Document Type : Research Paper

Authors

Abstract

Kohgilouyeh and Boyrahmad mountainous region has been played an important role in Iranian archaeology especially where the formation of nomadic communities is discussed. Through history different nomads have settled the region due to its moderate climate and fertile pasturelands. Archaeological studies having recently been conducted in this region have shown variant settlement sites which have temporally been used by these nomadic communities. One of these sites is Kombus Bonari which has been located in Choram county of Kohgilouyeh and Boyrahmad. In 2009, this site was precisely investigated by the authors to specify its real extent as well as its chronological orders. In this research our findings based on an archaeological and ethno-archaeological approaches is presented. It is important to say that Kombus Bonari provided us a diagnostic type of Islamic pottery known as Islamic Painted Potteries which have not been reported from the region before.
.

 
 
 
 

Keywords

شهرستان کهگیلویه در غرب استان کهگیلویه و بویراحمد و در موقعیت جغرافیایی30 درجه و 52 دقیقه عرض شمالی و 50 درجه و 31 دقیقه طول شرقی قرار دارد. وسعت این شهرستان حدود 4632 کیلومتر مربع و جمعیت آن بالغ بر207040 نفر بوده و متشکل از شش بخش (مرکزی، چرام، لنده، سرفاریاب، دیشموک، چاروسا) و بیش از 893 روستا و شش شهر (دهدشت، چرام، سوق، لنده، قلعه رئیسی، دیشموک) است (موسوی­نژاد­، 36:1385).

 

بخش چرام این شهرستان، منطقه­ای است که در مرکز استان و قلب مناطق بویراحمدنشین قرار گرفته است و تقریباً حدود­611 کیلومتر مربع، نزدیک به 4% وسعت استان، مساحت دارد. دشت چرام به مرکزیت تل‌گرد در فاصلة هجده کیلومتری جنوب‌شرقی شهر دهدشت و در منطقة گرمسیری قرار دارد. طول این دشت در جهت شمال به جنوب حدود یازده کیلومتر و متوسط عرض آن از 4 تا 5/1 کیلومتر در تغییر است. این دشت حدود 700 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. دشت چرام از سوی شمال به روستای بلدون و در جنوب به تل بابونه و تل موشکاران محدود می‌گردد. کوهستان کرک و کمبوس بخش­های شرقی دشت را احاطه کرده و بلندترین نقطه آن حدود 1000 تا 1500 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. ارتفاعات شرقی پوشیده از درختان متراکم بلوط است، این وضعیت در ارتفاعات غربی نمود بسیار کمی دارد. بخش غربی این دشت را نیز کوه گرپاجولی با حداکثر ارتفاع 1000 متر احاطه کرده است. شمال دشت چرام به رشته­کوه سیاه و کوه بوربورمک منتهی و جنوب آن به کوه گچ­دره با حداکثر ارتفاع 800 متر ختم می‌شود.

 

محوطة تاریخی کمبوس

این محوطه در فاصلة چهار کیلومتری شرق روستای بناری علیا به خط مستقیم و به فاصله 5865 متری در امتداد جادة خاکی واقع شده است. این اثر در موقعیت E 50˚ 50΄ 12.2˝ طول جغرافیایی و N 30˚ 40΄ 54.6˝ عرض جغرافیایی قرار گرفته و ارتفاع آن از سطح دریا حدود 1800 متر است. حدود محوطه از شرق به روستای بناری علیا و در ارتفاعات موسوم به کمبوس کرک در میان درختان متراکم بلوط قرار گرفته و راه دسترسی به این محوطه از طریق روستای بناری و یک جادة خاکی ناهموار امکان‌پذیر است. این راه از وسط محوطة باستانی عبور کرده و آن را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم و آسیب زیادی به آن وارد نموده است. (شکل­1) محوطة تاریخی کمبوس بر روی معادن فسفات قرار گرفته است و برای دسترسی به توده‌های معدنی، جاده‌ای خاکی و کوهستانی در سطح محوطه ایجاد شده که از طریق آن می‌توان به دامنة شمالی محوطه با شیب ملایم دست یافت؛ این معدن­کاوی به محوطه آسیب جدی وارد نموده است.

 

 

 

                       

      شکل 1- موقعیت کهگیلویه و بویراحمد در نقشه ایران و نقشه 25000/1 منطقة کمبوس در شرق روستای بناری علیا

 

مشخصات و پیشینة تاریخی محوطة کمبوس بناری

نام کمبوس ((Kombus به صورت‌های کامبوس، کمبیس و کنوس هم تلفظ می‌شود (اقتداری1359: 492) و بناریBanārī  نام روستا است (فرهنگ جغرافیایی 1370: 45). آثار تاریخی کمبوس شامل مجموعه‌ای از سازه‌های معماری، بقایای از­هم­پاشیدة سنگی و چند ساختمان نیمه­پابرجاست که به نوعی با یکدیگر ارتباط دارند. این محوطه بر دامنة شیب جنوبی کوه «­دور شاه­» و در میان جنگل‌های متراکم بلوط شکل گرفته است. در شمال محوطه غار دورشاه (Dovarshah / دختر شاه) به گونه‌ای جالب در معرض دید قرار می‌گیرد. بقایای باستان­شناختی کمبوس به صورت سطحی، در دامنه‌ای با شیب توپوگرافی نسبتاً ملایم پراکنده شده‌اند.

پراکندگی آثار کمبوس در امتداد این جاده در جهت شمال غرب به جنوب شرق حدود 700 متر و در راستای دیگر حدود 300 متر را دربر گرفته است. بقایای معماری به­جای­مانده به این شرح قابل ذکر است:

 

1-ساختمانتخریب­شدةامامزادهسیدابراهیم(ع)؛2-ساختمانمخروبةقلعه اولاد ملاسوسن؛ 3-ساختمان نیمه­مدفون مرتبط با قلعة ملا سوسن یا قدیمی‌تر از آن؛ 4- بقایای سنگی زیستگاه‌ها با دیواره‌های خشکه­چین که بخش اعظم محوطه را دربر می‌گیرند؛ 5- محوطه‌ای شبیه به گورستان؛ 6- غار دورشاه. (شکل2)

 

 

شکل2- نقشه 25000/1 منطقه و پراکندگی آثار محوطة کمبوس

 

1. بقایای بقعة معروف به امامزاده سیدابراهیم: این مقبره در موقعیت 50˚50΄06.1˝ طول شرقی و 30˚40΄58.9˝ عرض شمالی واقع شده است. همان­طور که گفته شد، این بقعه از نظر بستر طبیعی در کوهستان کمبوس و در مجاورت خرابه‌های تاریخی قرار گرفته و از دیدگاه موقعیت مکانی از نوع آرامگاه‌های میان­راهی در مسیر کوچ به­شمار می‌آید. این بنا، به طور کامل از مصالح بومی سنگ و گچ ساخته شده و شماری از سنگ‌های به­کار­رفته در ساخت بنا از نوع تراش­دار و زاویه‌دار است. پلان بنا که فقط از اتاق مقبره تشکیل شده است، تقریباً مربع­شکل به ابعاد 30/4 در 90/4 و شامل یک اتاقک با یک ورودی در شمال آن است. ضخامت دیوارهای باربر مقبره حدود 48 سانتیمتر و طول هریک از اضلاع بیرونی آن حدود 80/5 متر است. ارتفاع دیوارهای به­جای­ماندة بنا پنج متر است. بر اثر گذشت زمان و تأثیر عوامل طبیعی و انسانی، این بنا ویران شده است. (تصویر1)

   

 تصویر1. ساختمان تخریب­شدة امامزاده سیدابراهیم (ع): دید از غرب      تصویر2 . گنبد تخریب شدة امامزاده                                                                                                             

­­­­­­­­             تصویر 3. مقبرة امامزاده سیدابراهیم(ع): a : نذورات کوچ‌نشینان در قوطی.b : گوشه شمال غربی مقبره. c : کف مقبره

 

بقایای به­جای­مانده از یک فیلپوش نشان می­دهد که بنا دارای گنبدی بوده که در آن نحوة تبدیل مربع به دایره رعایت شده است (تصویر2)­. چند تویزه گچی در سه­کنج دیوار باقی­­ مانده که به طرف مرکز جمع شده‌اند. به دلیل فروریختن گنبد، توصیف معماری آن دشوار است، اما به نظر می‌رسد اجرای گنبد توسط قالب‌گیری تویزه صورت گرفته و آن­گاه میان تویزه‌ها طاق زده و گنبد را اجرا کرده‌اند (تصویر3). به دلیل انباشت آوارهای ساختمانی هیچ یافته­ای از سنگ قبر در این بنا مشاهده نشد. علاوه بر این هیچ­گونه شواهدی که گویای قدمت این بنا باشد وجود ندارد، اما با توجه به ویژگی­های معماری و جدید بودن مصالح ساختمانی به نظر می­رسد قدمت این بنا مربوط به قرون متأخر اسلامی است.

 

2- ساختمان مخروبة قلعه اولاد ملاسوسن: این بنا در موقعیت 50˚50΄12.2˝ طول شرقی و 30˚40΄58.9˝ عرض شمالی به فاصله 200 متری جنوب شرقی امامزاده سیدابراهیم واقع شده است. امروزه جادة خاکی از شرق آن عبور می‌کند. این بنا به احتمال قوی همزمان با بنای امامزاده سیدابراهیم ساخته شده است. ابعاد آن 15/5 × 5 متر و مصالح به­ کار ­رفته در آن سنگ و گچ است. سطح بیرونی بنا با ملاط گچ­اندود شده است (تصویر4).

جهانگیرخان چرامی در سال 1358شمسی تصاویری از این قلعه را برای احمد اقتداری ارسال نموده که وی آن را منتشر ساخته است (تصویر5). در نامة جهانگیرخان دربارة این اثر چنین نوشته شده است: «بقایای قلعة مرحوم ملاسوسن در کنار چشمة آب مربوط به 70 الی 80 سال پیش بوده که دژ مستحکمی در آن زمان بوده است و نیز آثاری از آب­انبارهای قدیمی که کف آنها با بتون و دیوارة آنها با سنگ‌های مستطیل­­شکلی ساخته شده باقی مانده است و گرچه فاصلة آن نقطه نسبت به گرمسیر (چرام) نزدیک است، هوای معتدل دارد.» (اقتداری 1359:  1013و تصویر249).

 

 

                           

تصویر4 . بقایای معماری مرتبط با قلعه اولاد ملاسوسن         تصویر 5. قلعه ملاسوسن کمبوس (اقتداری 1359: تصویر249)

 

3- ساختمان نیمه­مدفون مرتبط با قلعه ملاسوسن با بافت قدیمی‌تر: ساختمان قلعه ملاسوسن ظاهراً به بافت قدیمی‌تری مرتبط بوده که اکنون بر اثر عملیات ایجاد جاده خاکی بخشی از آن تخریب شده و به صورت نیمه­مدفون در ضلع شرقی جاده دیده می­شود. مصالح به ­کار­ رفته در ساخت این بنا قطعه­سنگ‌های منظم و نامنظم آهکی و ملاط گچ است. ظاهراً پوشش سقف بنا را قوس‌های هلالی با مصالح سنگی تشکیل می­داد که در طول زمان به کف بنا ریخته شده است. نوع قوس‌ها نشان می‌دهد که به احتمال زیاد این قسمت از بنا به طبقة زیرزمین تعلق داشته است. اساس دیوارها از سنگ‌هایی بدون قواره ساخته شده است، اما دیده می‌شود که از سنگ‌های پاک­تراش محوطة کمبوس برداشت شده و از آنها در رج‌چینی برخی از سطوح استفاده شده است. ابعاد بیرونی این بنا 5/13 در 12 متر است. سنگ‌های پاک­تراش اغلب در پاکار قوس به عنوان شکل­دهندة طاق استفاده شده است. به دلیل نوع مصالح و وزن زیاد سازه نوع قوس به صورت رومی اجرا شده و نمونة کوچکی از این قوس به صورت درگاه باقی مانده است. به علت تخریب قوس از چگونگی بستن قوس و گیرش ملاط و یکپارچه­شدن سازه و شفته­ریزی آن شواهدی در دست نیست. در محل شروع قوس از روی پاتاق، فضاهای کوچک توخالی­ای تعبیه کرده‌اند، که احتمالاًً برای جای­دادن دستک‌های چوبی یا داربست در مراحل اجرای قوس بوده است.

در ضلع شرقی این بنا فضایی باقی مانده که حدود 3 متر عرض دارد و به درستی می‌توان وجود دهانة قوس را در این مکان تخمین زد. فضاها به صورت چند اتاق مستطیل­شکل به­هم چسبیده‌اند. این بقایای ساختمانی به احتمال زیاد از ویرانه‌های سنگی کمبوس جدیدتر باشند، از سوی دیگر، نمونة چنین شیوه‌ای در انتخاب اجرای طاق از دورة (D صفویه) قدیمی‌تر است.

4- بقایای سنگی زیستگاه‌ها با دیواره‌های خشکه­چین: محوطة کمبوس به دلیل بقایای پراکندة معماری سنگی از شهرت خاصی در منطقه برخوردار است. وجود سنگ‌های پاک­تراش، دیوارهای فرو ریخته با مصالح سنگی خشکه­چین و قوس­های سنگی بدون ملاط از ویژگی­های ساختاری کمبوس است (تصویر6) که در راستای شمال به جنوب به طول حدود 500 متر در سطح وسیعی پراکنده­اند. وسعت این محوطه حدود 25 هکتار است (تصویر7)­. شواهد سطحی نشان می­دهد که به احتمال زیاد در زیر آوارهای ساختمانی بقایای   اتاق­هایی با تاق هلالی وجود دارد.

برای بستن قوس‌ها از سنگ‌هایی به ضخامت 30 سانتیمتر استفاده شده است که دور کامل و یکپارچه‌ای را به­وجود آورده و نقش اصلی انتقال بار و نگهداری قوس را به عهده می‌گیرد. این اتاق‌ها به شیوه‌ای معمارانه کاملاً در زیرزمین ساخته شده تا بتوانند در مراحل ساخت قوس توأمان نقش لگدگیر را به عهده گیرند. وظیفة بدنة زیرزمین انتقال نیروهای فشاری قوس به سطح زمین است. (تصویر8)

 

 

تصویر 6. ساختمان نیمه­مدفون و شیوة اجرای قوس

        تصویر 7. ویرانه­های نیمه­مدفون ساخته شده از گچ و سنگ (A-B)  و موقعیت آنها در تصویر ماهواره­ای (C)

  تصویر 8. قوس­های هلالی با سنگ‌های بدون ملاط

      

تصویر 9. نمونه­ای از قوس هلالی با سنگ‌های بدون ملاط           تصویر 10. سنگ‌های قواره­دار پراکنده در محوطه

تصویر11. سنگ‌های پاک­تراش کمبوس

یک نمونه از این اتاق‌های مسقف به طول 90/3 و عرض 2 متر اندازه‌گیری شد، طول افراز قوس آن حدود 110 سانتیمتر برآورد می­شود (تصویر9). به دلیل شرایط محیطی و وفور سنگ، عمده مصالح به ­کار ­رفته شامل سنگ‌های آهکی نوع مرغوب است که در تمامی مراحل اجرا، نقش سازه‌ای به عهده دارند (تصویر10).

در معماری کمبوس از سنگ‌های پاک­تراش به صورت ردیفی استفاده شده ­است. ابعاد آنها بسته به ردیف‌های آن در حدود 28×50×80؛ 27×27×55؛ 23×27×120؛ 23×30×86 سانتیمتر است. این سنگ‌ها به دلیل مقاومت خوب، نیروی وزن تمام‌ سازه را متحمل شده‌اند. علاوه بر این، دو نمونه سنگ پاک‌تراش (سرتراش) که ظاهراً در نمای بیرونی یک بنا به­کار رفته‌اند، اندازه‌گیری شد. این سنگ‌ها شامل دو قسمت مشخص دَم (با عمق 5/23 و در یک مورد 26 سانتیمتر) و کلة تسطیح شده با لبه‌های گونیا (به ابعاد 31 × 5/43 و در یک مورد 5/36 × 5/42) است. قسمت دَم این سنگ‌ها به اندازة 5/23 تا 26 سانتیمتر در درون پایة دیوارها قرار می­­گرفته و با ملات محکم می­شده است، هرچند اثری از چنین سازه‌ای باقی نمانده است. بقایای معماری موجود شباهت زیادی با معماری دلی یاسیر کهگیلویه دارد (تصویر11). قدمت این محوطه با توجه به سفال‌های لعاب­دار یافته شده از آن، مربوط به قرون میانی اسلامی است.

5- گورستان کمبوس: در منتهی‌الیه جنوب غربی محوطة تاریخی کمبوس، فضایی شبیه به قبرستان وجود دارد. جهت گورها شمال­غربی ـ جنوب­شرقی است. در سطح قبور سنگ‌های مسطح به صورت ردیفی و خشکه‌چین در کنار هم چیده شده و سطحی مستطیل­شکل را به­وجود آورده‌اند. در چند مورد ملاحظه گردید که قبرهای مستطیلی با ردیفی از سنگ محصور شده‌اند؛ (تصویر12) اغلب فضای محاط­کننده حدود 387×380 سانتیمتر است. ابعاد قبور در حدود 63×230 سانتیمتر و در مواردی 75 ×230 سانتیمتر است (تصویر13).

6- غار یا اشکفت دور شاه: این غار در بلندترین نقطة ارتفاعی و در نقطة شمالی کل دور شاه واقع شده و چشم‌انداز آن محوطة باستانی کمبوس و کوهستان پایین­دست است. فاصلة غار تا قلعة موسوم به اولاد ملا سوسن حدود 800 متر است.

در سال 1358، جهانگیرخان چرامی اطلاعاتی از این غار را برای احمد اقتداری ارسال نموده که وی آن را منتشر ساخته است. در نامة جهانگیرخان راجع به این اثر چنین نوشته شده است: «... پس از دو ساعت راهپیمایی در قسمت بناری علیا در کنار چشمه آبی، قطعه سنگی را یافتم که طبق اظهارنظر افراد محلی این قطعه سنگ در اشکفت بالایی (غار دورشاه) قرار داشته که به پایین پرت شده است. ضمناً چیز قابل­توجهی دیده نمی‌شد و به احتمال زیاد چاهی در داخل آن است» (اقتداری 1359: 493).

 

 

               تصویر 12. دیوار محصور کننده برخی از قبور                       تصویر 13. قبور کمبوس                                                                       

                           

آقای چرامی تصویر یک قطعه سنگ را برای اقتداری ارسال نموده (تصویر14) که به اعتقاد اهالی عکس دختری است که بعد از عاشق شدن، دو چشم او نابینا شده است (اقتداری 1359: 1011). دو طرف قطعه سنگ حکاکی شده و بر یک قسمت آن تزئیناتی به صورت سر و گردن انسانی با مو و زلف پیچیده که بیشتر به صورت و سر و گردن زنی شباهت دارد، باقی مانده و در طرف دیگر محو شده است. بر روی سنگ در مجموع 6 سطر نوشته شده با خطوط اسلیمی وجود دارد که در هر قطعه سه سطر نوشته شده است، به گمان احمد اقتداری نوشتة روی سنگ به یک سنگ قبر تعلق دارد (همان، 1011).

تصویر این لوحة سنگی به شمارة 245 را احمد اقتداری منتشر نموده است (همان: 1011)، در تصویر ارائه شده، سه سطر به خط کوفی گلدار که فاصله هر سطر حدود 10 سانتیمتر است، در سطح سنگ دیده می‌شود، همچنین حاشیه‌ای تزئینی در دورادور کتیبه به شکل یک باند باریک حک شده است. سنگ لوح، از نوع آهکی پایدار و سفیدرنگ و مشابه سنگ‌های یافت شده از محوطه کمبوس است و ظاهراً متن آن چندان مورد توجه آقای اقتداری قرار نگرفته است. اما شیوة نگارش و ساختار کلمات و چگونگی تزئین خطوط به صورت ناروشن با خط کوفی گلدار دورة سلجوقی و قرون میانی قابل ­مقایسه است. این دوره با سفال‌های منقوش اسلامی هم‌زمانی دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تصویر 14. سنگی با خط کوفی و نقش زن، کل دور شاه

یافته‌های سفالی

علاوه بر بقایای معماری، مهم‌ترین مواد برای گاهنگاری محوطة کمبوس بناری، سفال­های سطحی است. اغلب این سفال­ها از نوع سفال­های پیش­از­تاریخ دروغین هستند که در استان کهگیلویه و بویراحمد به وفور یافت می­شود و نمونه­های بسیاری از آن را پیش­تر دونالد ویتکمب معرفی و تاریخ­گذاری کرده است (­ویتکمب 1382: 84). اگرچه بقایای معماری، بقعة امامزاده، قلعه، گورستان و یک سنگ کتیبه‌دار منسوب به محوطه، مورد مطالعه و مقایسة نسبی قرار گرفت، این موارد کمتر برای گاهنگاری به­کار می‌روند، بنابراین سعی می‌شود سفال‌های به­دست­آمده از کمبوس بناری به عنوان یک مؤلفة باستان­شناختی ضروری برای تشخیص و درک جمعیت و استقرار در این محل مطالعه شود.

مجموع سفال­های یافت­شده از این محوطه،مربوطبهدورةاسلامیاستکهشامل:الف- سفال‌های لعاب­دار، ب- سفال‌های ساده و ج- سفال­های منقوش می­باشد.

الف- سفال‌های لعاب­دار: از سطح محوطه قطعات زیادی سفال لعاب­دار یافت شد که اغلب غیر شاخص بودند. شماری از سفال­های لعاب­دار را سفال لعاب­دار تک­رنگ، از فیروزه‌ای تا لاجوردی (آبی کبالتی) تشکیل می­دهند. این نوع سفال‌ها از شاخصه­های اواخر دورة سلجوقی و اوایل مغولی است. مورگان دربارة این سفال‌ها می‌نویسد: «­این کاسه‌های لاجوردی نمایندة سفال‌های مرغوب تولید انبوه در دوران سلجوقی است، ولی با فاز بعدی ارتباط بیشتری دارد، زیرا کاربرد این شکل در اواخر قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی بسیار متداول شده است›› (مورگان1384: 161، نمونه‌های 182- 180). فهرواری نیز این نوع سفالینه‌ها را مربوط به قرن سیزدهم میلادی و به پندار عمومی متعلق به آغاز مغولی می‌داند (­Fehervari 2000: 104 - no.116). علاوه بر سفال‌های لعاب­دار قطعات زیادی النگوی شیشه‌ای در محوطة امامزاده یافت شد که قابل ­مقایسه با نمونه‌های یافت شده از کاروانسرای قدیمی بیستون مربوط به قرن 12 میلادی است (­لوشای، اینگه بورگ و شمایسر 1385: 264، آلبوم عکس 31، دومین ردیف سمت راست، شماره‌های 6 و 5).  در پرونده ثبتی کمبوس یک قطعه سر پیکان از جنس آهن یافت شده (پروندة ثبتی 2162 : طرح 9 ب) که در یافته‌های سطحی بنای مغولی بیستون نمونة مشابه آن به دست آمده است (کلایس: 1385؛318،  38. آ و ب؛ شماره 1).

ب- سفال‌های ساده: این نوع سفال‌ها اغلب دارای خمیره‌ای به رنگ نخودی، قهوه‌ای و در مواردی قرمز هستند و تزئینات اغلب آنها شامل نقوش کنده شیاردار، شانه‌ای، نقش فشاری، نقشه برجسته و افزوده است. اغلب این سفال‌ها قابل انتساب به قرون میانه اسلامی است (شماره‌های 24-26).

ج- سفال منقوش: در میان یافته‌های سفالی، تعداد قابل­توجهی سفال منقوش با نقوش هندسی به چشم می‌خورد که ظاهراً با سفال مادآباد و استقرارهای حوضة رود کر دارای برخی ویژگی‌های مشترک است. با ظهور این سفال، ظاهراً تغییری در ویژگی‌های مواد فرهنگی رخ داده است. ویتکمب در سال 1991 میلادی نتیجه می‌گیرد که سفال دست‌ساز، بی‌لعاب با تزئین منقوش (HMGPW) که به سفال مادآباد شهرت یافته است (Sumner and Whitcomb 1999: fig 3) با سفال‌های پیدا شده در بررسی‌های جنوب و شمال بهبهان (سی­سخت) و خوزستان (شوش) تا سواحل خلیج‌فارس در سیراف که به سده‌های 11 تا 14 میلادی تاریخ‌گذاری شده مرتبط است (Ibid: 320). این گونه سفال با ارجاعات گسترده‌ای به عنوان «سفال منقوش پیش­از­تاریخ دروغین Pseudo- Prehistoric» شناسایی شده است و موارد مشابه این سفال در محوطه‌های قرون میانی اسلامی در لوانت و سوریه که تاریخ آنها به شروع اواخر سده 12 میلادی می‌رسد، گزارش شده است (Whitcomb 2003: 274).

اغلب سفال­های منقوش از این گونه، مربوط به جوامع کوچ­رو محلی است که در قرون میانه و متأخر اسلامی در فارس، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و نواحی مجاور سکونت داشته­اند. تاکنون نمونه­های زیادی از آن نوع در بررسی­های ویتکمب، عباس علیزاده، احمد آزادی (کهگیلویه)، کوروش روستایی (کوهرنگ) و علیرضا خسروزاده (فارسان) یافت شده است. (ویتکمب1382، آزادی 1386:105، علیزاده 1373، خسرو زاده1386، روستایی 1386­). ظاهراً سفال‌های منقوش کمبوس با گونه‌های مرغوب­تر یافت شده در دائو دختر و سی­سخت (ویتکمب 1382: 84). مشابهت بیشتری دارد؛ نمونه‌های چرخ‌ساز در میان آنها دیده می‌شود و در مقایسه با گونه‌های ساده‌تر در مادآباد از طراحی استادانه‌تری برخوردار است. چنین سفالی را گاوبه در جنوب و شمال بهبهان گزارش کرده است که مشابهت بسیار نزدیکی با نمونه‌های کمبوس دارد. گاوبه سفال‌های منقوش را در مرحلة C (سده‌های 11 تا 14 میلادی) طبقه‌بندی کرده است. او این سفال‌ها را با گونه‌های F و G مشخص نموده که هر دو گروه در کمبوس یافت شده است (گاوبه 1359 :­381- 377 ؛ Gaube 1973: Taf.76). (شکل3) و (کاتالوگ شکل 3).

لوفلر در جریان پژوهش‌های قوم‌نگاری به این نتیجه رسید که گروه‌های سده‌های میانی، در سطح یکپارچگی سیاسی- اجتماعی بسیار پیشرفته‌‌تری نسبت به امروز قرار داشتند. وجود این نوع سفال، تولید و پراکنش آن در بقایای استقراری با قلمرو منطقه دوگانة آب­و­هوایی، حکایت از زندگی شبانی زیست بر پایة شرایط محیطـزیستی و فرهنگـزیستی ییلاق و قشلاق در سراسر ایران است و هم‌چنین نشانة الگویی از زراعت شبانی-رمه‌داری فصلی است. همان­گونه که ذکر شد این سفال مربوط به دورة میانی اسلامی یعنی سدة یازدهم تا سیزدهم میلادی است. اگر زندگی طایفة گیلویه در این منطقه و در این دوره ادامه داشته است، پس این سفال منقوش را می‌توان مستقیماً از مؤلفه‌های ثابت این طایفه دانست.

ابن بلخی که فارسنامه (510 هـ.ق / 1116 م) خود را در زمان سلطان محمد سلجوقی تألیف کرده است، ویرانی کوه گیلویه و ارجان را به اسماعیلیان نسبت می‌دهد؛ و می‌نویسد: «بلاد شاپور میان پارس و خوزستان است. نواحی خراب و بروزگار قدیم سخت‌آباد بودست اما اکنون (510 هـ.ق) خراب شده است... در روزگار فترت و استیلا ملحدان ابادالله سنتهم خراب گشت» (ابن بلخی: 1363:­ 148). در این بیان البته اغراق نیز به­کار رفته است (گاوبه 115: 1359). تقریباً از سال 1155 م/ 550 هـ.ق. ناحیة مورد نظر به دولت اتابکان لر بزرگ تعلق داشت و اینها با سیاست معقولی تمام این سرزمین کوهستانی را از لحاظ اقتصادی به تکامل و پیشرفت چشم‌گیری رساندند. از دورة ابن بلخی به­بعد، دیگر از ویرانی سخنی در میان نیست و وی صحبت از کشاورزان مرفه می‌نماید (رک: گاوبه 114: 1359).

بر اساس شواهد موجود، این دوره بیانگر دورة کمابیش بی‌ثباتی است که نشان از استیلای اول سلجوقیان و سپس مغول‌ها دارد اما پراکنش این گونه سفال نشان­دهندة الگوی اقتصادی منسجمی برای این منطقه در طول دوران میانی اسلامی است (ویتکمب1382: 86). به­هرحال، سفال‌های منقوش دست‌ساز و شمار قابل­توجهی سفال چرخ‌ساز منقوش که از سطح محوطة کمبوس جمع‌آوری شده است، نیاز به مطالعات و بررسی‌های بیشتری دارد. اگرچه این سفال‌ها با مواد به­دست­آمده از دائو دختر و سی­سخت در سده‌های میانی اسلامی قابل مقایسه است، همچنان تاریخ‌گذاری آنها به دلیل بررسی‌های سطحی چندان مطمئن نیست.

 

                                                            شکل3- طرح سفال­های کمبوس

شماره قطعه

نوع قطعه

 

رنگ خمیره

رنگ سطح بیرونی

رنگ سطح درونی

شاموت

تزیین

روش ساخت

قدمت

منبع مقایسه

1

لبه

خاکستری روشن

قهوه­ای خرمایی

کرم

شن

نقش هندسی قهوه­ای

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

Gaube 1973: Taf.76

Whitcomb 1991:107 fig 3:a

2

لبه

خاکستری روشن

نارنجی مایل به کرم

کرم

شن

نقش هندسی قهوه­ای

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

Gaube 1973: Taf.76

Whitcomb 1991:107 fig 3:a

3

لبه

خاکستری روشن

نخودی مایل به کرم

نخودی مایل به کرم

شن خاکستری

نقش قرمز مایل به قهوه­ای

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

Whitcomb 1991:107 fig 3:d

4

لبه

نخودی مایل به خاکستری

نخودی

نارنجی مایل به کرم

شن

نقش قهوه­ای مایل به زرشکی

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

Whitcomb 1991:107 fig 3:c

5

بدنه

نخودی

پوشش خاکستری

نخودی مایل به کرم

شن و ذرات آهک

نقش قهوه­ای مایل به زرشکی و کنده

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

 

6

بدنه

نارنجی

پوشش قهوه­ای

نارنجی

شن و ذرات آهک

نقش قهوه­ای مایل به زرشکی

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

 

7

بدنه

نارنجی

پوشش نارنجی رقیق

نارنجی

شن و ذرات آهک

نقش قهوه ای

؟

قرون میانه اسلامی

Whitcomb 1991:107 fig 3:i

8

لبه

نخودی

نخودی

نخودی

شن سرخ

نقش قهوه­ای مایل به قرمز

؟

قرون میانه اسلامی

 

9

لبه

نخودی

قهوه­ای

پوشش نارنجی

شن ریز و ذرات آهک

نقش قهوه­ای مایل به قرمز

؟

قرون میانه اسلامی

 

10

لبه

نخودی

نخودی

پوشش نارنجی

شن ریز و ذرات آهک

نقش قهوه­ای مایل به قرمز

؟

قرون میانه اسلامی

Whitcomb 1991:109 fig 4:b

11

لبه

نخودی مایل به نارنجی

نارنجی روشن

نخودی مایل به نارنجی

شن ریز و ذرات آهک

نقش قهوه­ای مایل به قرمز

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

Gaube 1973: Taf.76

Whitcomb 1991:111 fig 5:g

12

لبه

خاکستری

نارنجی

نارنجی

شن

نقش قهوه­ای مایل به قرمز

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

Whitcomb 1991:111 fig 5:g

13

لبه

خاکستری

نارنجی روشن

پوشش کرم

شن

نقش قهوه ای قرمزو شیاری

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

Whitcomb 1991:111 fig 5:e,o

14

لبه

خاکستری

خاکستری

خاکستری

شن و آهک

نقش قهوه­ای

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

 

15

پایه

خاکستری

پوشش قهوه­ای

قهوه­ای مایل به­خاکستری

شن و ذرات آهک

نقش قرمزتیره

؟

قرون میانه اسلامی

Gaube 1973: Taf.76

Whitcomb 1991:111 fig 5:s,t

16

پایه

خاکستری

قهوه­ای مایل به خاکستری

خاکستری

شن و ذرات آهک

نقش قرمزتیره

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

Whitcomb 1991:109 fig 4:q

17

پایه

نارنجی مایل به خاکستری

نخودی مایل به قهوه ای

نارنجی

شن و ذرات آهک

نقش قرمزتیره

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

Whitcomb 1991:111 fig 5:u

Whitcomb 1991:109 fig 4:q

18

بدنه

نارنجی مایل به خاکستری

نارنجی

پوشش نارنجی

شن و ذرات آهک

نقش قرمز مایل به قهوه­ای

؟

قرون میانه اسلامی

 

19

لبه و  دسته

قهوه­ای مایل به نارنجی

قهوه­ای مایل به نارنجی

قهوه­ای مایل به نارنجی

شن ریز و ذرات آهک

نقش قرمز مایل به قهوه­ای

؟

قرون میانه اسلامی

 

20

لبه

نخودی

نخودی

نخودی

شن ریز و ذرات آهک

قهوه­ای

دست ساز

قرون میانه اسلامی

 

21

لوله

نخودی مایل به صورتی

کرم مایل به نارنجی

نخودی مایل به صورتی

شن و ذرات آهک

نقش قرمز مایل به قهوه­ای

چرخ ساز

 

 

22

لوله

قهوه­ای مایل به خاکستری

قهوه­ای

قهوه­ای

شن و ذرات آهک

نقش قرمز

دست ساز

 

 

23

لبه

قرمز

قرمز

قرمز

شن ریز و ذرات آهک

-

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

 

24

بدنه

خاکستری

نخودی

نخودی

شن و آهک

نقاط فشاری

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

 

25

لبه

خاکستری و قرمز کم­رنگ

قرمز کمرنگ

قهوه­ای مایل به خاکستری

شن و ذرات آهک

باند برجسته با نقاط فشاری

دست ساز

قرون میانه اسلامی

 

25

بدنه

خاکستری

قهوه­ای مایل به خاکستری

نخودی

شن و ذرات آهک

خطوط شانه­ای

چرخ ساز

قرون میانه اسلامی

 

کاتالوگ شکل 3

نتیجه

محوطة تاریخی کمبوس در منطقه‌ای کوهستانی و صعب­العبور شکل گرفته است که امروزه محل اتراق جوامع کوچ­رو بویراحمدی است. کوچ­نشیان این منطقه بیشتر دامدار هستند و در فصول بارانی سال تپه­های خاکی دامنه­های کم­شیب را به صورت دیمی کشت می­کنند. سرتاسر منطقة فوق پوشیده از درختان متراکم بلوط است که بومیان محل از چوب آن برای تهیة سوخت، و از میوه آن برای تهیه خوراک و دارو استفاده می­کنند.

شواهد موجود نشان می­دهد که در گذشته نیز چنین الگوی زیستی در منطقه وجود داشته است. احتمالاً ساکنان و پایه­گذاران محوطة کمبوس به این الگو توجه داشته­اند، با توجه به شواهد تاریخی و بررسی­های محدود قوم­نگاری و باستان­شناسی انجام شده در این منطقة کوهستانی، به نظر می­رسد سازندگان محوطة کمبوس، جوامع سده‌های میانی اسلامی بوده­اند که در سطح یکپارچگی سیاسی ـ اجتماعی بسیار پیشرفته‌‌ در این منطقه ساکن بوده­اند. آنها سفال­های منقوش تولید می­کردند که پراکنش آن‌ در بیشتر استقرارهای آنها مشاهده می­شود. این سفال منقوش را می‌توان یکی از نشانه­های این جوامع دانست. تنوع سفال­های موجود در کمبوس و شباهت­های آنها با سفال­های مناطق دیگر این حوزه از زاگرس، گویای گسترة جغرافیایی این جوامع کوچ­رو است. این جوامع در بعضی مکان­ها که دارای شرایط زیست ـ محیطی  و منابع مناسبی بوده و استقرارهای وسیعی با استفاده از مصالح بومی موجود در محل به­وجود آوردند که محوطة کمبوس از جملة آنها و احتمالاً به عنوان اقامتگاه زمستانی (قشلاق) استفاده می­شده است. این محوطه یکی از وسیع­ترین و مهم‌ترین محوطه­های مربوط به این جوامع در زاگرس جنوبی است که انجام مطالعات گمانه­زنی و کاوش    می­تواند پاسخگوی بسیاری از ابهامات درخصوص جوامع کوچ­رو دورة اسلامی در منطقه باشد. محوطة کمبوس نیاز به مطالعة دقیق ترکیب فضاییـکارکردی  بناهای سنگی دارد. اما این پرسش که ساختمان­های پرهزینه به چه دلیل در این محدودة ارتفاعی ساخته شده و ارتباط آن با کنترل کوچ‌نشینان و دیگر مسائل مراقبتی و محافظتی چگونه بوده است، تا انجام مطالعات دقیق­تر آتی همچنان بدون جواب باقی خواهد ماند. دربارة فناوری متفاوت معماری (شیوة خشکه­چین و استفاده از ملاط گچ) در مجموعة کمبوس، این احتمال وجود دارد که پس از پایان استقرار در محوطة کمبوس بناری، بناهای مذهبی مانند امامزاده سیدابراهیم که همچنان مورد توجه کوچ­روان بوده است، توسط این افراد مرمت و بازسازی شده باشد تا زمانی که استفاده از گچ به عنوان ملاط نیز در میان کوچ­روان رواج یافت

آزادی، احمد، 1386، بررسی باستان­شناختی منطقه لیکک بهمئی کهگیلویه، نامة پژوهشگاه، شمارة 20 و 21 ص 105 - 120، تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری.
ابن بلخی، محمد، 1363،  فارس­نامه. به سعی و اهتمام و تصحیح گای لیسترنج و رینولد آلن نیکلسون، چاب دوم، تهران: دنیای کتاب.
اقتداری، احمد،­ 1359،  خوزستان و کهگیلویه و ممسنی. تهران:  انتشارات انجمن آثار ملی شمارة 149.
امان­اللهی بهاروند، اسکندر، 1370،  قوم لر، چاپ اول، تهران: انتشارات آگاه.
باستانی پاریزیی، محمدابراهیم، 1373، خاتون هفت قلعه، چاپ پنجم، تهران: چاپخانه کانون.
حسینی فسائی، حاج میرزاحسن­، 1367، فارسنامه ناصری، تصحیح و تحشیه، منصور رستگار فسائی، جلد دوم، چاپ اول، تهران: انتشارات امیرکبیر.
خسروززاده، علیرضا، 1386، گزارش بررسی باستان­شناسی شهرستان فارسان، تهران: پژوهشکدة باستان­شناسی (منتشر نشده).
فرهنگ جغرافیایی آبادی­های کشور جمهوری اسلامی ایران جلد 91، 1370، بهبهان، تهران: سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح.
 بی نام، 1377، گزارش پروندة ثبتی«محوطه تاریخی کمبوس بناری­»، شمارة ثبت 2162، آرشیو دفتر ثبت آثار تاریخی، تهران : سازمان میراث فرهنگی و گردشگری( منتشر نشده).
دوبد، بارون،1371 ، سفرنامه لرستان و خوستان، ترجمه محمدحسین آریا، چاپ اول، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
روستایی، کوروش،1386، گزارش بررسی باستان­شناسی شهرستان کوهرنگ (فصل نخست)، تهران: پژوهشکدة باستان شناسی (منتشر نشده).
زاگارل، الن، 1387، باستان­شناسی پیش از تاریخ منطقة بختیاری، ظهور شیوةزندگی در ارتفاعات، ترجمه کوروش روستایی،  چاپ نخست، شهرکرد: انتشارات سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری.
علیزاده، عباس، 1373، سفال­های پیش از تاریخ حوزة رود کر، موجود در بانک سفال موزه ایران باستان.
فرجی. عبدالرضا و دیگران، 1366، جغرافیای کامل ایران، چاپ اول، تهران: شرکت چاپ و نشر ایران.
کلایس، ولفرام،  1385،« معماری بنای مغولی برروی دیوار ساسانی کنار رودخانه­» ، بیستون، ترجمه فرامرز نجد سمیعی، تهران: انتشارات میراث فرهنگی، صص332-285.
گاوبه، هانیس،  1359، ارجان و کهگیلویه از فتح عرب تا پایان دورة صفوی، ترجمه سعید فرهودی، سلسه تهران: انتشارات انجمن آثار ملی شماره 149.
لوشای، اینگه بورگ ـ شماسیر،  1385، بیستون «­سفال­های کاروان سرای قدیمی­»، به کوشش ولفرام کلایس و پترکالمایر، ترجمه فرامرز نجد سمیعی، تهران: انتشارات میراث فرهنگی، صص 284-207 .
ملک زاده، لطف­اله و سایرین، 1364، گزارش مقدماتی بر روی ذخایر سنگ فسفات کوه ریش و کوه کومه (منطقه بهبهان دهدشت) وزرات معادن و فلزات، طرح اکتشافات فسفات، (گزارش منتشر نشده).
مورگان، پیتر،1384، سفال خمیر سنگی ایرانی دوران سلجوقی، انواع و تکنیک ها، سفال اسلامی. گردآوری دکتر ناصرخلیلی، مجموعه هنر اسلامی، جلد هفتم، تهران : نشرکارنگ.
 موسوی­نژاد سوق، سیدعلی،  1385­، ستارگان پراکنده اسلام زمین، در ذکراحوال امامزادگان کرانه­های جنوبی خلیج فارس و دامنه شمالی و شرق جبال  زاگرس (­کوه گیلویه و بویراحمد­) چاپ اول، قم: انتشارات کومه.
نصیرخانی، عبدالرضا و داریوش جانکی­پور، 1369، گزارش مطالعات مقدماتی روی افق فسفات­دار ائوسن بالایی دریال جنوبی تاقدیس کوه سیاه (منطقه گچساران)،سازمان زمین شناسی کشور، مرکز داده­های زمین­شناسی (گزارش منتشر نشده).
ویتکمب، دونالد، 1382، سفال­های پیش­از­تاریخی دروغین از جنوب ایران، ترجمه محسن زیدی، باستان پژوهی، شماره 11، 95-84.
یغمائی، احسان (اسماعیل) ، 1385، چند منزلگاه راه شاهی هخامنشی ـ از نورآباد ممسنی تا ارجان بهبهان، باستان­پژوهی، دورة جدید سال اول، شماره 2، پاییز و زمستان 1385، 49-32.
Fehervari, G., 2000, Ceramics of the Islamic world in the Tareq Rajab Museum, London.
Gaube, H., 1973, Die Südpersische Provinz Arragân / Kûh-Gîlûyeh von der Arabischen, Eroberung bis zur Safawidzeit. Vienna: Oster reichische Akademie der Wissenschafhen.
Stein, Sir O., 1940, Old routes of western Iran. London.
Sumner, W.M., and Whitcomb, D., 1999, Islamic settlement and chronology in Fars: an archaeological perspective, Iranica Antiqua 34: 309-324.
Whitcomb, D., 1985, Before the Roses and Nightingales: excavations at Qasr-i Abu Nasr, old Shiraz, New York.
1991, Pseudo-prehistoric ceramics from southern Iran, in: K. Schippmann et al.,(eds.),                       Golf- archaeologie Mesopotamien, Iran, Bahrain, Vereinigte Arabische Emirate und Oman, Bucham Erbach: M.L.Leidorf, 95-112.
2003, The concept of Zeitgeist in middle Islamic archaeology, in: Miller, N.F. and Abdi, K. (eds.), Yeki bud, Yeki nabud: essays on the archaeology of Iran in Honor of William M. Sumner, Cotsen Institute of Archaeology at UCLA Monographs, No. 48, 271- 272.