نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه باستان‌شناسی دانشگاه بوعلی سینا، همدان

2 دانشجوی کارشناسی ارشد باستان‌شناسی، دانشگاه آزاد آمستردام، آمستردام

چکیده

ساختار غیر تمرکزگرایی در دوران اشکانی دارای ویژگی­های مثبت و منفی است. با وجود مشکلاتی که ممکن بود به واسطه این نظام پیش آید، شاهان اشکانی با پیروی از این سیاست، شرایط را برای رشد و شکوفایی بسیاری از سنت­های کهن در تمامی مناطق زیر سلطۀ خود فراهم آوردند. پارس یکی از نقاطی بود که با وجود انزوای نسبی در این دوران نقش مهمی در انتقال این ویژگی­های از یاد رفته داشت. تاکنون مطالعات بسیار اندکی بر تاریخ این منطقه در دوران سلوکی و اشکانی صورت گرفته است. تنها دادۀ مورد اعتنا در این خصوص، سکه­های شاهان پارس است که از حدود 280 پ.م. تا 224 م. در مراکز مهم دوران هخامنشی همچون تخت­جمشید، پاسارگاد و همچنین پایتخت اصلی پارس یعنی استخر ضرب شده است. شاهان پارس در سکه­ها و همچنین بقایای اندک معماری بر جای مانده، به خوبی تعلق خاطر خود را به آثار یادمانی و فرهنگ و مذهب هخامنشی نشان داده­ و با بهره­گیری از عدم تعصب مذهبی اشکانیان، سعی در احیای سنت­های پیشین داشته و تا حدودی نیز موفق بوده­اند.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

History of Pars During the Arsacid Era Based on the Numismatic Evidence

نویسندگان [English]

  • Yaghoub Mohammadifar 1
  • Alireza Khounani 2

1 Associate Professor, Department of Archaeology, Bu-Ali Sina University, Hamedan

2 M.A Student of Archaeology, Open University of Amsterdam, Amsterdam

چکیده [English]

The decentralized structure of the Arsacid Empire brought both positive and negative consequences to the country. Despite all confusions, this particular political trend helped ancient and local traditions to grow and flourish. At this time Pars although has been isolated but played an important role to guard and respect the basic ideologies of the past Achaemenids. Persis kings’ coins minted from 280 B.C. to about 224 A.D. at ancient Achaemenid centers such as Persepolis, Pasargadae and also Istakhr-the new capital of the region- are considered to be the most essential sources of study the obscure part of the history of Iran. The Persis kings on their coins showed their great respect to the Achaemenid legacy by portraying the motifs of Achaemenid rules. It seems that the Parthian religious tolerances or the Arsacid kings supports have encouraged the Persis kings tendencies towards the Iranian old cultures and the processes of revival.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Pars
  • Persis
  • Arsacid legacy
  • coinage
  • Sasanians
  • Cultural Revival
  • Numismatic Evidence

1. مقدمه

مهم­ترین منبع در بازسازی تاریخ پارس، سکه­های ضرب شده در دوران سلوکی و اشکانی است. نخستین سکه­های پارس را دانشمند فرانسوی ژوزف پُلرن (Joseph Pellerin) در سال 1767، منتشر ساخت. در ابتدا این سکه‌ها به دلیل داشتن کتیبۀ آرامی به ساسانیان نسبت داده می­شد (Potts, 2007: 273). اَلوت دولا فویی (Allotte de la Fuye)، نخستین مطالعات اساسی دربارۀ سکه­های پارس را به انجام رسانده است. او این سکه‌ها را به سه گروه تقسیم کرده و بعدها جان هیل نیز گروه چهارم را برای آن پیشنهاد کرده است (Hill, 1922: clxi). به نظر می­رسد آخرین فردی که به طور مستقیم بر روی این سکه‌ها مطالعه نموده است، دو مورگان بوده که نتیجۀ بررسی‌های خود را در کتاب «راهنمای سکه­شناسی شرق از دوران باستان تا قرون میانه» به چاپ رسانده است (De Morgan, 1923). لازم به ذکر است که این سکه‌ها علاوه بر اهمیت تاریخی، نقشی اساسی در احیای فرهنگ ایرانی در دوران سلوکی و پس از آن داشته­­اند (Curtis, 2007: 21 ). با وجود این که در سنت‌های مذهبی زرتشتی، یونانیان (و یا تنها اسکندر) به شدت ملامت شده­اند، بر اساس شواهد به­ دست آمده از پارس دورۀ سلوکی و اشکانی، این نوع نگاه نسبت به فرهنگ هلنی در این ادوار شکل نگرفته است (Wiesehöfer, 1999: 335).

 

2. شکل­گیری پادشاهی پارس

نواحی داخلی ایران در دورۀ سلوکی و اشکانی شامل چهار بخش اصلی یعنی پارس، ارمنستان، سرزمین کوشان­ها در آسیای میانه و سیستان در شرق بود ( (Lozinski, 1984:129. با وجود این که پارس یکی از وسیع­ترین این مناطق است، نسبت به پادشاهی­های مستقل دیگر اطلاعات بسیار اندکی از وضعیت آن در دوران طولانی سلوکی و اشکانی وجود دارد. دلایل متعددی را برای این مسئله می­توان بیان کرد که یکی از آنها، انزوای نسبی پارس در این زمان و فاصلۀ آن با راه­های تجاری اصلی است. برای مدتی طولانی برترین مسیر برای ایجاد ارتباط بین شرق و غرب از طریق خلیج فارس بود که بدین وسیله هند و چین به عربستان، مراکز تجاری خاراکس و آپولوگوس، و قرارگاه تجاری روم یعنی پالمیر متصل می­شد (Seyrig, 1950: 1-2). طی کاوش‌های هرینک در محوطه‌هایی چون الدور و ملیحا در امارات امروزی، سکه‌ها و بقایای سفالی متعددی متعلق به نواحی گوناگونی از جمله خاراسن، الیمایی، هند و روم به­ دست آمد که حاکی از ارتباط ایشان با بنادر تجاری این ناحیه است. در این بین تنها دو سکه از شاهان پارس کشف شد که می­تواند    نشان­دهندۀ رابطۀ محدود پارس با مهم­ترین مسیر تجاری آن زمان باشد (Haerinck, 1998: 288). همچنین این امکان وجود دارد که این سکه‌ها مدت‌ها پس از زمان ضرب به این منطقه رسیده باشد (Potts, 2012: 119).  

پس از فتوحات اسکندر، یکی از سرداران مشهور اسکندر به نام پوکِستاس (Peucestas) به عنوان حاکم این منطقه انتخاب شد. او از سنت‌های بومی به خوبی استقبال کرده و جایگاه مناسبی به مقامات پارسی در سپاه و دربار خود اعطاء کرد (Bevan, 1902: 42). این روحیۀ تساهل پس از مدت کوتاهی به تشکیل حکومتی باعناصربومیدرپارسانجامید.پسازبرکناریپوکستاس،موقعیتپارس­هادرموطنخود تغییر کرد. سکه­هایی با تاریخ 300 پ.م. که به سلوکوس تعلق دارند و به احتمال قوی در تخت­جمشید یا پاسارگاد ضرب شده­اند، نشان­دهندۀ سلطۀ مستقیم سلوکیان حداقل تا 280 پ.م. است (Potts, 2004: 354). ایشان اساساً از نظام اداری و حکومتی شرقی پیروی کرده و متوجه این مسئله بودند که برای بقای خود می­بایست به سنت­ها و فرهنگ­های بومی احترام بگذارند (Venetis, 2011: 155). این موضوع در فارس بیشتر ملموس است و ایشان حتی در اوج قدرت آنتیوخوس سوم با وجود نفوذ فرهنگی خاص در ماد، سیاست متفاوتی نسبت به خاستگاه امپراتوری پارس اتخاذ کردند (Callieri, 1995: 82). با این حال، بقایای سفال­های سبک هلنی به­ دست آمده در تل تخت در پاسارگاد و محوطۀ تل ضحاک در جنوب غرب شیراز، نشان می­دهد که سلوکیان به تأسیس کولونی­هایی در منطقه اقدام کرده­اند (Ibid: 84).

در همین سال­ها در حدود 280­پ.م. بود که نخستین سکه­های چهار درهمی محلی پارس توسط شخصی به نام بَگدات (Bagadat) ضرب شد. شکل پارسی باستان این نام مکرراً در کتیبه­های هخامنشی به کار رفته است (Koch, 1988: 85). بر روی این سکه­ها، تصویر بگدات رو به راست با سبیل، ریش کوتاه و با شلقی (؟) بر سر مشاهده می­شود (تصویر 1). لازم به ذکر است که این­گونه سرپوش در دورۀ هخامنشی و سلوکی با عنوان «سرپوش ساتراپی» نیز شناخته می­شده (Hill, 1922: 195)، و در سکه­های شاهان بعدی شباهت قابل­توجهی با سرپوش ساتراپی­های دورۀ هخامنشی به ویژه در آسیای صغیر پیدا می­کند (برای مثال تصویر 2). بر پشت سکه، شاه با پوششی مشابه شاهان هخامنشی بر تخت نشسته، عصای بلندی در دست راست و یک گل (؟) در دست چپ نگه داشته است. این تصویر آشکارا یادآور نقوش برجستۀ شاهان هخامنشی در تخت­ جمشید                می­باشد. بر پشت سکه به خط آرامی عبارت «بگدات، فرترکا، از خدایان» (‘Bgdtn prtrk’ ZY ‘LHY’) نوشته شده است.

تاکنون مشکلاتی در ترجمۀ نوشته­های آرامی این سکه­ها وجود داشته است و به درستی منشأ آنها مشخص نیست. در این بین گرین­فیلد به کتیبه­ای ناخوانا از یکی از شاهان پارس اشاره کرده و با تکیه بر آن، خط مورد استفادۀ این شاهان را فارسی باستان متأخر و یا فارسی میانۀ قدیم می­داند (گرین­فیلد،1390: 851). همچنینبیواروشیکدازعنوان«آرامی پارسی»برایاینخطاستفادهکرده­اند (Bivar & Shaked, 1964: 282). محققین لقب شاهان پارس بر روی سکه‌ها را به سه شکل PRTKR’, PRTDR’, PRTRK  نسخه­برداری کرده که به ترتیب به صورت fratakara, fratadāra, fratarakā خوانده می‌شود. سه عنوان ذکر شده به ترتیب به معنی «حاکم»، محافظ آتش و برافروزنده آتش، ترجمه شده ­است (Naster, 1968: 74). هیچ کدام از سه عنوان ذکر شده در منابع متعلق به ایران باستان دیده نشده و تنها اولی در متون آرامی الفانتین متعلق به مصر دورۀ هخامنشی وجود دارد. همچنین برخی معتقدند که fratarakā یکی از اصطلاحات اداری دوران هخامنشی بوده است. از جهتی عنوان fratadāra کمتر مورد تأیید زبان‌شناسان قرار گرفته و به عنوان واژه­ای با بن­مایۀ مذهبی شناخته شده است. fratarak (ā) در متن الفانتین به شخصی اطلاق شده که بر تمامی ایالت جنوبی مصر حکومت کرده و از نظر جایگاه، بالاتر از فرماندۀ ارتش که مسئولیت دفاع از مرزها را داشته، قرار دارد (Ibid: 75-76). با این که شاهان پارس با استفاده از عناصر کهن پیوندی نزدیک میان خود و هخامنشیان احساس می­کردند و پادشاهی خود را الهی می­دانستند، بدون شک توانایی اخذ لقب «شاه بزرگ» را نداشتند و با وجود استفاده از برخی نمادهای شاهان هخامنشی، برای مدت‌ها از به‌کارگیری نشانه­های خاص شاهی از جمله تاج کنگره­دار پرهیز کردند (Wiesehöfer, 2007: 43).

عبارت ZY ‘LHY’ (از خدایان) که از همان ابتدا در سکه­های حاکمان پارس دیده شد، بعدها به طور گسترده مورد استفاده شاهان ساسانی قرار گرفت. دریایی معتقد است که این عنوان ریشه در لقب سلوکی θεοπάτωρ به معنی «دارای نژاد الهی» دارد و شاهان نوپای پارس با بهره­گیری از شکل آرامی آن، وفاداری خود را به وی نشان داده­اند (Daryaee, 2010: 240). به اعتقاد پژوهندگان ایشان با وجود این که از همان ابتدا در پی احیای سنت‌های ایرانی و کسب استقلال بوده و این خواسته را به خوبی در سکه­های خود نشان    داده­اند، در اصل دست­نشاندۀ شاهان سلوکی محسوب می­شده­اند. همچنین با وجود این که این حاکمان در سکه‌ها وفاداری خود را به آیین کهن منطقه (شاید زرتشت) نشان داده­اند، نمی­توان آنها را نمایندۀ یک حزب ملی-مذهبی و یا شاه-مغ دانست (Wiesehöfer, 2001: 110). استرابو به این نکته اشاره کرده و پارس‌ها را خراج­گزار مقدونیان معرفی می­کند (Edson, 1958: 158). علاوه بر این، با بررسی دقیق‌تر سکه­های بگدات و دو نفر از جانشینان او یعنی اوبورزوس ' وهبرز و اردشیر، مشخص می­گردد که حاکم پارسی با وجود استفاده آشکارا از نقش­مایه­های هخامنشی در سکه­های خود، با در­دست­گرفتن عصای سلوکی (؟) و پوشیدن لباس و کلاه ساتراپی وفاداری خود را به دربار سلوکی نشان داده‌اند (Canepa, 2010: 569). همچنین شهرها یا کولونی­هایی که آنتیوخوس اول در جنوب غرب ایران تأسیس نمود، شورش مولون در منطقه و کتیبه­ای در مورد اقامت قابل­توجه آنتیوخوس سوم در انطاکیۀ پارس (نزدیک بوشهر امروزی؟) در 205 پ.م.، همگی گویای تسلط سلوکیان بر پارس حداقل تا زمان مرگ آنتیوخوس سوم در 187 پ.م. است (Wiesehöfer, 2007: 40). همچنین با مطالعۀ شرایط ایالت‌های مهم همسایه همچون الیمایی و خاراسن مشخص می­شود که دیگر مناطق ایران نیز تا این زمان کم­و­بیش پذیرای سلطۀ سلوکیان بوده­اند (نک.Le Rider, 1965: 288 & Hansman, 1967: 23 ).

در پشت سکه­های شاهانی که از لقب fratarakā  استفاده کرده­اند، تصویر بنایی مشاهده می­شود که مدتی طولانی موضوع مورد بحث محققان بوده است (تصویر 3). اکثر ایشان آن­را تقلیدی از ساختمان زندان سلیمان در پاسارگاد یا کعبۀ زرتشت در نقش­رستم می­دانند، و از آنجایی که تاکنون کاربری دقیق این دو بنا مشخص نشده است، دلیل استفاده از آن در سکه­های شاهان پارس نیز به درستی معلوم نیست. پاتس معتقد است که پس از گذشت حدود 250­سال از ساخت این دو بنا، شاهان پارس الزاماً از کاربری آنها آگاهی نداشته و تنها با تکیه بر اهمیت این آثار به عنوان نمایندۀ شکوه و قدرت اجداد خویش، از آنها در سکه­های خود استفاده  کرده­اند (Potts, 2007: 296).

اما هرینک و اُورلت بر خلاف دیگران بنای تصویر شده بر پشت این سکه‌ها را با معابد یونانی و رومی همچون آرا­ پاسیس (Ara Pacis) در رُم مقایسه کرده (تصویر 4)­ و با تکیه بر بررسی‌های تیلیا و ترومپلمان، این امکان را می­دهند که بنایی مشابه در قسمت کاخ H در جنوب غرب صفه تخت­جمشید وجود داشته است (Haerinck & Overlaet, 2008: 207 & 212). در مقابل بنا در سمت چپ سکه، تصویر شاه دیده می­شود که دست‌های خود را به سبک شاهان هخامنشی به نشانه نیایش بلند کرده است. با وجود تمام فرضیات ذکر شده، تنها نکتۀ آشکار اینست که شاهان پارس از همان ابتدا با به تصویرکشیدن عناصر پارسی سکه­های خود، به دنبال تثبیت مشروعیت سیاسی در منطقه بوده­اند.

 

3. مدارک باستان­شناسی و بقایای مرتبط با شکل­گیری حکومت شاهان پارس

تاکنون مدارک باستان­شناسی بسیار اندکی متعلق به شاهان پارس شناسایی شده و در نمونه­های منسوب نیز ابهامات فراوانی وجود دارد. در 1923 هرتسفلد با کاوش در فاصلۀ 300 متری شمال غربی از صفه تخت­جمشید موفق به شناسایی بقایای معماری معروف به «معبد فرترکا» شد (Herzfeld, 1941: 275). این بنای خشتی شامل چندین اتاق و راهرو به همراه یک ایوان هشت­ستون و تالار ستون­دار کوچک است (تصویر 5). به نظر نمی­رسد که این بنا جزئی از مجموعۀ سلطنتی تخت­جمشید بوده باشد. پایه­ستون‌های به­کار رفته در آن به سه­گونۀ مختلف تقسیم می­شوند که دو نوع آن‌ به احتمال زیاد پس از تخریب صفه تخت­جمشید، در اینجا مورد استفادۀ دوباره قرار گرفته است. اما گونۀ سوم یعنی پایه­ستون‌های مکعبی­شکل در معماری هخامنشی مرسوم نبوده است. از این جهت این بنا را متعلق به دوران فرا-هخامنشی دانسته‌اند (Shenkar, 2011: 119). با وجود این که کاربری این بنا تاکنون به درستی مشخص نشده، این اطمینان وجود دارد که نخستین شاهان پارس مراکز مهم دورۀ هخامنشی یعنی پاسارگاد و تخت­جمشید را برای استقرار خود انتخاب کرده بودند (Hill, 1922: clx). مهم‌ترین دلیل تعلق این بنا به شاهان فرترکا، نقش­برجسته­ای است که در آن به­دست آمده است. این نقش شباهت خاصی با تصویر نیایشگر پشت سکه­های این شاهان دارد (تصویر 6). همچنین دوبواز آن‌ها را با نقش­برجستۀ دکان داوود در سرپل ذهاب مقایسه کرده و آن نقش را نیز متعلق به شاهان پارس با تاریخی بین250 - 150 پ.م. می­داند (Debevoise, 1942: 89).

کاوش‌های استروناخ در پاسارگاد نشان داد که در این محدودۀ زمانی پس از نزاع احتمالی در تل تخت، یک فرهنگ بومی قدرت را در دست گرفته است، چرا که در اینجا پس از سکه­های سلوکوس اول، به جای سکه­های جانشین او یعنی آنتیوخوس اول، سکه­های بگدات دیده می­شود (Stronach, 1965: 23).

 با توجه به اهمیت پایتخت‌های کهن هخامنشی، با کمک سکه‌ها می­توان به احداث پایتختی جدید در سدۀ سوم پ.م. توسط شاهان پارس اشاره کرد. بر روی برخی از سکه­های وهبرز از عبارت Pārsa staxra (دژ پارس) استفاده شده که ممکن است منظور شهر استخر مرکز سیاسی-مذهبی بعدی پارس باشد که مهم­ترین معبد آناهیتا نیز در آن قرار گرفته­ بود (اشتیل، 1388: 106). با این حال، تفکیک تخت­جمشید و استخر از یکدیگر دشوار بوده و از این دو در این دوران معمولاً در کنار یکدیگر یاد می­شود (Herzfeld, 1934: 35).

 

4. سرآغاز استقلال پارس

پولیانوس گزارش می­دهد که در تاریخی بین 250-200 پ.م. اوبورزوس-وهبرز، دومین پادشاه پارس حدود 3000 تن از سربازان سلوکی را که علیه او توطئه کرده بودند به قتل می­رساند و از این طریق در پی کاهش قدرت بیگانه در منطقه و کسب استقلال برمی­آید (Mittag, 2008: 54). اما ویسهوفر با تکیه بر سکه­های وَدفرَداد اول (فرهاد)، او را نخستین پادشاه مستقل پارس می­داند (تصویر 7). برای اولین بار در پشت سکه­های این فرد نقش فروهر که توسط شاهان هخامنشی به عنوان نشانه مشروعیت استفاده می­شده بر بالای بنا نقش بسته است. علاوه بر این، در پشت سر شاه الهه پیروزی یعنی نیکه مشاهده می­شود که در حال قراردادن تاج گلی بر سر او است (Wiesehöfer, 2007: 42). این نشانه‌ها گویای یک پیروزی ساده نبوده و می­تواند بیانگر دستیابی این شاه به استقلال از سلوکیان باشد.

با روی­کار­آمدن مهرداد اول (171-138 پ.م.) تحول قابل­توجهی در ساختار حکومت‌های خاور نزدیک صورت گرفت، حدود نفوذ اشکانیان تا غرب ایران و سرزمین‌های شرق مدیترانه گسترش پیدا کرد و در اصل از این زمان بود که ایشان به عنوان یکی از قدرت‌های برتر منطقه شناخته شدند. سکه­های حکومت‌های مهم محلی از جمله الیمایی، ماد و پارس، به خوبی نتیجۀ نفوذ اشکانیان در این مناطق را نشان می­دهد.

مهرداد با تسلط بر غرب کشور به ویژه ماد، در مقابل دمتریوس دوم سلوکی قرار گرفت. از آنجایی که هنوز اکثر حاکمان محلی در الیمایی، خاراسن و پارس با وجود استقلال بیشتر به شاه سلوکی وفادار بودند، او را در برابر شاه نوپای اشکانی یاری کردند (Wenke, 1981: 306). به نظر می­رسد که در این زمان وَدفرَداد اول حاکم پارس بوده است. ویسهوفر معتقد است که درخواست کمک شاه سلوکی از این مناطق، خود به معنی استقلال نسبی آنهاست (Wiesehöfer, 2007: 41). ارتش سلوکی حتی در بهترین شرایط، نه­تنها برای تأمین سربازان مزدور، بلکه برای تأمین نخبگان ارتش خود به نیروی ایرانیان نیاز داشت (Venetis, 2011: 157). بنابراین دمتریوس توانست برای مدتی کوتاه در برابر مهرداد ایستادگی کند، اما در نهایت در 141­پ.م. در سلوکیۀ دجله به اسارت رفت و به هیرکانیه منتقل شد. با کاهش قدرت سلوکی، مهرداد توانست به بهانۀ یاری دادن حکومت‌های محلی به ارتش سلوکی، در امور ایشان دخالت کند. تغییر ناگهانی در سبک سکه­های الیمایی و پارس نشان می­دهد که مهرداد بلافاصله پس از فتح سلوکیه دجله، این مناطق را نیز به تصرف درآورد (Colledge, 1977: 10). در گروهی از سکه­های وَدفرَداد اول، تصویر فردی بالغ و ریش­دار با شباهت قابل توجهی به سکه­های مهرداد دیده می­شود. هرچند این مسئله تلاش مهرداد را در کنترل اوضاع پارس نشان می­دهد، دلیل کافی برای سلطۀ مستقیم او بر منطقه نیست (Kawami, 1987: 6). با تکیه بر سیاست معمول شاهان اشکانی، به نظر می­رسد که حاکم پارس اجازه یافته تا به حکومت خود ادامه دهد. دلایل گوناگونی برای این ایدئولوژی حکومتی وجود دارد که یکی از آنها طبق نظر کیل به روحیۀ انعطاف­پذیری اشکانیان نسبت به فرهنگ‌ها و حکومت‌های محلی باز­می­گردد (Keall, 1994: 272). دلیل دیگر را می­توان از آنجایی دید که حاکمان محلی پارس بر خلاف دیدگاه معمول، فاقد روحیۀ شورش و طغیان­گری علیه حکومت مرکزی بودند و بقای ایشان در مقام خود، تهدیدی برای شاهان اشکانی به شمار نمی­آمد (Wiesehöfer, 2001: 110). با این حال، حاکم پارس می­بایست با تغییر در سبک سکه­های خود، وفاداری خود را به قدرت جدید منطقه نشان می­داد. سکه‌ها به خوبی گویای این نکته مهم هستند که موقعیت سرزمین پارس، شاهان این منطقه را یاری کرد تا بسیاری از سنت‌های کهن مذهبی را حفظ کرده و در نهایت با انتقال آن به دورۀ ساسانی، اسباب شکوفایی آن را فراهم آورند.

سکه‌هایی که از این پس در پارس ضرب شد، به گروه دوم (140-100 پ.م.) سکه­های منطقه تعلق دارند. به جزء تعدادی از سکه­های پایانی وَدفرَداد اول، می­توان سکه­های دو شاه بعدی یعنی داریوش اول و وَدفرَداد دوم را در این گروه قرار داد (Hill, 1922: clxx). بر روی این سکه‌ها تصویر ریش­دار شاه رو به راست با سرپوش خاص و منحصر­به­فردی که به عنوان «کلاهک ساتراپی» معرفی شده به همراه هلال ماه بر روی آن دیده­   می­شود (تصویر 8). هلال ماه می­تواند نماد حکومت الهی شخص باشد (Olbrycht, 1997: 52). بر پشت سکه همان نقش­مایۀ گروه قبلی وجود دارد، تنها با این تفاوت که از کیفیت نقوش آن کاسته شده و ساختاری خلاصه شده پیدا کرده است. تحول اساسی در این سکه­ها که گویای نفوذ سنت اشکانی است در کتیبه­های آنها دیده می­شود. عنوان فرترکا از این سکه‌ها حذف شده و تنها نام شاه به همراه هزوارش MLK’ (شاه) به تقلید از سکه­های شاهان اشکانی بر آنها اضافه شده است. طبق عقیدۀ اکثر محققان این عبارت گویای این مسئله است که از این پس حاکمان دست­نشاندۀ شاهان اشکانی در پارس حکمرانی می­کنند (Canepa, 2010: 569؛ اشتیل، 1388: 106؛ سلوود،1390: 194). همچنین پیش از این، جنس غالب سکه­های پارس چهار درهمی‌های نقره­ای بود که از این پس به درهم تبدیل می­شود که جنس اصلی مورد استفاده اشکانیان برای مصارف داخلی بوده است (Khademi Nadooshan and Khazaiea, 2011: 102 ).

 

5. حکومت شاهان دست­نشانده

روند اشکانی شدن سکه­های حاکمان پارس با سرعت بیشتری پیش رفت و در گروه سوم که با پادشاهی داریوش دوم آغاز می­شود، آشکارا خود را نشان داد. بر روی این سکه‌ها به تقلید از سکه­های اشکانی، صورت شاه رو به چپ است و تاج مخصوص مهرداد دوم را بر سر گذاشته است (Wroth, 1903: lxxvi). بر پشت سکه نیز طبق سنت اشکانی، کتیبه با متن نام شاه و عنوان MALKA دیده می­شود که بر دور نقش حک شده است (تصویر 9). نقش مذکور، شاه را با ردایی بلند نشان می­دهد که برسم یا نیزه­ای در دست گرفته و در مقابل آتشدان ایستاده است که علاوه بر این که نشان­دهندۀ نفوذ قابل­توجه اشکانیان در فارس است، بیانگر     شکل­گیری تدریجی یک ساختار منحصر­به­فرد مذهبی نیز است.

گنجینه­ای از سکه­های کوچک نقره­ای در محدودۀ پارس در دهۀ1980 کشف شد که با دیگر سکه­های منطقه تفاوت دارد. این سکه‌ها احتمالاً به شخصی به نام کوریوس (بلاش؟) در سدۀ اول م. تعلق دارد که وابستگی شدیدی به دربار اشکانی داشته و شاید برای نظارت مستقیم بر اوضاع منطقه، در بخشی از پارس مستقر شده است (Wiesehöfer, 2009). به نظر می­رسد که این وقایع همزمان با پادشاهی بلاش اول در73 م. و اصلاحات حکومتی او در نواحی مختلفی چون الیمایی، خاراسن و به احتمال قوی پارس است (Dabrowa, 2011: 175). به درستی مشخص نیست که آیا کوریوس همان بلاش اول است و یا شخصی وابسته به دربار اشکانی است.

سدۀ اول و دوم م. دوران پیشرفت اقتصادی کشور و رونق قابل­توجه تجارت بود. این مسئله، حاصل استقلال نسبی حکومت‌های محلی و توانایی ایشان در ایجاد ارتباط با دوردست‌ترین نواحی در شرق تا چین و در غرب تا روم بود. در یکی از گزارش‌های چینی به تاریخ 101 م.، از یکی از شاهان پارت با نام مَنکو (Manqu) یاد می­شود که تعدادی شیر و شترمرغ متعلق به سرزمین تیاوژی (Tiaozhi)، به احتمال زیاد محدودۀ خاراسن و الیمایی، به دربار امپراتوری هان به عنوان هدیه ارسال می­دارد. به نظر می­رسد که منظور از این شاه پارتی در اصل حاکم پارس یعنی منوچهر بوده ­باشد که با ایجاد ارتباط با مراکز تجاری مهم یعنی خاراسن و الیمایی و در نهایت چین، سعی در کسب اعتبار بیشتر برای حکومت خود داشته است (Hill, 2009: 23 & 242). پلینی، همسایۀ بدون واسطۀ پارس را در غرب الیمایی می­داند (Pliny, VI. xxviii). با این حال، نمی­توان محدودۀ قلمرو شاهان پارس را به درستی تعیین کرد. داده‌هایی از جمله تعدادی سکه مربوط به شاهان پارس در اواسط سدۀ اول پ.م. از گورستان‌های اشکانی تل ملیان در دشت‌های اطراف شیراز به­دست آمده است که با وجود اهمیت بسیار، در این مورد، چندان روشنگر نیستند (Balcer, 1976: 86). در هر صورت با توجه به فقدان داده­های باستان­شناسی در این رابطه، امکان ارتباط پارس با نواحی اطراف آن دشوار است.

در خصوص دلیل تفکیک نشدن شاه پارس با شاه اشکانی در گزارش‌های چینی، توضیحاتی وجود دارد. با روی­کار­آمدن اردوان سوم (12-38 م.) و صلحی که میان ایران و روم صورت گرفت، او موفق شد نفوذ دربار اشکانی را بر بخش‌های مهمی از کشور و در مناطق مستقل تحمیل کند. برخی محققان معتقدند که یکی از روش‌های اصلی او در این زمینه، انتخاب افرادی از خاندان خود به حکومت آن مناطق بوده است (شیپمان، 1384: 58). سکه‌ها نیز به گونه­ای این موضوع را نشان می­دهند؛ برای مثال استفاده اردشیر دوم از سربند شاهی و پوشش و آرایش کاملاً اشکانی در سکه‌ها، نمی­تواند یک اتفاق ساده باشد (تصویر 10). اما از آنجایی که همین شاه در این زمان از تاج‌های بومی کنگره­دار استفاده می­کرده است، نمی‌توان این دیدگاه را به اثبات رساند (تصویر 11).

اطلاعات بسیار اندکی از پارس در این برهه تا ظهور اردشیر بابکان در دست است. به جز سکه‌ها، تنها اشارات کوتاهی از استرابو، لوسیانوس و ایزودور خاراکسی و یک کتیبۀ فارسی میانه از اردشیر دوم بر روی یک جام نقره­ای در دست است (Wiesehöfer, 2009). هیل برای دو سدۀ پایانی تا آغاز شاهنشاهی ساسانی گروه چهارمی را پیشنهاد می­کند که با نموپات (Namopat) آغاز می­شود (Hill, 1922: clxxiv). این گروه را از نظر سبک تصویرگری چهرۀ شاه می­توان به عنوان نمونه­های «پیشا-ساسانی» نیز معرفی کرد. ویژگی اصلی این سکه‌ها چهرۀ شاه رو به چپ با مو و ریش پر­پشت و استفاده از ستاره و هلال ماه در کنار شاه در پشت سکه است (تصویر 12). شاهان این گروه از تاج و سر­بند مخصوص شاهان اشکانی و همین‌طور در برخی موارد از تاج کنگره­دار استفاده کرده­اند. با این حال، آرایش موهای این افراد به ویژه اردشیر چهارم، یادآور سبکی است که بعدها در سکۀ اردشیر پنجم (اردشیر بابکان) و جانشینان او دیده شد (سلوود،1390: 197).

 

6. ظهور پاپک و شاپور و آغاز حکومت اردشیر پنجم

در حدود 205 م. تحولی در ظاهر کوچک اما مهم در ساختار حکومتی پارس صورت گرفت. پاپک فرزند ساسان یکی از موبدان معبد آناهیتا و فرزند بزرگ او شاپور، از شهر «خیر» (Xir) به استخر حمله کرده و گوچهر، شاه پارس را به قتل رساندند و بدین­ترتیب به حکومت شاهان دست­نشاندۀ اشکانی در منطقه خاتمه داده و با هوشیاری سرپرستی مهم‌ترین مرکز مذهبی منطقه یعنی معبد آناهیتا در استخر را نیز بر عهده گرفتند (Chaumont, 1958: 158). این در اصل آغازی برای شاهنشاهی مقتدری بود که شاه در آن چهره­ای کاملاً الهی پیدا کرده بود و این ایدئولوژی حکومتی و ساختار متمرکز آن موجب تأسیس یک دین رسمی و دوام چهارصد سالۀ امپراتوری مقتدر ساسانی شد. دو عامل اساسی در انتها باعث افول شدید اعتبار حکومت اشکانی در مرزهای داخلی و خارجی کشور شد؛ اول، ناتوانی ایشان در حفظ تعادل و ثبات داخلی به دلیل نزاع اردوان پنجم و برادرش بلاش پنجم و دیگری سه شکست مهلک از روم به ویژه سپتیموس سوروس که به فتح تیسفون و تخریب آن انجامید (Rawlinson, 1893: 361-362). به نظر می­رسد که در این زمان بود که پاپک و شاپور حکومت پارس را دست گرفتند (فرای، 1389: 13). همچنین به احتمال قوی در این زمان تعدادی نقش خطی در قسمت‌هایی از کاخ هدیش و تچر در تخت­جمشید ایجاد شد (تصویر 13) که در آن به احتمال بسیار، صحنۀ دریافت مقام شاهی با حضور شاپور و پدرش پاپک صورت می­گیرد (Callieri, 2003, Razmjou, 2005: 324). این نقوش همچنین می­تواند نشان­دهندۀ هدف ایشان در ادغام نظام سیاسی و مذهبی باشد که در نهایت در شاهنشاهی ساسانی به ثمر رسید (Daryaee, 2011: 187).

بر روی سکه­های منسوب به شاپور، تصویر شاه بر روی سکه و تصویر احتمالی پدر او پاپک دیده می­شود (تصویر 14). با وجود اهداف و سیاست‌های متفاوت خاندان جدید، ایشان همچنین سنت‌های پادشاهی قبلی را حفظ کردند. مدتی بعد اردشیر برادر کوچک شاپور در صحنه ظاهر می­شود که به گفته طبری پس از مرگ اتفاقی (؟) برادر در تخت­جمشید، با رأی دیگر برادران به عنوان پادشاه انتخاب شد (Canepa, 2010: 571). اردشیر، به عنوان یکی از راز­آمیزترین شخصیت‌های تاریخ ایران شناخته می­شود. دریایی، این دیدگاه را مطرح کرده که اردشیر در خاندان خود یک یاغی به شمار می­آمده و با فاصلۀ قابل­توجهی از پدر و برادرش شاید در اردشیر-خوره مستقر بوده است. بنابراین شاپور را که حاکم مشروع از سوی پدر بوده به همراه دیگر برادران به قتل رسانده، در 212/211 م. در استخر مستقر شد و به تدریج حکومت کل پارس را به عنوان اردشیر پنجم در دست گرفت (Daryaee, 2010: 245 & 248). معماری اشکانی-برای مثال کاخ آشور- تأثیر قابل­توجهی بر معماری اردشیر خوره یا کاخ فیروزآباد داشته است و این آثار اهمیت بسیاری در بررسی چگونگی انتقال میراث اشکانی به دوران ساسانی دارد (Vanden Berghe, 1987: 244).    

سکه­های اردشیر (تصویر­15) از نظر ریخت­شناسی، از سکه­های برادر بزرگش شاپور تأثیر مستقیمی پذیرفته بود (Gyselen, 2011: 12). زمانی فرا رسید که او با حمایت ایالت‌های دیگر از جمله ماد، ماد آتروپاتن، آدیابن و کردستان شورشی گسترده در نواحی داخلی ایران صورت داد (Farrokh, 2007: 179). این زمانی بود که اردوان پنجم با شکست ارتش کاراکالا امپراتور روم سعی در بازگرداندن اعتبار از­ دست­ رفته خاندان خود را داشت و تا زمانی که اردشیر کرمان را نیز فتح کرد و شاه وفادار به حکومت مرکزی در آنجا را به قتل رساند، متوجه خطر پیش­روی او نبود (شیپمان، 1384: 16). بنابراین اردوان شاه الیمایی نیروفر را برای سرکوب اردشیر گسیل داشت. اما او در نبرد با اردشیر در 215 م. در جنوب خوزستان ' به احتمال زیاد در نزدیکی اهواز امروزی'  شکست خورد و کشته شد (Alizadeh, 1985: 184).

کمی بعد اردشیر در 222 م. خاراکس اسپاسینو، پایتخت پادشاهی خاراسن در جنوب میان­رودان را فتح کرده و آخرین پادشاه آن منطقه یعنی آبینرگاوس سوم را به قتل رساند (Nodelman, 1959/1960: 119). فتح خاراسن ضربه­ای مهلک بر ساختار اقتصادی حکومت اشکانی وارد ساخت و ایشان را از دریافت نیروی نظامی و همچنین سود اقتصادی حاصل از تجارت از طریق خلیج فارس ناامید ساخت. اردشیر در نبرد نهایی در 224 م. در مقابل اردوان قرار گرفت و با شکست سپاه اشکانی و قتل او، به یک شاهنشاهی پانصدساله خاتمه داد. این‌گونه به نظر می­رسد که بلاش پنجم کمی پس از قتل برادر و فتح پایتخت در تلاش برای احیای قدرت اشکانی برآمد، چرا که سکه‌هایی از او باقی مانده که به 228 م. باز می­گردد (Dabrowa, 2012: 39). با وجود تمام تلاش‌ها، در نهایت تمامی اراضی زیر سلطه امپراتوری اشکانی در دست اردشیر افتاد و تمامی مدعیان سرکوب شدند. با این حال، او برای اثبات مشروعیت خود، یکی از شاهزادگان اشکانی را به همسری گرفت (Rawlinson, 1893: 368). او همچنین به همین منظور در نخستین سکه­های خود از تاج مخصوص شاهان اشکانی استفاده کرد (تصویر 16).

با این که سکه­های ساسانی تقلیدی کامل از سکه­های اشکانی نیست، اما تأثیر قابل­توجهی از آ‌نها و همچنین از نقش­مایه­های رومی پذیرفته است. تشکیلات ضرابخانه­های دورۀ ساسانی نیز، ادامۀ مستقیم سیستم دورۀ اشکانی بود (گوبل، 1389: 211 و 225). ساسانیان از بسیاری جهات تغییراتی اساسی در نظام سیاسی ایران ایجاد کردند. از نظر مذهبی این دیدگاه تاکنون پذیرفته شده که ساسانیان از همان ابتدا، تحمل کمتری در پذیرش آیین‌های محلی داشتند (Keall, 1971: 58). با این حال، با مطالعۀ دقیق سرگذشت پارس در دورۀ سلوکی و اشکانی، شاهان ساسانی را می­توان وارثان حقیقی و ادامه­دهندۀ بسیاری از سنت‌هایی دانست که پیش از این در دورۀ اشکانی پایه­گذاری شده بود.

 

       بگدات

وهبرز

اردشیر اول

ودفرداد اول

 

250-200 پ.م.

شاه ناشناس

داریوش اول

ودفرداد دوم

داریوش دوم

هوخشتر (؟)

اردشیر دوم

 

 

160-30 پ.م.

نموپات

پیروز (پاکور؟)

قباد

مهرداد

اردشیر سوم

منوچهر اول

منوچهر دوم

اردشیر چهارم

شاپور

اردشیر پنجم

 

 

 

 

30 پ.م.-224 م.

جدول 1. فهرست پیشنهادی شاهان پارس بر اساس تقسیم­بندی سلوود با اعمال برخی تغییرات (سلوود، 1390: 211)

 

7. نتیجه

تا چند دهۀ اخیر، پادشاهی اشکانی به دلایل گوناگون از جمله کمبود منابع، کمتر مورد اعتنای محققان، به ویژه پژوهشگران ایرانی قرار می­گرفت. به همین دلیل، وجوه متنوع این شاهنشاهی و همین‌طور نقاط مختلف ایران در طول حکومت ایشان، ناشناخته ماند. تاکنون این نتیجه حاصل شده که هر ایالت در مرزهای اشکانی با وجود وابستگی نسبی به حکومت مرکزی دارای ویژگی‌های منحصر­به­فردی بود که آن را از نقاط دیگر متمایز می­کرد. پارس به سبب موقعیت ویژه، موفق به حفظ بسیاری از سنت‌های کهن هخامنشی از جمله هنر و مذهب و در نتیجه انتقال آن به ادوار بعدی شد.

با وجود این که شاهان پارس با بهره­گیری از نقش­مایه­های متعلق به پیشینیان خود، در تلاش برای ایجاد تمایز با نواحی دیگر بودند، سکه‌ها و شواهد دیگر به خوبی نشان می­دهند که بر خلاف دیدگاه معمول، عامل اغتشاش و مبارزه با حکومت اشکانی نبودند. با این وجود، در سدۀ اول میلادی، شاهان اشکانی برای گسترش نفوذ خود در این منطقه تلاش زیادی کردند. دلیل این مسئله به درستی مشخص نیست، اما تغییر ناگهانی در نقش­مایه و ساختار سکه‌ها صحت این واقعه را نشان می­دهد.

سیاست شاهان پارس با روی­کار­آمدن پاپک، شاپور و بعدها اردشیر بابکان تغییری اساسی پیدا کرد. اردشیر با بهره­گیری از بی­ثباتی و ضعف شاهنشاهی اشکانی حاصل از جنگ‌های داخلی و خارجی، شورشی گسترده در کشور صورت داد و موفق به فتح ایالت‌های وابسته به حکومت اشکانی شد. اردوان پنجم با وجود اصلاح روابط خارجی، موفق به جلوگیری از پیشروی اردشیر نشد. ساسانیان از همان آغاز حکومت خود در 226 م.، با این­که با تغییر تقویم و سیاست‌های متفاوت دیگر سعی در کدر ساختن میراث اشکانی داشتند، اما در عمل با هوشیاری علاوه بر ارج نهادن بر شکوه از یاد رفتۀ هخامنشی، نظام حکومتی مقتدر خود را بر شالودۀ فرهنگ و تمدن اشکانی بنیان نهادند تا بدین طریق خود را به عنوان جانشین بر حق و مشروع ایشان معرفی کنند. با وجود این که از تاریخ پارس در دورۀ سلوکی و اشکانی و همچنین از پیشینۀ ساسانیان اطلاعات بسیار اندکی در دست است، مطالعۀ مستمر مدارک بر­جای­مانده، به خوبی اهمیت ایشان را در بازسازی سرگذشت گستره­ای وسیع از مرزهای داخلی کشور نشان می­دهد.  

 

8. تشکر و قدردانی

نگارندگان از خانم دکتر جودیت لرنر (Judith Lerner) از دانشگاه نیویورک بابت ارسال مقالاتی که امکان دسترسی به آنها در ایران وجود نداشت، صمیمانه قدردانی می­کنند.

 

9. تصاویر

 

 

تصویر 1. چهار درهمی نقره­ای بگدات، ضرابخانه تخت­جمشید یا پاسارگاد (Haerinck & Overlaet, 2008: 220).

 

 

تصویر 2. چهار درهمی نقره­ای تیسافرن ساتراپ لیدیه و کاریه، اواخر سدۀ پنجم پ.م. (Richter, 1949, pl. 37: 1).

 

 

تصویر 3. چهار درهمی نقره­ای اردشیر اول، ضرابخانه تخت­جمشید یا استخر (Haerinck & Overlaet, 2008: 220).

 

 

تصویر 4. نقش یک آتشگاه بر پشت سکه­های رومی قرن اول م. (Haerinck & Overlaet, 2008: 233).

 

تصویر 5. نقشه بازسازی شده بنای موسوم به «معبد فرترکا» (Shenkar, 2011: 120).

 

تصویر 6. نقش­برجستۀ متعلق به بنای موسوم به «معبد فرترکا» (Debevoise, 1942, pl. III: b).

 

 

تصویر 7. چهار درهمی نقره­ای وَدفرَداد اول، ضرابخانۀ تخت­جمشید یا استخر (Hill, 1922, pl. XXIX: 7).

 

 

 

تصویر 8. درهم نقره­ای داریوش اول، به احتمال فراوان ضرابخانۀ استخر (Haerinck & Overlaet, 2008: 222).

 

 

 

تصویر 9. درهم نقره­ای داریوش دوم، به احتمال فراوان ضرابخانۀ استخر (Daryaee, 2010: 240).

 

 

 

 

تصویر 10 و 11. دو درهم‌های نقره ای از اردشیر دوم، به احتمال قوی ضرابخانۀ استخر (Haerinck & Overlaet, 2008: 223 & Hill, 1922, pl. XXXIII: 10).

 

 

تصویر 12. درهم نقره­ای نموپات، به احتمال قوی ضرابخانه استخر (Haerinck & Overlaet, 2008: 224).

 

تصویر 13. نمونه­ای از نقوش خطی تخت­جمشید با تاریخ احتمالی 205 م. (Callieri, 2003).

 

 

 

تصویر 14. سکۀ نقره­ای شاپور با تصویر پاپک در پشت، ضرابخانۀ استخر (Gyselen, 2011: 19).

 

 

تصویر 15. سکۀ نقره ای اردشیر پنجم با تصویر احتمالی پاپک در پشت، ضرابخانۀ استخر (Alram, 2008: 17).

 

تصویر 16. نخستین سکه اردشیر به عنوان شاه ساسانی به تاریخ 226 م. (Alram, 2008: 19).

10. منابع
اشتیل، روت، «پارس در عهد سلوکیان و اشکانیان»، ترجمه هوشنگ صادقی، نوشته‌هایی در باب تاریخ و فرهنگ اشکانیان، فرانس آلتهایم، پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، تهران، 1388، 101-110.
سلوود، دیوید، «حکومت‌های کوچک در جنوب ایران»، ترجمه تیمور قادری، تاریخ ایران کمبریج، ج. سوم، قسمت دوم: اشکانیان، ویراسته احسان یارشاطر، مهتاب، تهران، 1390.
شیپمان، کلاوس (1384) مبانی تاریخ پارتیان، ترجمۀ هوشنگ صادقی، چاپ اول، نشر فرزان، تهران.
فرای، ریچارد نلسون، «اوضاع سیاسی ایران در زمان ساسانیان»، ترجمه تیمور قادری، تاریخ ایران کمبریج، ج. سوم، قسمت سوم: ساسانیان، ویراسته احسان یارشاطر، مهتاب، تهران، 1389.
گوبل، رابرت، «سکه­های ساسانی»، ترجمۀ تیمور قادری، تاریخ ایران کمبریج، ج. سوم، قسمت سوم: ساسانیان، ویراسته احسان یارشاطر، مهتاب، تهران، 1389.
گرین­فیلد، جی. سی.، «آرامی در امپراتوری هخامنشی»، ترجمۀ تیمور قادری، تاریخ ایران کمبریج، ج. دوم، قسمت دوم: دوره­های ماد و هخامنشی، ویراسته ایلیا گرشویچ، مهتاب، تهران، 1390.
Alizadeh, A.و 1985. Elymaean occupation of lower Khuzestan during the Seleucid and Parthian periods: a proposal, Iranica Antiqua, 20, 175-195.
Alram, Michael. 2008. Early Sasanian Coinage. In, V.S. Curtis and S. Stewart (eds.), The Sasanian era (Idea of Iran), London, 17-30.
Balcer, Jack Martin 1976. Part 2: Parthian and Sasanian coins and burials, Iran 16, 86-92.
Bevan, Edwyn Kobeet 1902. The house of Seleucus. Vol. 1, London, Edward Arnold Publication.
Bivar, A. D. H. and S. Shaked 1964. The Inscriptions at Shīmbār. Bulletin of the School of Oriental and African Studies 27 (2), 265-290
Callieri, Pierfrancesco 1995. Une borne routière grecque de la région de Persépolis (information), remarques additionnelles de M. Paul Bernard. Comptes-rendus des séances de l'Académie des Inscriptions et Belles-Lettres, 139e année (1), 65-95.
Callieri, Pierfrancesco 2003. At the roots of the Sasanian royal imagery: the Persepolis Graffiti, CAIS.
Canepa, Matthew P., 2010. Technologies of memory in early Sasanian Iran: Achaemenid sites and Sasanian identity, American Journal of Archaeology 114 (4), 563-96.
Chaumont, M. L. 1958. Le culte d'Anāhitā à Staxr et les premiers Sassanides. Revue de l'histoire des religions 153 (2), 154-175.
Colledge, Malcom A. R. 1977. Parthian art. New York, Ithaca.
Curtis, V.S. 2007. The Iranian revival in the Parthian period, in: V.S. Curtis and S. Stewart (eds.), The age of the Parthians, London, 7-25.
Dabrowa, E. 2011. The Arsacid Empire, in, Touraj Daryaee (ed.), The Oxford Iranian History, Oxford University Press, 164-186.
___ 2012. The Arsacids and their state, in, R. Rollinger et al. (eds.), Altertum und Gegenwart, 125 Jahre Alte Geschichte in Innsbruck, Vortraege der Ringvorlesung Innsbruck 2010, Innsbruck, 21-52.
Daryaee, Touraj 2010. Ardaxsir and the Sasanians’ rise to power. Anabasis 1, 236-255.
___ 2011. The Sasanian Empire, in, Touraj Daryaee (ed.), The Oxford Iranian History, Oxford University Press, 187-207.
Debevoise, Neilson C. 1942. The rock reliefs of ancient Iran. Journal of Near Eastern Studies 1 (1), 76-105.
De Morgan, J. 1923. Manuel de numismatique orientale de L’antiquité et du Moyen Age, Tome I. Paris, Librairie Orientaliste Paul Geuthner.
Edson, Charles 1958. Imperium Macedonicum: The Seleucid Empire and the literary evidence, Classical Philology 53 (3), 153-170.
Farrokh, Kaveh 2007. Shadows in the desert, ancient Persia at war. Osprey.
Gyselen, Rika 2011. The coins of 3rd century Sasanian Iran and the formation of historical criteria. e-Sasanika 15, 1-30.
Haerinck, E. 1998. International contacts in the southern Persian gulf in the 1st century B.C./ 1st century A.D.: Numismatic evidence from Ed-Dur (Emirate of Umm Al-Qaiwain, U.A.E). Iranica Antiqua 32, 273-302.
Haerinck, E. and B. Overlaet 2008. Altar shrines and fire altars? architectural rpresentations on Frataraka coinage. Iranica Antiqua 43, 207–233.
Hansman, John 1967. Charax and the Karkheh. Iranica Antiqua 7, 21-58.
Herzfeld, Ernst 1934. A history of ancient Persia. Oxford University Press.
___ 1941. Iran in the ancient east. London & New York, Oxford University Press.
Hill, George Francis 1922. A catalogue of the Greek coins of Arabia, Mesopotamia and Persia. London, British Museum Dept of Coins and Medals.
Hill, John E. 2009. Through the Jade Gate to Rome: a study of the Silk Routes during the later Han Dynasty, 1st to 2nd Centuries CE. Charleston, South Carolina, BookSurge.
Kawami, Trudy S. 1987. Monumental art of the Parthian period in Iran. Leiden, Acta Iranica, Troisième Série, V. XIII.
Keall, E. J. 1994. How many Kings did the Parthian King of Kings rule? Iranica Antiqua 29, 253-272.
Khademi Nadooshan, Farhang and Mostafa Khazaiea 2011. Probable sources and refining technology of Parthian and Sasanian silver Coins. Interdisciplinaria archaeological 2 (2), 101–107.
Koch, Heidemarie 1988. Herrscher in der Persis unter Seleukiden und Parthern. Die Welt des Orients 19, 84-95.
Le Rider, G. 1965. Suse sous les Séleucides et les Parthes. Paris, MDP 38.
Lozinski, Philip 1984. The Parthian Dynasty. Iranica Antiqua 19, 119-139.
Mittag, Peter F. 2008. Blood and money, on the loyalty of the Seleucid Army. Electrum 14, 47-56.
Naster, Paul 1968. Note d'épigraphie monétaire de Perside: fratakara, frataraka, ou fratadāra? Iranica Antiqua 8, 74-80.
Nodelman, Sheldon A., 1959/60. A preliminary history of Characene, Berytus 13, 83-121.
Olbrycht, Marek J. 1997. Parthian Kings’ tiara- numismatic evidence and some aspects of Arsacid political ideology. Notae Numismaticae 2, 27-70.
Pliny 1949. Natural History. With an English translation by H. Rackham, Vol. II, Cambridge Massachusets, Harvard University Press.
Potts, Daniel T., 2004. The archaeology of Elam, formation and transformation of an ancient Iranian state. London, Cambridge University Press.
Potts, Daniel T., 2007. Foundation houses, fire altars and Frataraka, interpreting the iconography of some post-Achaemenid Persian coins. Iranica antiqua 42, 271-300.
Potts, Daniel T., 2012. Emerging civilizations: in the land of the Emirates. London, Trident Press.
Razmjou, Shahrokh 2005. Ernst Herzfeld and the study of Graffiti at Persepolis, in, Ann C. Gunter and Stefan R. Hauser (eds.), Ernst Herzfeld and the development of Near Eastern Studies, 1900-1950, BRILL, 315-344.
Rawlinson, George 1893. Parthia. London, T. Fisher Unwin.
Schoff, W. H. 1915. Some aspects of the overland oriental tade at the Christian era, Journal of the American Oriental Society 35, 31-41.
Seyrig, Henri 1950. Palmyra and the East, The Journal of Roman Studies 40 (1& 2), 1-7.
Shenkar, Michael 2011. Temple architecture in the Iranian world in the Hellenistic period in, Anna Kouremenos et al. (eds.), From Pella to Gandhara, hybridization and identity in the art and architecture of the Hellenistic East, BAR int. Series 2221, 117-139.
Stronach, David 1965. Excavations at Pasargadae, third preliminary report. Iran 3, 9-40.
Vanden Berghe, Louis 1987. L'héritage Parthe dans l'art Sasanide, transition periods in Iranian history. Studia Iranica 5, 241-252. 
Venetis, Evangelos 2011. Iran at the time of Alexander the Great and the Seleucids, in, Touraj Daryaee (ed.), The Oxford Iranian History, Oxford University Press,142-163.
Wenke, Robert J. 1981. Elymeans, Parthians, and the evolution of Empires in southwestern Iran. Journal of the American Oriental Society 101 (3), 303-315.
Wiesehöfer, Josef 1999. FĀRS ii, history in the pre-Islamic period. Encyclopaedia Iranica: 333-337.
Wiesehöfer, Josef 2001. Ancient Persia from 550 BC to 650 AD. London, I.B.Tauris Publishers.
Wiesehöfer, Josef 2007. Fars under Seleucid and Parthian rule, in, V.S. Curtis and S. Stewart (eds.), The age of the Parthians, London, 37-49.
Wiesehöfer, Josef 2009. Kings of Persis. Iranicaonline.
      Wroth, Warwick 1903. Catalogue of the Coins of Parthia. London.