Document Type : Research Paper
Author
Abstract
Kurdistan Province is located in western Iran and its geographical position as a corridor has always been routs of attacks by western invaders from the most ancient times including Assyrians. So, Inhabitants of this region to protection against enemies have created defensive fortification structure by which they could protect themselves. Studying and evaluating these habitats can help us to achieve their spatial-physical and social organization features. One of these example is Hasan Abad Dej-Shahr that is located 5 Km from west of Sanandaj city. Use of this complex after Il-khanid (Mongol) assaulting by Ardalan local governors is an important point that should be considered. This paper has been trying to dealing with its geographical situation, locational characteristics, forming, its architectural and urbanism structure, function and its importance in region. By the way, the research question raised by this study include; how the relationship between the fortress and their functions? Is its structure comparable with spatial–physical urban configuration? Filed studies of this complex demonstrated that the fortress functioned not as a defensive structure but indeed because of its most social buildings such as the large halls, mosque and school spaces as well as the residential areas for its inhabitants it seems that it has acted as a Kohandejh during the peace periods. It was center of Kurdistan for a while. According to Soleiman Khan and Shah-Safi, in 1046 AH, this castle with 3 others (Zalm, Marivan and Palangan) were destroyed and was located by the new city of Sanandaj as a center of Kurdistan province.
Keywords
استان کردستان در دورههای مختلف تاریخ نامهایی همچون سیسر، اردلان و کردستان داشته و بخشی از ایالت جبال بوده است. شرایط جغرافیایی منطقه و بهویژه کوهستانیبودن بخش عمدة آن موجب شده تا زیستگاههایی در آن ایجاد گردد که جنبة دفاعی آنها برای مواجهه با دشمنان مرزهای غربی ایران اهمیت داشته باشد. بنابراین، شرایط زندگی هم متفاوت بوده است. موقعیت این نوع زیستگاهها موجب شده که جمعیتی به مراتب فراتر از یک قلعه نظامی و دفاعی داشته باشند. قلعههای کوهستانی را میتوان به دو گروه تقسیم نمود. گروه نخست زیستگاههایی که صرفاً گروهی از قلعهنشینان که عمدتاً مخالفان حکومتی محسوب میشدند در آن سکونت داشتند و یا کارکرد نظامی داشتهاند و میتوان آنها را یک قلعه نظامی قلمداد کرد؛ فضاهای آن هم شامل مرکز فرماندهی و سربازخانه، انبارها و برج و باروی پیرامونی است. گروه دوم از این زیستگاهها ساختاری متفاوت دارد و علاوه بر فضاهای فوق شامل فضاهای کهندژ، بازار، مسجد و مدرسه و از همه مهمتر خانههای مردم در سطحی گسترده است. همین مسئله موجب شده تا وسعت بیشتری نسبت به گروه نخست داشته باشند. با توجه به این تقسیمبندی قلعة حسنآباد در زمرة دسته دوم قرار میگیرد. چون فضاهای آن در حد فضاهای شهری است و به همین دلیل در این نوشته دژشهر قلمداد میشود.
دلیل اطلاق این عنوان برای این زیستگاه این است که علاوه بر اینکه به عنوان یک مرکز نظامی و دفاعی در ارتفاعات محسوب میشد، مرکزی خاص برای حضور جمعیتی قابلتوجه در حد جمعیت یک شهر کوچک بوده است. لزوماً همه شهرها هم دارای ساختار واحدی نبودهاند. گرچه، شکل فضایی ـ کالبدی این زیستگاهها دقیقاً مطابق با فضاهای شهری در نقاط دیگر نیست، ولی با نمونههایی در شرایط جغرافیایی مشابه قابل مقایسهاند.
پرسشها و فرضیههای اصلی این پژوهش عبارتند از: 1) آیا قلعه حسنآباد یک قلعه نظامی و مرکز مخالفین حکومتی بوده؟ 2) آیا ساختار آن با توجه به شرایط جغرافیایی قابل مقایسه با ساختار فضایی ـ کالبدی شهری است؟ براساس پرسشهای مطرح شده میتوان این فرضیهها را بدینگونه بیان نمود: 1) این دژشهر یک قلعه صرفاً نظامی و مرکز مخالفین نبوده و به مراتب وسیعتر از یک قلعه نظامی عملکرد داشته است. 2) این محوطه در زمان آبادی دارای کهندژ با تالارهای بزرگ، فضاهای مسجد و مدرسه و بافتی از خانههای مردم بوده و قابل مقایسه با ساختارهای شهری است.
هدف این نوشته علاوه بر بررسی، مطالعه کامل و تحلیل دادههای مربوط به دژشهر حسنآباد، مشخص نمودن یک ساختار شهری است که در یک زیستبوم کوهستانی با توجه به شرایط زمانی و مکانی ایجاد شده است. این پژوهش در پی آن است که اثبات نماید برخی از ساختارهایی که تحت نام قلعه از آنها یاد میشود، صرفاً یک قلعه نیستند، بلکه برخی از این قلعهها و بهویژه قلعه حسنآباد دژشهر بوده و فراتر از یک قلعه کارکرد داشته است.
روش تحقیق در این پژوهش توصیفی ـ تاریخی تحلیلی است که بر بنیاد بازدید و بررسیهای میدانی و بررسی متون تاریخ محلی و مطالعات کتابخانهای است. مطالعات میدانی نگارنده بررسی آثار سطحالارضی شامل جمعآوری نمونههای سفالی و پیمایش دقیق فضاهای تخریب شده معماری برای تشخیص دقیق فضاها صورت گرفت و همین موجب شد تا آثار معماری همچون کهندژ و خانههای مردم و پایگان آب مشخص گردد. بنابراین، نتایج بازدید و بررسیهای میدانی و مطالعات کتابخانهای نوشته پیشرو است.
پیشینة پژوهش این محوطه نشان میدهد که این زیستگاه وسیع مورد بررسی و مطالعة جامع و کامل قرار نگرفته است. هرچند که در برخی سایتهای اینترنتی از جمله ویکیپیدیا و سایتهای محلی همچون سایت استانداری کردستان و ... مطالب جزئی و پراکندهای ارائه شده، ولی آن نوشتهها عموماً بیان مطالب کلی است. درنتیجة بررسیهای میدانی نگارنده در سال1384 پرونده ثبتی اثر مهیا و به شمارة 11758 در فهرست آثار ملی ثبت شده است (پازوکی و شادمهر، 1384: 326). اگرچه این محوطه از نظر مطالعات باستانشناسی، تاریخ و شهرسازی اهمیت دارد، ولی متأسفانه تاکنون مطالعات درخور توجهی دربارة آن انجام نشده است. دربارة این محوطه در متون تاریخ محلی کردستان اشارات مختصر ولی قابلتوجهی تحت عنوان قلعه حسنآباد به همراه سه قلعه که مرکز ایالت کردستان بوده، شده است.
موقعیت جغرافیایی و وجه تسمیه
روستای حسنآباد مرکز دهستان آبیدر در بخش مرکزی سنندج در موقعیت جغرافیایی طول 46 و 58 و عرض 35 و 15 در ارتفاع 1550 متری از سطح دریا قرار دارد. فاصله آن تا شهر سنندج پنج کیلومتر است. این روستا در یکی از درههای کوه آبیدر و در غرب شهر سنندج واقع شده است (سازمان جغرافیایی ارتش، 1338، ج پنجم). هرچند که حسنآباد از دوره صفوی تا دورة معاصر یکی از روستاهای مهم و مرتبط با شهر سنندج بوده و تا سه دهه پیش در حدود400 خانوار داشته است (لمبتون، 1377:234)، در حال حاضر به جمعیت آن افزوده شده و وسعت چشمگیری نیز یافته است (نقشه شماره 1).
نقشة شمارة 1- استان کردستان و موقعیت دژشهر حسنآباد (سازمان مدیریت و برنامهریزی استان کردستان،1384)
در جنوب این روستا در طول جغرافیایی و و عرض جغرافیایی و بر روی بلندترین نقطة کوه آثار قلعه و یک محوطه مسکونی مهم قرار دارد. قلة کوهی که دژشهر حسنآباد بر روی آن ایجاد شده، به علت صعبالعبور بودن فقط از سمت غرب دسترسی به آن امکانپذیر است. ارتفاع نوک قله تا سطح روستا در حدود 360 متر است و ارتفاع آن از سطح دریا 2440 متر است (زارعی و عزیزی، 1383: 5)؛ (نقشه شمارة 2 و تصویر 1).
نقشه شماره 2- نقشه سایت و کوهی که دژشهر حسنآباد بر آن ساخته شده است (زارعی و عزیزی، 1383:12)
تصویر 1- تصویر هوایی قلعة حسنآباد در ارتفاعات آبیدر که در سال 1937میلادی تهیه شده است (اشمیت، 1376: 223)
موقعیت جغرافیایی مهم این دژشهر از دیرباز موجب شده که یکی از قلاع چهارگانة کردستان در طول دورهای باشد که ایران گرفتار یورشهای مغولان بوده است. در این شرایط حاکمان محلی کرد اردلان توانستند از موقعیت قلعههای قدیمی مربوط به دورههای پیش از اسلام استفاده مناسبی برای کنترل و در اختیار گرفتن دو شاخة اصلی جادة ابریشم اعمال نمایند. نخستین شاخة آن همدان را به بغداد متصل میکرد. شاخة دوم که سریعتر و کمهزینهتر بود با عبور از قلب سرزمینهای اردلان یعنی حسنآباد، زلم، کرکوک و اربیل، همدان را به حلب وصل میکرد (اردلان، 1387: 39؛ تاورنیه، 1346: 132). این مسئله اهمیت منطقة حسنآباد را برای این دورة زمانی مشخص میکند. بنابراین موقعیت و مکانیابی این محل از زمانهای دور تا پیش از تخریب که در نتیجة توافق والی کردستان و پادشاه صفوی رخ داده است (سنندجی، 1366: 122)، اقدامی هوشمندانه بوده که به تناوب در زمانهای مختلف با توجه به شرایط اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته است. این دژشهر به عنوان یکی از نقاط مهم در ارتباط با کنترل یکی از شاخههای راه بزرگ تجاری- بازرگانی ابریشم نقش اساسی ایفا نموده است.
نامگذاری این قلعه و روستای مجاورش با استناد به متون تاریخ محلی مشخص است. حسنآباد نام خود را از یکی از والیان اردلان به نام حسنخان اردلان اخذ نموده است، او در سال 774-746 هـ.ق این دژشهر را بازسازی نموده است. مورخان و جغرافیانویسان در متون تاریخ محلی از او به نام بانی یاد کردهاند (سنندجی، 1366: 93-90؛ وقایعنگار کردستانی،1381: 84؛ مردوخ، 1379: 315). باید به این نکته اشاره نمود که در دورة استفاده و جابهجاییهای فصلی ساکنان آن، دژشهر دستخوش خرابیهایی شده بود، که هلوخان والی وقت کردستان در زمان شاهعباس صفوی آنرا بازسازی نمودهاست. مستوره اردلان مورخ محلی نوشته است که «در حقیقت در جمیع بلاد قلعه و مکانی بدان رفیعی را خدای جهان نیافریده بود، چنانچه اوصاف آن در تاریخهای عالم و دفاتر مسطور است. خود حقیره دیدهام که ایلچی روس و انگیس در زمان اماناله خان (همزمان فتحعلیشاه قاجار) به عزم سیاحت آن قلعه از راه کردستان عبور نموده و با وجود خرابی به تفرج و تماشای آثارش پرداختند» (اردلان، 2005: 49).
هرچند که، متون قدیمیتر هم به موضوع قدمت این محوطه پیش از زمان اقدامات حسنخان اردلان اشارهای نکردهاند، ولی شواهد و مدارک باستانشناسی از جمله استفاده از قطعات سنگ بزرگ در بخش پایینی و سنگهای در اندازه کوچک بارو و برجهای این قلعه نشانگر قدمت این دژشهر پیش از سالهای 774-746 هـ.قاست.حالپرسشایناستکهچرامورخانمحلیبهاین موضوع مهم اشارهای نداشتهاند؟ به نظر میرسد در پاسخ به این پرسش دو عامل تعیینکننده بوده است؛ نخست اینکه شاید آنها از قدمت این محوطه (دژشهر) آگاه نبودهاند، دوم اینکه بازسازیها و اقدامات حسنخان آنقدر اهمیت داشته که بسیاری از مسائل بهویژه قدمت آن را تحتالاشعاع قرار داده است. بنابراین، آثار مربوط به گذشته و قدیمیتر به دلیل فاصلةزمانیطولانیبهفراموشی سپرده شده، ولی همانگونه که اشاره شد آثار این دژشهر به مراتب کهنتر ازدورةایلخانیاست.امااینموضوع نافیمدتزماناستفادةحاکمانمحلیاردلان ازاینزیستگاهنمیشود.
مطالعات پیشین و سابقة تاریخی
دربارة این دژشهر تحت عنوان قلعه حسنآباد، در متون تاریخ و جغرافیای محلی اشاراتی صورت گرفته که هریک از این نوشتهها ارزشمند هستند. از میان مورخان محلی کرد برای نخستینبار امیرشرفخان بدلیسی (1374: 124-117) از قلعه حسنآباد یاد کرده است. او این قلعه را یکی از مراکز ایالت کردستان در دورة صفوی و پیش از آن قلمداد نموده است. از دیگر مورخان محلی وقایعنگارکردستانی در سال 1309هـ.ق. نوشته که در سال 774 قمری حسنخان بر بالای کوهی در نزدیکی شهر سنندج قلعهای را بنا کرد و در دامنة شمالی آن کوه، آبادی را بر پای کرد. قلعه و آبادی را موسوم به حسنآباد نمود. آن قلعه را پایتخت خود قرار داد. وی همچنین فرمان داد تا مجموعهای از قوانین آموزش نظامی و نیز قوانین اداری تهیه گردد (وقایعنگار کردستانی، 1381: 84 ؛ مردوخ روحانی، 1371: 233؛ اردلان، 1387: 41). در کتب دیگری نیز از این قلعه یاد شده و عموماً به مرکزیت این محل در دورة حاکمان محلی اردلان اشاره گردیده است (سنندجی،1366: 93). براساس نوشته خسروبنمحمد معروف به مصنف یکی دیگر از مورخان محلی، در سال 1022هـ.ق. به برگزاری مراسمی در سالن بزرگ قصر حسنآباد اشاره شده است (مصنف، 2536: 22). نکته مهم در این نوشته اشاره به سالن بزرگ قصر است. نگارنده در بررسیهای میدانی این فضاها را شناسایی نمود که با نوشتههای مصنف تا حدود زیادی قابل انطباق است. در کتب دیگر نیز اکثراً اشارههای کوتاه به قلعه حسنآباد شده، هرچند، نوشتهها فاقد آگاهیهای تفصیلی دربارة این دژشهر بزرگ است (زارعی، 1381: 174؛ اردلان، 1387: 41؛ قصری، 1381: 21)، نکتة مورد اشاره و مشترک این نوشتهها این است که این محل یکی از دارالملکهای کردستان تا پیش از احداث شهر سنندج در سال 1046 هـ.ق. بوده است.
دژشهر حسنآباد در دو دوره قابل بررسی و مطالعه است. دورة نخست آن پیش از اسلام است. منطقهای که این دژشهر در آن قرار دارد، در سرزمین ماد واقع بوده است. بنا به گفته دیاکونوف، سرزمین مادها که از سمـت شمال به رود ارس و قلههای البرر و از مشرق به کویر لوت و از جنوب به سرزمین زاگرس محدود بوده است، به سه بخش تقسیم میگـردد. بخـش نخـست آن «ماد آتـروپاتن» اسـت که سـراسـر ناحـیة کنونـی آذربایجـان ایران و کـردستان ایـران را تشکیـل میدهد (دیاکونوف، 1378: 79). بخش علیای رود زاب کوچک در ایالت ماد آتروپاتن، یعنی سراسر اراضیای که از دریاچه ارومیه تا بخشهای علیای رود دیاله ممتد بوده است (ناحیه شهرهای کنونی میاندوآب و بانه و سلیمانیه و زهاب و سنندج) «زاموآ» نامیده میشده و بخش علیای رود دیاله (مثلث شهرهای سلیمانیه ـ زهاب ـ سنندج) از اواسط قرن نهم «پارسوآ» نامیده میشده است. این دو ناحیه واجد اهمیـت خـاصی بـودهاند، زیـرا گردنـههایی که در این نـواحـی وجود داشته است، گذرگـاهی به سوی شـرق بـوده و از طـرف مغـرب راه رسیـدن به سرزمیـن مـاد (راههای کاروانرو کنونی بانه ـ سنندج ـ همدان و سلیمانیه ـ ذهاب ـ کرمانشاه ـ همدان) را میگشوده است. (دیاکونوف، 1378: 78). این دژشهر نیز در ناحیهای مهم قرار داشته است. بنابراین با توجه مدارک فوقالاشاره، احتمال اینکه حسنآباد یکی از دژشهرهای مادی بوده باشد، بعید به نظر نمیرسد. با توجه به اطلاعاتی که از کاوشهای گورستان زاگرس در باختر شهر سنندج بهدست آمده (Amelirad et al. 2011: 41-100)، آثار کشفشده در گورستان نیز مربوط به عصر آهن است (زارعی، 1387: 2). بنابراین به نظر میرسد که با کاوش در دژشهر حسنآباد و پیرامون آن احتمالاً بتوان به آثاری از نمونة گورستان دامنة آبیدر دست یافت.
مؤید مطالب بالا آگاهیهایی است که به تعدادی از قلعههای کوهستانی مربوط به دورة ماد در متون و نقشبرجستههای آشوری اشاره شده است (دیاکونوف، 1378: 253 ؛ Gunter, 1982:103-112). اهمیت استفاده از این نوع ساختار زیستگاهی به علت شرایط اجتماعی، سیاسی و نظامی بوده است. لذا بعید به نظر نمیرسد که یکی از آن دژهای کوهستانی مورد اشاره همین دژشهر حسنآباد بوده باشد (تصویر2).
تصویر2- تصویر یکی از دژهای کوهستانی مادی، در نقشبرجستههای آشوری (دیاکونوف، 1378: 234)
موضوع دیگری که اهمیت دارد، غرب ایران و منطقة کردستان و بهویژه محدودة پیرامونی قلعة پالنگان در کامیاران است که بارها مورد هجوم آشوریها قرار گرفته است. آخرین یورش در حوالی سالهای 715 ق.م. است که در کتیبة تنگیور کامیاران به آن اشاره شده است (زارعی، 1383: 30-11). در این کتیبه به شهری به نام «کرلا» اشاره شده است. در برخی از نوشتههای آشوری از منطقهای به نام «آلبریه» نیز در پیرامون شهر سنندج یاد شده است که به نظر میرسد با دژشهر حسنآباد منطبق باشد (زارعی، 1386: 77). مدارکی که دربارة شهرهای غرب ایران عصر ساسانی ارائه شده نیز درخور تأمل است. در آن مدارک به 28 شهر که ارماییل، گرماییل و کوهیاران آنها را ساختهاند، اشاره شده است (تفضلی، 1368: 335). کوهیاران کسانی هستند که در شاهنامه نیز از آنها یاد شده است، ارماییل و گرماییل مردم را از مرگ نجات میدادند و به کوه و دشت میفرستادند و کردان از نژادان اینان هستند (همان: 342). این کوهیاران در ناحیة غرب ایران ساکن بودهاند. برجها و باروی این زیستگاه از سنگ ساخته شده و ابعاد و اندازة سنگها در بخش پایین دیوار بزرگ و در بخش بالا کوچک و لاشهای است. استفاده از سنگهای با ابعاد بزرگ برای ساختوساز در قلعهها از شیوة معمول و مرسوم در هزارة اول ق.م عصر آهن 3 است. از نمونههای شاخص قابل مقایسه با این ساختوساز از نظر معماری زندان سلیمان در تخت سلیمان آذربایجان غربی است که در آن از سنگهای با ابعاد بزرگ استفاده شده است (ناومن، 1374: 27-34). تفاوت در استفاده از سنگهای با ابعاد بزرگ در بخش پایینی برجوباروی دژشهر حسنآباد نشانگر این است که احتمالاً این برجوبارو در مقابل یورشهای مهاجمان غربی بهویژه آشوریها در عصر آهن 3 و در دورة مادها ساخته شده باشد. در این دوره قلعههای بسیاری در اثر یورشهای آشوریها به منطقه تخریب شده است (Gunter,1982: 103-112)، و احتمال آنکه این قلعه نیز در اثر یورش آشوریها خراب شده باشد بعید به نظر نمیرسد. شواهد و مدارک موجود نشان میدهد که پس از شکست آشوریها توسط مادها در سال 625 ق.م (مردخ، 1379: 43)، نیازی به چنین زیستگاههایی نبوده است. این اتفاق در قلعة زیویه (معتمدی، 1376: 357-320) در شهرستان سقز نیز رخ داده، با شکست آشوریها آنجا هم چندان موردتوجه قرار نمیگیرد و به نظر میرسدکه آرامش به منطقه بازگشته باشد. هرچند که زیویه و حسنآباد از نظر ساختار کلی معماری در کوهستان قابلمقایسه هستند، شرایط جغرافیایی و بهویژه نوع مصالح مورد استفاده در آنها تفاوتهایی را بهوجود آورده است. در شمال غرب ایران قلعههای اورارتویی، ماننایی و مادی (Gunter, 1982: 103-112) وجود داشته که به نظر میرسد پس از شکست و نابودی آشوریها تا مدتها بدون استفاده بودهاند. در برخی از این قلعهها از جمله قلعه قمچقای در شهرستان بیجار آثاری از هزارة اول ق.م، دورة ساسانی و دورههای سلجوقی و ایلخانی وجود دارد (بابک، 1348: 71-64؛ کلایس، 1354: 238) که نشان میدهد به دلیل نبود آشوریها در صحنة تاریخ مدتی از این قلعه استفاده نشده است. بنابراین با توجه به مطالب فوق، با استناد به آثار و متون تاریخ محلی (وقایعنگار کردستانی، 1381: 84) این قلعه پس از تخریب در اثر حوادث میان ماد و آشور برای مدت زمانی طولانی ـ که بدون استناد به دادههای کاوش باستانشناسی بهطور دقیق مشخص نمیشود ـ استفاده نشده است.
دورة دوم ساختوساز در دژشهر حسنآباد، مربوط به دورة اسلامی است، برای شناسایی و آگاهی از استقرار این دوره در دژشهر حسنآباد، مدارک سطحالارضی به جز آثار معماری برج و بارو و برخی بخشهای ساختمانی در محوطه کمک شایانی به نشانههای استقراری پیش از دورة سلجوقی نمیکند، ولی با استناد به متون تاریخ محلی تا حدود زیادی استقرار دوباره در این نوع محوطهها را حداقل به اواخر دورة ایخانان میرساند. آنان بنیانهای سازمان شهری کشور را از هم گسستند و شهرگرایی را نزدیک به یک قرن بیمعنا ساختند. مدارکی در دست است که این موضوع را اثبات میکند. چون شهرهای بسیاری تا زمان هجوم مغولها در منطقه وجود داشته است، و همین مسئله شرایط اقتضای حضور در اینگونه زیستگاهها را توجیه نمیکرده است. شهرهای این دوره همچون: دینور، سیسر، ماسبذان و ...که تا زمان یورش مغولها رونق داشته است نشانة رویکرد به زندگی شهرنشینی در منطقه در این دورة زمانی است. با از بین رفتن شهرها رویکرد به دژشهرنشینی بنا به دلایل متعدد موردتوجه حاکمان محلی کردستان قرار گرفته و دژشهرهای حسنآباد، زلم، مریوان و پالنگان از این زمرهاند.
ساختار طبیعی و معماری دژشهر
وضعیت این کوه یا دژشهر به گونهای است که از نظر سوقالجیشی اهمیت خاصی دارد، در عینحال که با رشتهکوههای آبیدر متصل و مرتبط است، ولی در نقطهای، با کاهش ارتفاع از سایر قلههای مرتفع مجزا گردیده است. این توپوگرافی موجب شده است که از گذشته به عنوان یک منطقة مهم نظامی و دفاعی مورد استفاده قرار گیرد.قاعده این تپه به شکلی است که با شیب ملایمی به ارتفاعات غربی وصل شده است. در پیرامون آن چندین نهر و چشمه وجود دارد و از علل انتخاب این دژشهر و ایجاد روستای حسنآباد در دورههای بعدی، نخست موقعیت مناسب، دوم امکان بهرهبرداری از پایگان(منابع) آب بوده است.
ساختار معماری و شهرسازی این دژشهر با توجه به شرایط توپوگرافی، پایگان(منابع) آب و ملاحظات دفاعی و دسترسیهای موردنظر شکل گرفته است. معماران و سازندگان ناخودآگاه در ایجاد باروها و برجهای دژشهر تابع ساختار طبیعی کوه قرار گرفتهاند. در فاصلة معین از ساختار اصلی دژشهر سه برج دیدهبانی منفرد قرار گرفته است (تصویر3).
تصویر3- تصویر هوایی از کوههای آبیدر و دژشهر حسنآباد در سال 1937 میلادی(اشمیت، 1376: 222)
برجهای نگهبانی: در جهات غرب، جنوب و جنوب شرقی دژشهر بقایای سه برج نگهبانی با فاصلهای در حدود 70 تا 150 وجود دارد. از آثار و بقایای برج سنگی غربی اکنون بخشهای زیادی تخریب شده است. در فاصله حدود 150 متری در جنوب شرقی آثار دومین برج نگهبانی واقع شده که تخریب بیشتری در آن صورت گرفته است. سومین برج با فاصلهای 100 متری در جنوب قلعه قرار دارد که بخشهایی از دیوارچینی در بخش خاوری آن سالم است. قطر هر یک از این برجها حدود 15 متر است. با توجه به ویرانی بخش بالایی ارتفاع آنها قابل تشخیص نیست. سه برج مذکور جزء بناهای دیدهبانی قلعه محسوب میشوند. با توجه به عکس هوایی که از این محوطه در دست است و در سال 1937 میلادی تهیه شده این برجهای سهگانه در خارج از برج و باروی اصلی دژشهر قرار گرفته است (اشمیت، 1376: 222). موقعیت قلعه به گونهای است که احتمال دسترسی به آن فقط از جهاتی امکانپذیر بوده که برجهای دفاعی سهگانه در آن نقاط قرار گرفته است. بنابراین تعداد برجهای خارج از باروی دژشهر نباید بیشتر از بقایای تعداد موجود باشد (تصویر4).
تصویر4- تصویر هوایی از دژشهر حسنآباد توسط اریخ اشمیت در سال 1937میلادی(اشمیت، 1376: 222)
همانگونه که اشاره شد، موقعیت برجهای سهگانه با فاصلهای معین محاسبه شده است. مکانیابی و ایجاد این برجها نشانگر اهمیت زیستگاه بوده است. این دژشهر یا قلعه مورد هجوم نیروهای عثمانی قرار گرفته است و در همین قلعه، حسنخان حاکم محلی توانسته در برابر هجوم نیروهای عثمانی مقاومت نماید و آنها را شکست دهد (وقایعنگار کردستانی، همان: 83). برجهای نگهبانی و ساختار دژشهر با بناهای متعدد و کارکردهای خاص نشان میدهد که این زیستگاه بوسیله حسنخان اردلان با استناد به متون تاریخ محلی به عنوان مرکز ایالت کردستان بوده است. گواه این مدعا قوانین اداری و نظامی بوده که حسنخان در همین قلعه تدوین نموده است(سنندجی، 1366: 93؛ وقایعنگار کردستانی، 1381: 83). تخریبها نیز در نتیجة مرور زمان ایجاد نشده، بلکه در اثر یک عملیات هماهنگ انجام شده است. این موضوع مورد تأیید تاریخنگاران محلی هم قرار گرفته است. بنابراین، بنا به قول مستوره اردلان( 2005: 70) دژشهر حسنآباد حسبالامر پادشاه به همراه سه قلعه دیگر زلم، مریوان و پالنگان تخریب شده است تا دیگر در وقت ضرورت پناهگاهی برای حکام کردستان نباشد. ضمناً سلیمانخان در دربار پادشاهی تعهد نموده بود که مرکز ایالت را از قلعه پالنگان به سنندج بیاورد (وقایعنگارکردستانی، همان: 96). ذکر این نکته ضروری است که اگر از این زیستگاهها در تواریخ محلی تحت نام قلعه یاد شده دلیلی بر این نیست که این ساختارها یک قلعة صرفاً نظامی بوده باشند، بلکه بنا به نوشته وقایعنگار کردستانی (1381: 91) در این قلعهها مسجد، بازار و عمارات نیز وجود داشته است (تصویر 5 تا 7).
تصویر 5ـ نمایی از بقایای برج نگهبانی شده شماره1 پیش از نزدیک شدن به دژشهر حسنآباد(نگارنده، 1384)
تصویر 6ـ نمایی از بقایای برج نگهبانی تخریب شده شماره2 پیش از نزدیک شدن به دژشهر حسنآباد (نگارنده، 1384)
تصویر 7- نمایی از بقایای برج نگهبانی تخریب شده شماره3 پیش از نزدیک شدن به دژشهر حسنآباد (نگارنده، 1384)
دژشهر: بخش دوم و اصلی دژشهر حسنآباد، مجموعهای عظیم از بقایای یک ساختار شهری و دفاعی را نشان میدهد. با توجه به آثار موجود و تصویر هوایی، برج و باروی عظیم سنگی پیرامون دژشهر را فرا گرفته است. در اضلاع شمالی و شرقی بخشهای زیادی از برج و باروی قلعه با قطعات سنگهای بزرگ ساخته شده و در برخی بخشها سه متر از ارتفاع آن باقیمانده است. آثار و بقایای بنای عظیم سنگی آن به صورتی است که دو نوع دیوارچینی متفاوت را نشان میدهد. بخش زیرین آن که با قطعات سنگ بزرگ ساخته شده و قابل مقایسه با برج و باروی قلعة قَمچُقای در شهرستان بیجار که از قلاع دورة مانایی و مادی است و تا دورة ایلخانی استفاده شده است (کلایس،1354: 236) و بخش فوقانی استفاده از سنگ لاشهای است. تفاوت در سنگچینی دیوار نشاندهندة استفاده از قلعه در دورههای مختلف تاریخی است (تصاویر8 تا 11).
تصویر8ـ نمایی از باروی اصلی سنگی در ضلع شرقی دژشهر حسنآباد (نگارنده، 1384)
تصویر 9 ـ نمایی از باروی اصلی با سنگهای بزرگ در ضلع شرقی دژشهرحسنآباد(نگارنده، 1384)
تصویر10- نمایی از برج و باروی اصلی در شمال شرقی دژشهر حسنآباد (نگارنده، 1384)
تصویر11- برج اصلی دژشهر حسنآباد که بر روی صخره ایجاد شده است.دید از سمت شرق(نگارنده، 1384)
ضخامت دیوار به بیش از یک متر در جهات مختلف میرسد. در بخش فوقانی داخل برج و بارو آثار یک بنای آجری بزرگ قرار دارد، هرچند که پراکندگی قطعات آجر در آن اندک است. به نظر میرسد طی دو سدة گذشته مردم روستای حسنآباد از آن به عنوان مصالح در ساختمانهای روستا استفاده کرده باشند. بقایای آجرهای موجود در این بخش از قلعه نشانگر وجود یک ساختمان آجری بزرگ با طرحی منظم است.
بارو و برجهای این محوطه تا نقطهای از شرق امتداد داشته که بتوانند چشمة اصلی آب آشامیدنی را در میان آن قرار دهند؛ و برآیند این امتداد نقشهای تابع ساختار طبیعی کوه است. این موضوع هم در عکس هوایی و هم در بررسیهای میدانی و نقشه به خوبی قابل مشاهده است. در زمان عکسبرداری هوایی در 1937 میلادی اشمیت از بقایای این قلعه تحت عنوان «حصاری در کوههای کردی» یاد نموده و نوشته است:
این قصر کوهستانی از دورانی ناشناخته، بر بالای قلة جنوبی سنه قرار دارد. کشف آن نمونة بارزی از ارزش کاوشهای هوایی است. محوطة باستانی جالبی آثاری از یک بنای وسیع روی قله بزرگی را نشان میدهد، که بنایی چهارگوش با تقسیمات کوچک است. نهشته چهارگوشی نیز، زیر ورودی آن که به صورت محوی دیده میشود و به ساختمان سلطنتی راه دارد، برپاست. دیوار دفاعی تا فاصلة قابل ملاحظهای به سمت دامنه تپه کشیده شده که ظاهراً فقط به منظور در برگرفتن چشمهای است که وجود آن فقط به خاطر یک درخت بلند و پرشاخ و برگ در کنار محدوده آن، معلوم میشود» (اشمیت، 1376، 222 و شرح تصاویر، 107-106).
چشمه و درخت مورد اشاره اکنون نیز وجود دارد، ولی به نظر میرسد که این گسترش در نتیجة ساختوساز خانههای مردم برای سکونت در دژشهر در زمان والیان اردلان در سمت شرق و شمالشرقی رخ داده است. صاحب تحفهناصریه(سنندجی، 1366: 93-90) نوشته است که این قلعه در سال 774 هـ.ق توسط حسنبنخضر از حکمرانان دورة اول طایفة اردلان در کردستان ساخته شده است. او پس از چندبار جنگ با دولت عثمانی و واردکردن شکستهایی بر آنان، برای دفاع در برابر حملة عثمانیها تپة حسنآباد واقع در 5 کیلومتری جنوب غرب سنندج را برای برپایی قلعهای نظامی و حکومتی انتخاب کرد و در جانب شمال تپه نیز روستایی به نام خود برای اسکان مردم ایجاد نمود. این قلعه در نهایت استحکام ساخته شده و بعد از حسنخان اردلان طی 300 سال یازده حکمران دیگر اردلان در آن فرمانروایی کردهاند. آخرین آنان به نام سلیمانخان ، مقر حکومت خود را در سال 1046 هـ.ق به قلعهای واقع در محل کنونی شهر سنندج انتقال داد. خود او نیز این قلعه را به همراه دو قلعه «زلم» و «پلنگان» به خاطر تعهدش به شاه صفوی ویران و تخلیه نمود (سنندجی، 1366: 122). مردوخ (1379: 263) معتقد است که این قلعه در تابستان مورد استفاده حاکمان محلی کرد قرار داشته است. وضعیت طبیعی و اقلیمی منطقه هم مؤید این نظر است. با توجه به شرایط سیاسی که در دورة صفوی و پیش از آن در این منطقه ایران ایجاد شده، مردم و وابستگان والیان اردلان در این قلعه ساکن شدهاند، به طوریکه حدود تعداد خانههای ساخته شدة آن را دو هزار و جمعیتی در حدود دوازده هزار نفر تخمین زدهاند (Vasilyeva, 2000:4). حسنآباد برای مدتها پس از ویرانی عمدی مورد توجه قرار داشته است. چون شهر سنندج درنتیجة درگیری میان والی کردستان و کریمخانزند، دستخوش ویرانی نیرویهای کریمخان قرار گرفت. به طوریکه مستوره اردلان (2005: 132) نوشته است: «چون ولایت سنندج به علت هرج و مرج مدتی خراب بود و از آبادی افتاده بود، خسروخان مصلحتالامر، قلعة حسنآباد را مقر ایالت فرمود تا تعمیر ولایت شده باشد». این اتفاق در سال 1180هـ.ق. رخ داده است. تاریخنگاران محلی دیگر هم به نوعی این موضوع را تأیید کردهاند. بنابراین، این دژشهر از یک ساختار شهری مناسب برخوردار بوده که پس از تخریب و ترک دوباره مورد استفاده قرار گرفته و ساکنان سنندج در آن مستقر شدهاند (نقشه شماره 3).
نقشة شماره 3-کروکی محوطه دژشهر حسنآباد (آرشیو میاث فرهنگی استان کردستان،1384)
طی بررسیهای باستانشناختی میدانی نگارنده در محوطة این دژشهر حجم عظیمی از بقایای دیوارهای سنگی ساختمانهای مسکونی به صورت مخروبه در دامنه شرقی باقیمانده و تمام خانهها از سنگهای لاشهای که از معدن همان کوه تهیه گردیده، ساخته شده است. آثار و بقایای خانهها به حدی گسترده است که تصویر یک بافت وسیع را میتوان مجسم نمود. این آثار از هر نظر با ساختار کلی و معماری پلکانی یا کوهپایهای منطقه اورامان، پالنگان و پیرامون سنندج قابل مقایسه است. دیوارهای فضاهای مسکونی خشکهچین بوده است و بقایای پی دیوارها بهخوبی قابل مشاهده و تشخیص است (تصاویر 12تا16).
تصویر12- نمایی از معماری روستای پالنگان(نگارنده، 1385)
تصویر13- نمایی از بقایای خانههای ویرانشده دژشهر حسنآباد که به نظر میرسد با توجه به ساختار معماری اینگونه فضاهای زیستگاهی، دیوارچینیها خشکه چین و بدون ملات بوده است (نگارنده، 1384)
تصویر 14ـ نمایی از مصالح سنگی دیوارخانههای مسکونی دژشهر حسنآباد (نگارنده، 1384)
سفالینهها: در بررسیهای باستانشناختی این قلعه علاوه بر آثار و بقایای معماری که در بالا بدان اشاره شد، قطعات اندک سفالینه که اکثراً خردشده هستند، بدست آمده است. مشخصات سفالهای بهدست آمده بدین شرح است؛ الف) قطعات سفالینه چرخساز، که با خمیرة نخودی سیاه شده با حرارت و پخت نامناسب و پوشش گلی قرمز رنگ هستند. ب) قطعات سفالینه دستساز، با پخت ناقص و خمیره قهوهایرنگ بر اثر حرارت نامناسب و پوشش صیقلی و براق میباشند. قطعات سفالینه مربوط به ظروف چرخساز عمدتاً بزرگ و معمولی با خمیره قرمز که پخت آنها نیز کامل است. سفالهای سطح تپه عموماً مربوط به دورة اسلامی است (زارعی، 1386: 75) و نمونهای مرتبط با دورة پیش از اسلام یافت نشده است. البته این دلیل عدم وجود سفالینه در این بازة زمانی نیست؛ بلکه به احتمال فراوان در کاوش باستانشناسی سفالینه مربوط به دوره پیش از اسلام بهدست خواهد آمد. جنس سفالینهها نشانگر استفادة روزمرة آنها توسط ساکنان است. سفالینههای شاخص دورههای تاریخی و اسلامی در سطح زمین بهدست نیامده است اما این مسئله دلیل عدم استفاده از این گونه اشیاء نبوده، بلکه در اثر گذشت زمان و ویرانی و تخلیه عمدی این زیستگاه مهم، این آثار کمتر در سطحالارض مشاهد میشود. بنابراین کاوش باستانشناسی نتایج مطلوبتری را در این زمینه برای آن در پی خواهد داشت.
با توجه به مشخصات سفالینهها و ساختار معماری دژشهر و نوع مصالح آن، تاریخی به مراتب قدیمیتر از دورة اسلامی برای آن پیشنهاد میگردد و به نظر میرسد که با توجه به آثار قابلمقایسه در زندان سلیمان و قلعة قمچقای بیجار از عصر آهن 3 و دورههای تاریخی، دژشهر حسنآباد هم ساختاری از عصر آهن 3 و دورة تاریخی بهویژه از دورة ماد داشته باشد، اما در دورة اسلامی توسط خاندان اردلان به عنوان یک دژشهر و مقر حاکمیت آنها از اواسط قرن هشتم تا قرن دوازدهم هـ.ق مورد استفاده قرار گرفته و به نام یکی از والیان اردلان معروف شده است.
اهمیت دژشهرها در ساختار حکومت محلی والیان اردلان
به طوریکه در بالا بدان اشاره شد، حملة مغول به ایران منجر به احیاء چهار قلعه محکم در نقاط مختلف کردستان و ظهور خاندان اردلان گردید. خاندان اردلان خود را از نوادگان اردشیر بابکان ساسانی میدانستند. بازسازی و احیاء چهار قلعه زلم، پالنگان، مریوان و حسنآباد که آثار پیش از اسلام در هر چهار قلعه بهطور کامل مشهود است. اگرچه هیچکدام از این چهار قلعه در دورة ایلخانان ساخته نشدهاند، در این دورة ناامنی تعدادی از قلعههای قدیمی با موقعیت مناسب بهوسیلة حاکمان محلی کردستان بازسازی مجدد شدند. ذکر این نکته هم ضروری است در کردستان قلعههای بسیاری همانند قلعه زیویه، کرفتو، قمچقای بیجار، قلعههایی و در حوالی شهر سنندج قلعههای؛ کسوانان آساوله، قلعه باباریز، قلعه کهنه و قلعه زاگرس قرار داشتند (زارعی، 1386: 76)، ولی چهار قلعة زلم، مریوان، پالنگان و حسنآباد موردتوجه قرار گرفتهاند. بنابراین، شواهد و مدارک همه نشانگر اهمیت به این نوع ساختارهای معماری است که علاوه بر دارابودن ساختاری اداری و حکومتی و مسکونی، ساختاری تدافعی نیز دارند و از دورة پیش از اسلام برای حفظ اقتدار حکومتها و برخی گروههای خواهان بهقدرترسیدن، وجود داشتهاند (تصویر15 و نقشه شماره 4).
تصویر 15- نمای آثار معماری و سکوسازی در دژشهر پالنگان در شهرستان کامیاران (نگارنده،1384)
نقشه شماره 4- نقشه موقعیت قلعهها یا دژشهرهای مرکز ایالت کردستان، پیش از ایجاد شهر سنندج (زارعی، 1386)
چهار دژشهر مورد اشاره، به ترتیب زمانی و فصول سال محل اقتدار و فرمانروایی خاندان اردلان بودهاند و این عامل بسیار مهمی در استقرار در دژشهرها است. قلعة زلم نخستین مرکز حکومتی خاندان اردلان است (وقایعنگار کردستانی، 1381: 82؛ سنندجی، 1366: 91). در ادامه مرکز قدرت از آنجا به پالنگان در جنوب سنندج که آثار مربوط به دورة پیش از اسلام در آن شناسایی شد، انتقال یافت. در این شرایط بود که کلول (والی اردلان)قدرتش را گسترش داده و قلمرو اردلان به نواحی دیگری با بازسازی دو قلعة دیگر، در شرق مریوان و حسنآباد در 5 کیلومتری جنوب سنندج، توسعه یافت. موقعیتهای این قلعهها بهویژه اگر آنها را در ساختار خطی بررسی نماییم، کل قلمرو اردلان را دربر میگیرند. همانگونه که تاریخنگاران اشاره دارند هر قلعه در برگیرندة عناصر اصلی یک شهر سنتی ایرانی از قبیل بازار، مسجد، حمام در غیاب شهر مرکزی فعال در منطقه بوده است. در بررسیهای میدانی نگارنده، آثار مسجد سور، بازار، حمام و بارو هنوز در قلعه مریوان بهخوبی قابل مشاهده است. در قلعه پالنگان بقایای سکوها از دورة پیش از اسلام و ساخت مدرسه، مسجد، بازار بر این سکوها در دوره اسلامی، این نکته را تأیید مینماید و مردم ساکنان و وابسته به حکومت محلی در این دژشهرها زندگی میکردند، دژشهر حسنآباد به عنوان کاخ تابستانی که اشمیت از آن یاد میکند (اشمیت، 1376: 222). دارای ساختمان ارگ، و بافت شهر در دامنه شرقی تپه و بازار، حمام و مسجد بوده است(تصویر16).
تصویر 16- نمایی از بخش کهندژ و قصر که ویران شده است(نگارنده،1384)
مردوخ (1379:324) معتقد است این دژشهرها را بهعنوان مرکز سیار برای حفظ قدرت اردلانها و متناسب با تغییرات آبوهوایی بهکار میگرفتهاند. هلوخان این دژشهرها را به ترتیب زیر مورد استفاده قرار میداده است: زلم بهعنوان قلعة زمستانی، مریوان در طی پائیز، پالنگان در بهار و حسنآباد در تابستان، که از همه مهمتر قلعه حسنآباد است. در زمان خاناحمدخان فرزند هلوخان جمعیت آن معادل یک شهر متوسط برابر 2000 خانوار که نسبت فامیلی داشته یا حداقل 12000نفر بوده است (Vasilyeva, 2000: 4). هرچند که مبنای برآورد واسیلیوا بهطور دقیق مشخص نیست، آثار به جایمانده همچون بقایای ساختار مسکونی و مرکز تشکیلات اداری نشانگر این است که زیستگاه، جمعیت قابلتوجهی داشته است. شرایط آبوهوایی منطقه و ملاحظات سیاسی بر کاربرد مراکز سیار مؤثر بوده است. هوای بهاری خوب در پالنگان با چشماندازهای طبیعی (آبشارهای دائمی) آنرا بهعنوان مرکز حاکمان اردلان در بهار و زلم با آبوهوای معتدل (گرم) بهعنوان قلعة زمستانی برگزیده شده بود. ظاهراً حملات در تابستان به اردلانها آنها را مجبور نمود که دژشهر حسنآباد را برای این کار بازسازی و احیاء نمایند. البته بهکارگیری پایتختهای سیار با مشخصاتی که در بالا بدان اشاره گردید، از نظر سیاسی به نفع اردلانها بوده و کنترل آنها را بر منطقه افزایش میداده است. هلوخان تا حدودی وابستگی سیاسی در امپراطوری ایرانی و عثمانی را نادیده گرفته بود، پسرش خاناحمدخان با ضرب سکه نشان عدم وابستگی را داشت. به طوری که سنندجی نوشته است: «...خطبۀ منابر و سکه و دنانیر را بهنام خود زیب و زینت داده...» (وقایعنگار کردستانی،1381: 194 و120). بنابراین، به استناد مدارک باستانشناسی و متون تاریخ محلی، در حدود چهار قرن، دژشهرهای کردستان بهصورت یک ساختار غیردائمی شهری حضوری چشمگیر در عرصة کنترل و اعمال سیاستهای خاندان اردلان بر منطقة کردستان داشتهاند. در این میان نقش دژشهر حسنآباد به دلایلی که بدانها اشاره شد از همه پر رنگتر و چشمگیرتر بوده است.
نتیجه
مدارک و شواهد نشان میدهد که در ایران دو دوره دژشهرنشینی به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی برقرار بوده است، دورة نخست همزمان با اقتدار دولت آشور در غرب ایران است. یورشهای بیشمار آشور به غرب ایران همسایگانشان را مجبور نمود به نقاطی پناه ببرند و بهعنوان زیستگاه انتخاب نمایند که مناسب دفاع در برابر یورشهای بیامان آنان باشد. مدارک و شواهد کافی نشان میدهد که پادشاهن آشوری به صراحت از تخریب دژها و استحکامات محکم مغلوبین خود سخن به میان آوردهاند. در کتیبة تنگیور در نزدیکی کامیاران به صراحت به این موضوع اشاره شده است. از زمان اقتدار مادها و پس از آن در دورههای هخامنشی، پارت، ساسانی و حتی تا پایان عصر سلجوقی و زمان ایلغار مغولان، دیگر از دژشهرها بهعنوان یک نقطة زیستگاهی مهم استفاده نشده است، جز تعدادی از آنها که مورد استفاده اسماعیلیان قرار گرفتهاند. دورة دوم با هجوم مغولان آغاز میشود؛ مغولها تمدن و فرهنگ ایرانی را در تمام نقاط بهویژه منطقة کردستان ویران نمودند و مردم این منطقه را به کوهستانهای دوردست راندند تا به زندگی عشایری بازگردند؛ اقوام و فرهنگهای متعددی برای همیشه از میان رفتند؛ شهرهای پررونق گذشته همچون دینور و سیسر ویران شدند؛ منطقة کردستان به اجبار به محل عبور برای عشایر ترک کوچرو تبدیل شد که عازم نبرد با مملوکها و بیزانسیها میشدند. در همین دوره است که پناه بردن به دژهای قدیمی و تبدیل آنها به یک مرکز زیستگاهی مهم برای مردم آواره از شهرها و حتی روستانشینان پیرامون قلعه مهیا گردید، و امکانات درخور توجهی در این دژشهرها یا قلعهها ایجاد شد. در قلمرو تحت حاکمیت محلی خاندان اردلان از قرن ششم هجری تا اواسط دورة صفوی از چهار قلعه به نامهای زلم، پالنگان، مریوان و حسنآباد یاد شده است. این قلعهها به تناوب و بنا به مقتضیات زمان و همچنین فصول مختلف سال مورد استفاده حاکمان اردلان و جمعیتی که همراه آنها بوده قرار میگرفته است. از این قلعهها بهعنوان مراکز ایالت (استان) کردستان یاد شده است. قلعة حسنآباد و قلاع فوقالذکر، صرفاً یک دژ دفاعی نبوده، بلکه در همة آنها ساختارهای شهری از جمله کهندژ، بازار، مسجد، مدرسه و خانههای مردم ایجاد شده تا زیستگاهی مناسب باشد. دژشهر حسنآباد نمونهای شاخص از این زیستگاهها است. به نظر میرسد که حداقل دو تا سههزار نفر جمعیت در این دژشهر زندگی میکردهاند. در مهمترین نقطة این دژشهر بناهای حکومتی ایجاد شده بود، و در بخش خاوری و روی به سوی طلوع خورشید خانههای مردم مستقر در دژشهر جای داشتند. دادههای سطحی و بقایای تخریب شدة این بخش از زیستگاه قابلمقایسه با معماری کهن منطقه یعنی معماری پلکانی است.
در پایان باید اشاره نمایم که برای شناختی روشن از ساختار این دژشهر یک برنامة پژوهش میدانی باستانشناسی پیشنهاد میگردد، تا چهرة واقعی آن به درستی شناخته و معرفی شود. تا زمان انجام این برنامه، باید آنرا به عنوان یکی از دژشهرهای مهم در ایران تا قرن دوازدهم هجری قمری یاد نمود که مدتها در منطقة غرب ایران مورد توجه بوده است.