حکمت¬ا... ملّاصالحی؛ سیما یدالهی
دوره 1، شماره 1 ، شهریور 1388، ، صفحه 185-198
چکیده
شکاف موضوعی (Dichotomy) از جمله معضلات جدّی در مطالعات باستان شناختی است؛ معضلی که بیش و کم، همة رشتهها و دانشهای انسانی و اجتماعی و تاریخی و حتّی برخی از دانشهای طبیعی نیز با آن رویارویند. لیکن این معضل ...
بیشتر
شکاف موضوعی (Dichotomy) از جمله معضلات جدّی در مطالعات باستان شناختی است؛ معضلی که بیش و کم، همة رشتهها و دانشهای انسانی و اجتماعی و تاریخی و حتّی برخی از دانشهای طبیعی نیز با آن رویارویند. لیکن این معضل در باستان شناسی، به ویژه باستان شناسی پیش از تاریخ، دشواریهای عملی و ناکامیهای معرفتیِ دیگری را نیز در پی داشته است. آنچه اصطلاحاً شواهد باستان شناختی اطلاق شده، یکسر صامتاند و مخدوش و شقه شده که میباید باستان-شناسانه، ساماندهی، مفصلبندی، پیکربندی، ترمیم، توصیف، تحلیل، تقریر، تفسیر، معناکاوی، بازنمایی، بازسازی و یا باز آفرینی مفهومی و ذهنی و مجازی شوند تا بتوان از پیکر مادّی آنها نوعی آگاهی و معرفت باستان شناختی با همة محدودیّتها و نارسائیهایش برکشید؛ معرفتی که چندان بیربط و فارغ ازانطباق نسبی با رخدادهای گذشته نباشد. نوشتار حاضر با دامن زدن به مسئلة مهم و کلیدی سبک و نماد، سعی میورزد امکان یا عدم امکان دستیابی به چنین هدف و مقصدی را در پژوهشهای باستان شناسی مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد. بقایای باستان شناختی، هنگامی که در چارچوب روش شناسی اصولی و متناسب با نوع موضوعات مورد مطالعه، تحلیل و معناکاوی و تفسیر بشوند این امکان وجود دارد که بتوان به وساطت آنها پلی به سوی سامانههای ادراکی و کنشهای ذهنی و رفتارهای مفقود و متروک جامعهها و جمعیّتهای گذشته زد. به همین دلیل نیز در نوشتار حاضر، سبک ونماد راهمچون پلی میان شواهد یا دادههای مشهود باستان شناختی و ادراکات ورفتارهای منجمد گذشته به عنوان موضوع محوری بحث برگزیدهایم.