی­گری محض به عنوان دین رسمی دورۀ ساسانی و تئوری محض آزار مانویان و مزدکیان مخالف است و معتقد است که وجود نقش مار و عقرب بر روی مهرهای ساسانی می‌تواند نشان­دهندۀ این مطلب باشد. او متذکر می‌شود که عقرب و مار جزء موجودات مضر و زیان­آور (خرفستران) نیستند؛ زیرا عقرب بر روی مهرهای ساسانی در کنار نمادهای خیر و الوهی از قبیل چَمروش (آمروش)، شیر، گاو، خورشید، ماه و چلیپای مهری آمده است. وی به­ویژه به مهری ساسانی اشاره می‌کند که کتیبه­ای با مضمون râstih veh por baxt  و به معنی «راستی بهتر از ثروت زیاد است» دارد که این جمله، عبارتی از گفته‌ها و احکام شرعی آئین مهری محسوب می‌شود. سپس او نقش عقرب بر مهرهای ساسانی را یکی از نمادهای آئین مهری در دورۀ ساسانی می­داند1 (Soudavar, 2014: Pp. 79-81).

 

3-2. حیوانات بال­دار

3-2-1. اسب بال­دار

در مجموعه مهرهای موزۀ مقدم یک گل­مهر و دو مهر با تصویر اسب بال­دار دیده می‌شود که در ادامه آنها را معرفی می‌کنیم.

1­. نخستین مهر از این گروه، مهری به شمارۀ ثبت 2244 به ارتفاع 3/1 و قطر 7/1 سانتی­متر، به وزن 94/7 گرم است. این مهر از سنگ جاسپر (خال خال) تراشیده شده است. در این مهر اسب به سمت راست ایستاده و پای جلویی چپ خود را بلند کرده است. بال‌های اسب در انتهای آن به صورت فردار و حلقه­ای نشان داده شده است و در پشت گردن قراردارد و بال دیگر به صورت افقی مایل است و نوک آن به سمت صورت اسب برمی‌گردد. در این تصویر جزئیات بال‌ها به خوبی نمایان شده و هنرمند مهرساز تلاش کرده است تا اثری طبیعی و واقع­گرا را بیافریند که تا حدودی نیز در کار خود موفق بوده است.

کریستوفر برونر نقش اسب‌های روی مهرهای ساسانی را به چهار گروه تقسیم می‌کند و این طرز نمایش بال اسب را در گروه الف قرارداده و آن را به سدۀ پنجم و ششم میلادی تاریخ­گذاری کرده است. در این گروه هر دو بال نشان داده می‌شوند و پرهای پوشیده را خط­بندی‌های عرضی مشخص  می‌کنند (Brunner 1978: 82). نمونه­های قابل ­مقایسة این مهر در پژوهش برونر (1978: 83, Fig 62)­، ژینیو و گیزلن (1982, Pl.XXI,40.18, 40.24)، ویلیامز (1928, No.62)، فرای (1973, D.242 – 3)، گوبل ( (1976, Nr.482قابل­مشاهده است. بر اساس تاریخ­گذاری برونر می‌توان این مهر را به سدۀ پنجم میلادی تاریخ­گذاری کرد. مهر موزۀ شرق­شناسی هاسکل (Haskell) به شمارۀ A.3723 شباهت بسیاری نزدیکی با این مهر دارد و به نظر می‌رسد هر دو در یک کارگاه مهرسازی ساخته شده باشند. از نظر ابعاد و اندازه نیز نزدیک به هم هستند.

در قسمت بالای نقش اسب کتیبه­ای به پهلوی ساسانی دیده می‌شود که از قسمت سر اسب شروع و به پشت اسب ختم می‌شود. این کتیبه از شش حرف تشکیل شده است. خوانش دقیق دو حرف از این کتیبه امکان­پذیر نشد و خوانش احتمالی آن عبارت است از:                   وَردک (نام خاص؟) wardak =    wltk

      2. مهر دیگری با شمارۀ ثبت 2229 به ارتفاع 8 میلی­متر، قطر 2/1 سانتی متر و وزن 46/3 گرم وجود دارد. نقش این مهر بسیار شبیه مهر پیشین است، اما تفاوت اصلی در ساخت آن است که هنرمند به صورتی بسیار انتزاعی نقش اسب بال­داری را به تصویر کشیده که یکی از پاهای جلوی خود را بالا برده است. همچنین در نشان دادن جزئیات بدن حیوان بسیار خلاصه­سازی کرده و در کل نقشی بسیار ابتدایی را به وجود آورده است. شاید بتوان گفت که صرف‌نظر از مهارت حکاک در ایجاد نقش مذکور، سختی جنس مهر برای ایجاد این نقش بسیار حائز اهمیت بوده و برای شخص عالی­مقامی ساخته نشده است؛ زیرا در غیر این صورت می‌بایست از جنس بهتر و مرغوب‌تری برای ساخت این مهر استفاده می‌شد.

بر بالای بال‌ها خمیدگی­ای شبیه هلال ماه دیده می‌شود که ممکن است با سبک هنرمند در برگرداندن نوک بال مرتبط بوده باشد. بر روی مهر در سمت راست، این خمیدگی در دو نقطه دیده می‌شود که ممکن است از آسیب‌های سطحی مهر باشد. این مهر بر خلاف مهر پیش­گفته فاقد کتیبه است. برونر این نوع نمایش بال‌های اسب را در گروه ب دسته­بندی کرده است و تاریخ آن را اواخر سدۀ پنجم و ششم میلادی می­داند (Brunner, 1978: 84). نمونه­های قابل­مقایسۀ این مهر در پژوهش برونر (1978 :84, Fig 185)، ژینیو و گیزلن (1982, Pl.XX, 40.7; Pl.XXI, 40.14; 1987, PL.XI, 40.5) قابل مشاهده است.

3.تصویر سوم مربوط به اسبی بال­دار بر روی یک چانه گل (گل­مهر) است. این اثر مهر با شمارۀ ثبت2211 به ضخامت 8/1 و قطر 3/2 سانتی­متر، وزن 74/13 گرم است. در بسیاری از گل­مهرهای به دست آمده از این دوران این تصویر را همراه با اثر مهرهای اداری می‌توان مشاهده کرد. در این مهر نقش ایجاد شده بسیار به نقش اسب بال­دار اول که کتیبه­ای نیز به همراه داشت شبیه است و تنها اختلاف آنها در نمایش بال حیوان است که در این مورد فقط یک بال برای اسب به نمایش گذاشته شده  است. برونر این سبک نمایش بال اسب را به اوایل سدۀ چهارم میلادی نسبت می‌دهد و آن را در گروه الف دسته­بندی کرده است (1978: 82Brunner,). در این اثر مهر نیز کتیبه­ای قسمت بالای اسب دیده می‌شود که خوانش آن امکان­پذیر نشد. نمونه­های قابل­مقایسه با آن در پژوهش برونر (1978 :82,Fig 152)، ژینیو و گیزلن (1982, Pl.XX, 40.8; Pl.XXI, 40.13) و فرای (1973, D240) قابل مشاهده است.

 

 

 

 

 

تحلیلی در نقش نمادین اسب بال­دار

اسب یک ویژگی اصلی سنت حماسی بود و شاهنامه اسامی خاص اسب‌های حماسی مانند رخش، شبدیز، شبرنگ، بهزاد و گولگون را آورده است (Brunner 1978: 80)، در حالی که در آئین آریایی اسب مهم‌ترین جانور معرف خورشید است. اسب انواع گوناگونی دارد؛ اسب بال­دار به همان نسبت معمول بوده است، ضمن اینکه این شکل گاه به صورت فلکی فرس اعظم (اسب بال­دار) بازنمایی شده و گاه نیز معرف خورشید است (اکرمن 1387 :983). در زبان اوستایی به خورشید و خدای اَپَم نَپات لقب دارندة اسب‌های تندرو (aurvat.aspa) داده می‌شود و علاوه بر آن، شکل فارسی میانة اروندسپ(arwandasp) برای این خدایان به کار برده می‌شود؛ بنابراین، اسب با شیر تطبیق و با گاو، گوزنِ قرمز نر و قوچ مقابله می‌کند. افزون بر این، اسب یکی از سه شکل جسمانی است که به خدای تیشتر (حامی بارندگی و حاصلخیزی) اختصاص داده می‌شود. تیشتر دیو دروغ را در جنگ خلقت اولیه شکست داد و بنابراین، خطر و تهدید برای زندگی گیاهی و جانوری را از بین برد. یک لقب تیشتر «اسب نابودی» است. اسب، با اهمیت کمتر، سومین شکل خدای وهرام تعبیر می‌شود (Yašt 14.9 Avesta) (Brunner, 1978: 81).

اسب بال­دار را در رشته­های مختلف هنر ساسانی می‌توان مشاهده کرد. بر روی پارچه­های ابریشمی ساسانی به دست آمده از آنتی­نوئه (شپرد، 1387: 645 و646، تصویر 110، ج) و تورفان، نقش قوچ و اسب بال­دار (همان :648) و بر روی قطعه پارچۀ دیگری در برلین نقش اسب بال­دار در چند ردیف اجرا شده است (اکرمن، 1387 :869). بر روی ظروف ساسانی نیز این نقش وجود دارد و در یک مورد نیز به شکل مجسمة اسب بال­دار به عنوان پایۀ تخت فرمانروا (Harper, 1973, PL.19) دیده می‌شود.

روی مهرهای ساسانی اسب بال­دار اغلب به صورتی نشان داده می‌شود که یک پای جلوی آن بلند شده است، در حالی که اسب بال­دار یونانی ـ رومی معمولاً بیشتر در حالت پرواز یا چهارنعل نشان داده می‌شود و نه به حالت سکون یا تحرک اندک (Walters,1926, pl.XXIV, 1847, 1850, pl.XXXI, 3114, 3115). در تعداد کمی از مهرهای ساسانی اسب بال­دار به طور کامل روی چهار پا ایستاده است، بال‌ها باز هستند؛ یکی قبل از سینة اسب پیش آمده و دیگری از پای جلو بالا می‌آید (Harper,1973: 82). گذاشتن بال برای حیوان چهارپا یا ترکیبی (اسفنکس، گریفون و هارپی) را در هزارۀ اول پیش از میلاد در هنر آشور و بابل شاهد هستیم. تنها ویژگی مشخص این اسب بال­دار ویژه، انتهای خمیدۀ بال است. حلقه کردن نوک بال‌ها از سدۀ سوم میلادی و در سراسر دورة هنر ساسانی به شدت رایج بوده است. نوک بال حلقه شده کمتر مرسوم است، با وجود اینکه نمونه‌هایی از این حالت در اوایل سدۀ پنجم و بی­شک پس از آن وجود دارد (Ibid: 83).

در کل، بر روی مهرها ما با دو بازنمایی از اسب بال­دار روبه­رو می‌شویم که یکی به صورت اسب با یک بال و دیگری اسب با دو بال است. طرز ایستادن این اسب‌ها که یکی از پاهای جلو را به طرف بالا خم کرده است، بسیار شبیه به اسب‌هایی است که در اکثر نقوش برجستۀ ساسانیان به همین حالت دیده می‌شود، به­ویژه در نقوش برجستۀ نقش ­رجب، نقش ­رستم و بیشاپور. در دوران پیش از ساسانی تنوع زیادی در حالت اسب    بال­دار دیده می‌شود. به طور مثال، روی یک پلاک مفرغی مکشوف در مسجد­ سلیمان به صورت قائم ایستاده است (Ghirshman 1962, II, pl.xcviii)، در حالی که روی سکه­های مفرغی اشکانی در حالت چهارنعل است (Sellwood, 1980, type 26/14, 27/4, 28/8) و در هنر ساسانی اوایل سدۀ چهارم میلادی، حالت راه رفتن معمول است (Brunner 1978: 82).

3-2-2. شیر بال­دار

مهری به شمارۀ ثبت 2251 به ارتفاع 7/1 و قطر 2/1 سانتی­متر، وزن 64/6 گرم شیری را به صورت نشسته و بال­دار نشان می‌دهد که دهان خود را باز کرده است. این تصویر بسیار ساده است، حالت طبیعت­گرایی در آن دیده نمی‌شود، بیشتر از خطوط مورب برای نشان دادن اعضای بدن استفاده شده است، پاها و دست‌های آن تصویر نشده‌اند و در کل این نقش بسیار انتزاعی به نظر می‌رسد. در انتساب این گونه مهرها به دورۀ ساسانی یا اشکانی بین پژوهشگران اختلاف­نظر وجود دارد و لذا تعیین دقیق نسبت آن کار آسانی نیست. این مهر به احتمال زیاد، محصول کارگاهی محلی است. شباهت فراوان بین تصویر این مهر با نقوش برجسته و جام‌های طلای هخامنشی قابل­توجه است. در بین گل­مهرهای قصر ابونصر تنها یک نمونه (D.442) تصویر قسمت قدامی یک شیر بال­دار نمایانده شده است؛ با این تفاوت که صورت شیر تمام­رخ و از روبه­رو نقش شده است، اما در نمونه‌هایی که در پژوهش ژینیو و گیزلن آمده به نقش شیر بسیار شبیه است و به طبیعت­گرایی سوق دارد .(Göbl,1976,Nr.481; Gignoux et Gyselen,1982, PL.XXI,40.30)

 

3-3. نیم­تنۀ حیوانات

3-3-1. گوزن

نقش­مایۀ گوزن قرمز در ایران از پیش از تاریخ (برای مثال ظروف سفالین سیلک) تا دوران اسلامی دیده می‌شود. همین نقش­مایه در هنر ساسانی ادامه می‌یابند. گوزن قرمز، همچون یک حیوان سلطنتی، به عنوان عنصری تزیینی روی کلاه پادشاهان اشکانی دیده می‌شود (Sellwood,1980, type 33,39). در هنر ساسانی گوزن قرمز  یا طبیعت­گرایانه پای جلوی خود را بلند کرده و سر را به عقب برگردانده است  (Grabar, 1967, no.29 = 3db)، یا در حال نوشیدن آب روی یک قطعه گچبری دامغان (پوپ، 1387: 795) و یا ممکن است روی ظروف نقره در صحنۀ شکار سلطنتی که تعقیب می­شود (Grabar, 1967, no.10, Ghirshman 1962, nos252, 254 ; Harper, 1981, PLs.13,16) و همچنین در صحنۀ شکار بر روی نقوش برجستۀ تاق­بستان تصویر شده است (Fukai and Horiuchi, 1969, pls. LXXXI ff). گوزن قرمز روی مهرهای ساسانی همیشه به عنوان حیوانی زمینی، بدون بال نشان داده می‌شود. حالت‌های این حیوان، مانند حالت‌های گاو، روی چهار پا ایستاده، یک دست را بلند کرده و بیتوته کرده است (Brunner 1978 : 87).

1. نخستین نمونه از این گروه، مهری با شمارۀ ثبت 2252 به ارتفاع 20 میلی­متر و قطر 17میلی­متر به وزن 73/10 گرم از جنس عقیق سرخ است.  این مهر نیز به شکل نیم­کروی با کف بیضوی است که قسمت پشت آن با نقوشی به صورت دایره­های کنار هم تزیین شده است. این نقوش از مشخصه­های مهرهای ساسانی هستند که در اکثر آنها دیده می‌شود. نقش روی مهر تصویر نیم­تنۀ بالایی یک گوزن قرمز را در میان دو بال یا دو برگ نخل خرما نشان می‌دهد. صورت گوزن به سمت چپ برگشته است. از جنس مهر و نقوش رو و پشت آن که در کل مهری پر نقش و نگار را نشان می‌دهد، می‌توان حدس زد که متعلق به شخصی عالی‌رتبه بوده است. در این تصویر همانند سکه­های ساسانی که تاج از روبه­رو به نمایش درمی‌آمد، شاخ‌های گوزن نیز از روبه­رو و سر به صورت تمام­رخ نمایش داده شده است؛ یک نمونة بسیار مشابه از نظر رنگ و جنس سنگ و نیز نقش مهر در موزۀ شرق­شناسی هاسکل به شمارۀ ثبت A:517 وجود دارد (Williams,1928,No.62).

 

 

 

 

 

2.مهر دیگر با شمارۀ ثبت 2231 به ارتفاع 15میلی­متر و قطر 12میلی­متر به وزن 31/4 گرم و از جنس عقیق قهوه­ای است. در بافت مهر رگه­ای به رنگ سفید به صورت مورب تقریباً از وسط آن عبور می­کند و در قسمت پایین نیز رگه­ای سیاه دیده می‌شود که در زیباتر شدن مهر تأثیرگذار بوده است. پشت این مهر بر خلاف مهر پیشین، ساده و بدون تزئین است؛ گویا هنرمند ترجیح داده است که به رگه­های موجود در بافت مهر اکتفا کند. نیم­تنۀ بالایی یک گوزن، در حالی که صورت آن به سمت چپ تمایل دارد بر روی مهر حک شده است. شاخ‌های آن با گوزن پیش­گفته متفاوت است و به صورت عمودی تصویر شده است و شبیه گوزن‌های ایرانی است. در بالای سر روبه­روی صورت و شاخ‌های گوزن تصویر یک ستارة پنج­پر دیده می‌شود. تصویر ستاره، نه­تنها در مهرهای نشان و نیز در تزئین لباس مهرهای شخصی دیده می­شود، بلکه در قسمت حاشیه و پشت سکه‌ها و نیز در کل هنر ساسانی به چشم می­خورد. خود گوزن نیز در میان دو بال یا شاید دو روبان مواج قراردارد که در برخی از مهرهای نشان نیز دیده می‌شود. سبک هنرمند برای ساخت این مهر و ایجاد نقوش در بیشتر قسمت‌ها سبک خطی است.

3.آخرین نمونه از این گروه مربوط به مهری با شمارۀ ثبت 2224 به ارتفاع 6/1 سانتی­متر و قطر 3/1 سانتی­متر و به وزن 26/5 گرم و از جنس عقیق قهوه­ای است. در این نمونه با تصویر بزی کوهی با شاخ‌های بلند و صاف و با سبک خطی روبه­رو می‌شویم. نقش بز به فراوانی در آثار شرق باستان با نمادهای مختلف ماه مرتبط بوده است. متداول‌ترین نوع ساسانی آن بز کوهیِ در حال حرکت است که نه­ تنها در مهرها، بلکه در پارچه‌ها و ظروف نقره­ای ساسانی نیز دیده می‌شود (Harper,1973, PLs.18, 38). نیم­تنۀ بز کوهی را در گچبری­های کیش نیز داریم (پوپ، 1387: 795).   

 

4-3. حیوانات در حال حرکت

این نوع شامل پنج مهر است که عبارت­اند از:

1.مهری به شمارۀ ثبت 2-ن-59  به ارتفاع 3/1سانتی­متر و قطر 7/1 سانتی­متر و وزن 77/5 گرم از جنس عقیق قهوه­ای روشن که نقش روی آن گوزنی را نشان می‌دهد که در حال یورتمه رفتن است. گوزن از نوع گوزن‌های سایگان است. این نوع گوزن، بومی ایران نیست و بیشتر در روسیه است و از این رو، در هنر سکاها با این نقش روبه­رو می‌شویم. هنرمند مهرساز برای ایجاد این نقش از شکل دایره­مهر استفاده کرده و پای جلوی حیوان را طوری نمایش داده است که تابع شکل مهر باشد و حالت تناسب بین اجزاء را رعایت کرده است. در قسمت‌های قدامی حیوان از روش خطی استفاده کرده است و خطوطی را در قسمت گردن تا سینۀ حیوان می‌توان مشاهده کرد. شاخ حیوان نیز حالت افقی دارد و کل فضای بالای مهر را پوشش داده است. خطوطی که مهرساز در قسمت قدامی حیوان به نمایش گذاشته است، مو و پشم‌های جلوی سینه و بدن حیوان را یادآور می‌شود. نمونۀ این نقش با کمی اختلاف در میان مهرهای قصر ابونصر دیده می‌شود(Frye, 1973, D.11, 293, 294).

2. مهری به شمارۀ ثبت 2257 به ارتفاع 5/1سانتی­متر و قطر 1/1 متر و وزن 68/3 گرم از جنس عقیق سرخ (قرمز) با نقطه­های سیاه­رنگ که همچون خال بر روی مهر خود نمایی می‌کنند. برخی از این نقاط سیاه­رنگ درشت‌تر از بقیه هستند که جلوۀ خاصی به مهر می‌دهند. نقش روی مهر تصویر بزی کوهی با تحرکی کند و آرام را نشان می‌دهد. در قسمت میانی بدن حیوان سه خط موازی عمودی نقش را از حالت سادگی خارج می­کند. شاخ‌های بز مانند مهر پیشین به صورت افقی به سمت عقب کشیده شده است.

3. مهری به شمارۀ ثبت 2241 به ارتفاع 1/1 و قطر 1 سانتی­متر به وزن 15/2 گرم از جنس عقیق سرخ کم­رنگ که تصویر روی آن نقش گاوی کوهان­دار را نشان می‌دهد؛ گاوی که خیز برداشته است و می­خواهد بپرد یا به جلو حرکت کند. پیش از این دربارة بومی نبودن این نوع گاو در فلات ایران بحث شده است. هنرمند مهرساز در کشیدن کوهان گاو اغراق کرده و آن را بزرگ­تر از حد معمول به نمایش گذاشته است؛ گویی قصد داشته است برای این حیوان بال به تصویر بکشد. (Gignoux et Gyselen,1987,PL.IX,30.54)

4.مهری به شمارۀ ثبت 2255 به ارتفاع 1 سانتی­متر و قطر 9/0 سانتی­متر و وزن 89/1 گرم با جنس عقیق بی­رنگ که نقش روی آن تصویر گرگی را نشان می‌دهد که به سمت جلو خیز برداشته است. گوش‌های حیوان بسیار بزرگ­تر از حالت معمول و به صورت شاخ بز کوهی و عمودی و دهانش باز است. سعی هنرمند در نشان دادن پنجه­های آن، ما را متقاعد می‌کند که این حیوانی درنده مانند سگ یا گرگ است. در قسمت میان بدن نیز ترکیب سه خط موازی عمودی مشاهده می‌شود. نقش گرگ در میان مهرهای ساسانی زیاد به چشم می­خورد که نمونه‌هایی از آن را می‌توان در مهرهای قصر ابونصر دید.

3- 5 . حیوانات ایستاده

مهری به شمارۀ ثبت 2242 به ارتفاع 1 و قطر 1سانتی­متر و وزن 56/2 گرم از سنگی سیاه­رنگ با رگه­های سفید (نوع سنگ نامشخص) که نقش روی آن شیری به حالت ایستاده و خیلی مسبک است و حاشیه­ای مرکب از یک نوار با خطوطی به صورت هاشور زده به منظور نمایش قابی گیاهی (شبیه خوشۀ گندم یا برگ نخل که در حاشیۀ مهرهای ساسانی دیده می‌شود) آن را محصور می­کند. این تنها مهر موزۀ مقدم است که حاشیۀ تزیینی کاملی دارد و در مهرهای ساسانی کم­نظیر است. تمامی نقوش این مهر با استفاده از سبک خطی اجرا شده است. هنرمند برای نشان دادن یال شیر نیز از روش خطی بهره برده است. لوکونین به معرفی مهری بسیار مشابه پرداخته است که تاریخ آن را قرن ششم میلادی می­داند (1967: pic. 99).

 

 

 

 

 

 

 

3-6 . حیوانات نشسته

مهری مسطح به شمارۀ ثبت2250 به ارتفاع 3/1 و قطر 7/1 سانتیمتر و وزن 16/10 گرم از جنس مگنتیت که بر آن تصویر شیری را به حالت نیمه­ایستاده (نشسته بر پاهای عقب و ایستاده بر پاهای جلو) مشاهده می‌کنیم. در این مهر نیز مانند مهر پیشین در اجرای یال حیوان از روش خطی استفاده شده است؛ با این تفاوت که هنرمند در این مهر با مهارت بیشتری کار کرده است. نمونة این مهر را در (Gignoux et Gyselen,1987, PL.VII,30.14) می‌توان دید.

 

7-3. حیوانات خوابیده

1. مهری مسطح به شمارۀ ثبت 2238 به ارتفاع 7/1 و قطر 3/1 سانتی­متر و وزن 84/5 گرم از جنس عقیق بی­رنگ که نقش روی آن یک بز یا قوچ را نشان می‌دهد؛ این حیوان به حالت خوابیده قراردارد و هر چهار پایش زیر بدنش جمع شده است. شاخ‌های حیوان هر کدام از یک طرف سر بیرون زده و به حالت خمیده و شبیه شاخ قوچ تصویر شده است. در قسمت میانی بدن حیوان نیز سه خط موازی عمودی دیده می‌شود. نمونۀ مشابه آن را در (Gignoux et Gyselen, 1982, PL.XVI, 30.67; Göbl, 1976, Nr.241)  می‌توان دید.

به دلیل اهمیت اقتصادی گوسفند، مذهب رفتار شایسته با آنها را سفارش کرده است. قوچ همچنین نماد سلطنتی محسوب می‌شده است. در کارنامۀ اردشیر پاپگان بخت پادشاهی (خوره) با این حیوان نشان داده شده است و در شاهنامه نیز تصویر مشابهی به کار گرفته می‌شود (Brunner, 1978: 91). بهرام کوشان­شاه ساسانی شاخ‌های قوچ را درون تاج خود جای داد. این حیوان همچنین روی ظروف مختلف نقره در صحنۀ شکار نمایش داده شده است (Orbeli and Trever, 1935, pl.4, Harper, 1981,PLs.17,19, 27, 28). بر طبق گفته­های مارسلینوس شاپور دوم ظاهراً سرپوش مشابهی با این نشان به عنوان تاج جنگی بر سر می‌نهاده است (Ammianus Marcellinus XIX.13)؛ بنابراین، قوچ چنان جایگاهی داشته که اغلب روی ظروف نقره به عنوان یکی از اجزاء شکارهای پادشاهی نمایش داده شده است (Orbeli and Trever, 1935, pl.5; Grabar,1967, no.2,7; Ghirshman, 1962, fig: 245, 247, 252). گاهی اوقات قوچ مشابه اسب و گاهی مانند گوزن قرمز نر، با روبان‌هایی تزیین می‌شده است که به احتمال قوی جایگاه برجستۀ آنها را نشان می‌دهد. قوچ نیز هشتمین شکل تجسم گرفته شده از خدای وهرام است (Yašt 14.23) (Brunner 1978: 92). نمونۀ مشابه این مهر در پژوهش گوبل  (Göbl, 1976, Nr.416)­دیده می‌شود.

 

2.مهری مسطح به شمارۀ ثبت 2240 به ارتفاع 8 میلی­متر و قطر 10میلی­متر و وزن 63/1 گرم از عقیق سرخ که نقش روی آن تصویر قوچی است که سر را به عقب چرخانده است و پاهایش نیز مانند مهر پیشین زیر بدنش جمع شده است. به دور گردن این حیوان روبانی دیده می‌شود که معمولاً در هنر ساسانی، نه تنها روی مهرها، بلکه در نقوش برجسته و ظروف فلزی و پارچه‌ها  نیز دیده می­شود. اگرچه قوچ لمیده با روبانی در گردن نقش­مایه­ای رایج بر روی مهرهای ساسانی است، قوچ‌های لمیده با سرهای به عقب برگشته چنین نیستند. نوارهایی که از گردن قوچ بیرون می‌زنند، گردن­بند مرواریدی یا تاج را محکم نگه می‌دارد که زیور استاندارد برای این حیوان بر روی دیگر مهرها و همچنین در گچبری (von Falke, 1930: 71, fig. lower right.)، فلزکاری (Grabar, 1967,  no. 141.) و طرح‌های پارچه (Ghirshman, 1962, fig. 277. ) است.

حضور تاج روبان­دار در گردن قوچ که به عنوان حلقه­ای محصور نمایانده می‌شود و خداوند آن را به عنوان نمادی از حق فرمانروایی به پادشاه ساسانی تقدیم کرده است، باعث شده است این حیوان به عنوان تصویری سلطنتی شناخته شود و این بر تعبیر دین زرتشتی از قوچ به عنوان تجسمی از ورثرغنه (خدای جنگ و پیروزی) تأکید می‌کند که «شکوه نیک» را در بردارد.

حضور قوچ مزین به روبان روی یک مهر، در هر حال، مالکیت یا استفادة سلطنتی را نشان نمی‌دهد (Lerner,1976: 185). نمونۀ مشابه این مهر در بخش آثار موزه­ای قرون میانی و جدید موزۀ بریتانیا با شمارz AF348 دیده می‌شود. نمونه­­­های دیگر این مهر در پژوهش لرنر (Lerner, 1976:184, Fig.2A) و گوبل (Gobl, 1976: Nr.402) به چشم می­خورد.

3-8. پرندگان

1.مهر مسطح به شمارۀ ثبت (؟)، به ارتفاع 14 میلی­متر و قطر 12 میلی­متر و وزن 75/1 گرم از عقیق بی­رنگ که قسمت پشت آن ساده و بی نقش است. تصویر روی مهر احتمالاً یک خروس است که تاج بلند و کشیده­ای به سمت عقب دارد و در منقار این پرنده شاخه­ای دیده می‌شود. از نشانه­های دیگری که می‌توان برای خروس بودن این نقش مطرح کرد، دم آن است که به صورت هلالی و بسیار شبیه به دم خروس است. هنرمند مهرساز برای ایجاد این نقش از روش خطی استفاده کرده و حتی این روش را برای نشان دادن پرهای قسمت سینۀ خروس نیز به کار برده است. مهر با نقش خروس را در در پژوهش ژینیو و گیزلن ((Gignoux et Gyselen, 1982, Pl.XVI, 30.71-3077, Pl. XVII, 30.78-30.79 داریم، اما در این نمونه‌ها خروس بسیار زیبا و با جزئیات کامل و طبیعت­گرا نقش شده است.

 

2.مهر مسطح به شمارۀ ثبت (؟) ، به ارتفاع 12میلی­متر و قطر 7-9 متر و وزن 40/1 گرم از عقیق سرخ با رگه‌ها و نقطه­های مشکی در بافت سنگ که زیبایی خاصی به آن داده است. نقش روی مهر یک کبوتر و یا به احتمال زیاد، با توجه به طرز ایجاد پای پرنده یک اردک را نشان می‌دهد. در ایجاد نقش نیز از روش خطی استفاده شده است.

 

 

3-9. حیوانات دیگر

مهری مسطح به شمارۀ ثبت 2239 به ارتفاع 11 میلی­متر و قطر 12 سانتی­متر و وزن 7/4 گرم از جنس سنگ مگنتیت که نقش روی آن عقرب، از نقوش ستاره­شناسی است. دربارة نقش عقرب در دورۀ ساسانی در بخش مهرهای حملۀ شیر به گاو بحث‌هایی مطرح شد. در مجموعه مهرهای موزۀ متروپولیتن نیویورک نیز نقش عقرب وجود دارد. برونر (1978: 113) بر اساس این مهرها آنها را به چهار سبک مختلف دسته­بندی کرده است. نمونه­های قابل­مقایسه را در پژوهش برونر (Bruner, 1978 :113, Fig 151)، ژینیو و گیزلن (Gignoux et Gyselen, 1982, Pl.XVII, 30.95; Gignoux et Gyselen 1987, Pl.X,30.99 – 30.101; PL.XIII, 8) نومان (Neumann, 2008 ­: 345, Inv.-Nr.2237)، بوریسُف و لوکونین (Borisov and Lukonin, 1963, Nr.692)، گوبل (Gobl, 1973, Typ 20a) می‌توان مشاهده کرد. در اثر مهرهای تخت­سلیمان (Nr. 219, 227, 252) آن را به عنوان طرح فرعی مشاهده می­کنیم. در قصر ابونصر حتی به عنوان طرح و نقش فرعی نیز از آن دیده نشده است. در سه نمونۀ یاد شده از تخت­ سلیمان، عقرب به عنوان نقشی فرعی در کنار شیرها جای دارد. عقرب و مار در مهرپرستی نقش ایفا می‌کنند (گوبل، 1384: 60 ).

عقرب در نقش متعارف زردشتی، خود به عنوان جانور موذی مخلوق اهریمن (خرفستر) (Bundahišn IV.15, XXII.1,11.) و در مفهوم سودبخش خود با گیومرد، خروس، سگ، مار و با شیر و گاو ظاهر می‌شود؛ بنابراین، محتمل است که کارکردهای عقرب به عنوان نمادی از زمین، خوش­یمن به نظر برسد (Brunner, 1978 : 113).

 

4. نتیجه

مجموعه مهرهایی که در این مقاله بررسی کردیم، مربوط به نقوش حیوانی است که در موضوعاتی چون نبرد حیوانات، حیوانات بال­دار، حیوانات نمادین، نیم­تنه­های حیوانی و پرندگان طبقه­بندی می‌شوند. نبرد حیوانات منحصراً مربوط به شیر گاوشکن است که دو مهر از این نوع در اختیار داریم؛ یکی از آنها گاو کوهان­دار است که اغلب، آن را در هنر مهرسازی ساسانی می­بینیم و دیگری گاو بدون کوهانِ بومی ایران است که به ندرت بر روی مهرهای ساسانی دیده می‌شود و این مهر در زمرۀ معدود نقوش این نوع گاو است که در هنر ساسانی دیده می‌شود. همان­گونه که شرح داده شده، نقش­مایۀ تقابل شیر و گاو، پیشینۀ دیرهنگام و بسیار پیچیده­ای دارد که باید به فراخور هر دوره بررسی شود. وجود نقش عقرب در یک مهر و نقوش خورشید و ماه در مهر دیگر، تعلق این نقش به آیین مهری را قوت می‌بخشد و می‌تواند مهری بر تأیید دیدگاه پژوهشگرانی باشد که به این نظر معتقدند. جدا از سبک ماهرانه در ایجاد نقوش مهر دوم، طبیعت­گرایی نسبتاً خوب، تزئینات هندسی به صورت دایره­های تودرتو در پشت مهر، جنس مهر و کتیبۀ آن، ما را متقاعد می‌کند که در کارگاهی سلطنتی و برای شخصیت بلند مرتبة سیاسی یا مذهبی ساخته شده است.

 در گروه حیوانات بال­دار، اسب و شیر را بررسی کردیم که در این میان مهری با نقش اسب بال­دار و کتیبۀ همراه آن، از سایر نقوش این گروه سبک طبیعت­گرای بیشتری داشت. مهرهای با نقش اسب را شاید بتوان نمایندۀ طبقۀ شاهی و سواره­نظام ارتش ایران دانست و خوانش احتمالی کتیبۀ آن نیز گویای تعلق آن به شخص خاصی است. نیم­تنۀ حیوانات، دو مورد نقش گوزن و یک مورد بز کوهی را در بر می‌گرفتند. حیوانات در حال حرکت، ایستاده، نشسته و خوابیده از دیگر موضوعات روی مهرهای ساسانی موزۀ مقدم هستند که شامل گوزن، بز کوهی، گرگ، شیر و قوچ­اند. نقش پرندگانی چون خروس و اردک یا کبوتر نیز گروه دیگری از مهرها را تشکیل می‌داد که از این میان، نقش کبوتر یا اردک را به ­ندرت در مهرهای ساسانی می‌توان مشاهده کرد. نقش عقرب نیز از جمله نقوشی است که در یک مهر به صورت نقش اصلی و در مهر شیر گاوشکن به صورت نقش فرعی و پر کننده در این مجموعه وجود دارد.

مهرسازان ساسانی در زینت مهرهای این مجموعه یا از سنگ‌هایی بهره برده‌اند که دارای رگه­های طبیعی و زیبا هستند یا در پشت مهرها به نقش­اندازی به صورت نقوش هندسی پرداخته‌اند که مورد اخیر متعلق به مقامات ارشد سیاسی و مذهبی بوده است. بیشتر مهرهای ساسانی از سنگ عقیق ساخته شده‌اند که شاید مانند امروز، باور مذهبی در پی داشته است.

دربارة نقش مهرها که از کدام طبقة جامعة ساسانی بوده است، اتفاق­­نظر کلی وجود ندارد، ولی اغلب نقش قوچ را برای روحانیان و اسب را برای طبقۀ شاهی و جنگاروان تفسیر می‌کنند. بررسی مهرهای این مجموعه اهمیت زیادی داشت و نکات نو و کلیدی در اختیار پژوهشگران قرارداد. برخی از این نکات عبارت­اند از: نقش گاو بدون کوهان، اردک و نقش عقرب به عنوان نقش فرعی و ضمیمۀ نقش اصلی و چالش­برانگیزِ نبرد شیر و گاو، مهر دوم در گروه نبرد شیر و گاو با طبیعت­گراییِ کم­نظیر.

 

پی­نوشت

1. برای آگاهی از دیدگاه­های تکمیلی ابوالعلاء سودآور در این زمینه ر.ک: Soudavar, 2014.

اکرمن، فیلیس  (1387)، «مهرهای ساسانی»، سیری در هنر ایران (از دوران پیش از تاریخ تا امروز)، جلد دوم، زیر نظر آرتر آپم پوپ و فیلیس اکرمن، ترجمة نجف دریابندری و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی.
بالتروشائیتیس، یوردیس (1387)، «گچبری ساسانی»، در مجموعه مقالات سیری در هنر ایران (از دوران پیش از تاریخ تا امروز)، جلد اول، زیر نظر آرتر آپم پوپ و فیلیس اکرمن، مترجمان نجف دریابندری و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی.
پرادا، ایدات (1391)، هنر ایران باستان (تمدن‌های پیش از اسلام)، ترجمۀ یوسف مجیدزاده، چاپ چهارم، تهران، دانشگاه تهران.
پوپ، آرتر آپم (1387)، «گچبری ساسانی: ب­. پیکره‌ها»، در سیری در هنر ایران (از دوران پیش از تاریخ تا امروز)، جلد دوم، زیر نظر آرتر آپم پوپ و فیلیس اکرمن، مترجمان نجف دریابندری و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی.
دبواز، نلسن سی (1387)، «مهرهای اشکانی»، در مجموعه مقالات سیری در هنر ایران (از دوران پیش از تاریخ تا امروز)، جلد اول، زیر نظر آرتر آپم پوپ و فیلیس اکرمن، مترجمان نجف دریابندری و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی.
شپرد، دوروتی (1387)، «هنر ساسانی»، تاریخ ایران کمبریج (از سلوکیان تا فروپاشی ساسانیان)، نویسندگان احسان یارشاطر و دیگران، گردآورنده جی . آ. بویل، ترجمه حسن انوشه، جلد سوم، چاپ چهارم، تهران، امیرکبیر.
گوبل، روبرت (1384)،  گل­مهرهای تخت­سلیمان؛ جستاری در مهرشناسی اواخر ساسانی، ترجمۀ فرامرز نجد سمیعی، تهران، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، پایگاه پژوهشی تخت سلیمان.
مجیدزاده، یوسف (1380)، تاریخ و تمدن بین­النهرین، جلد سوم، تهران، نشر دانشگاهی.
هینتس، والتر (1380)، داریوش و پارس­ها (تاریخ فرهنگ ایران در دوره هخامنشیان)، ترجمه عبدالرحمان صدریه، تهران، امیرکبیر.
 Amiet, P, 1966. ELAM, Archee Editeur, Auvers Sur Oise, Paris.
                           , 1977. Glyptique Susienne (Des Origins a l’ Epoque des Perses Achemeniedes), Memoires De La Delegation Archeologique en Iran, Libraities Orientaliste Paul Geuthner, Paris, Tome XLIII.
Bivar, A. D. H.,1969. Catalogue of the Western Asiatic seals in the British Museum, Stamp Seals, II: The Sasanian Dynasty, London.
Bоrisоv, А.,Yand Lukonin,V.G., 1963. Sаsаnidskiе Gеммy, Lеningrаd.
Brunner. Christopher J., 1978. Sasanian stamp seals in the Metropolitan Museum of Art, New York, The Metropolitan Museum of Art.
Darmesteter, J., 1883. (Trans.) The Zand-Avesta. Part II. Sîrôzahs, yašts,and Nyâyiš (F.M. Müller (ed.), The Sacred Books of the East, XXIII), Oxford.
Delaporte, L., 1920. Catalogue des cylindres, cachets et Pierres gravées de style oriental, I, Acquisitions, Paris.
­ـــــــــــــــــــ, 1923. Catalogue des cylindres, cachets et Pierres gravées de style oriental, II, Acquisitions, Paris.
Fukai. S., and Horiuchi, K., 1969. Taq -i- Bustan I, the Tokyo University Iraq – Iran Archaeological Expedition Report 10, Tokyo.
Frye, R. N., 1973. Inscriptions and monograms on the sealings, in: Frye, R.N., (ed.), Sasanian remains from Qasr-i Abu Nasr, Cambridge Harvard University Press, pp. 47-65.
Garrison. M. B., and Root, M.C., and Jones, C. E., 2001, Seals on the Persepolis fortification tablets, (Vol. I), Part I-II, Persepolis Seal Project, Oriental Institute of the University of Chicago (OIP 117).
Ghirshman, R., 1962. Persian art, the Parthian and Sassanian Dynasties, (Trans. By S. Gilbert and J. Emmons), New York.
Gignoux, P., and Gyselen, R., 1982. Sceaux Sasanides de diverses collections privées, Leuven.
 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ, 1987, Bulles et Sceaux Sassanides de diverses collections[Cahier de  Studia Iranica no 4], Paris, Association pour lʼavancement des études irqniennes.
Göbl, R., 1973. Der Sāsānidische Siegelkanon (Handbücher der Mittelasiatischen Numismatik IV), Braunschweig.
Göbl, R., 1976. Die Tonbullen Vom Tackt – E Suleiman: ein beitrag zur spätsasanidischen sphragistik, Tacht-E Suleiman ; Bd. 1, Berlin: D. Reimer.
Gorelick, L., and Gwinnett, A.J., 1996. Innovative methods in the manufacture of Sasanian seals, Iran, 34: 79-84.
Grabar.O.,1967. Sasanian silver: late antique and early mediaeval arts of luxury from Iran, Ann Arbor.
Gyselen. R., 1989. La geographie administrative de l’ empire Sassanide, Res Orientales, Vol. I, Paris, 1989.
ــــــــــــــــ, 2007. Sasanian clay sealings and seals in the collection of A. Saeedi [ Acta Iranica 44], Louvain.
Hartner, W., 1965. The earliest history of the constellations in the Near East and the motif of the lion-bull combat, Journal of Near Eastern Studies, 24 (1/2): 1-16.
 Hartner, W., and Ettinghausen, R., 1964. The conquering lion, the life cycle of a symbol, Oriens, 17: 161-171.
Harper, P. O., 1973. Representational motifs on the sealings, in Frye, R.N., (ed.), Sasanian remains from Qasr-i Abu Nasr, Cambridge, Harvard University Press, pp. 66-87.
Henkelman, W. F. M., Jones, C. E., and Stolper, M. W., 2004. Clay tags with Achaemenid seal Impressions in the Dutch Institute of the Near East (NINO) and Elsewhere, ARTA, 001, pp. 1-66.
Hinz, W., 1969. Altiranische fund und forschungen, Berlin.
Horn, P., and Steindorff, G.,1891. Sassanidische siegelsteine, Berlin.
Lerner, J. A., 1976. Sasanian seals in the Department of Medieval and Later Antiquities of the British Museum, Journal of Near Eastern Studies, 35 (3): 183-187.
Lukonin V.G., 1967. Iran II – Des Seleucids aux Sassanides in collection of archaeological MVNDI, Paris
Meadows, A.R., 2005. The administration of the Achaemenid empire, in Curtis, J., and Tallis, N., (eds.), forgotten empire (the world of ancient Persia), British Museum Press, Part 9, pp. 181-209.
Mole, M., 1967. Dēnkard, VII La legende de Zoroastre selon les texts Pehlevis, Paris.
Neumann, G., 2008. Sasanidische stempelsiegel aus dem archäologischen museum der Westfälischen Wilhelms – Universität, Münster", Altorientalische Forschungen 35, 2, S. 337-347.
Orbeli, J., and Trever, C., 1935. Sasanidskiĭ Metall, Moscow- Leningrad.
Sellwood, D., 1980. An introduction to the coinage of Parthia, Spink & Son Ltd, London.
Soudavar. A., 2010. The formation of Achaemenid imperial ideology and its impact on the Avesta, in : Curtis, J., and Simpson, S.J., (eds.),  The World of Achaemenid Persia, London, pp. 111-138.
                          , 2014, Mithraic Societies (from brotherhood ideal to religion's adversary), Personal Publishing (http://www.soudavar.com).
Osten, Von Der, Henning, H., 1931. The ancient seals from the Near East in the Metropolitan Museum: old and middle Persian seals, The Art Bulletin, 13 (2): 221-241. 
Von Falke,O.,1930. Sasanidische Kunst, Pantheon 6.
Walters, H.B., 1926. Catalogue of the engraved gems and cameos in the British Museum, London.
Williams, M.F., 1928. The collection of western Asiatic seals in the Haskell Oriental Museum, The American Journal of Semitic Languages and Literatures, 44 (4): pp. 232-253.