Document Type : Research Paper

Author

Assistant Professor, Department of Archaeology, University of Tehran

Abstract

As the chief communication channel between eastern and western civilizations, the  Silk Road has played the significant role in the history of northeastern Iran. The  Silk Road has provided a communicative way for commercial exchanges in one hand, and was in used by invader nomads in order to plunder of northeastern Iran during many decades in other hand. The contacts have led to interaction between various cultures and caused the populations expansions along the  Silk Road. Some metropolises such as Nishapur shows very well the significant role of the  Silk Road in the formation process of human settlements. Nishapur has continuously developed in the steady interaction with the Silk Road and has caused to flourish the road during the millennia. We can find some aspects of the process through studying historical documents and archaeological analysis.

Keywords

مقدمه

امروزه نیشابور با مختصات جغرافیایی 36 درجه و 12 دقیقۀ شمالی و 58 درجه و 47 دقیقه و ارتفاع متوسط 1250 متر از سطح دریا، شهرستانی واقع در شمال شرق ایران و در استان خراسان رضوی است. این شهرستان در کوهپایه­های جنوبی بینالود واقع شده و بهره‌مندی آن از زمین‌های حاصلخیز و آب‌های سرشار سطحی و زیرزمینی (ابن رسته، 1365: 200؛ اصطخری، 1373: 271-270؛ ابن حوقل، 1366: 168-166؛ مستوفی، 1362: 228-226؛Fouach et al., 2011)، سبب رونق کشاورزی و باغداری در دشت نیشابور بوده است؛ به­گونه­ای که در قرن چهارم هجری بخشی از درآمد کشاورزی یکی از روستاهای نیشابور به اندازۀ کلّ درآمد شهر مرو بوده (مقدسی، 1361: 438) و نیشابوریان به عنوان «توانگرترین سکان بلاد خراسان» شناخته می‌شده­اند (اصطخری، 1373: 296؛ جیهانی، 1368: 137).

تداوم تولید اقتصادی و حیات ساختار سیاسی- اجتماعی نیشابور، در اثر ارتباط و تعامل  این شهر با دیگر مراکز تولید و حوزه­های جمعیتی و فرهنگی بود. امکان برقراری این ارتباط از طریق مسیری بود که از سواحل شرقی مدیترانه شروع شده، از نیشابور می‌گذشت و تا ایالت‌های غربی چین ادامه می‌یافت. راه بزرگ خراسان که در یک سدۀ اخیر به نام راه ابریشم شهرت یافته است (رک. تکمیل همایون، 1389: 28-24)، نه­تنها زمینۀ تبادل کالا میان جوامع مختلف را مهیا می‌ساخت، بلکه مسیری برای تبادل فرهنگ، اندیشه و اعتقادات مردمان شرق و غرب آسیا نیز به­شمار می‌رفت. نیشابور در میانۀ این راه، در مقام «مسکن بازرگانان» (حدودالعالم، 1362: 89)، یکی از کانون‌های صادرات و واردات کالاهای تجاری و یکی از عمده‌ترین مراکز تلاقی افکار و فرهنگ‌های مختلف به شمار می‌رفت. گزارش جغرافیانگاران متقدم از تولید انواع منسوجات در نیشابور (مقدسی، 1361: 475- 474؛ ابن فقیه، 1349: 87) و استخراج مرغوب‌ترین سنگ‌ها از معادن آن شهر (ابن خردادبه، 1371: 158؛ ابن فقیه، 1349: 49)، گویای نقش تأثیرگذار نیشابور در مبادلات بازرگانی راه ابریشم است. از طرف دیگر، حضور مسلمانانی از فرق مختلف در نیشابور قرن چهارم هجری (مقدسی، 1361: 474-473؛ انصاری قمی در مقدمۀ اشعری قمی، 1385: 19)، شواهد فعالیت مذهبی نسطوریان در قرن چهارم و پنجم هجری      (Wilkinson, 1950: 66; 1973: 335, fig. 200) و بازتاب اعتقادات مانویان در نقاشی‌های دیواری نیشابور قرن سوم هجری (Wilkinson, 1950: 67)، گواهی بر وجودِ جریان‌های فکری و عقیدتی متنوع در جامعۀ نیشابور آن دوران است.

بر اساس یافته­های باستان­شناسی، نیشابور قبل از آنکه از ارکان یک شهر برخوردار شود، زیستگاهی کوچک با سکنۀ معدود بود (Rante and Collinet, 2013: 53, 204) و بالطبع از فرایندهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جاری در راه ابریشم تأثیر می‌پذیرفت. اما از زمانی که به عنوان یک پادگان نظامی مورد توجه پادشاهان ساسانی قرار گرفت و سپس به عنوان یکی از مراکز مهم سیاسی- اجتماعی خراسان بزرگ شناخته شد، در جایگاه تأثیرگذارترین قطب جمعیتی شمال شرق ایران بر سر راه ابریشم ایفای نقش نمود.

 

تصویر1- موقعیت شهر نیشابور در شمال شرق ایران

 

نیشابور که در حیات اقتصادی خویش، وام­دار راه ابریشم بود، از قرون نخستین اسلامی در مسیر توسعۀ فرهنگی قرار گرفته و در دورۀ سامانی و سلجوقی به اوج آن رسید. توصیف نیشابور در متون جغرافیایی کهن، از آبادانی این شهر در دورة سامانی حکایت دارد. بنا بر گزارش‌های تاریخی، شهر نیشابور که به نام ابرشهر نیز شناخته می‌شد، فرسنگ در فرسنگ وسعت داشت و دارای دو شارستان بود (اصطخری، 1368: 204؛ مقدسی، 1361: 167-166). قطعات گچ‌بری و نقاشی دیواری مکشوفه در کاوش‌های باستان­شناسی نیشابور که به دوران سامانی نسبت داده می‌شود، بر وجود کاخ‌ها و عمارات مهم در دوران سامانیان دلالت دارد(Wilkinson, 1937). قطعات متعدد سفال و سازه­های فلزی و شیشه­ای نیز گواه رونق و اعتبار نیشابور در آن دوران است (Wilkinson, 1943, 1961). آثار باستانی باشکوه نیشابور، توصیف متون از شهر اسلامی نیشابور و خیل رجال و دانشمندان نیشابوری (حاکم نیشابوری، 1375: 195-106) شواهد قاطعی از توسعة فرهنگی نیشابور در این دوران است (تصویر 2). اما هجمة غزها و غوری‌ها و وقوع زلزله‌های متعدد در قرن ششم هجری راه زوال نیشابور را هموار ساخته و ضربة کاری حملة مغول در سال 618 هجری به فروپاشی این شهر منجر شد. هرچند پس از آن نیشابور در محل امروزی خویش نضج گرفت، هیچگاه نتوانست دگربار به رونقی که در قرون میانی داشت نائل شود (ر.ک. لباف خانیکی و لباف خانیکی، 1386).

 

 

تصویر 2- بازسازی فرضی از نیشابور قرن سوم تا هفتم هجری

نیشابور و راه ابریشم در دورۀ ساسانی

اساس توسعۀ نیشابور در دوران اسلامی بر شالودة نیشابور پیش از اسلام نهاده شده بود. به استناد متون تاریخی و یافته­های باستان­شناسی، مراکز جمعیتی واقع در دشت نیشابور به دلیل تماس مستقیم با مهاجمانی که از سرزمین‌های شمال شرقی گسیل می‌شدند دارای برج و باروهای حصین بود و نقش سنگری مستحکم را برای دفاع از مرزهای شمال شرق ایران ایفا می‌کرد. نیشابور در مقام عمده‌ترین استقرارگاه این منطقه، مرکزی برای تصمیم­گیری‌های سیاسی، مبادلات اقتصادی و تمهیدات دفاعی به شمار می‌رفت (لباف خانیکی، 1391). بر این اساس می‌توان گفت که موقعیت نیشابور بر سر راه ابریشم اتفاقی نبوده است؛ چراکه وجود شهر نیشابور در منطقۀ شمال شرق ایران و در کنار راهی که اصلی‌ترین معبر ورودی مهاجمان شمالی به شمار می‌رفته، پادگانی را در برابر دشمنان خارجی فراهم می‌ساخته است. از یک سو، نقش پادگانی شهر نیشابور در دورۀ ساسانی بر امنیت و رونق راه بزرگ خراسان می‌افزود و از سوی دیگر، نیشابور از امکاناتی که راه ابریشم فراهم می‌آورد بهره می‌جست. به عبارت دیگر، مبادلات جاری در مسیر راه ابریشم اسباب توسعة شهر نیشابور را مهیا می‌ساخت.

 

 

تصویر 3- مسیر راه ابریشم

 

 نگاهی به موقعیت جغرافیایی نیشابور و کیفیت عوارض طبیعی منطقۀ شمال شرق ایران نشان­دهندۀ آن است که نیشابور در مسیر راهی قرار گرفته بود که بخش‌های مرکزی فلات ایران را با خوارزم و ماوراءالنهر  مرتبط می‌ساخت (تصویر 3). این مسیر، قرن‌ها و هزاره‌ها پیش از تشکیل شهر نیشابور، به عنوان کوتاه‌ترین و آسان‌ترین مسیر برای مهاجرت‌های انسانی و مبادلات بازرگانی مورد استفاده بوده است. به گونه­ای­که نیشابور را در دورة پیش از تاریخ در محل چهارراه ارتباطی شرق به غرب و شمال به جنوب قرار می‌داده است (نک. Hiebert and Dyson, 2002). کشف پیکره­ای مربوط به هزارة سوم پیش از میلاد از شهر نیشابور نیز بر اهمیت اینمنطقهدرعصرمفرغ،دوره­­ای که به سبب مبادلات میان­فرهنگیِ گسترده شهرت یافته (Kohl, 1978: 465)، صحّه می‌گذارد (تصویر 4).

 

تصویر4- پیکرۀ مکشوفه از نیشابور (تصویر سمت راست) و پیکره­های مشابه از بین‌النهرین (تصویر میانی) و باختر (تصویر سمت چپ)

 این پیکره که مردی را به صورت نشسته نشان می‌دهد، از دیگر محوطه­های باستانی مانند بین‌النهرین در یک سو، و  باختر و سند در سوی دیگر فلات ایران به دست آمده است (لباف خانیکی، 1381). وجود این مجسمه در نیشابور بیانگر نقش استراتژیک نیشابور به عنوان مرکزی با اهمیت در مبادلات میان شرق و غرب خاور میانه در دوران آغاز تاریخی است.

هرچند، عبور شاهراه تجاری راه ابریشم از شمال شرق ایران، نیشابور را «در سر راه کاروانیان» قرار می­داد (قزوینی، 1373­:111) و آن را به مرکزی تجاری تبدیل می‌کرد، از طریق همین راه بود که مهاجمان خارجی می‌توانستند به راحتی سرحدات شمال شرق را مورد نهب و غارت قرار دهند. چه­بسا، غرض پادشاهان ساسانی از تأسیس و توسعۀ شهر نیشابور در این منطقه در راستای تأمین اهداف دفاعی و برقراری نظارت و امنیت بر امتداد شرقی راه ابریشم باشد. چرا که بهره­گیری از شهرها به عنوان پایگاه­های نظامی و پاسگاه­های امنیتی، سنتی مرسوم در دورۀ ساسانی به شمار می‌رفته است. ایجاد برخی از این شهرها به نیت تأمین پادگانی برای دولت مرکزی و یا تأمین امنیت راه‌ها بود (یارشاطر و دیگران، 1380:123). شهر نیشابور نیز بر اساس متن پهلویِ «شهرستان‌های ایرانشهر» پس از پیروزی شاپور اول بر پادشاه توران تأسیس گردید (دریایی، 1388­:38) و بر پایۀ یافته­های باستان­شناسی تا پایان دورۀ ساسانی به عنوان پایگاهی نظامی در دفاع از مرزهای شمال شرق ایفای نقش نمود.

با نگاهی به رویدادهای دورۀ ساسانی در شمال شرق ایران درمی‌یابیم که در این منطقه همواره اتفاقاتی مرتبط با جنگ و نبرد صورت می‌پذیرفته است (لباف خانیکی، 1387: فصل اول) و تداوم حیات در نیشابور بدون تجهیز این شهر به استحکامات دفاعی امکان­پذیر نبوده است. کاوش‌های باستان­شناسی صورت­گرفته در شهر کهن نیشابور وجود تأسیسات نظامی در نیشابور دورۀ ساسانی را تأیید می‌نماید. در نتیجۀ کاوش‌های صورت گرفته طی سال‌های 1385 و 1386 بخشی از دیوار بیرونی ارگ نیشابور شناسایی شد که در برخی نقاط بیش از 10 متر ضخامت داشت. در بالاترین بخش حصار مزبور، قراول­خانه‌ها و روزن‌هایی به عنوان تیرکش تعبیه شده بود (لباف خانیکی و لباف خانیکی، 1391: 342). با توجه به نوع مصالح به‌کاررفته در این سازه و ساختار معماری قابل­مقایسۀ آن با دیگر سازه­های دفاعی دورۀ ساسانی، ارگ نیشابور را می‌توان بدون تردید قلعه‌ای دفاعی متعلّق به دورۀ ساسانی معرفی کرد. علاوه بر نوع معماری، سفال‌های کشف شده از محدودۀ کهندژ نیشابور نیز، دلیل متقنی بر زندگی پادگانی در این محل است. سفال‌های کشف شده از لایۀ ساسانی کهندژ عموماًً شامل سفال‌های خشن مربوط به ظروف ذخیره بوده و عمدتاً فاقد هرگونه لعاب و تزئینات است (لباف خانیکی،­1387: 163). فراوانی چشمگیر این­گونه سفال بیانگر زندگی دور از تجملات و فاقد آرامش و حضور جمعیت‌های نظامی در این محل است.

نقش پادگانی و امنیتی شهر نیشابور در دورۀ ساسانی یکی از عوامل اصلی برقراری امنیت در جبهة شرقی راه ابریشم به­شمار می‌رفت. ایجاد امنیت در مسیر راه ابریشم سبب امنیت خاطر بازرگانان و کاروان‌های تجاری می‌شد و این امر مبادلات تجاری در این بخش از راه ابریشم را رونق می‌بخشید. نیشابور به عنوان یکی از مهم‌ترین منزلگاه‌ها و باراندازهای کاروان‌های تجاری، از این رونق بیشترین بهره را می‌برد. آنچنان که از متون اوایل اسلام پیداست، نیشابور در دورۀ پیش از اسلام پایانه­ای برای مبادلۀ کالاهای وارداتی و داخلی به شمار می‌رفت. علاوه بر این، شواهد باستان­شناسی نیز از نقش نیشابور به عنوان یکی از پایانه­های تجاری راه ابریشم حکایت دارد. یکی از مهم‌ترین اسناد باستان­شناسی،گِل مهری است که در نتیجۀ کاوش‌های باستان­شناسی سال 1386 از بخش شرقی تپۀ کهندژ نیشابور به دست آمده است (لباف خانیکی، 1386 :24و 31) (تصویر 5).

 

 

تصویر 5- گل مهر به دست آمده از نیشابور با نقش گوزن زرد

 

گل مهرهایی نظیر آنچه از نیشابور به­دست آمده، به احتمال قوی به ­عنوان مهرِ کالا کاربرد داشته است      ­(Frye, 1989). به عبارت دیگر دورتادور کالاهای تجاری ریسمانی پیچیده می‌شد و انتهای آن ریسمان توسط گلوله­ای گلی اصطلاحاً پلمپ می‌شد (مثل پلمپ‌های سربی امروزی) و بر روی گلولة گلی علامتی مهر زده می‌شد که شاخصة فرستنده یا تولیدکنندة آن کالا بود. کما این­که در پشت گل مهر نیشابور نیز دو سوراخ وجود دارد که محل گذراندن ریسمان بوده است. نقش این گل مهر نمایش­دهندة نوع خاصی از گوزن است که به نام گوزن زرد شناخته می‌شود. آنچنان که از نام علمی این گوزن یعنی Dama Mesopotamica بر می‌آید، محل زیست اصلی این گوزن جلگه بین‌النهرین و مناطق غربی و جنوب غرب ایران می‌باشد. امروزه جمعیت اصلی گوزن زرد در آناتولی است و تعداد معدودی نیز در حوضۀ رودخانۀ دز در استان خوزستان زندگی می‌کنند (Kawami, 2005: 109). اما از شواهد باستان­شناسی چنین پیداست که در دورۀ ساسانی شمار بسیار بیشتری از این نوع گوزن در بخش غربی فلات ایران پراکنده بوده ‌است. یکی از بهترین اسناد، نقش­برجستۀ ساسانی طاق­بستان در استان کرمانشاه است (هرمان، 1373: 152). در یکی از صحنه­های این نقش­برجسته، خسرو پرویز در شکارگاه شاهی در حال شکار گوزن زرد نمایش داده شده است (تصویر 6).

 

 

تصویر 6- نمایش شکار گوزن زرد در نقش برجستۀ طاق بستان

همچنین نقش این گوزن بر روی قطعه سفال ساسانی به­دست­آمده از نینوا (کرتیس، 1389: 147) و نیز بر روی بدنۀ خمره­ای متعلّق به شمال بین‌النهرین (همان: 156)، نشان­دهندۀ آشنایی هنرمندان بین‌النهرینی با این جانور است (تصویر 7). بنابراین، حضور گل مهر با اثر گوزن بین‌النهرینی از نیشابور نشانۀ ورود کالا یا نامه­ای از منطقۀ جنوب غرب ایران و از طریق راه ابریشم به نیشابور است.

 

تصویر 7- نقش گوزن زرد بر روی سفال‌های به­دست آمده از بین‌النهرین

 

در پی افزایش مبادلات اقتصادی در نیشابور و رونق شهر، بر پیچیدگی روابط اقتصادی افزوده شد و شیوه­های تولید متنوع به ایجاد اصناف و در نهایت شکل­گیری طبقات انجامید. طبقات اجتماعی، که خود یکی از شاخصه­های زندگی شهری به شمار می‌رود، بر پیچیدگی اجتماعی در دورۀ ساسانی افزود و به مرور نهاد­های اجتماعی برای سازمان دادن به اصناف و طبقات نوظهور تکوین یافت. یکی از مهم‌ترین نهادهای اجتماعی- اقتصادی، مالیات است. بر اساس متون تاریخی، سازمان نظام­مند دریافت مالیات از زمان قباد ساسانی شروع شد و در دورۀ خسرو انوشیروان به انسجام کافی رسید (آلتهایم و استیل، 1382: 48-37). در نیشابور سندی باستان­شناختی کشف شده است که بر وجود نظام روشمند مالیات­گیری دلالت می‌کند. این سند عبارت است از یک سفال­نوشته به خط پهلوی که مضمون آن دلالت بر دریافت مالیات از یک شهروند نیشابوری در دورۀ ساسانی دارد (Labbaf and Kervran, 2007: 26). این سفال­نوشته که به اواخر دورة ساسانی تعلق دارد، بر اساس خوانش مقدماتی که رسول بشاش به عمل آورده، شامل مقادیر ذکر شده‌ای از جو، گندم و نان است که از شخصی دریافت شده است. به احتمال زیاد این قطعه سفال، درپوش ظرفی بوده که اجناس مذکور در داخل آن قرار داشته‌اند و یا، آنگونه که بشاش در بارۀ سفال­نوشته‌های تپه میل ورامین بحث کرده (بشاش کنزق، 1383: 94)، به عنوان حواله و یادداشت مورد استفاده واقع شده است. یکی دیگر از نشانه­های نظام پیشرفتۀ اقتصادی در نیشابور، نقش نیشابور به­عنوان یکی از عمده‌ترین ضرابخانه­های دورۀ ساسانی است. علاوه بر سکه­های متعددی که در پی کاوش‌های باستان­شناسی از شهر کهن نیشابور به­دست آمده، سکه­های بسیاری در دیگر نقاط ایران شناسایی شده که علامت ضرابخانۀ نیشابور در پشت آنها به­چشم می‌خورد (گوبل، 1382: 97).

 اما سر و سامان دادن به نهادهای اقتصادی و اجتماعی، نیازمند ساختار بوروکراتیک بود که ایجاد ساختار اداری در تقسیمات اداری- سیاسی نیشابور در دورۀ ساسانی و ادامۀ آن در دوران اسلامی این مهم را برآورده ساخت. بر اساس اسناد تاریخی، شهر نیشابور مرکز خورة نیشابور (ابن فقیه، 1349: 167) و همچنین مرکز استان نیشابور یا ابرشهر بوده است. مرکزیت شهر نیشابور در استان نیشابور یا ابرشهر را از آنجا درمی‌یابیم که مرزبان، که در رأس حکومت استان قرار داشت (لباف خانیکی، 1387: 42-41­)، در نیشابور مستقر بود (البلاذری، 1364: 159). علاوه بر این، بلاذری در شرح فتح نیشابور، ابرشهر(1)را تختگاه نیشابور معرفی میکند (همان). شهر نیشابور یکی از مراکز چهارگانة کوست خراسان محسوب می‌شده است (ابن بطوطه، 1375: 471) و سه مرکز دیگر عبارت بودند از مرو و هرات و بلخ که هریک از این مراکز نیز به نوعی با راه ابریشم در ارتباط بوده و بزرگترین شهرهای خراسان را تشکیل می‌دادند (مقدسی، 1374: 604).

بررسی دقیق متون بیانگر آنست که استان نیشابور به پایتختی شهر نیشابور، به چهار خوره (کوره) (ابن حوقل، 1366: 166) و یا ربْع (ابن رسته، 1365: 200) یا خان (مقدسی، 1361: 436؛ حدود العالم، 1362: 89) تقسیم شده بود. این چهار خوره عبارت بودند از: مازل، بُشتَفروش، شامات و ریوند(2)که شهر نیشابور در مرکز این تقسیمات چهارگانه واقع می‌شد. از حدود ذکر شده برای تقسیمات چهارگانۀ خراسان چنین برمی‌آید که نیشابور به انضمام ارباعش، گستره­ای را تقریباً به پهنای دشت نیشابور دربر می‌گرفته و دیگر آبادی‌های استان نیشابور را روستاهای دوازده (حاکم نیشابوری، 1375:215؛ مقدسی، 1361:436 و 464) یا سیزده‌گانه(3)­ای (ابن رسته، 1365:200؛ حدودالعالم، 1362:89) تشکیل میداده که اعمال و اتباع نیشابور به شمار می‌رفته‌اند.

 

نتیجه

اگرچه مسیر موسوم به راه ابریشم، هزاره‌ها پیش از شکل­گیری شهر نیشابور وجود داشت و در مبادلات تجاری و مراودات انسانی استفاده می­شده است، اما پیدایش مراکز جمعیتی همچون نیشابور بر اهمیت این مسیر افزود و راه ابریشم بیش­از­پیش مورد توجه بازرگانان و سیاحان قرار گرفت. راه ابریشم با فراهم آوردن ارکان یک شهر که همان تمرکز جمعیت، ایجاد نهادهای اجتماعی، توسعۀ اقتصادی و توسعۀ سیاسی است، تمهیدات تکوین نیشابور را به عنوان عمده‌ترین شهر شمال شرق ایران مهیا نمود و نیشابور با تأمین امنیت در این منطقه باعث جذب کالا و سرمایه از سرزمین‌های مجاور گردید و بر رونق شاهراه تجاری شرق به غرب افزود. اگرچه، ارتباط تنگاتنگ میان راه ابریشم و نیشابور در مقاطعی از تاریخ به زیان نیشابور تمام شد و آن را به معبری برای هجوم اقوام ترک و مغول تبدیل کرد، اما موقعیت ژئواستراتژیک این شهر و رونق همیشگی راه ابریشم، بارها و بارها نیشابور را پروراند و آنچنان که امروزه هم شاهدیم این شهر توانست پس از دوره­های فترت کوتاه­مدت، همواره به عنوان یکی از مهم‌ترین شهرهای خراسان مطرح باشد. در یک جمع­بندی کلی می‌توان ارتباط متقابل نیشابور و راه ابریشم را در نمودار زیر خلاصه کرد:

 

 

 

پی­نوشت

1. در دوران اسلامی ابرشهر گاهی هم به شهر، و هم به خوره و استان نیشابور اطلاق می‌شد. 2. ابن رسته ارباع نیشابور را چنین برمی­شمارد: ریوند، تکاب، بشت فروش، مازُل (ابن رسته 1365: 200).

3. تعدادسیزده روستای ذکر شده در برخی منابع به این دلیل است که جام و باخرز را دو ولایت و یا روستای مجزا دانسته­اند و این دو در تاریخ حاکم نیشابوری یک روستای واحد پنداشته شده است. مقدسی خود، با این­که نام سیزده ولایت را می‌آورد با عبارت «روستاهای دوازده­گانه» از روستای نیشابور یاد می‌کند (مقدسی 1361: 464) یاقوت می‌گوید که حق اینست که باخرز خود مستقل است و ربطی به جام ندارد (حاکم نیشابوری، تعلیقات: 289 به نقل از معجم البلدان 3/127)

 

آلتهایم، فرانتس و روت استیل (1382)، تاریخ اقتصاد دولت ساسانی، [ترجمه هوشنگ صادقی]، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
ابن بطوطه (1375)، سفرنامۀ ابن بطوطه، [ترجمۀ محمدعلی موحد]، آگاه، تهران.
ابن حوقل (1366)، سفرنامۀ ابن حوقل: ایران در «صورة الارض»، [ترجمه و توضیح جعفر شعار]، امیرکبیر، تهران.
ابن خردادبه (1371)، مسالک و ممالک، [ترجمۀ سعید خاکرند]، مؤسسۀ مطالعات و انتشارات تاریخی، تهران.
ابن رسته، احمد بن عمر (1365)، الاعلاق النفیسه، [ترجمه و تعلیق حسین قره چانلو]، امیرکبیر، تهران.
ابن فقیه، ابوبکر احمدبن محمد بن اسحاق همدانی (1349)، ترجمة مختصر البلدان، بخش مربوط به ایران، [ترجمة ح. مسعود]، بنیاد فرهنگ ایران، تهران.
اشعری قمی، حسن بن محمد (1385)، تاریخ قم، [ترجمۀ تاج­الدین عبدالملک قمی، تصحیح محمدرضا انصاری قمی]، کتابخانه حضرت آیت­الله العظمی مرعشی نجفی، قم‏.
اصطخری، ابواسحق ابراهیم (1373)، مسالک و ممالک، [ترجمة محمد بن اسعد بن عبدالله تستری، به کوشش ایرج افشار]، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، تهران.
بشاش کنزق، رسول، «خرده­سفال‌های کتیبه‌دار تپۀ میل ورامین»، نامۀ پژوهشگاه میراث فرهنگی،6، 1383: 94-89.
البلاذری، احمد بن یحیی (1364)، فتوح البلدان: بخش مربوط به ایران، چ2، [ترجمه آذرتاش آذرنوش]، سروش، تهران.
تکمیل همایون، ناصر (1389)، جادۀ ابریشم، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، تهران.
جیهانی، ابوالقاسم بن احمد (1368)، اشکال العالم، [ترجمه علی بن عبدالسلام کاتب، با مقدمه و تعلیقات فیروز منصوری]، به نشر، مشهد.
حاکم نیشابوری، ابوعبدالله (1375)، تاریخ نیشابور، [ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی]، نشر آگه، تهران.
دریایی، تورج (1388)، شهرستان‌های ایرانشهر، [ترجمۀ شهرام جلیلیان]، توس، تهران.
قزوینى، زکریا بن محمد (1373)، آثار البلاد و اخبار العباد، [ترجمۀ میرزا جهانگیر قاجار، تصحیح میرهاشم محدث]، امیرکبیر، تهران.
کرتیس، جان (1389)، بین‌النهرین و ایران در دوران اشکانی و ساسانی: وازنش و باززایی در حدود 238 ق.م. – 642 م.، [ترجمه زهرا باستی]، سمت، تهران.
گوبل، روبرت (1382)، «سکه­زنی»، تاریخ اقتصاد دولت ساسانی، ویرایش فرانتس آلتهایم و روت استیل، [ترجمه هوشنگ صادقی]، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران: 152-57.
لباف خانیکی، رجبعلی و میثم لباف خانیکی، «معماری کهن دژ نیشابور در دورۀ ساسانی»، نامورنامه: مقاله‌هایی در پاسداشت یاد مسعود آذرنوش، به کوشش حمید فهیمی و کریم علیزاده، ایران نگار، تهران، 1391: 346-337.
لباف خانیکی، رجبعلی، «نیشابور، حلقه اتصال تمدن‌های بین‌النهرین، ایران، سند و باختر»، نامۀ پژوهشگاه میراث فرهنگی 1، 1381: 46-36.
لباف خانیکی، رجبعلی (1386)، «مروری بر مطالعات و کاوش‌های باستان­شناسی هیئت مشترک ایران و فرانسه در کهندژ نیشابور»، گزارش‌های باستان­شناسی­(6): ویژه­نامة دورة اسلامی، پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، تهران: 52-21.
لباف خانیکی، میثم و رجبعلی لباف خانیکی، «شادیاخ: یک بررسی تاریخی و باستان­شناختی»، فصلنامة مطالعات و تحقیقات تاریخی 15، 1386: 146-125.
لباف خانیکی، میثم، «سفال‌های ساسانی شمال شرق ایران: طبقه­بندی، مقایسه و تحلیل بر اساس ویژگی‌های شکلی»، مجله علمی- پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران 4-186، 1387: 178-143.
لباف خانیکی، میثم، «برهم­کنش‌های سیاسی- اقتصادی شهر نیشابور با زیستگاه­های اقماری‌اش در دورۀ ساسانی»، مطالعات باستان­شناسی 5، 1391: 202-175.
مستوفی، حمدالله (1362)، نزﻫﺔ القلوب، [تصحیح گای لیسترانج]، دنیای کتاب، تهران.
مقدسی، ابوعبدالله محمدبن احمد (1361)، احسن­ التقاسیم فی معرفه القالیم، [ترجمه علینقی منزوی]، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، تهران.
مقدسی، مطهربن طاهر (1374)، آفرینش و تاریخ، [ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی]، آگه، تهران.
مؤلف نامعلوم (1362)، حدودالعالم من المشرق الی المغرب، [به کوشش منوچهر ستوده]، کتابخانه طهوری، تهران.
هرمان، جورجینا (1373)، تجدید حیات هنر و تمدن در ایران باستان، [ترجمه مهرداد وحدتی]، مرکز نشر دانشگاهی، تهران.
یارشاطر، احسان و دیگران (1380)، تاریخ ایران: از سلوکیان تا فروپاشی ساسانیان، [ترجمة حسن انوشه]، امیرکبیر، تهران.
Fouache, E., C. Cosandey, P. Wormser, M. Kervran and R. A. Labbaf Khaniki, 2011. The river of Nishapur, Studia Iranica 40: 99-119.
Frye, R. N., 1989, Bullae,in:Yarshater, E., (ed.) Encyclopedia Iranica, Vol. 4, Fasc. 5, New York: Mazda Publication, 545-546.
Hiebert, F., and R. H. Dyson, Jr., 2002. Prehistoric Nishapur and the frontier between Central Asia and Iran, Iranica Antiqua 37: 111–147.
Kawami, T. S., 2005. Deer in art, life and death in Northeastern Iran, Iranica Antiqua 40: 107-131.
Labbaf, R. A., and M. Kervran, 2007. Nishapur: Seasons 2004-2007, ICHTO-CNRS-Musee du Luvre, (unpublished).
Philip L. Kohl, 1978. The Balance of trade in Southwestern Asia in the mid-third millennium B.C., Current Anthropology 19/3: 463-492.
Rante, R. and Collinet, A., 2013. Nishapur revisited: stratigraphy and ceramics of the Qohandez, Oxford: Oxbow Books.
Wilkinson, C. K., 1937. The Iranian expedition, 1936, the excavations at Nishapur, Bulletin of the Metropolitan Museum of Art 32: 3-36.
Wilkinson, C. K., 1943. Water, ice, and glass, The Metropolitan Museum of Art Bulletin, January: 175-183.
Wilkinson, C. K., 1950. Life in early Nishapur, The Metropolitan Museum of Art Bulletin 9/2: 60-72.
Wilkinson, C. K., 1961. The Glazed pottery of Nishapur and Samarkand, The Metropolitan Museum of Art Bulletin, November: 102-115.
Wilkinson, C. K., 1973. Nishapur: Pottery of the Islamic period, New York: The Metropolitan Museum of Art.