Document Type : Research Paper
Authors
Abstract
Historical sources of early Islamic centuries have been introduced “Kelaar” as an flourishing city in the mountainous area between Tabarestan and Deilam which nowadays is known as “Kelardasht” in Mazandaran. In the middle of 3rd century, this city appeared as the political center of Tabarestan uprising against Taherian dynasty under Hassan Ibn Zaid-e Alavi leadership. Despite of its importance in the early Islamic centuries, archaeologists who studied the remains of “Tappeh Kelaar” site in the Kelardasht, didn’t recognize strong evidence of continuous Islamic occupation on the upper levels of site. Although there have been some evidence of early Islamic occupations in the tappeh Kelar, but its low density layers (50 Cm) may not imply for a long term occupations to assign it as a city as written sources indicated. It is assumed that Muslim rulers selected a place with a specific defensive and subsistence capability near the sassanian Kelaar. In order to find and introduce remains of Islamic Kelaar, data gathered from studying the early and middle Islamic written sources as well as data from systematic surface survey. According to the results, it is probably obvious that “Shahr-e Dele”, a site with 25 hectares extent, in the 1.5 km north of “tappeh Kelaar” and near the northern part of “Sardabrood” river, can be regarded as the Islamic Kelaar city. So, the Kelardasht Muslim rulers have built a new city (apart from sasanian Kelaar) as their government center.
Keywords
با ملاحظة نقشههای تنظیمی توسط جغرافیدانان قرون اولیه اسلامی، توصیفاتی که از این شهر در متون تاریخی صدر اسلام آمده است و در انطباق مشخصات جغرافیای شهر کلار با محدودة سرزمینی کلاردشت امروزی، تردیدی نمیماند که این شهر در منطقة مذکور واقع بوده و نام منطقه و نیز محوطة باستانی مشهور به «تپه کلار»(2) در این دشت نیز گواه انکارناپذیر این واقعیت است.
دشت رسوبی کلار، دشتی میانکوهی است که با وسعتی حدود 1509 کیلومتر مربع و ارتفاع تقریبی1250 ـ 1350 متر از سطح دریا در موقعیت جغرافیایی ́ 29 °36 عرض شمالی و ́ 06 °51 طول شرقی (موسوی، ج 1، 1386: 8؛ فقیهنصیری، 1382:41) و منطقة کوهستانی غرب مازندران قرار گرفته است. منطقة مورد مطالعه، محدودهای محصور میان کوههای مرتفع اطراف است که همچون برج و باروهای مستحکمی دشت و مراکز سکونتی آن را دربر گرفتهاند (نقشه 1). این ارتفاعات در واقع منبع تأمین آبهای سطحی فراوانند که به شکل رودها و چشمههای دائمی متعددی در دشت جاری میباشند. مهمترین این رودها «سردابرود» است که از چشمهسارهای ارتفاعات «علمکوه» و «تختسلیمان» سرچشمه گرفته و با عبور از مرکز دشت در حوالی چالوس به دریای مازندران میریزد (محمودزاده، 1350: 245 و 246؛ ملکپور، 1378: 11). علاوه بر رودهای دائمی، جویها و نهرهای فراوانی(3) نیز درمناطق مختلف دشت جریان دارد که «ملکجوی» از مهمترین نمونههایی است که در عصر سلاجقه به طول تقریبی 15 کیلومتر بر دامنة کوههای جنوبی کلاردشت احداث شده است (کریمیان، 1379الف: 259- 254).
طبیعت حاصلخیز، ارتفاعات محصورکنندة این دشت و راههای ارتباطی با سواحل جنوبی دریای مازندران و مراکز سکونتی دشت تهران، موقعیتی برتر و استراتژیکی برای آن فراهم کرده است (کریمیان، 1383). پراکنش محوطهها و آثار باستانی متعدد در این دشت بر اهمیت زائدالوصف آن در ادوار مختلف تاریخی حکایت دارد.
در مطالعات باستانشناختی که از سال 1318 هـ.ش تاکنون در این منطقه انجام شده است، محوطهای با مشخصههای قابل انطباق با شهر اسلامی کلار گزارش نشده است. تا پیش از مطالعات تپة کلار بهعنوان شاخصترین و وسیعترین محوطة باستانی کلاردشت، در سال 1376 توسط نگارندة اول این مقاله و متعاقباً در سال 1385 توسط آقایان موسوی و عباسنژاد، انتظار میرفت «تپه کلار» همان «شهر اسلامی کلار» باشد. از آنجائیکه نگارندة اول این مقاله وجود شهر اسلامی کلار را در «تپه کلار» به دلیل قطر کم لایة اسلامی در عرصة آن منتفی میدانست، بررسی به منظور کشف شهر اسلامی کلار را آغاز نمود که در نتیجة آن محوطهای با وسعت بالغ بر 25هکتار متعلق به صدر اسلام موسوم به «شهرِ دِلِه» در فاصله 5/1 کیلومتری شمال تپه کلار شناسایی شد. بر این اساس طرح بررسی روشمند شهر اسلامی کلار در قالب رسالة دکتری نویسندة دوم مقاله حاضر، تدوین و اجرایی شد. وسعت کافی، وجود دیوارهای دفاعی و ارگ حکومتی و نیز غنای آثار قرون اولیه اسلامی در این محوطه سبب شده است تا به عنوان شهر اسلامی کلار در سدههای نخستین اسلامی مورد بررسی سیستماتیک سطحی نگارندگان قرار گیرد که نتایج مقدماتی آن در ادامه ارائه میگردد.
نقشه 1- دشت کلاردشت و موقعیت روستاها در حاشیه آن
شهر اسلامی کِلار در منابع تاریخی
اطلاعات ما از ادوار پیش از اسلام کلاردشت محدود به اشیاء ارزشمندی است که بهطور تصادفی از این منطقه کشف و در موزهها نگهداری میشود. از مهمترین این آثار، گنجینههای طلایی(4) و نقرهای کلاردشت است. گیرشمن گنجینة طلایی کلاردشت را منصوب به اقوام مادی و متعلق به سدههای هشتم و هفتم قبل از میلاد دانسته (گیرشمن، 1390الف: 97) و واندنبرگ آن را متعلق به 1000 ـ800 ق.م و منصوب به عصر آهن II دانسته است (واندنبرگ، 1379: 6). گنجینة نقرهای کلاردشت نیز شامل جام و تنگهای نقرهای با نقش شاهان و رامشگران ساسانی است (گیرشمن، 1390ب: 215؛ واندنبرگ، 1379: 6 و لوحه 5 و 6). بهعلاوه اطلاعاتی نیز از مطالعات باستانشناسانه در شاخصترین برجستگی مصنوعی این دشت، «تپه کلار»، بهدست آمده که مؤید استقرارهای متوالی از اواخر عصر مس و سنگ، عصر آهن، دوران تاریخی، و آثار بسیار ناچیزی از دوران اسلامی است (موسوی و عباسنژاد، 1385؛ کریمیان، 1376الف).
در اغلب مکتوبات جغرافیایی صدر اسلام ضمن معرفی شهرهای جنوب دریای خزر از شهر «کِلار» نیز نام برده شده است. در کتاب مسالک و الممالک ابنخردادبه (250 هـ.ق) نام این شهر در کنار طبرستان، رویان، آمل، ساریه، شالوس، لارز، شرز، طمیس، دهستان، جیلان و بدشوارجر، جزئی از قلمرو شمالی امپراتوری ساسانی تحت عنوان «جربی» درج گردیده است (ابنخردادبه، 1371: 118). بهعلاوه، «کلار» یکی از چهارده شهر شمال رشتهکوههای البرز بوده است که ابنرُسته در اواخر سدة سوم هجری از آن بهعنوان شهری دارای «مسجد جامع» یاد میکند (ابنرسته، 1365: 176).
سایر منابع تاریخی سدههای اولیة اسلامی، نظیر «البلدان» ابنفقیه، «المسالک و الممالک» اصطخری، «صورةالارض» ابنحوقل و کتاب «حدودالعالم»، نیز از کِلار به عنوان شهری آباد یاد کردهاند. ابنفقیه همدانی در ذکر شهرهای طبرستان آورده است: «... میان آبادیهای کوهستانی، شهری است که آن را کلار میخوانند، که خود نیز حد و سامان دیلمان است» (ابنفقیه، 1349: 209). تأکید ابنفقیه به شهر بودن کلار در میان آبادیهای کوهستانی متعدد طبرستان دلیلی بر اهمیت شهری کلار در آن زمان و داشتن شاخصهای برتری نسبت به آبادیهای اطراف بوده که به عنوان شهر از آن یاد میشود.
اصطخری نیز (340 هـ.ق) کلار را شهر طبرستان در سرحدّ دیلم معرفی کرده و در ذکر مسافات آمل تا دیلم فاصلة این شهر را تا سالوس (چالوس) یک منزل و ازسویدیگر تا دیلم نیز یک منزل مینویسد (اصطخری،1373: 216 و 223). ابنحوقل (367 هـ.ق) از کلار در میان شهرهای دهگانه طبرستان نام برده است (ابنحوقل، 1345: 120). اصطخری و ابنحوقل در نقشههایی که از طبرستان و دیلم ارائه کردهاند (تصویر 1)، کلار را در بخش کوهستانی طبرستان و مقابل ری در آن سوی کوههای البرز نشان دادهاند. آنگونه که در نقشه این دو جغرافینویس ملاحظه میشود، کلار آخرین شهر غربی طبرستان است که همانند آمل به سهولت میتوانست با شهر ری (پایتخت آلبویه) در تعامل باشد.
در حدودالعالم (372 هـ.ق) آمده است: «... ناتل، چالوس، روذان و کلار، شهرکهاییاند اندر کوهها و شکستگیها. و این ناحیتی است هم از طبرستان ... و کلار و چالوس بر حدی است، میان دیلمان خاصه و طبرستان ... و کلار اندر کوه است ... و ایشان را [در ناحیت دیلمان] هیچ شهری منبر نیست، و شهرشان کلار است و چالوس» (حدودالعالم، 1372: 398 و 401).
مورخانی چون ابناسفندیار، اولیاءالله آملی و طبری نیز در شرح وقایع طبرستان در دوران اسلامی، بارها از شهر کلار و اسپهبدان، مرزبانان و یا بزرگانی که از این منطقه و شهر برخاستند یاد کردهاند (ابناسفندیار، 1320؛ آملی، 1348؛ طبری، 1372).
تقریباً تمامی منابع بازمانده از سدههای نخست اسلامی (ابنرسته، ابنفقیه، ابنحوقل، دمشقی، حدودالعالم و ...) این شهر را از شهرهای طبرستان و تنها بعضی از نویسندگان متأخرتر (نظیر ابوالفداء و آملی) آن را از شهرهای دیلم دانستهاند. این بدان سبب است که شهر مرزی کلار به دلیل موقعیت استراتژیکش در جریان رویدادهایی متناوباً تحت سلطة حکامی از دو ایالت طبرستان و دیلمان قرار میگرفت. در تواریخ، از سدة هشتم و نهم هجری نام کلارستاق، کلارهدشت و کلاردشت برای منطقة کلار آورده شده است (آملی، 1348: 68؛ مرعشی، 1363: 37 و 196-298؛ 1347: 147، 321 و 360؛ لاهجی، 1352: 74- 77، 285 و 310). تغییر نام کلار به عنوان یک شهر به کلارستاق و کلاردشت به عنوان یک منطقه را میتوان مبنی بر کاهش اهمیت شهری کلار و جایگزینی اهمیت منطقهای آن در طبرستان دانست. چنان که کاهش تداوم، تنوع و پراکنش سفال نیز مؤید این امر است.
موقعیت این شهر در سرحدّ دیلم و نیز وجود راه ارتباطی درة رود چالوس با نواحی آن سوی رشته کوه البرز به ویژه ابرشهر «ری» در صدر اسلام، بر نقش چشمگیر آن در ایجاد ارتباط میان شمال البرز و شهرهای آباد فلات مرکزی میافزود. بدون تردید به همین سبب است که شاهزادگان پادوسبان(5) در سدة دوم هجری از آن به عنوان مقرّ فرمانروایی خود بهره بردهاند (کریمیان، 1376ب: 2). همچنین استفاده از این شهر به عنوان مقرّ حکومتی نه تنها مؤید اهمیت ویژة آن در سدههای نخستین اسلامی است، بلکه دلیلی است بر اینکه شهر دارای ارگ حکومتی و تأسیسات دفاعی مستحکمی نیز بوده است. در جدول شماره 1 تعدادی از رویدادهای پنج سده نخست اسلامی طبرستان که شهر و قلعه کلار در آنها نقشآفرین بودهاند، درج شده است.
تصویر 1- راست: شهرهای کلار و ری در نقشة ناحیه طبرستان و دیلم در340 هـق (اصطخری، 1347: 168)
چپ: شهرهای کلار و ری در نقشه صورت گیلان و طبرستان به سال 367 هـ.ق (ابنحوقل، 1345: 118)
جدول 1ـ حوادث تاریخی طبرستان که نام شهر و قلعة کلار در آنها آورده شده است.
تاریخ |
فرمانروای کلار |
نوع رویداد |
تاثیر آن بر کلار |
150هـ.ق |
اسپهبد شهریار پادوسبان |
ایجاد پادگانهای 50 گانه اعراب در طبرستان به دست ابوالعباس طوسی |
ساخت مسلحه کلار با 500 سرباز |
169 هـ.ق |
اسپهبد شهریار پادوسبان |
شورش همگانی اسپهبدان و مردم طبرستان علیه عمال خلیفه |
مردم و بزرگانی از کلاردر این قیام همپیمان اسپهبد بودند. |
181 هـ.ق |
|
شورش مردم چالوس و کلارستاق علیه کشتار والی اعراب در منطقه |
|
224 هـ.ق |
|
شورش مازیار بن قارن علیه خلیفه بغداد |
کلار همپیمان مازیار بود |
250 هـ.ق |
جعفر بن رستم |
تشکیل دولت شیعی توسط حسن بن زید |
کلار نخستین محل ورود و کسب بیعت حسن بن زید به طبرستان بود |
260 هـ.ق |
|
حمله یعقوب لیث صفاری |
کشتار و ویرانی گسترده |
380- 90هـ.ق |
سلطان رستمدار کجوری |
جنگ زیاریان و علویان کیایی در کلار |
|
560 هـ.ق |
|
گسترش قدرت اسپهبد شاه غازی رستم در تمام طبرستان |
حمله اسپهبد به شهر و قلعه کلار و بروز ویرانی در این شهر |
782 هـ.ق |
|
ورود لشکر سیدفخرالدین به کلار |
قلعه (شهر) کلار مخروبه بود |
سده 9هـ.ق |
|
در کتاب سیدظهیرالدین مرعشی |
قلعه کلار خراب بود |
مطالعات باستانشناختی دشت کلار (کلاردشت)
اگرچه منطقة کلاردشت به دلیل کشف گنجینهای (در سال 1318 هـ.ش) در محل احداث استخر کاخ پهلوی اول از نظر باستانشناسی شهرت بسیار کسب نمود، مطالعات علمی باستانشناسان در آنجا محدود به فعالیتهای اندکی است که در جدول شماره 2 آورده شده است:
جدول 2ـ پیشینة مطالعات باستانشناسی در کلاردشت ـ مازندران
تاریخبه هـ.ش |
باستانشناس |
نوع فعالیت |
منبع قابل ارجاع |
1318 |
حبیباله صمدی |
حفاری در محل استخر قصر ییلاقی رضاخان پهلوی در تپه اوجابیت واقع در دو کیلومتری جنوب حسنکیف |
معصومی، 1355: 60 |
55- 1354 |
دکتر عزتالله نگهبان |
بررسی پیمایشی منطقة مرزنآباد تا علمکوه |
مؤسسه باستانشناسی دانشگاه تهران |
1376 |
دکتر حسن کریمیان |
بررسی، گمانهزنی و تعیین حریم در تپه کلار |
کریمیان، 1376الف |
1383 |
آقای شریفی |
نقشهبرداری از تپه کلار توسط |
میراث فرهنگی استان مازندران |
1385 |
دکتر سیدمهدی موسویکوهپر و رحمت عباسنژاد |
یک فصل کاوش در محوطه تپه کلار |
موسوی و عباسنژاد، 1385؛ موسوی و دیگران، 1386 |
1386 |
دکتر سیدمهدی موسویکوهپر |
بررسی باستانشناختی منطقة کلاردشت |
موسوی، 1386 |
1391 |
دکتر حسن کریمیان و سارا سقایی |
بررسی سیستماتیک محوطه فرهنگی «شهرِ دِلِه» |
کریمیان و سقایی، 1391 |
مکانیابی شهر اسلامی کلار
مطالعات تپة باستانی کلار روشن ساخت که شهر عظیم اسلامی کلار هرگز نمیتوانسته در عرصة این محوطه باستانی (کلار عهد ساسانی) شکل یافته باشد. بنابراین، نگارنده اول این مقاله در بررسیهای شخصی خود، بقایای شهر اسلامی کلار را در موقعیتی دیگر با نام محلی «شهرِ دِلِه» (Shar-e Deleh) شناسایی نمود. متعاقباً، این محوطه در تابستان 1391 با مجوز پژوهشکدة باستانشناسی(6) توسط هیاتی(7) به سرپرستی نگارندگان مورد بررسی سیستماتیک قرار گرفت(8) که در ادامه به معرفی ویژگیهای جغرافیایی و فضاهای این شهر اسلامی خواهیم پرداخت:
محوطة «شهردله» تقریباً در شمال شرق کلاردشت و در اراضی آیش روستای پیشنبورتپه و در موقعیت "25 '32 °36 عرض شمالی و "10 '12 °51 طول شرقی و ارتفاع 1048 متری از سطح آبهای آزاد واقع شده است. این محوطه در فاصلة تقریبی 5/1 کیلومتری شمال تپة کلار قرار دارد (نقشه 1 و تصویر 2).
تصویر 2ـ موقعیت محوطههای «شهردله» (شهر اسلامی کلار) و «تپه کلار» (شهر تاریخی کلار) در دشت کلاردشت؛ دید از ارتفاعات شمالی دشت
بخش مرتفع و اصلی محوطة شهردله در میان اهالی به نام «قلا تپه» به معنای «تپه قلعه» معروف است که در نوشتار حاضر نیز با همین نام خوانده میشود و از ارتفاعی بین 7 تا 13 متر برخوردار است.
غیر از قلعه مذکور، بر پیرامون محوطة باستانی شهردله بقایای دیوارهایی دیده میشود که سیستم حفاظتی آن را تکمیل و محلههای شهر را از هم تفکیک مینمود. دیوارة شمالی و شمال غربی تپه دارای شیب بسیار زیاد و مشرف به درهای است که بهوسیله نهر «مَکاکیله(9)» ایجاد شده است. در بخش جنوب و جنوب شرق شهردله رودخانة «گرمابرود» جریان دارد که سیستم دفاعی شهر را تکمیل میکرده است و به رودخانة «سردابرود» میریزد (تصویر 3). به عبارت دیگر، نخستین فرمانروایان اسلامی کلار مرکز فرمانروایی خود را در مکانی پینهاده بودند که تأسیسات دفاعی آن بهوسیلة رودهایی تکمیل شود. زیرا هر یک از این رودها همانند خندقهایی طبیعی ضلعی از شهر را محصور مینمود. در رأس تپه و نیز در دامنة غربی آن که از جادة واقع در شمال تپه دید کمتری دارد، چندین حفرة حفاری غیرمجاز عمیق ایجاد شده است که بخشی از ساختار معماری آجری و نیز آثار سفالین متعددی را آشکار کرده است.
تصویر 3ـ موقعیت محوطه «شهردله» در میان رودهای اطراف. در این تصویر قلعه شهر (تپهقلعه) و دیوارهای آن مشخص است.
تصویر 4ـ جانمایی بخشهای مورد بررسی در محوطة شهر اسلامی کلار (شهردله)
یافتههای باستانشناختی
در بررسی سطحی، عرصه و حریم شهر مکشوفه در محدودهای مربع شکل، به مساحت تقریبی 35 هکتار مورد پیمایش قرار گرفت. بهمنظور شناخت ویژگی محلههای مختلف شهر، عرصه آن ـ که به دلیل وجود عوارض مصنوعی (قلعه و دیوارهای شهر) و عارضههای طبیعی (رودها و نهرها) به سهولت قابلتشخیص بودند (تصویر 3) ـ به پنج منطقه تقسیم شد که در تصویر شماره 4 با حروف انگلیسی A تا E مشخص شدهاند. در ادامه به معرفی ویژگیهای فضایی هریک از این بخشهای پنجگانه خواهیم پرداخت.
منطقه A: ارگ یا قلعه شهر (تپه قلعه)
برجستگی بیضیشکلی است واقع در شمال محوطة شهردله که به دلیل ارتفاعش (بین 7 تا 13 متر) از زمینهای اطراف کاملاً متمایز است (منطقه A). این تپه با وسعتی معادل نیمهکتار، در محور شرقی ـ غربی فرم گرفته است و از جانب شمالی و شمال شرقی با شیب بسیار زیادی به درة نهر مکاکیله محدود میشود. بر عرصه آن حفرههای متعددی از حفاری غیرمجاز وجود دارد که به همراه شیب موجود موجبات فرسایش و تغیـیر شکل سطح تپه را فراهم ساخته است (تصویر 5).
تصویر 5ـ نمای شرقی تپه قلعه در محوطة شهردله
تصویر 6 ـ ساختار آجری دارای طاق کوچک؛ درون یکی از حفرههای حفاری غیرمجاز سطح «تپه قلعه»
پراکندگی فراوان قطعات آجر و تنبوشههای سفالی در سطح تپه، به ویژه بخش شمالی آن چشمگیر است. آجرهای موجود مربعشکل و در ابعاد 20 × 20 × 5 سانتیمتر هستند. از یافتههای معماری در این بخش ساختار آجری و دارای طاق بیضی کوچک، همانند گربهرو در معماری گرمابهها است که در محل یکی از حفاریهای غیرمجاز آشکار شده است (تصویر 6). ملات سازه ساروج است و اندود روی آن سفید و آهکی است. حفاریهای غیرمجاز متعددی در سطح قلعه انجام شده است که در اطراف دهانة حفرههای عمیق قاچاق قطعات متعدد سفال، به ویژه سفال لعابدار بهدست آمد که از نظر مطالعاتی ارزشمند هستند. با توجه به انبوهی پراکنش سفال در عرصه قلعه شهر، 180 نمونة شاخص انتخاب شد که طرح نمونههایی از آنها در طرحهای 1تا 4 آورده شده است.
منطقه B: منطقه مسکونی 1 (محدودة اصلی داخلی دیوار شهرـ شارستان)
محدودة مستطیل شکل محصور در برجستگی دیوارمانندی که در بخش جنوبی «تپه قلعه» گسترده شده بود، به عنوان اصلیترین منطقة مسکونی شهر (منطقه B) در نظر گرفته شد. ارتفاع باقیمانده، قطر و طول دیوار محصورکنندة عرصه مسکونی شهر در قسمتهای مختلف متفاوت است(10) لیکن تردیدی نیست که بهوسیلة قلوهسنگ و ملات گل ساخته شده است. به گفتة اهالی منطقه، در گذشته بر سطح این منطقه از شهردله قلوهسنگهای بسیاری پراکنده بود که با رونق ساختوساز در منطقة کلاردشت، جمعآوری و در ساختمانهای جدید استفاده شد. فراوانی پراکنش انواع قطعات سفالی لعابدار و بدون لعاب در این بخش مؤید وجود آثار در خور توجه زیر سطح محوطه است. در بررسیهای سطحی این منطقه 264 قطعه سفال شاخص جمعآوری شد. از آنجایی که دیوار شرقی منطقه مسکونی (W1= 150 متر) بر میانه ضلع جنوبی قلعه شهر عمود میگردد، محلهای دیگر در جنوب شرقی قلعه فرم گرفته که به نام منطقه (C) نامگذاری شده است.
منطقه C: منطقه مسکونی 2 (محدودة داخلی دیوار دوم شهر)
با ملاحظه بقایای دیوار دیگری در جنوب شرق ارگ شهر (تپه قلعه)، به نظر میرسد که محله مسکونی دیگری در شرق منطقه مسکونی اصلی شهر (منطقه B) وجود داشته است. اگرچه وسعت این منطقه تقریباً یکچهارم منطقة مسکونی اصلی شهر است، بهواسطة ارتباطی که با قلعهشهر دارد، میتواند به عنوان محله سکونت اشخاصی تلقی شود که به نحوی از سایر سکنه شهر متمایز بودهاند. به هرروی، دادههای سطحی تفاوت قابلملاحظهای را عرضه نمیدارد و اثبات این نظریه جز با انجام حفاری باستانشناسانه امکانپذیر نیست.
منطقه D: منطقة حومهای
منطقهای از شهر است که در حدفاصل دیوارهای دفاعی و رودهای تکمیلکنندة امنیت شهر جای میگیرد. این منطقه از شمال شرق محدود به درة عمیق مکاکیله و از شرق و جنوب شرق محدود به درة رودخانة سردابرود است. شاخصترین اثری که در این بخش یافت شده است برجستگی دیوارمانندی تقریباً موازی با دیوار W1 است که با نام W4 مشخص شد. بهعلاوه بقایایی از سازههایآبی و گورستان شهر در این منطقه شناسایی شد که در تصویر شماره 7 جایابی شده است.
- · گورستان شهر - E
این بخش از شهر که در شمال تپهقلعه قرار دارد، به گفتة اهالی منطقه گورستانی بسیار کهن بوده که از سالها پیش مورد هجوم حفاران غیرمجاز قرار گرفته و تمام آثار آن به غارت رفته است. چنانچه حفاران از این گورستان اشیایی کشف نموده باشند بایستی آن را به دوران پیش از اسلام مرتبط دانست که محتملاً در قرون اولیه اسلامی نیز مورد استفاده قرار گرفته است. در بررسی سطحی این بخش اغلب سفال بدون لعاب بهدست آمد و پراکندگی آثار سفالی نسبت به بخشهای پیشین بسیار ناچیز بود.
- سازههای آبی
در بررسیهای سطحی از بخش جنوبی منطقة حومهای شهر اسلامی کلار بقایای تعدادی آسیاب شناسایی شد که بیتردید از آب رود «گرمابرود» به چرخش درمیآمدند (تصویر 7). تعدادی از این آسیابها داخل زمینهای محصور اهالی وجود داشت و محل سه آسیاب دیگر نیز در حومه جنوبی محوطه شهردله ثبت شد. در شرق این شهر نیز (در منطقهای به نام «شال کولی») دو آسیاب و یک آبدنگ(11) به ثبت رسید(12). وجود تعداد قابلملاحظهای آسیاب و آبدنگ در حومه محوطة مورد مطالعه مؤید اهمیت کشاورزی در معیشت ساکنان این شهر اسلامی است.
تصویر 7ـ مناطق چهارگانه در محوطة اسلامی شهردله و جانمایی یافتههای بررسی
یافتههای فرهنگی
مهمترین یافتههای این بررسی قطعات سفال بود. مجموعاً 683 قطعه شاخص سفال جمعآوری شد که از این تعداد 233 عدد (حدود 35%) لعابدار و 450 عدد (حدود 65%) بدون لعاب است. سفالهای بدون لعاب شامل سفالینههای ساده، دارای تزیینات کنده، افزوده، داغدار و نیز قطعاتی از تنبوشه یا بامپوش سفالی میشود (طرح 1 و 2). اغلب سفالهای بدون لعاب دارای خمیرة قرمز هستند و علاوه بر خمیرههای ساده، خمیرة خاکستریرنگ با روکش نارنجی و قرمز نیز وجود دارد. تمامی سفالهای لعابدار دارای خمیره نخودی ـ قرمز و پخت کافی هستند. رنگهای کرم، قهوهای و سبز سه رنگ اصلی در نمونههای دارای لعاب است و تزیینات آنها را میتوان به سه دسته نقاشی زیرلعاب، نقوش کنده زیرلعاب (اسگرافیاتو) و لعاب پاشیده تقسیم کرد (طرح 3 و 4). سفالهای لعابدار محوطة «شهردله» با نمونههای بهدست آمده از سایر محوطههای صدر اسلام شمال ایران مانند شهر ناتل نور (مهاجرینژاد، 1387؛ 1390)، کجور (لزردوستی، 1379؛ هاشمی، 1381؛ هاشمی و دیگران، 1389)، آمل (وفایی، 1377)، رامسر (قمری و دیگران، 1389)، منطقة خوریسو هفتدغنان گیلان (جهانی، 1382)، کرانه غربی سفیدرود (Tomohoko 2004؛ Kazuya et al. 2004؛ نوکنده و فهیمی، 1382)، شهر و دیوار تمیشه (Bivar & Fehervari 1966) شباهت بسیار دارند. بنابر وجود تکنیکهای تزیینی لعاب پاشیده، خطوط کنده زیر لعاب (اسگرافیاتو) و نیز نقاشی زیر لعاب بر روی زمینة کرمرنگ و نیز مقایسه (جدول 3) نمونههای شاخص با سفالهای مطالعاتی دورة اسلامی موزة ملی ایران و محوطههای صدر اسلام شمال ایران، سفالهای این محوطه را میتوان به سدههای سوم تا ششم هجری قمری منسوب دانست.
نتیجه
شواهد باستانشناختی در محوطة«شهردله»، از جمله قلعه (منطقه A)، بقایای دیوارهای دفاعی و منطقههای مسکونی (مناطق B و C) و نیز آثاری از فعالیتهای معیشتی ساکنان این محوطه استقراری در حومة آن (منطقه D) بیهیچ تردید وجود یک شهر باستانی را به اثبات میرساند. جهت اصلی این شهر مستطیلیشکل شمالی ـ جنوبی است و مساحت آن با احتساب گورستان و تأسیسات آبی حومه آن حدود 20هکتار برآورد گردید. وجود مناطق سهگانه «حاکمنشین» (ارگ)، «مناطق مسکونی» (شارستان) و «منطقة حومهای» (ربض)، الگوی شهر ایرانی را به نمایش میگذارد.
فقدان دادة فرهنگی قبل از اسلام در عرصه شهر مؤید آن است که این شهر متعاقب استیلای حاکمان اسلامی بر شمال ایران در یکونیم کیلومتری شمال محوطة باستانی تپه کلار احداث شده است. بهعلاوه با گاهنگاری نسبی دادههای سطحی روشن شد که این شهر در سدههای نخستین اسلامی (بهویژه سدههای دوم تا ششم هجری) روزگار رونق خود را طی نموده و آنگاه به دلیل نامعلومی متروک و تخریب شده است. این دقیقاً همان زمانی است که جغرافینویسان قرون اولیه اسلامی از رونق شهر اسلامی کلار نام برده و نقش آن را در تحولات تاریخی شمال ایران مورد تأکید قرار دادهاند. بدینترتیب، با احتمال بسیار زیاد میتوان پذیرفت که این محوطه همان شهر کلار مذکور در منابع قرون اولیه هجری است.
جدول 3ـ مقایسه نمونههای شاخص سفالهای لعابدار تپه شهردله با سفالهای مطالعاتی دورة اسلامی موزة ملی ایران و محوطههای مشابه
ردیف |
کد سفال |
قطعه |
رنگ خمیره |
آمیزه |
پوشش |
تزیین |
نمونه قابل مقایسه |
|
درون |
بیرون |
|||||||
1 |
AS/078 |
لبه |
قرمز |
کانی |
لعاب |
لعاب |
نقاشی زیر لعاب به رنگ قهوهای و سبز |
مهاجرینژاد، 1390: لوح 2 (4). |
2 |
AS/080 |
بدنه |
نخودی |
کانی |
لعاب |
لعاب |
نقش کنده زیر لعاب و نقوشی با لعاب قهوهای و سبز |
جهانی، 1382: طرح 5(8)؛ لزردوستی، 1379: طرح76 و 74؛ Tomohoko, 2004: fig 105. |
3 |
AN/065 |
بدنه |
قرمز |
کانی |
لعاب |
لعاب |
خطوط کنده و نقاشی زیر لعاب به رنگ سبز و قهوهای |
Bivar & Fehervari, 1966: pl. v/c. |
4 |
AN/067 |
بدنه |
نخودی |
کانی |
لعاب |
لعاب گلی سفید |
خطوط کنده و نقاشی زیر لعاب به رنگ سبز و قهوهای |
Bivar & Fehervari, 1966: pl. v/c; مهاجرینژاد، 1387: لوح 9 (80)؛ 1390: لوح 2 (4)؛ وفایی، 1377: طرح 1؛ لزردوستی، 1379: طرح 35. |
5 |
B1/170 |
بدنه |
قرمز |
کانی |
لعاب |
- |
نقش کنده زیر لعاب و نقوش با لعاب قهوهای و سبز |
جهانی، 1382: طرح 5(8).
|
6 |
B1/144 |
لبه |
قرمز |
آلی و کانی |
لعاب |
لعاب |
نقش کنده زیر لعاب و نقوشی با لعاب سبز و قهوهای |
Tomohoko, 2004: fig 106; لزردوستی، 1379: طرح 46 و50. |
7 |
B1/177 |
بدنه |
قرمز |
آلی و کانی |
لعاب |
- |
نقاشی زیر لعاب خطوط هاشوری سبز و قهوهای |
مهاجرینژاد، 1387: 240؛ لزردوستی، 1379: طرح 74. |
8 |
B2/061 |
پایه و کف |
قرمز |
کانی |
لعاب |
لعاب گلی سفید |
خطوط کنده زیر لعاب و نقوش سبز زیر لعاب |
مهاجرینژاد، 1390: لوح 8 (1). |
9 |
C/059 |
لبه |
قرمز دودزده |
کانی |
لعاب سبز |
لعاب سبز |
خط قهوهای روی لبه |
مهاجرینژاد، 1390: لوح 11 (3). |
10 |
D1/002 |
کف |
قرمز |
آلی و کانی |
لعاب |
- |
نقوشی به رنگ سبز و قهوهای زیرلعاب |
جهانی، 1382: طرح 2 (3)؛ مهاجرینژاد، 1387: لوح 10 (94). |
11 |
D2/032 |
لبه |
قرمز |
آلی و کانی |
لعاب |
لعاب گلی سفید |
لبه دالبر، نقوش سبز و قهوهای زیر لعاب |
هاشمی و دیگران، 1389: شکل6 (5)؛ Kazuya et al., 2004: fig 47 (20) |
12 |
D2/035 |
لبه |
قرمز |
آلی و کانی |
لعاب سبز |
لعاب گلی سفید |
خطوط و لکههای قهوهای روی لبه |
مهاجرینژاد، 1390: لوح 7 (2)؛ لوح 11 (3). |
13 |
D2/040 |
بدنه |
قرمز |
کانی |
لعاب آبی |
لعاب |
نقاشی زیر لعاب |
مهاجرینژاد، 1390: لوح 6 (1)؛ لوح 12 (1). |
14 |
D2/048 |
بدنه |
قرمز |
کانی |
لعاب |
لعاب |
لعاب پاشیده سبز و خطوط کنده زیر لعاب |
Tomohoko, 2004: fig 104; فلاح، 1390: 276 (5-31). |
15 |
E/042 |
بدنه |
قرمز |
کانی |
لعاب |
لعاب گلی غلیظ قرمز |
لعاب دورنگ قهوهای و نارنجی |
فلاح، 1388: 105 (3)؛ 275 (5-25)؛ 276 (5-33). |
16 |
E/045 |
کف |
قرمز |
کانی |
لعاب |
- |
خطوط کنده زیر لعاب پاشیده سبز |
Tomohoko, 2004: fig 104; فلاح، 1388: 238 (93)؛ 1390: 276 (5-31). |
پینوشت
1- این واژه در گویش بومیان به معنای «محوطه واقع شده در درون شهر» است.
2- این محوطه باستانی به شماره 489 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
3- رودهای کوچکی مانند: «گرمرود»، «مَکارودکیله»، «والد کیله» و ... از این نمونهاند.
4- گنجینة طلایی شامل ظروف و خنجر طلایی و تعدادی اشیاء سفالی و مفرغی است که در سال 1318 هـ.ش در مجاورت روستای اوجابیت یافت شد و در اختیار موزة ایران باستان قرار دارد.
5- این سلسله از سال 45 تا 1006 هـ.ق بر رستمدار، رویان، نور و کجور حکمرانی نمودهاند تا آنکه شاه عباس اول صفوی آنها را از میان برد.
6- بررسی محوطه شهر اسلامی کلار پیرو مجوز شماره 309/208/912، مورخ 07/04/1391 از پژوهشکده باستانشناسی و در بازه زمانی یک ماهه 20/ 04/ 1391 تا 20/ 05/ 1391 انجام شد.
7- جای آن است که از همکاری صمیمانه خانمها زهرا علینژاد اسبویی و بصیرا سقایی و آقایان میثم فلاح و سعید امیرحاجلو در فعالیت میدانی بررسی حاضر کمال سپاس و قدردانی را نمائیم.
8- این بررسیها در واقع بخشی از پروژه تحقیقاتی دکتری نگارنده دوم است که با عنوان «شهرهای مازندران در گذار از ساسانی به اسلامی با اتکاء به یافتههای باستانشناسانه: مطالعه موردی دو شهر کلار و ناتل» در گروه باستان شناسی دانشگاه تهران در حال اجرا میباشد.
9- این نهر که از جانب غرب به شرق در شمال و شرق قلعه شهر جاری است، از روستای مکارود عبور کرده و به رودخانة سردابرود میپیوندد.
10- طول حصار شرقی 150 متر ، حصار جنوبی (W2) 200 متر و دیوار غربی (W3) 250 متر است.
11- آبدنگ نوعی از تأسیسات آبی است که همانند آسیاب با کمک نیروی آب غلات را کوبیده و آرد میکردند. تفاوت آن با آسیاب در روش آرد کردن بوده است. به این معنا که به جای عمل سایش، از ضربه زدن و کوبیدن برای خرد و آرد کردن استفاده میشد.
12- هماکنون در محل یکی از آسیابها و آبدنگ، کارخانة آب معدنی دایر شده است.