Document Type : Research Paper
Authors
1 Ph. D Student, Department of Archaeology, University of Tehran
2 Associate Professor, Department of Archaeology, University of Tehran
3 Ph.D. in Archaeology, Department of Archaeology, University of Tehran
Abstract
Mehran Plain is located in the cultural region of South West Iran. Studying the geographic location of this region in relation to the formation of early states is important. The cultural materials of Chogha Ahowan in Mehran plain would explain the process of urbanization and Cultural interactions of this region with its neighbors. According to the surveys conducted to collect necessary pottery materials from the simultaneous adjacent areas, potteries of trench II attributed to the early urbanization and urbanization period were classified and analyzed. These potteries on the basis of forms are divided into seven groups including jar, crock, bowl, tray, spout vessels, handle vessels and miniature vessels. Based on the typology and the characteristics of each pottery type we tried to represent a clear result of the pottery industry for the area during the early urbanization and urbanization periods.
Keywords
1. مقدمه
هزارۀ چهارم پ.م. همزمان با پیدایش جوامع پیچیده و شکلگیری حکومتها در جنوب بینالنهرین و جنوب غرب ایران است که به طور مطلق، محدودهای بین 4100 تا 3200 پ.م را دربر میگیرد (Wright and Johnson, 1975:267) دورۀ زمانی مدنظر، اواخر پیشازتاریخ را دربر دارد که حدّ فاصل دوران نوسنگی و آغاز تاریخی است و از نقطهنظر تکنولوژیک، دورۀ مس ـ سنگی جدید نامیده میشود. با وجود کاوشها و بررسیهای صورت گرفته طیّ پنجاه سال گذشته در ارتباط با استقرارهای دورۀ اوروک در بینالنهرین، تاکنون اطلاعات ناچیزی از آنها منتشر شده است؛ تنها در چند دهۀ اخیر تلاشهایی در جهت روشن نمودن وضعیت این دوره در ایران و عراق در دهههای 1970 و 1990 صورت گرفته است. همچنین کاوشهای نجاتبخشی در ارتباط با پروژههای سدسازی بر روی رودهای فرات، دجله و خابور در بیستسال اخیر تا حدودی به روشن شدن وضعیت این دوره کمک نموده است (Pollock, 2001:186, Algaze, 1989:578).
دشت مهران، هرچند در استان ایلام و در غرب کشور واقع شده، از لحاظ زمینریختشناسی و فرهنگی بخشی از محدودۀ جنوب غرب ایران است (ملک شهمیرزادی، 1378، صص 518-499). برخلاف دیگر بخشهای جنوب غربی ایران که بیشترین بررسیهای فشردۀ باستانشناسی خاورمیانه در آنها انجام شده است، دشت مهران از نقطهنظر مطالعات باستانشناسی منطقهای ناشناخته باقی مانده است؛ این امر ناشی از مشکلات سیاسی در پیش و پس از انقلاب اسلامی (مانند جنگ تحمیلی) میباشد؛ این در حالی است که مطالعات پراکنده خود دشت و دشتهای مجاور از اهمیت زیاد آن در برهمکنش جوامع پیشازتاریخ منطقه حکایت دارد. موقعیت جغرافیایی دشت مهران که در حدّفاصل دشت بینالنهرین و دشتهای دهلران و شوشان قرار گرفته، از آن پلی ارتباطی بین این مناطق ساخته است (علیزاده، 1386، ص218). مدارک باستانشناسی منتشر شده از مناطق همجوار نشاندهندۀ نقش کلیدی دشت مهران در برهمکنشهای پیشازتاریخی این جوامع است (جوانمردزاده و دیگران،1392، ص 14).
در این نوشتار تلاش شده است تا با طبقهبندی و گونهشناسی یافتههای سفالی تپۀ چغاآهوان به بررسی و ارزیابی شاخصها و سنتهای سفالگری این محوطه و نیز شناسایی تأثیر فرهنگهای منطقهای و فرامنطقهای در شکلگیری و تکامل سفالگری منطقه و میزان برهمکنش جوامع دوران آغاز شهرنشینی و شهرنشینی دشت مهران با مناطق همجوار پرداخته شود.
2. ویژگیهای جغرافیایی و پیشینۀ پژوهشهای باستانشناختی در دشت مهران
شهرستان مهران در 100 کیلومتری جنوب غرب استان ایلام و در کرانۀ چپ رودخانۀ کنجان چم واقع شده است. این شهرستان از شمال به شهرستانهای ایلام و ملکشاهی، از شرق به شهرستانهای دهلران و ملکشاهی و از جنوب و غرب به کشور عراق محدود است. دشت مهران در غرب این شهرستان و با جهت شرقی ـ غربی با کمی انحراف به سمت جنوب غرب و در مجاورت دشتهای دهلران در شرق، بینالنهرین در غرب و جنوب غرب و مندلی در شمال غربی قرار گرفته است (نقشۀ 1). این دشت از شمال به کوههای پَشمین، از جنوب به جبال حَمرین، از غرب به دشت مندلی در کشور عراق و از شرق به کوه اَناران و کرویدور منتهی به دشت دهلران محدود شده است؛ با این وجود، از نقطهنظر فرهنگی و مطالعات باستانشناسی، منتهیالیه شمال غربی خوزستان فرهنگی (ملک شهمیرزادی، 1378: 518-499) یا همان شوشان بزرگ (Moghaddam, 2012:5; Kouchoukos, 1998:80) به شمار میرود. گسترۀ دشت مهران حدود 400 کیلومتر مربع و به صورت مستطیلشکل در جهت شرقی ـ غربی است که دارای ارتفاع متغیر از 100 متر در منتهیالیه غربی و حدود 400 متر از سطح آبهای آزاد در منتهیالیه شرقی است. رودخانههای اصلی دشت که رودی دائمی بوده و نقشی کلیدی را شکلگیری و تداوم استقرار های دشت ایفا کردهاند به ترتیب عبارتند از: رود کُنجان چَم، گاوی و چَنگوله (دارابی، 1387، ص4).
فرانک هول نخستین باستانشناسی است که به اهمیت باستانشناسی دشت مهران پیبرد و از آن بازدید به عمل آورد. وی در سال 1973 از دشت بازدید کرد که به دلیل وجود تجهیزات نظامی و زرهی ناشی از جنگ چند روزه بین ایران و عراق در آن زمان، به ناچار از انجام هرگونه مطالعهای چشم پوشید (گفتگوی شخصی با فرانک هول، 1390). در همان سالها علیمحمد خلیلیان، به منظور تدوین محوطههای پیشازتاریخ دشت مهران را بررسی نمود و برای نخستینبار گاهنگاری نسبی آنها را ارائه داد (خلیلیان، 1356، صص 376-371). دیگربار و در سال 1375، خلیلیان با هدف از سرگیری این مطالعات، به بررسی مجدد دشت اقدام نمود که به علت درگذشت ناگهانی وی، جبرئیل نوکنده بررسیها را ادامه داد. در پایان این بررسیها 62 محوطۀ باستانی با گسترۀ زمانی پارینهسنگی قدیم تا اسلامی متأخر شناسایی شد (خلیلیان، 1375؛ (Nokandeh, 2010. در نتیجه این بررسیها محوطۀ بااهمیت چغاخلامان (چغاگلان) شناسایی شد؛ این محوطه را بعدها نوکنده تعیین حریم نمود ( نوکنده، 1381). با توجه به جالبتوجه بودن نتایج بررسی خلیلیان و نوکنده و اهمیت محوطههای شناسایی شده، دشت مهران مجدداً مورد توجه قرار گرفت (علیزاده، 1386،ص217). در سال 1382 و در قالب یک بررسی نجاتبخشی، محسن زیدی منطقۀ شرقی و حائل بین دشتهای مهران و دهلران را بررسی کرد و تعدادی محوطه از دورۀ آغاز نگارش تا دوران تاریخی گزارش نمود ( زیدی، 1382). از دیگر مطالعات انجام شده در دشت مهران، مطالعۀ مقدماتی و فرایند نوسنگیشدن دشت است که حجت دارابی به آن پرداخته است (دارابی، 1387). بالاخره، در سال 1389 و از طرف دانشگاه توبینگن آلمان، هیئتی به سرپرستی محسن زیدی و نیکلاس جی کُنارد، کاوش به منظور لایهنگاری چغاگلان را آغاز نمود. این کاوش در دو فصل ادامه یافت که تاریخگذارینمونههایکربن14ازاستقراریطولانیازحدوداواسطهزارۀدهمتااواخرهزارۀهشتم پیش از میلاد در این محوطه حکایت دارد (Zeidi, 2012). آخرین مطالعات باستانشناختی انجامیافته در محدودۀ دشت مهران، مطالعات حجت دارابی و اردشیر جوانمردزاده در سال 1389 است که مشتمل بر بررسی باستانشناسی پیشازتاریخ دشت مهران نیز میباشد (دارابی و دیگران 1390؛ Darabi et al. 2012). در طی این بررسی 36محوطه منسوب به دوران پارینهسنگی قدیم تا آغاز نگارش شناسایی شد که در این میان محوطۀ چغاآهوان کهدرطیبررسیبهعنوانیکیاز محوطههای کلیدی برای شناخت نوسانات استقراری و ارائه جدول گاهنگاری براساسدادههایمطلق،تشخیصدادهشدهبود،لایهنگاریوتعیینحریمشد (جوانمردزاده و دیگران:1392، ص 15).
3. تپۀ چغاآهوان
تپۀ چغاآهوان در 5 کیلومتری شمال شهر مهران و در حدود یک کیلومتری شرق جاده ارتباطی ایلام ـ مهران (613728 طول شرقی و 3670091 عرض شمالی)، در ارتفاع 209 متری از سطح زمینهای اطراف واقع شده است (نقشۀ 2). تپۀ چغاآهوان، یکی از مهمترین محوطههای پیشازتاریخی در دشت مهران است که با توجه به وسعت در حدود 25هکتاری آن، نسبت به سایر تپههای باستانی حاشیۀ غربی زاگرس از جایگاه ویژهای برخوردار است (نقشۀ 3). تپۀ چغاآهوان در دوران جنگ تحمیلی به سبب سنگرسازیهای متعدد، آسیب فراوانی دیده است و بخشهایی از این اثر ارزشمند به خصوص در بخش غرب و جنوب محوطه آسیب جدی دیده است (خلیلیان، 1375، ص39).
چغاآهوان برای نخستینبار در سال 1375 و در طی بررسی باستانشناختی خلیلیان در دشت مهران، شناسایی شد. در نتیجه این بررسیها که نتایج آن را بعدها نوکنده به چاپ رسانید، چغاآهوان، استقراری از دورۀ شوشان عتیق تا دورۀ سلسلههای قدیم معرفی شد (همان، ص33(Nokandeh, 2010; ، سپس، در سال 1380 از سوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایلام به جهت ثبت در فهرست آثار ملی کشور به طور اجمالی بررسی شد و پروندۀ ثبتی آن تهیه گردید و با شمارۀ 3986 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید. در سال 1389، در بررسی باستانشناسی پیشازتاریخ دشت مهران توسط حجت دارابی و اردشیر جوانمردزاده، محوطه بار دیگر مورد بررسی قرار گرفت. یافتههای سطحی، استقرارهای طولانیمدت در این محوطه را از اواخر هزارۀ ششم تا اوائل هزارۀ سوم پ.م نشان میداد. اهمیت بالای محوطۀ چغاآهوان که طی بررسی به عنوان یکی از محوطههای کلیدی در دشت مهران شناخته شد، بدان جا بود که به منظور ارائۀ گاهنگاری و توالی فرهنگی دشت مهران در پاییز سال 1389 به سرپرستی اردشیر جوانمردزاده لایهنگاری و تعیین عرصه و حریم شد. در این راستا، دو ترانشه در بخش شمال و شمال شرقی تپه ایجاد گردید: ترانشه I در بالاترین سطح تپه و ترانشه II در شرق تپه که یافتههای دورۀ آغاز شهرنشینی و شهرنشینی در آن مشاهده شده بود (تصویر1).
4. طبقهبندی و گونهشناسی سفالها
از مجموع سفالهای ترانشه II، تعداد 2777 قطعه سفال شاخص شامل قطعات لبه،کف، بدنه، لوله و دسته انتخاب شد که در مرحلۀ اول مستندنگاری شده و بر اساس فرم ظروف در هفت گروه شامل خمره، سبو، کاسه، سینی، ظروف لولهدار، ظروف دستهدار و ظروف مینیاتوری قرار گرفت(1) (نمودار 1). هریک از قطعات سفالی از لحاظ ویژگیهای تکنیکی چون تکنیک ساخت (چرخ یا دست)، مادۀ چسباننده، نقش، محل تزیین و پوشش بررسی شد. در مرحلۀ بعد نمونهها با طرحها و گونههای بهدستآمده از محوطههای شناسایی شدۀ این دوران از جمله تپۀ فرخآباد، چغامیش، تپۀ گودین، نینوا و اَو اَیلی مقایسه شدند که در ادامه به معرفی هر یک از آنها پرداخته میشود:
4'1'کاسهها
کاسهها با اندازهها و انواع مختلف، بیشترین فراوانی (31 درصد) را بعد از سبوها در بین قطعات سفالی داشتند. این ظروف از لحاظ جنس و خمیرۀ سفال، به سه دستۀ ظریف، متوسط و خشن تقسیمبندی شدند که بیشترین قطعات مربوط به کاسههای متوسط با فراوانی 6/67 درصد بود. از لحاظ تکنیک ساخت 63 درصد کاسهها دستساز و 36 درصد چرخساز بودند و تنها 1درصد از آنها با هر دو تکنیک چرخ و دست ساخته شده بودند. کاسهها عموماً در حرارت مناسب پخته شدهاند و رنگ خمیرۀ آنها در طیفی از رنگهای قهوهای، قهوهای مایل به نخودی، نخودی، نخودی مایل به صورتی و خاکستری است که پوشش گلی غلیظ و یا دست مرطوب روی آنها را پوشانده است. کاسهها از لحاظ پرداخت نهایی و تزئین در دو گروه کاسههای ساده و منقوش جای میگیرند. کاسههای ساده با فراوانی 91 درصد بیشترین فراوانی را در میان قطعات سفالی دارند؛ نقوش هندسی و کنده از رایجترین طرحهای تزیینی بر روی کاسهها میباشد. کاسهها بر اساس فرم به دو گروه کاسههای دهانهباز و دهانهبسته قابل تقسیم هستند.
4'2'کاسههای دهانهباز:این نوع از کاسهها خود از لحاظ شکل لبه به سه گونه تقسیم میشوند (کاتالوگ1) الف) کاسههای با لبۀ به داخل برگشته (Inverted) و بدنۀ محدب یا عمودی که در برخی نمونهها یک ردیف شیارهای موازی دیده میشود که با فشار انگشتان سفالگر ایجاد شده است. مشابه این نمونهها در تپۀ فرخآباد (Wright 1981, Fig.47:d) و تپۀ چغامیش در لایههای آغاز نگارش مشاهده شد. بر طبق گفته دلوگاز و کنتور مشابه این کاسهها در لایۀ XVII اینانای نیپور و مسوسنگ هاساک هویوک وجود دارد (Delougaz and Kantor, 1996:.fig 8.XXX-II 412). ب) کاسههای دهانهباز با لبۀ به بیرون برگشته (Everted) و بدنۀ محدب؛ این کاسهها ساده و بدون نقش میباشند و قابلمقایسه با نمونههای تپۀ فرخآباد (Wright, 1981: Fig.46:e)، تپۀ چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996 Fig.8,XXII) و مرحلۀ گودینV میانی (Badler, 2004: Fig.11: A2 1185#30) هستند. این فاز گودین با توجه به آزمایشهای رادیو کربن تاریخی در حدود 3350 پ.م. را دربر میگیرد (Ibid, 2004:82). پ) کاسههای با لبۀ منحنی به سمت بیرون(Incurving Slight) و بدنۀ عمودی (مستقیم)، که عموماً منقوش است و یک نوار منقوش روی لبه و نقوش تزیینی به صورت باندهای افقی موازی و هاشورخورده در زیر لبه مشاهده میگردد. این گونهها قابل مقایسه با نمونههای مرحلۀ آغاز نگارش در تپۀ فرخآباد (Wright, 1981: Fig.43:b, c) و در دشت دهلران (Wright and Neely, 1994: Fig III. 6.l, k) است.
4'3'کاسههای دهانه بسته: الف) کاسههای دهانه بسته با لبۀ به سمت داخل (Inturned) و بدنۀ پرانتزی، که قابل مقایسه با چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996, Fig.8 XXVIII) و فازV میانه تپۀ گودین (Badler, 2004, Fig.13:B1 479-159) است. نمونههای منقوش آن دارای نقوش هندسی به صورت نوارهای افقی موازی در زیر لبه است که مشابه آن در تپۀ فرخآباد شناسایی شده است (Wright, 1981, Fig:47.a). ب) کاسههای با لبۀ به داخل برگشته (Inverted) و بدنۀ محدب یا عمودی که قابلمقایسه با سفالهای چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996, Fig:8 XXIV) است (کاتالوگ 2).
4'4'سینیها
سینیها حدود 1درصد از کل قطعات سفالهای آغاز شهرنشینی ترانشۀ II را دربر میگیرند. این ظروف کمعمق با بدنۀ عمودی و منحنی، لبۀ عمودی و یا لبۀ به بیرون برگشته و کفهای تخت هستند (کاتالوگ 3). تمامی این ظروف ساده هستند و نمونۀ منقوشی درمیانآنهادیدهنمیشود. نمونههایمشابهاینگونهظروف از چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996, Fig.9: XLVIa)، محوطۀ جمدت نصر (Mattews, 1992. Fig.2:17) و گودینتپه، سینیهای اوروکی زمخت با ماده چسباننده کاه درشت در فاز گودین VI میانه و جدید مشابه نمونههای نیپور در لایۀ XIX اینانا گزارش شدهاند (Badler, 2004, Fig.7:P4 20# - 4., B 20# - 252) همچنین در فاز گودینV قدیم و میانه (Ibid, Fig. 11. A2 1187#1-Fig.13. B1 479#-212) نمونههای این ظروف بهدست آمده است.
4'5'خمرهها
خمرهها، گونۀ دیگری از سفالهای شاخص در میان سفالهای تپۀ چغاآهوان هستند که به فراوانی 23 درصد در مجموعه وجود دارند. این ظروف از لحاظ ابعاد و ضخامت بدنه در سه گروه سفالهای ظریف، متوسط و خشن طبقهبندی میشوند که در میان آنها خمرههای متوسط با فراوانی 50/53 درصد، بیشترین فراوانی را دارد. 59 درصد این ظروف چرخساز، 22 درصد دستساز و مابقی با هر دو شیوه ساخته شدهاند. خمرهها اکثراً در حرارت کافی پخته شدهاند و رنگ خمیرۀ آنها در طیفی از قهوهای، قهوهای مایل به نخودی و نخودی مایل به صورتی است که با پوشش گلی غلیظ و یا دست مرطوب پوشیده شدهاند. خمرهها به دو گروه ساده و منقوش تقسیم میشوند که در این میان تعداد خمرههای ساده (05/73 درصد) بیشتر است. خمرههای منقوش نیز عموماً دارای نقوش هندسی، فشاری، کنده و افزوده میباشند. خمرهها بر اساس فرم و شکل لبه به دو گروه خمرههای گردندار و خمرههای بدون گردن تقسیم شدند که هریک نیز به نوبۀ خود به زیرگروههایی تقسیم میشوند:
4'6'خمرههای گردندار: این خمرهها اشکال متعددی دارند (کاتالوگ 4 و 5) که شامل: الف) خمرههای گردندار با لبۀ مستقیم روبهبالا و بدنۀ کروی یا مقعر (دارای قوس به سمت داخل) است که قابلمقایسه با سفالهای تپۀ فرخآباد (Wright, 1981, Fig.49:d, i)، تپۀ چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996, Fig.10. LXII) و تپۀ جمدت نصر (Mackey, 1931, Pl.LXV: 2, 9, 14) میباشد. ب) خمرههای گردندار با لبۀ خمیده به سمت بیرون (Incurving) که قابلمقایسه با تپۀ فرخآباد (Wright, 1981, Fig.49:b, k) و تپۀ چغامیش (Alizadeh, 2008, Fig.27: H) است، پ) خمرههای گردندار با لبه شیپوری (Outflaring) که در اکثر موارد در محل اتصال بدنۀ ظرف به شانه دارای زاویۀ تند هستند و نمونههای مشابه آنها در تپۀ فرخآباد (Wright, 1981, Fig.49:c, h- Fig.53:d, l) و تپۀ چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996, Fig.4:70, Fig.5:110 Fig.6:155-6) بهدست آمده است؛ اکثراً منقوش هستند و نقوش تزیینی آنها به صورت باند روی لبه و باندهای افقی موازی و یا شیارهای کنده افقی موازی بر روی شانۀ ظرف است. ت) خمرههای شکمدار با گردن کوتاه و لبۀ به بیرون برگشته (Everted) که در برخی نمونهها یک نوار منقوش روی لبه و یا نوارهای افقی موازی در زیر لبه در سطح بیرونی سفال مشاهده میشود و مشابه تپۀ گودین در فاز گودین VI میانه و جدید (Badler, 2004, Fig.8:B 23#393, Fig.8:N 34#63)، تپۀ چغامیش (Alizadeh, 2008. Fig.28: c, d) و در تپۀ نیپور، به شکل ساده و نیز با تزیینات منقوش هندسی به صورت باندهای افقی روی شانۀ ظرف مشاهده شد (Wilson, 1986, Fig.6: 6.7, 14, 15). ث) خمرههای شکمدار با لبۀ گرد به بیرون برگشته که همانند خمرههای گردنکوتاه شکمدار هستند و تنها تفاوت میان آنها در انتهای لبه است که در این گروه کاملاً گرد شده است. نمونههای مشابه آن در تپۀ چغامیش (Alizadeh, 2008, Fig. 28: e)، تپۀ گودین (Badler, 2004, Fig. 8:B 23#366-B 20#239) در فاز گودین VI میانه و جدید و در فاز اوروک میانه نیپور (اینانای XX) (Wilson, 1986:Fig.6:7, 14,15) مشاهده شد.
4'7'خمرههای بدون گردن: این خمرههابه دو شکل خمرههای دهانهباز با لبه عمودی رو به بالا و بدنۀ راست و مستقیم و خمرههای دهانه بسته با لبۀ به داخل برگشته (Inturned) با بدنۀ کروی و راست میباشند (کاتالوگ 6). خمرههای دهانه باز اکثراً منقوش بوده و خمرههای دهانه بسته نیز در اکثر موارد دارای نقش افزوده به صورت ردیف افقی از دوایر متصل به هم است که دورتادور ظرف در زیر لبه دیده میشود. نمونههای قابلمقایسه با این خمرهها از تپۀ چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996, Fig,4:60) شناسایی شد.
4'8'سبو
سبوها با 701 قطعه، در میان مجموعه قطعات سفالی بهدست آمده از تپۀ چغاآهوان بیشترین فراوانی را دارند. این ظروف با توجه به قطر دهانه و شکل بدنه از خمرهها متمایز میگردند. قطر دهانۀ آنها بین 4 تا 30 سانتیمتر متغیر است. 30/83 درصد سبوها چرخساز، 16درصد دستساز و بقیه با هر دو شیوه ساخته شدهاند. در میان این ظروف تنها 25 درصد پخت ناکافی و یا حرارت بالا داشتند و بقیه در حرارت کافی پخته شدهاند. رنگ خمیرۀ آنها در طیفی از نخودی، نخودی مایل به صورتی، قهوهای مایل به قرمز و نارنجی بود که دارای پوشش گلی و یا دست مرطوب هستند. سبوها نیز به مانند خمرهها از نظر تزئین به دو گروه ساده و منقوش تقسیم میشوند که سبوهای منقوش 40/25 درصد را تشکیل میداد. نقوش روی آنها طرحهای هندسی، کنده، افزوده، برجستهوفشاریبود.سبوهاازلحاظفرم به گروه گردندار و بدون گردن تقسیم میشوند که عبارتند از:
4'9' سبوهای گردندار: شامل:الف) سبوهای گردندار با لبۀ شیپوری ب) سبوهای گردندار با لبه به بیرون برگشته و بدنۀ کروی و راست که به شکل ساده و منقوش در مجموعه سفالی وجود داشتند (کاتالوگ7) نمونههای قابلمقایسه با اینها در تپۀ فرخآباد (Wright, 1981, Fig.51: g, h-53:j, n)، تپۀ گودین، فاز گودین V میانه (Badler, 2004, Fig:8: B 23#359'12.A1 1152'#68) و تپۀ جمدت نصر (Mackey, 1931, Pl.LXV:'15 to23) مشاهده شده است.
4'10' سبوهای بدون گردن: شامل الف) شمار اندکی سبوی بدون گردن با لبۀ به داخل برگشته که با نمونههای بهدست آمده از فرخآباد (Wright, 1981, Fig.43: a) و تپۀ چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996, Fig.10: LXVII) قابل مقایسه است. ب) سبوهای بدون گردن با لبۀ گرد شده به سمت بیرون و بدنۀ کروی یا راست که قابل مقایسه با تپۀ فرخآباد (Wright 1981, Fig.43:a) و تپۀ چغامیش (Delougaz and Kantor 1996, Fig.10:LXVII) است (کاتالوگ 8).
5. ظروف لولهدار
در میان سفالهای تپۀ چغاآهوان تعداد 173 قطعه ظرف لولهدار در شکلهای مختلف و اندازههای متفاوت دیده میشود (کاتالوگ 9). لولههای این ظروف که اکثراًً ساده و در مواردی نیز به شکل آبریز کوچک هستند، به احتمال زیاد کاربردی مشابه پارچ یا آبخوری داشتهاند. لولهها به تنهایی و یا در حالی که به قطعات بدنه و یا لبۀ ظرف چسبیده بودند، یافت شدند. همگی آنها دستساز هستند و بعد از ساخت ظرف سفالی به آن متصل شدهاند. در چندین نمونه اثر انگشت دست سفالگر در محل اتصال لوله به بدنه قابل رؤیت است. لولهها در اندازههای مختلف و به شکلهای باریک و دراز مستقیم، یا قطور و کوتاه مستقیم هستند. در نمونههایی از این لولهها که بیشتر میتوان آنها را آبریز نامید، برخلاف دو گونۀ مذکور که لولهها بر روی شانۀ ظرف و کمی پایینتر از لبه قرار داشتند، آبریزها چسبیده به لبۀ ظرف قرار گرفتهاند. نمونههای مشابه با ظروف با لولۀ باریک و دراز از چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996, Fig.12: CVa, CVb, CVd)، فرخآباد (Wright, 1981: Fig. 55: m)، جمدت نصر (Mattews, 1992. Fig.5:2, 6, 7; Fig.6:6) و در لایۀ XV اینانای نیپور (Ibid: 11) مشاهده شده است. نمونههای ظروف با لولههای کوتاه و قطور در تپۀ چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996, Fig.13: CXIV,CXIIIb) و در تپۀ جمدت نصر (Mattews 1992, Fig.5:3) بهدست آمده است.
در ظروف لولهدار منقوش، نقشها عبارت بودند از نقش کنده، نقش برجسته، نقش افزوده و تزیینات منقوش. در میان این نقوش، تزیینات منقوش از همه رایجتر بوده و اغلب به صورت یک نوار رنگی دورتادور لولۀ ظرف مشاهده میشود که قابل مقایسه با نمونههای مکشوفه از چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996 Fig.13: CXI) است.
6. ظروف دستهدار
ظروف دستهدار نیز به تعداد 37 قطعه در میان مجموعه سفالهای تپۀ چغاآهوان وجود داشت. قطعات این نوع ظروف نیز به مانند ظروف لولهدار به تنهایی و یا چسبیده به قطعات بدنه و لبه بهدست آمد (کاتالوگ 10). ظروف دستهدار، به طور کلی، بر دو نوع است: ظروف دستهدار با دستههای تزیینی و یا کاربردی. دستههای تزیینی به شکل دستههای دماغی دیده میشوند که در برخی از نمونهها سطح بیرونی خمرههای دستۀ دماغی با رنگ قرمز و یا سیاه پوشیده شده و یا این که با نقوش هندسی از جمله نوارهای افقی و خطوط نیمدایره بر روی باند تزیین شدهاند. این دستهها در ابتدای ظهورشان کمی به سمت بالا متمایل هستند که در ادامه و در فاز جدید اوروک، صاف میشوند (Johnson, 1973:54). دستههای کاربردی از نوع تسمهای شکلاند و به صورت نوار پهنی از نزدیکی لبۀ ظرف به بدنه چسبانده شدهاند. این ظروف اغلب به شکل خمره با چهار دسته تزیینی دماغیشکل دیده میشوند که به تعداد فراوان در مجموعه سفالهای تپۀ چغاآهوان وجود دارند. آنها معمولاً دارای گردن کوتاه، بدنۀ شکمدار و لبۀ گرد و یا به خارج برگشته هستند که بر روی شانه آنها علاوه بر تزیینات منقوش هندسی و یا کنده، چهار دستۀ دماغی ظریف دیده میشود. نقوش آنها عبارت است از نقش کنده، نقش هاشور در میان باندهای افقی، مثلثهای توخالی، نیمدایرههای روی باندهای افقی و لوزیهای هاشورخورده. نمونههای مشابه این ظروف در تپۀ گودین، از فاز گودین V میانه (Badler, 2004: Fig.11:A2 1187-#411-A01 44-#47/48)، فرخآباد (Wright, 1981:Fig.50: f-55:a-57:b, d, e)، چغامیش (Alizadeh, 2008:Fig.29) و در لایههای XIV-XIII اینانای نیپور (Mattews 1992: Fig.4:1-5) بهدست آمده است.
7. ظروف مینیاتوری
در میان مجموعه سفالهای تپۀ چغاآهوان تعداد 30 قطعه ظرف در ابعاد کوچک یا به اصطلاحً مینیاتوری بهدست آمد که عبارتند از: سینی، کاسه، ظروف لولهدار، لیوان و سبو (کاتالوگ 11). مشابه سینیهای مینیاتوری در تپۀ جمدت نصر (Mattews, 1992:Fig.2:17) و چغامیش (Alizadeh, 2008: Fig. 23: g)، البته در اندازۀ متوسط مشاهده شده که تنها از جهت شکل شبیه نمونۀ مورد مطالعه چغاآهوان هستند. نمونۀ کاسههای مینیاتوری در تپۀ گودین در فاز گودین VI جدید بهدست آمده که به صورت کاسههایی بدون نقش با لبۀ برگشته به بیرون است و نمونۀ آنها در فاز اوروک میانه اینانا در نیپور بهدست آمده است (Badler, 2004: Fig.7: B 20#251, N3 34#26). ظرف لولهدار مینیاتوری بهدست آمده قابل مقایسه با ظروف لولهدار مینیاتوری بهدست آمده از چغامیش (Delougaz and Kantor, 1996 Fig.12: CI II-353) و تپۀ جمدت نصر (Mackey, 1931, Pl.LXIII:7) میباشد. مشابه لیوانهای مینیاتوری از چغامیش (Alizadeh, 2008: Fig.33:c) و نمونۀ سبوهای مینیاتوری در میان ظروف مینیاتوری تپۀ جمدت نصر (Mattews, 1992: Fig.8:4, 8) گزارش شده است.
8. نتیجه
بررسی گونهشناختی و تطبیقی سفالهای اواخر پیشازتاریخ تپۀ چغاآهوان آشکار نمود که:
1ـ در مجموع از ترانشۀ II هفت فرم یا شکل سفالی بهدست آمد که از جمله آنها میتوان کاسهها، سبوها، خمرهها، سینیها، ظروف لولهدار، ظروف دستهدار و ظروف مینیاتوری را نام برد.
2ـ سفال منقوش به تعداد اندک بهدست آمد که نقوش آنها مشابه نمونههای سفالی بهدست آمده از کاوشهای تپۀ فرخآباد، تپۀ چغامیش، تپۀ جمدت نصر و تپۀ نیپور بود.
3ـ در میان گونههای سفالی، کاسههای ساده با لبۀ به بیرون برگشته، سینیهای بیضیشکل، سبوهای گردندار، خمرههای با لبۀ قیفیشکل و خمرههای دهانهبسته با تزیین برجسته طنابی وجود دارد که از نمونههای رایج در دورۀ اوروک میانه است که در اکثر محوطههای این دوره در ایران و بینالنهرین از جمله در فاز VI میانه و جدید در تپۀ گودین، لایههای XVIII-XX اینانای نیپور و لایههای اوروک میانی تپۀ فرخآباد بهدست آمده است.
4ـ خمرههای لولهدار با لولههای خمیده، ظروف با دستۀ تسمهای، خمرههای گردندار با بدنۀ کشیده و بلند، خمرههای با چهار دستۀ تزیینی دماغیشکل و طرح جناقی کنده، کاسههای ساده با بدنۀ محدب نیز از نمونههای رایج دورۀ اوروک جدید است که در فاز V میانه و جدید گودین تپه، لایههای XVII-XV اینانای نیپور، لایههای آغاز نگارش تپۀ چغامیش، لایههای 17 و 18 آکروپل شوش و لایههای اوروک جدید در تپۀ جمدت نصر مشاهده شده است.
در مجموع میتوان گفت که سفالهای بهدست آمده از ترانشه II بهجز سه لوکوس تحتانی همگی متعلق به دوران آغاز نگارش بود. سفالهای دورۀ آغاز نگارش تپۀ چغاآهوان نیز همانند دیگر محوطههای دارای این فرهنگ در جنوب غربی ایران و بینالنهرین بوده (Pollock, 1999:61-64; LeBreton, 1957:185) به طوری که بیشتر سفالها ساده و دارای خمیرۀ قهوهای روشن و تیره با شاموت کاه ریز، کاه درشت و شن هستند. تزیینات روی سفالها نیز شامل تزیینات کنده، افزوده و فشاری (خطوط هاشوری، افقی و عمودی) است و در کنار آن دیگر مشخصههای سفالهای این دوره همچون دستههای تسمهایشکل، ظروف لولهدار، دستههای کوچک تزیینی سوراخدار دیده میشوند که از این نظر قابلمقایسه با محوطههای بزرگی همچون چغامیش، گودین و نینوا است (Delogaze & Kantor, 1996: pl:80-124).
9. پینوشت
1. این تقسیمبندی بر اساس تقسیمبندی راجر متیوس در ارتباط با سفالهای بهدست آمده از کاوش تپۀ جمدت نصر است. ایشان به منظور معرفی سفالهای تپۀ جمدت نصر و مقایسه آنها با سایر محوطههای باستانی بینالنهرین این تقسیمبندی را انجام دادند (Matthews, 2002: 196-203).
10. تصاویر
نقشۀ 1: موقعیت جغرافیایی دشت مهران (جوانمردزاده و دیگران:1392، ص 27)
نقشۀ 2: موقعیت جغرافیایی تپۀ چغاآهوان در دشت مهران
نقشۀ 3: نقشۀ توپوگرافی تپۀ چغاآهوان
تصویر 1: نمای عمومی ترانشه II دید از جنوب
نمودار 1: نمودار فراوانی نوع گونههای سفالی تپه چغاآهوان
منبع مقایسه |
توصیف |
نوع سفال |
شماره |
Wright 1981,Fig.47: Delougaz and Kantor 1996, Vol.I, Text.fig 8.XXX-II 412 |
لبه به داخل برگشته، (Inverted Rim Bowl)قهوه ای مایل به نخودی، ماده چسباننده کانی، پخت کافی، نقش افزوده |
کاسه |
1 |
Wright 1981, Fig.46:e_ Badler 2004, Fig.11: A2 1185#30 |
لبه به بیرون برگشته، (Everted Rim Bowl) نخودی، ماده چسباننده آلی، پخت ناکافی |
کاسه |
2 |
Wright and Neely 1994.Fig III.6.l,k |
لبه منحنی به سمت بیرون،(Incurving Slight Rim Bowl) نخودی، ماده چسباننده کانی، پخت کافی، نقش هندسی |
کاسه |
3 |
|
|
منبع مقایسه |
توصیف |
نوع سفال |
شماره |
Delougaz and Kantor 1996, Fig.8 XXVIII_ Badler 2004, Fig.13:B1 479# 159 |
لبه به سمت داخل، (Inturned Rim Bowl)نخودی، ماده چسباننده کانی، پخت ناکافی |
کاسه |
1 |
Delougaz and Kantor 1996, Vol.I, Text, Fig:8 XXIV |
لبه به داخل برگشته،(Inverted Rim Bowl) قهوه ای، ماده چسباننده ترکیبی، پخت ناکافی |
کاسه |
2 |
|
|
منبع مقایسه |
توصیف |
نوع سفال |
شماره |
Delougaz and Kantor 1996, Vol.I.Text. Fig.9: XLVIa_ Badler 2004 Fig.7:P4 20 # 4., B 20 # 252 |
نمای جانبی کامل، خاکستری تیره، ماده چسباننده ترکیبی، پخت ناکافی |
سینی |
1 |
Mattews 1992.Fig.2:17 |
نمای جانبی کامل، نخودی مایل به قهوه ای، ماده چسباننده ترکیبی، پخت کافی |
سینی |
2 |
Delougaz and Kantor 1996, Vol.I.Text. Fig.9: XLVIa |
کف، خاکستری، ماده چسباننده آلی، پخت ناکافی |
سینی |
3 |
|
|
منبع مقایسه |
توصیف |
نوع سفال |
شماره |
||
Wright 1981, Fig.49:d,i Delougaz and Kantor 1996, Vol.I, Text, Fig.10.LXII |
لبه مستقیم رو به بالا، (Upright Straight Rim Jar)خاکستری تیره، ماده چسباننده آلی، پخت ناکافی |
خمره |
1 |
||
Wright 1981, Fig.49:b, k Alizadeh 2008, Fig.27: H |
لبه خمیده به سمت بیرون،(Incurving Rim Jar) قهوه ای، ماده چسباننده ترکیبی، چرخ ساز، نقش کنده |
خمره |
2 |
||
Wright 1981, Fig.49:c, h; Fig.53:d,l, Delougaz and Kantor 1996, Vol.I, Text, Fig.4:70 |
لبه شیپوری،(Outflaring Rim Jar) قهوه ای روشن، ماده چسباننده آلی، پخت کافی |
خمره |
3 |
||
Delougaz and Kantor 1996, Vol.I, Text, Fig.5:110 |
لبه شیپوری،( Outflaring Rim Jar) قهوهای روشن، ماده چسباننده آلی، پخت کافی |
خمره |
4 |
||
|
لبه شیپوری،( Outflaring Rim Jar)قهوهای روشن، ماده چسباننده ترکیبی، پخت کافی، نقش کنده |
خمره |
5 |
|
منبع مقایسه |
توصیف |
نوع سفال |
شماره |
Alizadeh 2008.Fig.28: c,d_ Badler 2004, Fig.8:B 23#393, Wilson 1986, Fig.6:6.7 |
لبه به بیرون برگشته، (Everted Rim Jar)خاکستری روشن، ماده چسباننده ترکیبی، پخت ناکافی |
خمره |
1 |
Alizadeh 2008, Fig.28:e- Wilson 1986:Fig.6:7, 14,15 |
لبه به بیرون برگشته،( Everted Rim Jar) قهوه ای، ماده چسباننده ترکیبی، پخت کافی |
خمره |
2 |
|
|
منبع مقایسه |
توصیف |
نوع سفال |
شماره |
Badler 2004, Fig.8:N 34#63 |
لبه مستقیم رو به بالا،(Upright Straight Rim Jar) نخودی، ماده چسباننده آلی، پخت کافی |
خمره |
1 |
Delougaz and Kantor 1996, Vol.I, Text,Fig,4:60 |
لبه به داخل برگشته،(Inturned Rim Jar) نخودی مایل به قهوه ای، ماده چسباننده ترکیبی، پخت کافی، نقش افزوده |
خمره |
2 |
Delougaz and Kantor 1996, Vol.I, Text,Fig,4:60 |
لبه به داخل برگشته،( Inturned Rim Jar) نخودی، ماده چسباننده کانی، پخت کافی، نقش افزوده |
خمره |
3 |
|
||||
|
منبع مقایسه |
توصیف |
نوع سفال |
شماره |
Wright 1981, Fig.51:g,h Badler 2004. Fig:8:B 23#359 |
لبه شیپوری( Outflaring Rim Crock)، قهوه ای روشن، ماده چسباننده آلی، پخت کافی، نقش کنده |
سبو |
1 |
Wright 1981, Fig.53: j,n; Badler 2004. Fig.12.A1 1152#68 |
لبه شیپوری( Outflaring Rim Crock)، نخودی، ماده چسباننده ترکیبی، پخت کافی، نقش کنده |
سبو |
2 |
Mackey 1931, Pl.LXV:15 |
لبه به بیرون برگشته(Everted Rim Crock)، قهوه ای، ماده چسباننده کانی، پخت کافی، نقش هندسی |
سبو |
3 |
Mackey 1931, Pl.LXV:17 |
لبه به بیرون برگشته( Everted Rim Crock)، خاکستری تیره، ماده چسباننده کانی، پخت ناکافی |
سبو |
4 |
|
|
|
منبع مقایسه |
توصیف |
نوع سفال |
شماره |
Wright 1981, Fig.43:a Delougaz and Kantor 1996, Vol.I, Text, Fig.10:LXVII |
لبه به داخل برگشته(Interned Rim Crock)، نخودی، ماده چسباننده کانی، پخت کافی |
سبو |
1 |
Wright 1981, Fig.43:b |
لبه گرد به سمت بیرون،(Incurving Rim Crock) نخودی مایل به صورتی، ماده چسباننده آلی، پخت کافی، نقش هندسی |
سبو |
2 |
|
||||
|
منبع مقایسه |
توصیف |
نوع سفال |
شماره |
Delougaz and Kantor 1996, Vol.I.Text. Fig.12:CVa,CVb,CVd; Wright 1981:Fig.55:m |
لبه/لوله، قهوه ای روشن، ماده چسباننده کانی، پخت کافی |
ظرف لوله دار |
1 |
Delougaz and Kantor 1996, Vol.I.Text. Fig.13: CXIV,CXIIIb_ Mattews 1992.Fig.5:3 |
لبه/لوله، نخودی مایل به صورتی، ماده چسباننده آلی، پخت کافی |
ظرف لوله دار |
2 |
Mattews 1992.Fig.6:6 |
لبه/لوله، قهوه ای روشن، ماده چسباننده کانی، پخت کافی |
ظرف لوله دار |
3 |
|
کاتولوک 9: ظروف لوله دار
منبع مقایسه |
توصیف |
نوع سفال |
شماره |
Badler 2004: Fig.11:A2 1187#411-A01_ Wright 1981:Fig.50:f-55:a |
بدنه، قهوه ای، ماده چسباننده کانی، پخت کافی، نقش هندسی |
ظرف دسته دار |
1 |
Alizadeh 2008:Fig.29 |
دسته، قهوه ای، ماده چسباننده کانی، پخت کافی |
ظرف دسته دار |
2 |
Mattews 1992:Fig.4:1-5 |
لبه/دسته، نخودی مایل به صورتی، ماده چسباننده آلی، پخت ناکافی |
ظرف دسته دار |
3 |
|
منبع مقایسه |
توصیف |
نوع سفال |
شماره |
Badler 2004:Fig.7:B 20#251,N3 34#26 |
قهوه ای، ماده چسباننده کانی، پخت ناکافی |
کاسه |
1 |
Badler 2004:Fig.7:B 20#251, N3 34#26 |
قهوه ای روشن، ماده چسباننده کانی، پخت ناکافی |
کاسه |
2 |
Delougaz and Kantor 1996, Vol.I.Text. Fig.12: CI II-353_ Mackey 1931, Pl.LXIII:7 |
خاکستری تیره، ماده چسباننده آلی، پخت کافی |
ظرف لوله دار |
3 |
Alizadeh 2008:Fig.33:c |
نخودی مایل به قهوه ای، ماده چسباننده ترکیبی، پخت ناکافی |
لیوان |
4 |
Mattews 1992:Fig.8:4, 8 |
قهوه ای روشن، ماده چسباننده آلی، پخت ناکافی |
سبو |
5 |
|
|
||||
|