Document Type : Research Paper

Authors

Abstract

 
The climatic conditions of Sistan plain and its coexistence paved the way for settlement of human populations, establishment of various residential sites and perhaps more importantly, emergence of civilizations that have given rise to the great cities such as Shahri-Sukhteh and Tang-e Gholaman.
 
Although the accumulation of residential areas in the plain during different times and their proximity to the Hirmand River has attracted archaeologists over the past decades to this culturally rich region but study of hundreds of Islamic sites still remains ambiguous.
 
The present research therefore, studies the distribution and chronology of these sites during Islamic era based on the historical texts, reports of archaeological activities and other related documents and evidence. In particular, it has been attempted to determine the development of Islamic cities in Sistan region and to study their changes during the Islamic era based on the archaeological records. It has also been tried to analyze the functionalities of the major cities of Sistan during the early Islamic period.
 
The results of this research indicate that the capital of Sistan region has moved during Islamic era to be centered in the various cities and the cities such as Zaranj, Shahr-e Sistan, Shahr-e Sistan-e Nou, Jalal-Abaad, Kondark, Sekooheh and Shahr-e Naseri, were in turn appointed as the governmental centres of Sistan during Islamic era in the stated order.
 
 
 

Keywords

با نگاهی اجمالی به وسعت و غنای فرهنگی شهر سوخته، تردیدی باقی نمی‌ماند که دشت سیستان ایران نیز از هزاره­های قبل تاکنون جایگاه ویژة خویش را در شکل­یابی و توسعة تمدن‌های بشری محفوظ داشته است. چه هنگامی که شهر سوخته را در دامان خود شکوفا نمود و چه زمانی که ـ در پانصد قبل از میلاد­ـ شهر دهانه غلامان را به امپراتوری عظیم هخامنشی تقدیم داشت. روندی که با احداث کاخ ـ معبد کوه خواجه، در عصر اشکانیان، شهر زرنگ به روزگار ساسانیان و آنگاه شهرهای سیستان، حوضدار، کندرک و سه­کوهه در دوران اسلامی استمرار یافته و ماندگار گشت.

اگرچه ارتباط استقرارگاه­ها با آب امری اجتناب­ناپذیر است، پیوستگی محوطه­های تاریخی دشت سیستان با هیرمند تا بدان حد است که هرگونه تغییر در مسیر این رود می‌توانسته ادامه حیات تمدن‌ها را با تهدید قطعی مواجه سازد. سرزمینی که هیرمند در آن جریان دارد، از دوران پیش­از­تاریخ تاکنون تمدن‌های ریز و درشتی را در خود پرورانده است که پژوهش حاضر بر محوطه­های اسلامی آن تمرکز یافته است.

پرسش‌هایپژوهش: پرسش‌های فراوانی در خصوص توزیع زمانی و مکانی محوطه­های باستانی سیستان، چیدمان فضاییآنهادرمقیاس‌های خرد و کلان، نحوة ارتباطات (درون و برون­منطقه­ای) فرهنگی آنها، دلایل شکل­یابی و رشد و توسعه آنها قابلیت طرح می‌یابد که عمده‌ترین آنها در پژوهش حاضر عبارتند از:     

۱. توزیع مکانی محوطه­های استقراری دشت سیستان از چه الگویی تبعیت نموده و چه عواملی در   مکان­یابی این فضاهای زیستی ایفای نقش نموده‌اند؟

۲. چه عواملی در تنظیم اقتصاد معیشتی غالب سیستان در دوران اسلامی تأثیرگذار بوده و از کدام دوره می­توان به دورة طلایی منطقه (دوره­ای که منابع تاریخی به­دلیل شکوفایی اقتصادی آن، از سیستان با عنوان «­انبار غله آسیا» و «سبد نان خراسان» یاد کرده­اند) یاد کرد؟

3. کدام یک از محوطه­های باستانی سیستان را می‌توان محل واقعی شهرهای «زرنگ» (مرکز سیستان در اواخر ساسانی)، شهر «زالق» (در قرون اولیه اسلامی)، «شهر نوسیستان» (پایتخت سیستان در دوران تیموری) به حساب آورد و چه شهری مرکزیت سیستان در دورة صفویه را عهده­دار بوده است؟

فرضیات تحقیق:  مهم‌ترین فرضیات قابل طرح در پژوهش حاضر عبارتند از:

1. به نظر می‌رسد چیدمان فضایی محوطه­های استقراری دوران اسلامی سیستان، به دلیل پیشرفتی که در صنعت سدسازی و ایجاد کانال­ها و نهرهای مصنوعی (به­ویژه در قرون میانی اسلامی) حاصل آمده بود، از حالت طولی با محوریت هیرمند خارج گردیده و در سطحی وسیع با فاصله نسبی از رودخانه هیرمند و شعبات اصلی آن فرم یافته باشد.

2. با توجه به رشد اقتصادی سیستان در سده­های 5 تا 9 هجری قمری، به نظر می‌رسد که بیشترین داده­های سطحی جمع­آوری­شده از محوطه­های اسلامی دشت سیستان به قرون میانی (5-9 هجری) تعلق داشته باشد و این دوران همان زمانی است که منابع تاریخی از این ناحیه با عنوان «انبار غله آسیا» و «سبدنان خراسان» یاد کرده­اند.

3. با عنایت به اینکه بخش اعظمی از سیستان در افغانستان امروزه باقی­مانده است، به نظر می‌رسد بقایای شهرهای اصلی این ولایت در ادوار تاریخی و اسلامی در آن سوی مرزهای جغرافیایی کشور قابل کشف باشند.

اهداف پژوهش: در این پژوهش تلاش می‌شود تا با بهره­گیری از مدارک مکتوب و تاریخ­گذاری داده­های سطحی جمع­آوری­شده از عرصة محوطه­های فرهنگی، نسبت به گاه­نگاری محوطه­های استقراری دشت سیستان اقدام گردد. به­علاوه، تهیة نقشه­ای از توزیع مکانی محوطه‌ها و تحلیل سازمان فضایی با بهره­گیری از اطلاعات GPS از اهداف این پژوهش به­شمار می‌آید. بررسی تأثیر اقلیم و منابع زیست­ـمحیطی در چیدمان محوطه­های فرهنگی دوران اسلامی از دیگر اهدافی است که پژوهش حاضر سعی دارد تا به آنها دست یابد.

روش پژوهش: از مجموع 1662­ محوطه‌ای که در بررسی­های باستان­شناختی سیستان شناسایی شده‌اند(1)­، 565 محوطه به دوران اسلامی (از سدة چهارم هجری قمری تا پایان دورة قاجار) تعلق دارند. بخش قابل توجهی از اطلاعات به شیوة اسنادی و به صورت تهیة فیش، عکس، طرح، جدول و نقشه از منابع تاریخی و پژوهش‌های صورت­گرفتة قبلی تأمین گردیده است. این اسناد در تحصیل آگاهی از اوضاع تاریخی و جغرافیایی سیستان در دوران اسلامی مفید­فایده بوده و امکان مقایسة اطلاعات به­دست­آمده با داده­های باستانی به­منظور شناسایی هویت واقعی محوطه‌ها را، فراهم آورده است.

شواهد فرهنگی گردآوری­شده از محوطه­های اسلامی بخش قابل­توجهی از اطلاعات را به خود اختصاص می‌دهند. بخش عمده­ای از این داده‌ها در قالب اسناد و گزارش­های مطالعات سید رسول موسوی­حاجی و رضا مهرآفرین در پژوهشکدة باستان­شناسی در دسترس می‌باشند. در بررسی روشمند باستان­شناسی دشت سیستان، با استناد به تحقیقات سازمان جغرافیای ارتش، منطقة تحت بررسی به 22 حوزه (هریک با ابعاد 24×5/27 کیلومتر) تقسیم شد که در مجموع مساحتی برابر با 664 کیلومتر مربع را شامل می‌گردد (جدول شمارة 1). آن چنان­که در شکل شمارة 1 قابل رؤیت است، تعداد 7 حوزه بین ایران و افغانستان مشترک بوده و از مساحت کمتری نسبت به سایر حوزه‌ها برخوردارند.

به­منظور تحلیل داده‌ها، قرائن تاریخی و شواهد باستان­شناختی با یکدیگر انطباق داده شده و با استفاده از روش کیفی و نیز بهره­گیری از چارچوب­های نظری موسوم به رهیافت تاریخی و قوم­باستان­شناختی اقدام شده است.

                       

شکل 1: زیرحوزه­های تحت بررسی در سیستان ایران (نگارندگان)

 

جدول 1: حوزه­های بیست و دوگانة سیستان

شماره حوزه

نام حوزه

مساحت حوزه بر حسب کیلومتر مربع

مجموع محوطه­ها

تعداد محوطه­های اسلامی

1

محمودی

16

-

-

2

قرقری

371

57

49

3

شمال زابل

464

2

1

4

دوست محمد

183

90

63

5

زابل (1)

664

214

186

6

زابل (2)

664

22

21

7

کهک

112

26

10

8

زهک

660

56

24

9

محمدآباد

664

37

27

10

سنارود

271

6

-

11

قلعه رستم

662

298

65

12

جنوب   قلعه رستم

295

280

8

13

شرق دغال

553

-

-

14

دشتک

664

3

3

15

دریاچه هامون

664

-

-

16

جنوب دریاچه هامون

664

40

8

17

گیردی

664

485

97

18

شیله

331

40

9

19

غرب دریاچه هامون

664

-

-

20

مک سرخ

664

-

-

21

جوریکا

664

-

-

  22

لواری آب

664

4

1

جمع

11222

1660

572

پیشینة پژوهش

آن­گونه که از جدول شمارة 2­ درک می­شود، از سال 1915، که «اورل اشتین» محوطة اسلامی «زاهدان کهنه» واقع در بیست کیلومتری جنوب شرق شهر زابل را مورد بررسی قرار داد تا به امروز، دشت سیستان 28 بار تحت مطالعات باستان­شناسانه قرار گرفته است. این جدول همچنین مشخص می‌کند که بیشترین این مطالعات به محوطه­های پیش­از­تاریخ و اسلامی معطوف گشته و تنها در سنوات اخیر شماری محوطة اسلامی  ـ­آن هم با انگیزة آموزش دانشجویان­ـ مطالعه شده است. همزمان با انجام پژوهش‌های باستان­شناسانه در دشت سیستان، در سیستان افغانستان نیز مطالعاتی عموماً توسط همان باستان­شناسانی که در سیستان ایران کاوش داشته‌اند، به انجام رسیده است. بدون­ شک نتایج این مطالعات نیز در تحلیل توزیع مکانی و گاهنگاری محوطه­های باستانی سیستان ایران مفیدفایده خواهد بود.

جدول 2: پژوهش‌های باستان­شناسانة دشت سیستان

تاریخ

ملاحظات

نوع فعالیت

سرپرست   یا سرپرستان هیئت

1915م

اورل   اشتین

بررسی   سطحی محوطه اسلامی زاهدان کهنه

اشتین   معتقد است این محل پایتخت سیستان بوده که در سال 1383 میلادی به دست امیر تیمور   گورکانی تخریب و ویران گردید ((Stein,   1981: 933 – 934))

1925   م

ا.   هرتسفلد

بازدید   از کوه خواجه و تهیه گزارشی مقدماتی از آن

 

1929   م

ا.   هرتسفلد

مساحی،   نقشه­برداری و حفاری در کوه خواجه - پاکسازی بخشی از نقاشی­های دیواری کوه خواجه   گردید و آن‌ها را با خود به برلین منتقل کرد

- چاپ کتابی با عنوان«­سکستان­»   در سال 1932

-   چاپ کتابی با عنوان «ایران در شرق باستان» در سال 1941 (Hertzfeld: 1932 &1941).

1949   تا 1951

والتر   فیرسرویس

مکان­های   تاریخی بسیاری را در سیستان شناسایی نموده و موقعیت آنها را در نقشه­ای که به   همین منظور تهیه کرده بود، به ثبت رساند.

- شناسایی محوطه اسلامی زاهدان   کهنه

-   بررسی باستان شناختی دشت سیستان افغانستان

1959م

جوزپه   توچی (G.Tucci)

بازدید   مقدماتی از آثار تاریخی سیستان (Tucci: 1966)

در   اجرای قرارداد فیمابین مؤسسه ایزمئو ایتالیا و اداره کل باستان‌شناسیی ایران

1960   م

امبرتو   شراتو

شناسایی   محوطه­های ناشناخته­ای چون: دهانه غلامان (هخامنشی)، قلعه تپه(اشکانی) و قلعه   سام (اشکانی، ساسانی) (شراتو،1342: 6).

از   مؤسسه ایزمئو ایتالیا

 

1961   م

جیورجیو   گولینی (Giorgio Gullini )

حفر   چند ترانشه آزمایشی کوه خواجه

انتشار   کتابی با نام«کوه خواجه سیستان» (Gullini: 1964).

1961   م

امبرتو   شراتو

کاوش­   در قلعه سام و قلعه تپه زابل

نتایج   این مطالعات تاکنون منتشر نشده است (سید سجادی،1379: 178).

1962   ­تا 1965 م

امبرتو   شراتو

-   حفاری در دهانه غلامان

مقالات   متعددی منتشر و مشخص ساخت که آنجا یک شهر مهم هخامنشی است.(cerrato   1978:709-731)   .

1967   تا 1978م

موریتزیو   توزی

(M.   Tosi)

کاوش­های   باستان­شناسانه در شهرسوخته در راستای همکاری متقابل مرکز باستان‌شناسیی ایران و   مؤسسه ایزمئو ایتالیا

نتایج   مطالعات یازده ساله ایتالیایی­ها در شهر سوخته در قالب ده­ها مقاله و کتاب و به   زبان­های گوناگون و رایج دنیا چاپ و منتشر گردیده است (سیدسجادی 1374: 271).

1370ه‍   .ش.

سید   محمود موسوی

کاوش­های سه­ساله   موسوی (72 ـ 1370ه‍ .ش. - هر سال یک ماه) در کوه خواجه و محوطه اسلامی بی­بی   دوست.

نتایج   این کار تنها در غالب یک مقاله با عنوان « یادمان خشتی کوه خواجه زابل­» انتشار   یافت (موسوی،1374: 98-67)

1376ه‍   .ش.

سیدمنصور   سیدسجادی

بررسی­های   مقدماتی و گمانه­زنی در شهر سوخته و کوه خواجه

 

1379   تا 1376

سید   منصور سیدسجادی

-   کاوش در شهر سوخته

-   کاوش در محوطه دهانه غلامان

این   کاوش­ها تا سنوات اخیر استمرار یافته است

1382ه‍   .ش.

سید   منصور سجادی +حسینعلی کاوش + مهدی میری

تعیین   حریم و لایه نگاری تپه طالب خان

 

این   کاوش­ها را که به منظور آموزش دانشجویان باستان شناسی دانشگاه زابل نیز صورت می­گرفت   می‌توان اولین کاوش در محوطه­های اقماری شهر سوخته دانست

1383   تا 1386ه‍ .ش.

کاوش   + میری + حسنعلی­پور + سید منصور سید سجادی

استمرار   کاوش در محوطه های اقماری شهر سوخته

منظور   آموزش دانشجویان باستان شناسی دانشگاه زابل

1381ه‍   .ش.

سیدرسول   موسوی­حاجی

مطالعه   محوطه اسلامی زاهدان کهنه

در   قالب رساله دکتری به اثبات رسانده است که زاهدان کهنه محل واقعی« شهر سیستان» یعنی   دومین دارالحکومه سیستان در دوران اسلامی است (موسوی­حاجی 1382. موسوی­حاجی و بیانی،   1381).

1383ه‍   .ش.

رضا   مهرآفرین

مطالعات   باستان شناسانه دشت سیستان

ارائه   در قالب رساله دکتری با عنوان«بررسی و تحلیل باستان‌شناسی حوزه زهک سیستان» (مهرآفرین   1383 موسوی حاجی، مهرآفرین، جلد یک 1385: 146-148 ).

1385ه‍   .ش.

رضا   مهرآفرین

حفاری   و گمانه زنی تپه گوری کهنه سیستان

تاریخ­گذاری   مطلق ( اشکانی) این محوطه با اتکاء به سکه مکشوفه (مهرآفرین,1386).

1386ه‍   .ش.

سیدرسول   موسوی­حاجی

گمانه­زنی   در سطح ربض زاهدان کهنه به منظور تعیین حریم این محوطه بزرگ اسلامی

 

چاپ   در قالب یک جلد یک جلد کتاب (موسوی حاجی: 1386 و 1388).

1386   و 1387ه‍ .ش.

سیدرسول   موسوی­حاجی/رضا مهرآفرین

بررسی   روشمند باستان شناختی سیستان در راستای تهیه نقشه باستان شناسی کشور

در   نتیجه 1662 محوطه باستانی از ادوار  پیش   از تاریخ تا پایان دوره قاجار شناسایی گردید.

1387ه‍ .ش.

مهدی مرتضوی

تعیین حریم و لایه­نگاری «­تپه دشت» (مرتضوی، 1388).

این تپه یکی دیگر از محوطه های اقماری شهر سوخته است

1388ه‍ .ش.

کوروش محمدخانی

بررسی بخش هایی از محوطه دهانه غلامان به روش مغناطیس   سنجی (محمدخانی 1388).

این مطالعات در  فروردین و اردیبهشت 1388 به انجام رسید.

1388ه‍ .ش.

سید سجادی

یازدهمین فصل حفاری در شهر سوخته

کاوش   در محوطه تپه طالب خان

تعیین حریم و لایه­نگاری تپه صادق سیستان

حفاری در تپه طالب خان مستقیما بر عهده حسینعلی کاوش   بود (کاوش، 1388).

1388ه‍ .ش.

روح الله شیرازی

حفاری در تپه صادق سیستان

دراین کاوش نحوه استقرار در دوران مفرغ سیستان مورد   مطالعه قرار گرفت (شیرازی و توسلی: 1389)

1388

کوروش محمدخانی

تشکیل بانک اطلاعاتی کوه خواجه

(محمدخانی، ‌مرداد و شهریور 1388).

1389ه‍ .ش.

مهدی توسلی و معظم خسروجردی

دومین فصل حفاری و گمانه­زنی در تپه صادق سیستان

(کاوش، الف 1390)

1389ه‍ .ش.

حسینعلی کاوش

- اولین فصل حفاری و لایه­نگاری در تپه یلدا

- حفاری و گمانه­زنی در محوطه گرازیانی سیستان

(کاوش، ب 1390)

1389ه‍ .ش.

مهدی توسلی و معظم خسروجردی

استمرار حفاری­های آموزشی دانشگاه های زابل و زاهدان   در محوطه های تپه یلدا و تپه صادق

در   راستای آموزش دانشجویان باستان شناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان

توزیع مکانی محوطه­های اسلامی

در بررسی­های باستان­شناسی دشت سیستان ایران، مجموعاً 1662 محوطة استقراری شناسایی شد. آن­گونه که در شکل شمارة 2 ملاحظه می­شود، توزیع مکانی محوطه­های مکشوفه در مناطق مختلف بسیار متفاوت است و در تعدادی از حوزه­های غرب سیستان (نظیر شرق دغال، غرب دریاچة هامون، مک سرخ و...) حتی یک محوطة استقراری نیز شناسایی نشده است. متقابلاً تراکم محوطه­های استقراری در شماری دیگر از حوزه‌ها بسیار زیاد است، به­گونه­ای که تنها در «­حوزة گیردی­» قریب به یک­سوم محوطه­های استقراری (485 محوطه) تمرکز یافته­اند. شکل شمارة 3 نیز فراوانی محوطه­های استقراری شناسایی­شده در دشت سیستان و به­ویژه تعداد و درصد محوطه­های اسلامی در این دشت را نشان می­دهد.

 

 

شکل 2: توزیع مکانی محوطه­های اسلامی شناسایی­شده در دشت سیستان (نگارندگان)

 

 

شکل 3: توزیع محوطه­های استقراری در حوزه­های 22­گانة سیستان (نگارندگان)

همان­گونه که در جدول شمارة 3 و شکل شمارة­ 4 دیده می­شود، محوطه­های اسلامی در اکثر حوزه‌ها درصد قابل­توجهی را به خود اختصاص داده­اند. لیکن این تعداد در حوزه­های «­قلعه رستم­»، «­جنوب قلعه رستم­» و «­گیردی­» به میزان قابل­توجهی کاهش یافته است.

جدول شماره 3: تعداد و درصد محوطه­های اسلامی دشت سیستان به نسبت تمام محوطه­های شناسایی شده

ردیف

نام حوزه

مساحت­حوزه­ به­کیلومتر­مربع

تعداد­کل   محوطه‌ها

مجموع­­محوطه­های­اسلامی

درصد­محوطه­های اسلامی

1

محمودی

-

-

-

16

2

قرقری

96/85

49

57

371

3

شمال   زابل

50

1

2

464

4

دوست   محمد

70

63

90

183

5

زابل(1)

87

186

214

664

6

زابل(2)

45/95

21

22

664

7

کهک

45/38

10

26

112

8

زهک

85/42

24

56

660

9

محمدآباد

96/72

27

37

664

10

سنارود

-

-

6

271

11

قلعه   رستم

81/21

65

298

662

12

جنوب   قلعه­رستم

85/2

8

280

295

13

شرق   دغال

-

-

-

553

14

دشتک

100

3

3

664

15

دریاچه   هامون

-

-

-

664

16

غرب­دریاچه   ­هامون

-

-

-

664

17

مک   سرخ

-

-

-

664

18

جوریکا

-

-

-

664

19

لواری   آب

25

1

4

664

20

جنوب­دریاچه­هامون

20

8

40

664

21

گیردی

20

97

485

664

22

رودخانه   شیله

5/22

9

40

331

مجموع

11222

1660

572

45/34

 

 

شکل 4: نسبت محوطه­های اسلامی به کل محوطه­های مکشوفه در دشت سیستان (نگارندگان)

گاه­نگاری محوطه­های مکشوفه نیز روشن ساخت که استقرارهای اسلامی در تمامی سطح منطقه شمال و جنوب سیستان پراکنده­اند. جالب آنکه، از مجموع 565 محوطة اسلامی، قدمت 292 محوطه (91/65 درصد) به قرون 6، 7 و 8 بازمی­گردد. به­علاوه، از مجموع 565 استقرارگاه اسلامی، 458 محوطه (06/81 درصد) دارای مساحتی زیر 1 هکتار بوده­اند (شکل شمارة 4). همان­گونه که در شکل شمارة 5 ملاحظه می‌شود، تعداد 46 محوطة اسلامی (14/8) نیز دارای مساحتی بین 1 تا 2 هکتار می‌باشند. بیش از نیمی از این تعداد (27 محوطه) در حوزة لوتک واقع شده­اند که بر غنای نسبی این حوزه در دوران اسلامی گواهی می­دهد. شکل شمارة 6 نیز پراکندگی محوطه­های اسلامی را که مساحت آنها بین 2 تا 5 هکتار می­باشد مشخص ساخته است که به 31 عدد (48/5 کل محوطه‌ها) می‌رسد. با عنایت به این­که تعداد 24 محوطه از این تعداد هم در حوزة لوتک واقع شده­اند، تردیدی نمی‌ماند که این حوزه در دوران اسلامی از اهمیت و کارکرد ویژه­ای برخوردار بوده است. به­علاوه تعداد استقرارهای اسلامی که مساحتی بین 5 تا10 هکتار دارند 18 محوطه (18/3 کل محوطه‌ها) می­باشد که از این تعداد نیز 11­محوطه در حوزه لوتک واقع شده است و این نیز بر اهمیت این حوزه در دوران اسلامی دلالت دارد (شکل شماره 7).

شکل شماره 8 نیز تعداد محوطه­های اسلامی را که دارای مساحتی بین­ 10­تا­20 هکتار بوده است مشخص می­کند. از تمام 565 محوطة اسلامی شناسایی ­شده تنها 6 استقرارگاه (معادل 06/1 کل محوطه‌ها) دارای این وسعت می‌باشند که همگی در بخش شمالی سیستان واقع شده­اند. جالب آنکه، تعداد محوطه­های دارای مساحتی بالغ بر 20­هکتار نیز 6 عدد (06/1درصد) است و همان­گونه که در شکل شمارة 9 مشخص شده نیمی از این تعداد (3 محوطه) نیز در حوزة جغرافیایی لوتک واقع شده­اند. بدین­ترتیب تردیدی نمی‌ماند که حوزة جغرافیایی لوتک از شاخص­ترین مناطق دوران اسلامی سیستان به­شمار می­رفته است.

از آنجایی­که رابطة مستقیمی بین وسعت محوطه‌ها و اهمیت آنها برقرار است، به احتمال بسیار زیاد می‌توان محوطه­های با وسعت بالای 20­هکتار را شهرهای دوران اسلامی سیستان دانست. بدین سبب باید پذیرفت که سیستان ایران در دوران اسلامی دست­کم 6 شهر فعال داشته که از این تعداد 3 شهر در حوزة لوتک واقع شده بود.

 

شکل 5: موقعیت محوطه­های اسلامی زیر 1 هکتار در سطح منطقه سیستان (نگارندگان)

 

شکل ­6: موقعیت محوطه­های اسلامی با مساحت بین 1 تا 2 هکتار (نگارندگان)

 

شکل  7: موقعیت محوطه­های اسلامی با مساحت بین 2 تا 5 هکتار (نگارندگان)

 

شکل­ 8: موقعیت محوطه­های اسلامی با مساحت بین 5 تا 10 هکتار (نگارندگان)

 

شکل  9: موقعیت محوطه­های اسلامی با مساحت بین 10 تا 20 هکتار (نگارندگان)

 

شکل شمارة 8: موقعیت محوطه­های اسلامی با مساحت بیش از 20 هکتار (نگارندگان)

 

تحلیل داده‌ها و سنجش فرضیات

1. تحلیل شرایط محیطی در انطباق با داده­های اسنادی

در بخش پیشین نسبت استقرارهای اسلامی دشت سیستان به کل محوطه­های باستانی مکشوفه معین شد. اینک، با انطباق اطلاعات جمع­آوری­شده از مطالعات میدانی و داده­های اسنادی می­توان به این پرسش تحقیق که توزیع مکانی محوطه­های استقراری دشت سیستان از چه الگویی تبعیت نموده و چه عواملی در مکان­یابی این فضاهای زیستی ایفای نقش نموده‌اند، پاسخ گفت.

با اتکاء بر الگوی به­دست­آمده از توزیع مکانی محوطه­های استقراری، می‌توان تحولات اقلیمی و قابلیت­های زیست ـ محیطی سیستان را از آغاز هزارة سوم قبل از میلاد ( آغاز استقرار در شهر سوخته) تا پایان عصر قاجار، به شرح ذیل دسته­بندی نمود:

الف) سیستان کویری: مشتمل بر حوزه­های 19­(حوزة غرب دریاچة هامون)، 20 (حوزة مک سرخ)، 21 (حوزة جوریکا)، و 22 (حوزة لواری) که در تمام ادوار گذشته فاقد هرگونه محوطة استقراری بوده و کویر مطلق به­شمار می­رفتند. مساحت این چهار حوزه در مجموع­ 2656 کیلومتر مربع می­باشدکه نزدیک به یک­چهارم مساحت کل سیستان را شامل می­شود. بنابراین، با اتکاء به مطالعات باستان­شناسانه، می‌توان به یقین گفت که      یک­چهارم سیستان ایران (منطقه غرب آن) در تمامی ادوار تاریخی کویر مطلق بوده و هیچ­گاه دارای محوطه­های استقراری نبوده است که بهترین توصیف برای معرفی آن «­سیستان کویری­» است (شکل شماره 10). این همان مطلبی است که در هزار و یکصد سال پیش توسط جغرافیانگاران قرون اولیه اسلامی به هنگام معرفی دریاچة هامون درج گردیده است. جیهانی (309 ه.ق) آورده است: «...­درازای بحیره زره سی فرسنگ و پهنای آن یک منزل، گرداگرد آن دیه­ها مگر یک سوی بیابان دارد» (جیهانی، 1368: 163). اصطخری (340 هـ.ق) نیز به­هنگام معرفی دریاچة هامون می­نویسد: «... تمامت اطراف و حوالی این دریا به دیه­ها معموراند، الا یک طرف که بیابان است» (اصطخری،1373، 256). مؤلف عجایب­­المخلوقات و غرایب­­الموجودات نیز در سال 555 هجری توصیفی مشابه از سیستان بیان می­کند (احمدطوسی، 1387، 230).

ب) پهنه آبی سیستان: نتایج مطالعات باستان­شناسانه همچنین روشن ساخته که در حوزه­های­ 3، 13، 14، 15، 16 (­به­ترتیب: حوزة شمال زابل، حوزة شرق دغال، حوزة دشتک، حوزة دریاچة هامون، حوزة جنوب دریاچة هامون) نیز به­دلیل قرارگرفتن در آب هامون هیچ­گاه محوطة استقراری شکل نیافته است (شکل شمارة­10). این حوزه‌ها در شمال غربی و مرکز سیستان واقع شده­اند و با مساحتی معادل 3009 کیلومتر مربع (­27/0­از کل مساحت سیستان) پهنة آبی سیستان ـ­که همانا دریاچة هامون باشد- را تشکیل می‌دهند و با عبارت «­سیستان آبی­» قابل توصیف است. تنها تعدادی محوطه در حوزة شمارة 16 از این پهنه -که سواحل هامون است- شناسایی شده است که می‌توان نام محوطه­های ساحلی را هم به آن‌ اطلاق کرد. نبود محوطه­های استقراری در این پهنه با مطالب جیهانی و اصطخری، که یک سوی دریاچة هامون را فاقد هرگونه آبادی (بیابان) می­دانستند، انطباق دارد (جیهانی، 1368:­163). به هرروی، معلوم نیست به چه دلیلی «چارلز ادوارد ییت» معتقد است که در این حوزه کاخی آجری از «­صابر­» شاه سیستان قرار داشته که در زیر آب مدفون است (ییت، 1365: 76).

ج) اقلیم زیستی (مسکونی و آباد): نتایج مطالعات باستان­شناسانه همچنین مشخص ساخته است که حوزه­های 1، 2، 4، 5، 6، 7، 8، 9، 10، 11، 12، 17، 18 (به­ترتیب به نام­های: حوزة محمودی، قرقری، دوست­محمد خان، زابل 1، زابل 2­، کهک، زهک، محمد­آباد، سنارود، قلعه رستم، جنوب قلعه رستم، گیردی، رودخانة شیله) در تمام ادوار گذشته به تناوب آباد بوده و سکونت در آنها جریان داشته است. این حوزه‌ها در مجموع 5557 کیلومتر مربع وسعت دارند و نزدیک به 50/0­(نیمی از کل مساحت سیستان) را شامل می­شوند. بدین­ترتیب، نیمة شرقی سیستان را می‌توان به­عنوان «نیمة آباد» و نیمة غربی آن­را «نیمة فاقد سکونت» معرفی نمود.

گاهنگاری محوطه­های شناسایی­شده مؤید آن است که در ادوار مختلف، استقرار در نیمة آباد سیستان دارای وضعیتی متفاوت از هم بوده و به همین دلیل می­توان آن را به سه بخش ذیل تقسیم نمود:

1. بخش جنوبی، که در دوران پیش­از­تاریخ و با استناد به نظریة مکان مرکزی که با اندازه، تعداد، خصوصیات کاربردی و فضایی استقرارها در ارتباط است ( (Malczewsk; 2009:26با محوریت شهر سوخته آباد بوده، اما امروزه به دلیل دوری از منابع آبی به صحرایی لم­یزرع تبدیل شده است و به عنوان «سیستان صحرایی» معرفی می­شود.

      2. بخشمرکزی،کهدردورانتاریخیابتدابامحوریت «دهانه­غلامان»،سپس«رام­شارستان» و بعدها «کوه خواجه» آباد بوده و امروزه مرز بین سیستان آباد و سیستان صحرایی را تشکیل می­دهد.

  3. بخش شمالی، که در دوران اسلامی ابتدا با محوریت «شهر سیستان» (زاهدان کهنه)، سپس «کندرک» و «حوضدار»، بعدها «سه­کوهه» و در یکی دو سده اخیر «قلعه ناصری» (زابل فعلی) آباد بوده و این آبادی کماکان ادامه دارد و می­توان آن را به عنوان «سیستان آباد» معرفی نمود (شکل شمارة 10).

 

شکل 10: سیستان کویری، آبی، صحرایی و آباد در مقاطع مختلف زمانی (نگارندگان)

مقایسة اطلاعات توزیع مکانی و زمانی محوطه­های استقراری دشت سیستان در سه دوره پیش­از­تاریخ­، تاریخی و اسلامی تشخیص تفاوت­های سه بخش مذکور در ادوار مختلف را آشکار می­سازد. براین­اساس، تنها حوزة شمارة 17­(حوزة گیردی) در جنوب دشت سیستان، در مجموع 485 محوطه را در خود جای داده است که نزدیک به یک­سوم کل محوطه­های دشت سیستان را شامل می­شود. اما از این تعداد تنها 97 محوطه(­5/0) متعلق به دوران اسلامی است. به دیگر سخن می‌توان چنین نتیجه گرفت که در دوران قبل از اسلام، جنوب دشت سیستان بسیار آباد بوده است. به طوری­که 388 محوطه یا 23/0 ­از مجموعه محوطه­های قبل از اسلام دشت سیستان تنها در یک حوزه به نام گیردی آن­ هم در جنوب سیستان متمرکز بوده است (جدول شماره 4).

به­ علاوه، در حوزه­های 11­و­12، (به­ترتیب حوزه­های«­قلعه­رستم­»و «­جنوب قلعه رستم­») در مجموع 298 محوطه (18/0­کل محوطه‌ها) جایگرفته­اندکهاز این تعداد 65 محوطه (­4/0) به استقرارهای اسلامی و 233 محوطه (­14/0­) به قبل از اسلام تعلق دارند. این موضوع آن­گاه جالب­تر می­شود که بدانیم در حوزة جنوب قلعه رستم (حوزه 12 - در همسایگی شرق حوزه گیردی) مجموعاً 280 محوطه ( 17/0 کل محوطه‌ها) جای گرفته و از این تعداد تنها 8 استقرار (نزدیک به نیم­درصد) اسلامی­اند. در یک جمع­بندی کلی اگر سه حوزة قلعه­رستم، جنوب قلعه­رستم و گیردی (­حوزه­های شمارة 11 و 12 و 17) -کهچون سهحلقةزنجیربههممتصل­اند- را با هم جمع کنیم، در مجموع 1063محوطة استقراری (­64/0 کل محوطه­های دشت سیستان) را در خود جای داده­اند. از این تعداد تنها 170­محوطه (­10/0­) اسلامی هستند و مابقی آن (­893 محوطه­54/0­) مربوط به قبل از اسلام است (جدول 4).

جدول 4: متراکم­ترین حوزه­های جنوب دشت سیستان از حیث تعداد محوطه­ها به همراه دورة استقراری

ردیف

نام حوزه

تعداد کل محوطه­ها

درصد

محوطه­های قبل از اسلام

درصد

محوطه­های اسلامی

در صد

1

گیردی

485

29/0

388

23/0

97

5/0

2

قلعه رستم

298

18/0

233

14/0

65

4/0

3

جنوب قلعه رستم

280

17/0

272

16/0

8

05/0

جمع

1063

64/0

893

54/0

170

10/0

     • سنجش فرضیة اول: فرض بر آن بود که چیدمان فضایی محوطه­های استقراری سیستان در دوران اسلامی از حالت طولی با محوریت هیرمند خارج گردیده و در سطحی وسیع با فاصله نسبی از رودخانة هیرمند و شعبات اصلی آن فرم یافته باشد.

 اینک، در جمع­بندی تحلیل شرایط محیطی در انطباق با داده­های اسنادی باید گفت که اگرچه پیش از گسترش اسلام جنوب دشت سیستان بسیار آباد بوده و تمدن‌هایی نظیر شهر سوخته را به همراه محوطه­های اقماریش در خود (حوزه قلعه رستم) پرورانده، لیکن در دوران تاریخی به­تدریج اهمیت خود را از دست داده است تا بدانجا که امروزه به­دلیل شرایط اقلیمی به عنوان «­سیستان صحرایی­» معرفی می­شود. اطلاعات      به­دست­آمده از داده­های سطحی در مرکز سیستان (حوزهای 7، 8 و 9 - به ترتیب حوزة کهک، زهک و محمدآباد) مؤید آن است که این بخش از سیستان نیز در دوران تاریخی بسیار آباد بوده است. جالب آنکه هیچ محوطه­ا‌ی مربوط به دوران پیش­از­تاریخ در حوزة زهک به چشم نمی‌خورد و بیشتر آثار دوران تاریخی حوزة زهک متعلق به دورة پارت ـ ساسانی است. از آنجایی­که بیشترین محوطة شاخص دوران تاریخی سیستان (نظیر دهانه غلامان، تپه شهرستان یا رام شارستان، مجموعه بناهای کوه خواجه چون قلعه کافرون، قلعه کک کهزاد، قلعه سام) نیز در این سه حوزه قرار گرفته­اند (مهرآفرین، 1384، 12-11)، به احتمال زیاد می‌توان پذیرفت که در دوران تاریخی یکی از شعب هیرمند در این محور جریان داشته است. آثار شناسایی­شده از اوایل هزارة اول پیش از میلاد در منطقة نادعلی (کنارة شرقی هیرمند علیا) این نظریه را تقویت می‌کند (Ghirshman, 1939: 10-22). به­علاوه، ترک ناگهانی دهانه غلامان مؤید خشک­شدن یا برافتادن آب از این منطقه است (Scerrato, 1966: 10).

یافته­های تحقیق حاضر همچنین مؤید آن است که شمال سیستان نیز در دورة میانی اسلامی از رونق چشمگیری برخوردار بوده است. به عنوان مثال، از 214 محوطة استقراری در حوزة زابل1 (نزدیک به 14/0 از کل محوطه‌ها)، 186 استقرار (11/0) به دوران اسلامی تعلق داشتند. در نتیجه، شمال سیستان در دوران اسلامی را می‌توان به­عنوان «­سیستان آباد­» معرفی کرد.

نکتة بسیار حائز اهمیت آن است که در بعضی از محوطه‌ها، استقرار به­صورت مستمر در پیش­از­تاریخ یا دوران تاریخی شروع شده و تا دورة اسلامی استمرار یافته است. به عنوان مثال، از تعداد 572 محوطة اسلامی 10 محوطه (­74/1­) آثار پیش­از­تاریخ را نیز در خود جای داده­اند. 40 محوطه (­7/0­) از 572 استقرارگاه اسلامی نیز پس از توقف طولانی از دوران پیش­از­تاریخ، مجدداً مورد استفاده قرار گرفته­اند. همچنین، 82 محوطه        (­33/14) از 572 محوطه اسلامی استقرارهایی هستند که زندگی در آنها از دورة تاریخی شروع و به دورة اسلامی منتقل گردیده است. در نهایت، بیشترین محوطه­های استقراری اسلامی ـ­440 محوطه (­77/0­) ـ آنهایی هستند که زندگی در آنها اختصاصاً از دورة اسلامی آغاز گشته است. (شکل شماره 11). حال، در پاسخ به این پرسش که چگونه این مناطق در ادوار پیش­از­تاریخ و تاریخی مورد سکونت واقع نشده­اند، باید پذیرفت که تغییر جریان هیرمند به مناطق شمالی دشت سیستان، به­ویژه از قرن پنجم هجری به­بعد، زمینة شکل­یابی این استقرارگاه­ها را فراهم آورده است.

 

 

شکل 11: تناوب دوره­های استقراری محوطه­های اسلامی در دشت سیستان

2. تحلیل داده­های میدانی در انطباق با داده­های اسنادی

     سنجش فرضیة دوم: از دیگر اهداف پژوهش حاضر آن بود که مشخص سازد چه عواملی در تنظیم اقتصاد معیشتی غالب سیستان در دوران اسلامی ایفای نقش می‌نموده و از کدام دوره می­توان به دورة طلایی منطقه یاد کرد؟ انطباق اطلاعات جمع­آوری­شده از مطالعات اسنادی و داده­های میدانی زمینة پاسخ به این پرسش را نیز فراهم آورده است.

 آنچنان­که نمودار مرتبط با متغیرهای «­قدمت­» و «تعداد محوطه‌ها» (شکل 12) روشن می­سازد، نخستین استقرارهای اسلامی دشت سیستان در شمال آن و در قرن پنج هجری - با 14 محوطة استقراری - شکل یافته و در قرن 6 و 7 و 8 هجری به­ترتیب با 532، 538، 514 محوطة استقراری به اوج شکوفایی رسیده است. بدین سبب سه قرن مذکور را می‌توان روزگار مجد و عظمت سیستان به­شمار آورد و عیناً هیمن دوران است که می‌توان از سیستان به عنوان «انبار غله آسیا» و «سبدنان خراسان» یاد کرد.

به­هرحال، مستندات تاریخی یادآور می­شوند که با حملة امیرتیمور و بازماندگان وی «شهر سیستان» (کرسی ایالت سیستان) با شقاوت و بی­رحمی تمام فتح شده و شکوه و عظمت گذشته خود را از دست می­دهد. این لطمه تا بدان حد بود که در قرن نهم هجری مرکزیت از «شهر سیستان» به «شهر نو­سیستان» -که آن نیز در شمال هامون هیرمند (خارج از مرزهای سیاسی فعلی ایران) بوده - منتقل می­شود. به نظر می‌رسد که با انتقال دارالحکومة این شهر، سیر نزولی حیات در سیستان شروع شده باشد، زیرا شمار استقرارگاه­های اسلامی از ­146­محوطه درقرن9هجریبه18محوطهدر قرن­14 هجری قمری محدود می‌گردد (شکل شمارة 13).

 شکل 12:  نمودار ستونی متغیر قدمت و تعداد محوطه­های اسلامی

شکل 13:  نمودار خطی متغیر قدمت و تعداد محوطه­های اسلامی

 

توزیع مکانی محوطه­های اسلامی سیستان همچنین مؤید آن است که چیدمان استقرارها، به دلیل پیشرفتی که در صنعت سدسازی و ایجاد کانال­ها و نهرهای مصنوعی حاصل آمده بود، از حالت طولی ادوار پیش­از­تاریخ و تاریخی خارج گردیده و در سطحی وسیع از منطقه و با فاصلة بسیار از رودخانة هیرمند و شعبات اصلی آن ایجاد شده است.

انطباق نقشه­های «­توزیع منابع آبی منشعب از رودخانة هیرمند­» (­شکل 14) و «­توزیع مکانی محوطه­های استقرای اسلامی­» (شکل 15)  ایجاد این دگرگونی در چیدمان استقرارهای سیستان قرون میانه اسلامی را قابل درک می­سازد. به طوری­که ملاحظه می­شود، در این دوران به دلیل انشعابات زیادی که در رودخانة اصلی هیرمند به­منظور استفادة حداکثری از منابع آبی به­عمل­آمده، توزیع محوطه‌ها از حالت طولی و در حاشیة رودخانه خارج شده و عموماً در شمال سیستان پراکنده­اند. لیکن استقرارهای جنوب دشت سیستان به صورت متمرکز (چسبیده به­هم) شکل یافته­اند که چنین وضعیتی بیانگر تمرکز محوطه‌ها به حالت طولی (در حاشیة رودخانه) است. بدین ترتیب، فرضیه دوم پژوهش حاضر نیز به اثبات رسیده است.

      

                                      (شکل 14)                                                                                        (شکل 15)

 

شکل 14: توزیع منابع آبی سیستان: رودخانه­های منشعب از منشعب از هیرمند (نگارندگان)

شکل 15: توزیع مکانی محوطه­های اسلامی سیستان در ارتباط با منابع آبی و رودخانه­های منشعب از هیرمند (نگارندگان)

     سنجش فرضیة سوم: از دیگر اهداف پژوهش حاضر آن بود تا معلوم دارد کدام­یک از محوطه­های باستانی موردمطالعه در سیستان را می‌توان بقایای شهرهایی دانست که از مراکز سیستان در دورة اسلامی بوده­اند. در انطباق اطلاعات مندرج در مدارک مکتوب با ویژگی­های محوطه­های مطالعه شده به دو دلیل ذیل می‌توان گفت که بقایای شهر زرنگ در سیستان ایران قرار ندارد: 

نخست، استقرار در دورة اسلامی در دشت سیستان ایران از قرن پنجم هجری شروع می­شود. آن­گونه که در نمودار/شکل شمارة 16دیده می­شود، تنها از قرن پنج هجری 14­محوطه اسلامی شناسایی شده ومحوطه­ای که مربوط به قرون اول تا چهارم هجری باشد، ثبت نگردیده است. به دیگر سخن، اساساً در سیستان ایران استقراری از قرون اولیه هجری شناسایی نشده است تا بتوان آنرا شهر زرنج دانست.

 

شکل 16: نمودار ستونی متغیر قدمت و تعداد محوطه­های اسلامی دشت سیستان

 دلیل دیگر آن که، تمام جغرافیانگاران قرون اولیه اسلامی هنگام توصیف و معرفی شهر زرنگ (کرسی سیستان)، موقعیت و جایگاه این شهر را در سمت راست رود هیرمند می­دانند و برخی از آنها چون جیهانی، اصطخری، ابن حوقل و احمد طوسی نقشه­هایی را نیز ضمیمه مطالبشان کرده­اند (شکل شمارة 17). 

       
شکل 17: صورت سیستان (جیهانی 1368)

    از آنجایی­که در تمامی نقشه­های مذکور هیچ­گونه آبادی دیگری اعم از شهر، شهرچه، قصبه، کوره، روستا، دیه و... در سمت چپ رود هیرمند ملاحظه نمی­شود، می­توان پذیرفت که «­ویرانه­های نادعلی­» (تپه نادعلی) در آن سوی (شرق) رودخانه و در خاک افغانستان، بقایای شهر زرنگ است. این شهر، آن­گونه که موسوی حاجی معتقد است: «... از اواخر دوران ساسانی تا قرن چهار هجری به­عنوان دارالحکومة سیستان بوده است و از آن زمان تا قرن 9 هجری و حملة تیمور همچنان به­عنوان یکی از شهرهای سیستان به حیات خود ادامه داده است» (موسوی­حاجی، 1382: 650).

 به­علاوه، با اتکاء به شواهد باستان­شناسانه و منابع تاریخی می‌توان پذیرفت که محوطه­های شناسایی­شده در دهستان میلک (تپهمیلک)، واقع در حوزة دوست محمدخان سیستان، بقایای «شهر زالق» است. زالق یکی از معروف­ترین استقرارهای تابع زرنگ بود که ابن خردادبه، ابن فقیه همدانی و یاقوت حموی آن را به همین نام ضبط کرده­اند. لیکن ابن ­حوقل این نام را به­صورت «الزالقان»، جیهانی و اصطخری آن ­را به­شکل «صالقان» و مقدسی آن را «جهلکان»، آورده­اند. به هرحال، چنان­که در نقشة جیهانی (عدد 10- صالقان) دیده می­شود، موقعیت این شهر در شمال شرقی زرنج و در ورای مرزهای جغرافیایی ایران بوده است. بدیهی است اگر این شهر ساسانی نیز در موقعیت سیستان ایران قرار داشت، در بررسی­های میدانی بقایای آن شناسایی می­شد؛ حال این­که از قرون اولیه اسلامی در سیستان ایران هیچ استقراری شناسایی نشده است.

اگرچه تعدادی از محققان «شهر سیستان» را همان زرنج معرفی نموده­اند، موسوی­حاجی ثابت نمود که «زاهدان کهنه» بقایای «­شهر سیستان»، دومین دارالحکومة سیستان بزرگ در سده­های 5 تا 9هجری است که در سال­های 785 و 812 هجری با حملات امیرتیمور گورکانی و فرزندش شاهرخ به ویرانی کشیده شده است (موسوی­حاجی، 1388: 3).

با توجه به متون تاریخی، ساخت «شهر نو سیستان» در دهة سوم قرن نهم هجری در شمال سیستان و در محل میران میر عبدالله آغاز شد و در آن برای نخستین­بار از معماران و شهرسازان تبریزی استفاده گردید (علایی مقدم، 1390،241). این شهر دارای استحکامات قوی نبوده و سه بنای مهم آن عبارت بود از مدارس، آسباد و مقبره ملاکردان که همه درون محدودة شهر قرار داشتند. تنها محوطه­ای که با شرایط فوق­الذکر انطباق دارد خرابه­های پیشاوران واقع در سالیان امروزی (جنوب ولایت فراه و شمال هامون صابوری یکی از دریاچه­های سه­گانة سیستان) است. از آنجایی­که مکان این شهر نیز در خارج از مرزهای سیاسی فعلی ایران است، بررسی­های باستان­شناسی حاضر نیز نتوانستند راهگشا باشند. امید که در آینده و در پروژه­ای مشترک با همکارانمان در افغانستان این مهم به انجام برسد.

منابع تاریخی همچنین مرکزیت سیستان در دورة صفویه را با شهرهای «کندرک» و «حوضدار» می­دانند که به احتمال بسیار دو محوطة باستانی که امروزه به همین نام معروفند، مکان این دو شهر می­باشند. از آغاز صفویه تا قدرت­گرفتن شاه عباس اول، شرق کشور و به­ویژه سیستان دستخوش گرفتاری­هایی همچون حملة میرزایان قندهار، حملة ازبکان و... بود که بی­ثباتی سیاسی در منطقه را سبب می­شد و عیناً بدین سبب بود که در مدت دو قرن نزدیک به شش شهر به­عنوان دارالحکومة سیستان انتخاب گردیدند. احیاءالملوک، استقرارگاه­های زنگاب، ترقون، راشکک، سه کوهه، قلعه فتح و جلال­آباد را به­ترتیب تقدم و تأخر مرکز فرمانروایی سیستان می­داند. لیکن در پایان این روزگار دارالحکومة سیستان توسط ملک فتحعلی کیانی (1134-1104 هـ.ق) به «شهر کندرک» منتقل می­شود (صبوری و دیگران، 1386: 192؛ علایی مقدم، 1390، 243-242). به­هرحال، با عنایت به توصیف ذوالفقار کرمانی از ویرانه­های کندرک - در 150 سال پیش- (کرمانی،1374: 134) می‌توان پذیرفت که این مکان همان جایی است که امروزه ویرانه­های آن در غرب روستای علی جعفر علیا واقع شده و به همین نام شناخته می­شود. البته اطلاعات تاریخی همچنین ویرانه­های حوضدار، با مرکزیت «قلعه مجی» واقع در70 کیلومتری جنوب غربی زابل را مرکز سیستان عصر صفوی می­دانند (علایی مقدم، 1390، 245-244) که این خود می­تواند مؤید نوعی دوگانگی قدرت در سیستان باشد که در آن حاکم صفوی (جعفر سلطان) با ملوک سیستان (ملک­شاه حسین) ­به رقابت برخاسته بودند (سیستانی،1383،160-132). با اتکاء به شواهد باستان­شناسانه نظیر آثار معماری، سکه و سفالینه­های به­دست­آمده، تاریخ احداث قلعه مجی را می‌توان به دوران صفویه رساند که به احتمال قوی تا اوایل حکومت قاجار، مقرّ و کاخ حکمرانی خاندان رییسی از حاکمان محلی تمدن جنوبی سیستان بوده است.

 

نتیجه

در پاسخ به این پرسش پژوهش که توزیع مکانی محوطه­های استقراری دوران اسلامی دشت سیستان از چه الگویی تبعیت نموده و چه عواملی در مکان­یابی این فضاهای زیستی ایفای نقش نموده‌اند، با اتکاء به نتایج مطالعات حاضر می­توان گفت که چیدمان فضایی این محوطه­ها به دلیل پیشرفت صنعت سدسازی و ایجاد کانال­ها و نهرهای مصنوعی در قرون میانی اسلامی، از حالت طولی با محوریت هیرمند خارج شده و در سطح وسیعی با فاصله نسبی از رودخانة هیرمند و شعبات اصلی آن فرم یافته بود.

همچنین روشن شد که سیستان در قرون 5 تا 9 هجری قمری از شکوفایی اقتصادی درخور تحسینی برخوردار بود و این همان زمانی است که منابع تاریخی از سیستان با عنوان «انبار غله آسیا» و «سبدنان خراسان» یاد کرده­اند. در این زمان، ساکنین حاشیة دریاچة هامون در حاشیة این دریاچه به کار صید و صیادی مبادرت می­ورزیدند و از نیزازهای آن به­عنوان منبع علوفة دامی بهرة سرشار گرفته و در نهایت اجتماعات انسانی رشد چشمگیر یافته و محوطه­های استقراری بسیاری در شمال سیستان شکل می­گیرند.

تحلیل مستندات تاریخی و داده­های باستان­شناسانه روشن ساخت که بقایای «­شهر زرنگ­» دوران ساسانی رابه­احتمال­زیادبایستی در محوطة باستانی موسوم به «­تپه نادعلی­»، واقع در ولایت نیمروز افغانستان جستجو نمود و محوطه­های ساسانی شناسایی­شده در «­دهستان میلک­» واقع در حوزة دوست محمدخان سیستان بقایای «­شهر زالق­» است. همچنین بقایای «­شهر نوسیستان­»ـ مرکز سیستان در دوران تیموری ـ را باید در شمال هیرمند جستجو کرد. به­علاوه، مرکزیت سیستان در دورة صفویه با شهرهای کندرک و حوضدار بوده و محل واقعی آنها را باید در محوطه­های باستانی که امروزه به همین نام معروفند، جستجو کرد. (جدول شمارة 5)

توزیع مکانی محوطه­های استقراری مطالعه شده همچنین توانستند در تعیین خط سیر رودخانة هیرمند از دوران پیش­از­تاریخ تا زمان حاضر مؤثر واقع شوند. مستند به یافته­های تحقیق، به­احتمال بسیار زیاد می­توان گفت که در دوران پیش­از­تاریخ بخش جنوبی سیستان آباد بوده و هیرمند به­عنوان تنها شریان حیاتی این دشت در جنوب آن جریان داشته است. آبادی بخش مرکزی سیستان در دورة تاریخی می­تواند نتیجة تغییر مسیر هیرمند از جنوب به این جانب باشد. از آنجایی­که اکثر محوطه­های دوران اسلامی در شمال دشت سیستان واقع شده­اند، می­توان گفت که با گذشت زمان هیرمند راه خود را به سمت شمال سیستان باز کرده و آنجا را نیز آباد نموده است. بدین­ترتیب، رود هیرمند از دوران پیش­از­تاریخ تا عصر حاضر حدود 90 درجه به سمت شمال چرخیده و به همراه خود محوطه­های جدید استقراری را فرم بخشیده است. امری که ممکن است بارها اتفاق افتاده و سقوط و ظهور تمدن‌ها را سبب گشته باشد. بدین­ترتیب می­توان دست­کم سه دورة جابه­جایی هیرمند را در این دشت پیشنهاد نمود. اگرچه تعیین تاریخ دقیق این جابجایی­ها میسر نیست، با عنایت به نتایج گاه­نگاری محوطه­های استقراری به احتمال زیاد زمان فعالیت هیرمند در بستر رامرود را ـ که به توسعه شهر سوخته منجر شده است- می‌توان تا هزاره چهارم قبل از میلاد به عقب برد. با عنایت به شکل­یابی دهانه غلامان در قرن ششم قبل از میلاد (شراتو، 143:1375)، می‌توان پذیرفت که هیرمند در این دوران مسیر رامرد را رها کرده و در «­مسیر سنارود­» جریان یافته بود. در نهایت، با عنایت به ظهور شهر زرنج در اواخر حاکمیت ساسانیان و رشد آن در قرون اولیه اسلامی، می‌توان پذیرفت که هیرمند مسیر فعلی خود را در سده­های آغازین میلادی گشوده است. اگرچه تعدادی معتقدند که هیرمند در قرون میانی اسلامی در مسیر بیابانی خویش جریان داشته است (تیت، 861:1378)، شواهد متقن باستان­شناسانه در اثبات این نظریه یافت نشده است (توانا ـ بریمانی ,‌195:1379). با توجه به اینکه در نقشه­ای که اندکی بیش از یک سده پیش از سیستان برداشت شده است نیز هیرمند در بستری متفاوت از مسیر امروزی در حرکت است (مک­ماهون، 1378، 363)، می­توان تعداد تغییرات در مسیر هیرمند را به چهاربار رساند (ابراهیم­زاده، 10:1380). سایکس نیز آورده است که رودخانه در سال 1896­میلادی تغییر مسیر داشته که در نتیجة آن استقرارگاه­های خاندان کیانیان یعنی «­جهان­آباد­»، «­ابراهیم­آباد­» و «­جلال­آباد­» ویران شده­اند (سایکس، 458:1378). آنچه بیش از همه اهمیت می‌یابد، نقش استثنایی منابع آب (هیرمند) در شکل­یابی، بالندگی و افول تمدن‌های سیستان است که در بطن خود دگرگونی­های فرهنگی را به همراه دارد.

جدول 5: مراکز حکومتی سیستان در دورة اسلامی

ردیف

نام   شهر به­عنوان پایتخت

محدودة   زمانی

محل   و مکان امروزی شهر

1

زرنگ

اواخر ساسانی و قرون اولیه اسلامی

نادعلی در سیستان افغانی

2

شهر سیستان

قرن شش تا قرن نه (حمله تیمور)

زاهدان کهنه در سیستان ایرانی

3

شهر نو سیستان

اواخر قرن نه و اوایل قرن ده

پیشاوران در سیستان افغانی

4

جلال آباد

اواخر قرن ده و قرن یازده

ویرانه­های   میرجمال و حاجی سید در سیستان ایرانی

5

کندرک

اواخر صفویه

کندرک کهنه در سیستان ایرانی

6

سه کوهه

اواسط قاجار

قلعه سه کوهه در سیستان ایرانی

7

شهر ناصری

اواخر قاجار

زابل فعلی

پی نوشت

1. این محوطه­ها در بررسی­های سطحی اعضای هیئت علمی گروه باستانشناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان (آقایان دکتر موسوی حاجی و دکتر مهر آفرین) در حدفاصل سال­های 1386 و 1387 خورشیدی شناسایی شده ­است.

2. مراد از نظریه میان­مدت، منطقی است که داده­های مادی را به تفسیرهای باستان­شناختی پیوند دهد (دارک، 1379 :­50).

ابراهیم­زاده، عیسی (1380)، «سیستان و موقعیت ژئوپولتیک آن در توسعة منطقه­ای»، مجلة اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، سال شانزدهم، شمارة پیاپی 174-173، بهمن و اسفند، تهران.
ابن حوقل (1345)، صورة الارض، ترجمه جعفر شعار، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول.
ابن خردادبه (1370)، المسالک والممالک، ترجمه دکتر حسین قره چانلو، تهران، بی نا.
ابن فقیه همدانی (1349)، ترجمه مختصر البلدان (بخش مربوط به ایران)، ترجمه ح. مسعود، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول.
ابوالفدا (1349)، تقویم البلدان، ترجمه: عبدالحمید آیتی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، چاپ اول.
احمدطوسی، محمد بن محمود (1387)، عجایب المخلوقات، به اهتمام منوچهر ستوده، تهران: شرکت
تیت، جی. پی (1378)، سرحدات بلوچستان، در: جغرافیای تاریخی سیستان (­سفر با سفرنامه‌ها)، ترجمه و تدوین از حسن احمدی؛ چاپ اول؛ تهران.
جیهانی، ابوالقاسم (1368)، اشکال العالم؛ ترجمه علی بن عبدالسلام کاتب، با مقدمه و تعلیقات از فیروز منصوری، چاپ اول، تهران: انتشارات به نشر.
دارک، کن، آر (1379)، مبانی نظری باستان­شناسی، ترجمه کامیار عبدی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول.
سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح (1363)، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، تهران.
سایکس، س، پ (1336)، ده هزار مایل در ایران، ترجمه حسین سعادت نوری، جلد2.
سایکس، س، پ (1378)، خاطرات سفر چهارم به ایران، در: جغرافیای تاریخی سیستان (سفر با سفرنامه‌ها)؛ ترجمه و تدوین از حسن احمدی، چاپ اول، تهران.
سیدسجادی، سیدمنصور (1374)، باستان­شناسی و تاریخ بلوچستان، چاپ اول، تهران، سازمان­ میراث فرهتگی کشور.
سیدسجادی، سیدمنصور (پاییز و زمستان1376)، «منابع آبی و محوطه­های باستانی سیستان در متون اسلامی»، مجلة علوم انسانی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال سوم، شماره 5.
سیدسجادی، سیدمنصور (1379)، «­محیط طبیعی و آثار باستانی دشت سیستان­»­، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، سال پانزدهم، شماره 1و2، شماره پیاپی 56 و57.
سیدسجادی، سیدمنصور (1382)، راهنمای مختصر آثار باستانی سیستان، چاپ اول، زاهدان، سازمان مدیریت و برنامه­ریزی استان سیستان و بلوچستان.
شراتو، اومبرتو (1342)؛ گزارش هیئت باستان­شناسان ایتالیایی در سیستان، ترجمه هومن خواجه نوری، مجله سخن، دوره 14، شماره 6.
شراتو، اومبرتو (1375)، شواهدی از زندگی مذهبی دهانه غلامان، ترجمه عقیل عابدی، مجله اثر، شماره 27-26، سازمان میراث فرهنگی کشور.
شیرازی، روح­الله (1375)؛ «­بررسی تأثیر تمدن­های پیش ­از ­تاریخ سیستان و بلوچستان و تمدن­های همجوار­»؛ پایان­نامه کارشناسی ارشد باستان­شناسی؛ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.
شیرازی، روح­الله و توسلی، مهدی (1389)؛ گزارش حفاری و لایه­نگاری تپه صادق سیستان، سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری، زاهدان، منتشر نشده.
صبوری و دیگران (1386)، شجرة­الملوک (تاریخ منظوم سیستان)، تحقیق، تصحیح و توضیحات: منصور صفت­گل، تهران: مرکز پژوهش میراث مکتوب.
علایی مقدم، جواد (1390)؛ « بررسی شهرهای دوران تاریخی و اسلامی سیستان با استناد به منابع تاریخی و شواهد باستان شناختی»، پایان­نامه کارشناسی ارشد باستان­شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان.
کاوش، حسینعلی (1382)؛ کوه و دریاچه سیستان در آیینه ادیان، ناشر: دانشگاه زابل، چاپ اول.
کاوش، حسینعلی (1388)؛ گزارش حفاری فصل پنجم تپه طالب خان سیستان، سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری، پژوهشکده باستان­شناسی، منتشر نشده.
کاوش، حسینعلی (الف1390)؛ گزارش حفاری و لایه­نگاری تپه یلدا (طالب خان 2) سیستان، سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری، پژوهشکده باستان شناسی، منتشر نشده.
کاوش، حسینعلی (ب 1390)؛ گزارش حفاری و لایه­نگاری تپه گراتزیانی سیستان، سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری، پژوهشکده باستان­شناسی، منتشر نشده.
کرمانی، ذوالفقار (1374)؛ جغرافیای نیمروز، به کوشش عزیزالله عطاردی، تهران: انتشارات عطارد.
محمدخانی، کورش (فروردین و اردیبهشت1388)، گزارش بررسی باستان­شناسی محوطة دهانه­غلامان سیستان، سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری، پژوهشکده باستان­شناسی، منتشر نشده.