دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
5
1
2013
08
23
قرائت خط خرده¬سفال کتیبه¬دار تپه هگمتانه
1
9
FA
رسول
بشاش کنزق
عضو هیئت علمی پژوهشکدة زبان¬شناسی، کتیبه و متون پژوهشگاه میراث فرهنگی
10.22059/jarcs.2013.35924
اصطلاح خط فارسی میانه یا پهلوی ساسانی و پارسیک، چه از نوع کتیبهای و چه کتابی آن، برای همة محققین خط و زبان، به خصوص محققین خط و زبانشناسی تاریخی و همچنین باستانشناسی و تاریخ، آشنا است. لیکن یک مورد از انواع خط پهلوی، خطی است معروف به خط پهلوی شکسته، که در زمان خودش خطی بسیار روان و راحت برای کاتبان، امّا بسیار دشوار و ثقیل برای محققین و خطشناسانی که اکنون اقدام به خوانش آن میکنند. این نوع خط برروی دو دسته مجموعهآثار مربوط به اواخر دورة ساسانی تا اوایل دوران اسلامی (قرون 7 تا9 میلادی) بهدست میآید؛ دستة اوّل پاپیروس و پوستنوشتههای مربوط به زمان تصرف مصر، توسط خسروپرویز (628-591 میلادی) است که در الفنتاین مصر بهدست آمده است و در حدود سال 1938 توسط هَنسِن (O.Hanson)خوانده شده است. دستة دوّم سفالنوشتههایی است که بهنام خردهسفالهای نوشتهدار یا اُستراکا(Ostraca) معروف است و بهطور معمول در بررسیها و حفاریهای محوطههای باستانی بهدست میآید. معروفترین این خردهسفالنوشتهها، خردهسفالنوشتههای چالطرخان عشقآباد نزدیک ری است که در سالهای 1934-1936 توسط اریک اشمیت و جُرج میله، به دست آمد و در کتاب گچبریهای چالطرخان عشقآباد نزدیک ری، توسط دبورا تامپسون ( (Deborah Thompse انتشار یافت، و همچنین سفالنوشتههای اطراف ورامین که در سال 1926 توسط هرتسفلد (Herzfeld)بهدست آمد و بدون خوانش در مجموعة(C.I.I.Vol.IV,V) معرفی شد. بیشتر این خردهسفالها هم در سال 1992 توسط وبر ((D.Weber خوانده و منتشر شد. خردهسفالهای تپه میل ورامین، قصر ابونصر شیراز و همچنین، خردهسفال کتیبهدار تپه هگمتانه، که در سال 1363 طی کاوشهای باستانشناسی از این تپه بهدست آمده است، از همین نوع هستند.
تپه هگمتانه,خرده¬سفال نوشته¬دار,اُستراکا"Ostraca"¬,خط شکسته پهلوی,زبان
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35924.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35924_ccedd899923d46edec049b8f4f8f9b82.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
5
1
2013
08
23
پروژه باستان¬شناسی دشت مهران: زیستگاههای دوران روستانشینی
11
30
FA
اردشیر
جوانمردزاده
دانشجوی دکتری رشتة باستان¬شناسی دانشگاه تهران
ajavanmard@ut.ac.ir
حسن
فاضلی نشلی
0000-0002-6397-5855
دانشیار گروه باستان¬شناسی دانشگاه تهران
hassanfazelinashli@gmail.com
حجت
دارابی
استادیار گروه باستان¬شناسی دانشگاه رازی کرمانشاه
jarcs25@ut.ac.ir
10.22059/jarcs.2013.35939
در فروردینماه سال 1389، بررسی باستانشناسی دشت مهران با هدف شناسایی و ثبت محوطههای پیشازتاریخی مشهود انجام شد. طی این بررسی تعداد 36 محوطة باستانی اعم از محوطة باز، پناهگاه صخرهای و تپه شناسایی و ثبت شد؛ از این تعداد، 15 محوطه مربوط به دوران پیشاز تاریخ (روستانشینی تا شهرنشینی) میباشند که در این مقاله به بحث در مورد دورههای زیستگاهی این محوطهها از دوران نوسنگی تا آغاز شهرنشینی پرداخته میشود. در مجموع میتوان 1 محوطه را به دوران نوسنگی بیسفال، 2 محوطه روستانشینی آغازین، 5 محوطه روستانشینی قدیم، 8 محوطه روستانشینی میانه، 3 محوطه روستانشینی جدید، نسبت داد. بررسیهای انجام یافته در این محوطهها حاکی از برهمکنش جوامع پیش از تاریخ دشت مهران با فرهنگهای پیشازتاریخی خوزستان، دهلران و بینالنهرین است. این نوشتار به بررسی استقرارهای منسوب به دوران نوسنگی بیسفال تا روستانشینی جدید میپردازد.
بررسی باستانشناسی,دشت مهران,دوران روستانشینی,الگوی استقرار,توالی فرهنگی
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35939.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35939_5228e99ad1a26b4b851617513536c2d2.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
5
1
2013
08
23
نگاهی به فرایندهای دگرگونی
31
48
FA
محسن
دانا
دانشجوی دکتری رشتة باستان¬شناسی دانشگاه تربیت مدرس
mohsendana@gmail.com
10.22059/jarcs.2013.35941
فرایندهای دگرگونی دربارة برهمکنش دستافزارها و ساختارها با محیط، اعمّ از طبیعی و فرهنگی بحث میکند. فرایندی که طی آن، از چگونگی شکلگیری تپه یا محوطه تا آنچه امروز بهچشم میآید، بحث میشود. شناخت این فرایند و جزئیات آن به باستانشناس کمک میکند که تفسیرهای واقعنماتری نسبت به آنچه مییابد، داشته باشد. در این گفتار، آنچه که بلافاصله پساز ترک و از دور مصرف خارج شدن دستافزارها و ساختارها (با تأکید بیشتر) در برهمکنش با آنها است، با ارایة نمونههایی از بافت فرهنگی و اقلیمی ایران نشان داده میشود.
با وجود ضروری بودن درک فرایندهای دگرگونی در تحلیلهای باستانشناختی، باید تأکید کرد که جزئینگری بیش از حد در این گونه پژوهشها باستانشناس را از هدف اصلی خویش دور ساخته و او را به ورطة قومنگاری و انسانشناسی صرف میاندازد.
محوطة باستانی,فرایندهای دگرگونی,تخریب,فرایندهای شکلگیری,فرایندهای پس از شکلگیری
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35941.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35941_c8dd85d4b963edda09ca8dada990c894.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
5
1
2013
08
23
بررسی ساختار معماری دژشهر یا قلعه حسنآباد
49
68
FA
محمدابراهیم
زارعی
دانشیار گروه باستان¬شناسی دانشگاه بوعلی سینا
me-zarei19@basu.ac.ir
10.22059/jarcs.2013.35943
استان کردستان در منطقة غرب ایران قرار دارد. موقعیت جغرافیایی این منطقه از دیرباز موجب شده است که مورد یورش همسایگان غربی ایران از جمله آشوریها قرار گیرد. بنابراین، ساکنان منطقه برای مقابله و حفاظت در برابر دشمنان در دورههایی از تاریخ زیستگاههایی را ایجاد نمودند که از ساختاری دفاعی و استحکامی برخوردار باشد. با بررسی و مطالعه اینگونه زیستگاهها میتوان به ویژگیهای فضایی ـ کالبدی و سازمانهای اجتماعی آنها دست یافت. یکی از این نمونهها دژشهر حسنآباد در پنج کیلومتری غرب سنندج است که از آن برای مدتزمانی طولانی استفاده شده است. استفاده از این زیستگاه پس از یورش مغولها در تاریخ ایران توسط والیان محلی اردلان، حائز اهمیت است. در این نوشته سعی شده تا به موقعیت جغرافیایی و توجه در مکانیابی، شکلگیری، نوع معماری و ساختار شهری، کارکرد و اهمیت این دژشهر در منطقه پرداخته شود.بنابراین، پرسشهای این پژوهش اینگونه قابل طرح است که آیا کارکرد این دژشهر یک قلعه نظامی بوده است؟ دوم، آیا ساختار آن با توجه به شرایط جغرافیایی قابلمقایسه با ساختار فضایی ـ کالبدی شهری است؟ بررسی میدانی و بقایای آثار نشانگر این است که این دژشهر یک قلعة صرفاً نظامی نبوده و در زمان آبادی دارای کهندژ با تالارهای بزرگ، فضاهای مسجد و مدرسه و بافتی از خانههای مردم ساکن در آن بوده است. این دژشهر برای مدتی مرکز ایالت (استان) کردستان بوده است. در نتیجة توافق سلیمانخان والی اردلان و شاه صفی صفوی، دژشهر حسنآباد به همراه سه دژشهر دیگر به نامهای زلم، مریوان و پالنگان تخریب و شهر سنندج به جای آنها بهعنوان مرکز ایالت کردستان در سال 1046 هـ.ق. ساخته شده است.روش تحقیقدر این نوشته توصیفی ـ تاریخی تحلیلی است که بر بنیاد بررسی میدانی و مطالعات متون تاریخ محلی و کتابخانهای انجام پذیرفته است.
دژشهر,دورة صفوی,اردلان,استان کردستان
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35943.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35943_cc1ca88f16588ae32f6baf16b2304462.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
5
1
2013
08
23
مکان¬یابی، تعیین فرم و سازمان فضایی شهر کِلار در سده¬های نخستین اسلامی بر اساس شواهد باستان¬شناختی
69
88
FA
حسن
کریمیان
دانشیار گروه باستان¬شناسی دانشگاه تهران
سارا
سقایی
0000-0001-5021-6799
دانشجوی دکترای رشتة باستان¬شناسی دانشگاه تهران
sara.saghaee@gmail.com
10.22059/jarcs.2013.35944
منابع تاریخی سدههای نخستین اسلامی از «کِلار» به عنوان شهری آباد و پایگاه اسپهبدان غرب طبرستان در منطقة کوهستانی و هممرز دیلم، مطابق با کلاردشت در مازندران کنونی یاد کردهاند. این شهر در اواسط سدة سوم به عنوان مرکز سیاسی قیام مردم طبرستان به رهبری حسن بن زید علوی علیه طاهریان جلوهگر میشود. با وجود اهمیت کلار در سدههای اولیة اسلامی، باستانشناسانی که بقایای تپة باستانی کِلار در کلاردشت را مورد مطالعه قرار دادهاند، شواهد محکمی از استمرار حیات شهر اسلامی کِلار در سطوح فوقانی تپة مذکور ارائه نکردهاند. اگرچه نشانههایی از استمرار استقرار در عرصه و حریم این تپة باستانی در سدههای اولیة اسلامی بهدست آمد، قطر لایة اسلامی به اندازهای نازک ثبت شده (50 سانتیمتر) که به هیچوجه نمیتواند مؤید استقرار شهر قدرتمند اسلامی کلار در این مکان باشد. فرض بر آن است که فرمانروایان اسلامی کلار، نقطهای را با فاصلهای نه چندان دور از کلار ساسانی، با قابلیتهای خاص دفاعی و معیشتی انتخاب نموده باشند. در این مقاله برای مکانیابی و معرفی بقایای شهر اسلامی کلار، منابع مکتوب سدههای نخست و میانی اسلام و نیز نتایج بررسی سیستماتیک نگارندگان مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج روشن ساخت که محوطهای با وسعتی بالغ بر 25 هکتار و به نام محلی «شهردِلِه<sup>(1)</sup>»(Shahr-e Dele) در فاصله 5/1 کیلومتری محور شمالی تپة کلار و در مجاورت حریم شمالی رودخانه سردآبرود، همان شهر اسلامی کلار است. بدینترتیب فرمانروایان اسلامی کلاردشت، شهر جدیدی را (جدای از شهر ساسانی) در منطقه احداث و مرکز حکمرانی خود ساختهاند.
شهرهای ساسانی,شهرهای اسلامی,شهر کلار,اسپهبدان طبرستان,علویان طبرستان
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35944.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35944_c371eb13e0b54efa33a5d5c40e0c68ab.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
5
1
2013
08
23
مطالعات لایه¬نگاری در تپة باستانی ده نو (خوزستان)
89
108
FA
بهزاد
مفیدی نصرآبادی
استاد دانشگاه ماینز آلمان
mofidi@uni-mainz.de
آزیتا
میرزایی
دانشجوی دکتری باستان¬شناسی دانشگاه مازندران
10.22059/jarcs.2013.35946
تپة ده نو در مطالعات سطحالارضی محققین آمریکایی در خوزستان شناسایی و در سالهایی ١٩٦٨ و ١٩٧٠ میلادی توسط استو (Steve) مورد بررسی قرار گرفت که طی آن چند آجر کتیبهدار یافت شدند. گنجوی و کارتر (Carter) نیز در آنجا چند نمونه آجر کتیبهدار پیدا کردند. قدیمیترین آجرنوشته یافت شده مربوط به دوران حکومت پادشاه ایلامی، ایگی هلکی در حدود قرن چهاردهم پیش از میلاد میباشد. پس از او از دیگر شاهان ایلامی، شوتروک ناهونته و پسرش کوتیر ناهونته نیز آجرنوشته هایی به دست آمده که کتیبههای تمامی این شاهان حکایت از ساخت و مرمت معبدی برای الهه منزت دارد.
در سال ١٣٧٩ خورشیدی بررسی سطحالارضی تپة ده نو توسط بهزاد مفیدی صورت گرفت. با توجه به نتایج این بررسیها و همچنین اندازهگیریهای ژئوفیزیکی بخشی از تپه در سال 1381 خورشیدی، تصمیم گرفته شد لایههای مختلف این تپة باستانی دقیقتر مطالعه شوند که این مهم در بهار سال 1391 محقق گردید. در این فصل کاوش بهمنظور شناخت آثار ایلامی، در ارتفاعات مختلفی در بدنة مسیل طبیعی موجود در میانه تپه تاریخی، برشهایی ایجاد شد. در لایهنگاری مشخص گردید آثار سدههای اسلامی تقریباًً دو متر از حجم خاک بالایی سطح تپه را دربر گرفته است. بهرغم شناسایی سفالهای دوران پارتی در سطح تپه، بخش کاوش شده فاقد استقرارهای دوران پارتی بود. در عمق حدود دو متری از سطح تپه یعنی در زیر آثار اسلامی، ساختار خشتی بزرگ مربوط به معماری دوران ایلامی آشکار گردید.
تپة ده نو,لایه¬نگاری,ایلام میانه,معبد الهه منزت,آجرنوشته
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35946.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35946_3e8a575840c515f422f146568fee6e5f.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
5
1
2013
08
23
از قلم مورخان تا کلنگ باستانشناسان
109
126
FA
حکمت¬الله
ملاصالحی
دانشیار گروه باستان¬شناسی دانشگاه تهران
hekmat_mollasalehi@yahoo.com
10.22059/jarcs.2013.35947
در هیچ دورهای، تاریخ و حضور تاریخی انسان در جهان چونان وجودی تاریخیشده و تاریخمند، گسترده، فراگیر و جهانشمولتر از دورة جدید، موضوعیت شناخت نداشته و ماده و موضوع معرفت نبوده است. هیچ دورهای کنجکاو و حساس و گشاده دستتر از دورة جدید، سرمایة عمر نسلهایی از سختکوشترین فرزندانش را هزینة بهکفآوردن و بهدستدادن معرفت و فهمی قابلقبول از موقعیت و معنای حضور و تقدیر تاریخی انسان در جهان بهکمک و بهوساطت منابع و مادههای تاریخی نکرده است. درهیچ دورهای عقبة تاریخی و پیشینة فرهنگی و سابقة اجتماعی و مواریث مدنی و معنوی مردمان از هر تیره و تبار و قومیت و ملیتی و متعلق به هر دورهای این چنین ماده و موضوع دانش و دانایی انسان نبوده است که در دورة جدید. در همین دوره شگفتیها و خلافآمدها و تناقضهای عقلانیت مدرن و عصر سیطره و سیادت یکی از آتشناکترین و جنجالیترین تمدنهای تاریخ، جامعه و جهان بشری ما شاهد رویداد بزرگ و بیسابقة دیگری نیز بودهایم؛ کشفی از جنس دیگر و کلنگی بر نوک قلم اندیشهای از جنس دیگر. برای نخستینبار قلم مورخان را میبینیم که سر از کلنگ باستانشناسان برکشیده است. اینک کلنگ و کمچه دانش نوبنیاد باستانشناسی چابک و چالاکتر و جهانی و جهانشمول<sub></sub>تر از قلم مورخان، وجببهوجب و لایهبهلایه و دورهبهدوره ارض تاریخ و پیشینه تاریخی آدمیان را زیر جراحیهای بیامان خود گرفته و میکاود و دربارهاش داوری میکند. در همین عصر بهغایت طوفانی و منقلب و متحول و متورم و ملتهب است که مشاهده میکنیم آثار و اثقال و اجساد و اجسام ارض تاریخ آدمی چونان ماده و منبع شناخت و موضوع معرفت، لایهبهلایه نبش و کشف و گردآوری شده و زیر سقفهای بلند و ترکخوردة موزههای عالم مدرن به تماشا نهاده میشود. در سلسله مباحثی که از محضر خوانندة گرامی میگذرد سعی شده برخی از ابعاد این رویداد بسیار مهم و بیسابقه از منظری تاریخی ـ فلسفی غوررسی و واکاوی شود.
قلم مورخان,کلنگ باستان¬شناسان,تاریخ,باستان¬شناسی,دورة جدید,اندیشه و آگاهی تاریخی
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35947.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35947_c4523c095ea98b91444c523288d22e70.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
5
1
2013
08
23
تحلیل الگو¬های استقراری عصر مفرغ میانی و جدید دشت سَرفیروزآباد در جنوب کرمانشاه، غرب زاگرس مرکزی
127
144
FA
محمّدامین
میرقادری
دانشجوی کارشناسی¬ارشد باستان¬شناسی دانشگاه تهران
m.a.mirghaderi@ut.ac.ir
سیده پرستو
حسینی
کارشناسی ارشد باستان¬شناسی دانشگاه تهران
سجاد
علی¬بیگی
عضو هیئت علمی دانشگاه رازی کرمانشاه
میثم
نیکزاد
دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرس
10.22059/jarcs.2013.35948
سیمای باستانشناسی غرب ایران بیانگر تحولات مهم فرهنگی ـ اجتماعی در طول ادوار مختلف پیش از تاریخ است. این منطقه که رشتهکوههای زاگرس مرکزی بخش عمدة آن را دربر گرفته است، از اوایل قرن بیستم مورد توجه بسیاری از باستانشناسان قرار گرفته و بررسی و کاوشهای متعددی در آن به انجام رسیده است. در این میان دشت سرفیروزآباد که در جنوب استان کرمانشاه قرار دارد، بهرغم قابلیتهای زیستـ بوم شناختی به جز در بازدیدهای گذرا مورد مطالعه قرار نگرفته است. به همین منظور این دشت در سال 1388 توسط هیئتی از دانشگاه تهران، مورد بررسی پیمایشی فشرده قرار گرفت<sup>(1)</sup>. این بررسی نتایج پرباری را دربر داشت و اطلاعات فراوانی به دانش اندک ما از وضعیت گذشتة منطقه افزود. براساس مطالعات انجام شده آشکار شد که 24 محوطه در دورۀ مفرغ میانی و جدید (فرهنگ گودین 3) دارای ساکنینی بوده است. پراکنش محوطهها و الگوهای استقراری این دشت، در طی این دوره وابستگی به منابع زیست محیطی بهویژه منابع آب را نشان میدهد. از دیگر عواملی که احتمال میرود در شکلگیری استقرارهای دشت سرفیروزآباد کرمانشاه مؤثر بوده باشد، مسائل فرهنگی ـ سیاسی است که بیشتر از ادوار قبل در شکلگیری این محوطهها تأثیر داشته است. در این مقاله به این جنبهها در ارتباط با الگوهای استقراری این دشت پرداخته شده است.
زاگرس مرکزی,دورۀ مفرغ میانی و جدید,فرهنگ دورة گودین 3,دشت سرفیروزآباد,بررسی باستان¬شناختی,الگوی استقرار
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35948.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35948_d41d8cd98f00b204e9800998ecf8427e.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
5
1
2013
08
23
محوطة ساکی¬آباد در حوزة تالاب چغاخور: شواهدی از استقرار کوچ¬نشینی در دورة مس و سنگ در شمال زاگرس جنوبی
145
164
FA
علی¬اصغر
نوروزی
عضو هیئت علمی پژوهشکدة باستان¬شناسی
norozi71@yahoo.com
محسن
حیدری
دانشجوی دکتری باستان¬شناسی پیش از تاریخ دانشگاه زاه
خسرو
احمدی
دانشجوی کارشناسی ارشد باستان¬شناسی دانشگاه زاهدان
10.22059/jarcs.2013.35949
محوطة ساکیآباد یکی از محوطههای مهم در حوزة تالاب چغاخور است که آثار استقرار کوچنشینان را در دورة مس و سنگ نشان میدهد. کاوش نجاتبخشی محوطه به مدت دوماه در پائیز و زمستان سال 1389 به انجام رسید. با کاوش پنج ترانشه10×10 متر در این محوطه برای نخستینبار در منطقه یکی از استقرارهای کوچنشینان با معماری سنگ و گل که از مصالح بومآور استفاده شده، آشکار شد. فضاهای معماری نمایان شده در این محوطه، مشابه با "وارگههای عشایری" امروزی است که نمونة آن در 400 متری جنوب محوطه، در دامنة کوه کلار باقی مانده است. در مقالة حاضر به شرح و شیوة کاوش، توصیف مختصر یافتهها و نتایج تاریخگذاری نسبی آن اشاره شده است
استان چهارمحال و بختیاری,حوزة تالاب چغاخور,کوچ¬نشینان,دورة مس و سنگ,معماری لاشه سنگی
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35949.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35949_21459074ee71cf16a9a98ee61f828535.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
5
1
2013
08
23
مطالعة باستان¬سنجی آجرهای لعاب¬دار هخامنشی به¬دست¬آمده ازکاوش¬های باستان¬شناسی محوطة تل آجری در شهر پارسه
165
179
FA
سودابه
یوسف¬نژاد
کارشناس ارشد مرمت آثار تاریخی ـ فرهنگی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، دانشکده هنر و معماری
syousefnezhad@yahoo.com
رضا
وحیدزاده
عضو هیئت علمی گروه مرمت دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، دانشکده هنر و معماری
محمدحسن
طالبیان
مؤسسه آموزش عالی میراث فرهنگی و مدیر پایگاه میراث جهانی پارسه و پاسارگاد
10.22059/jarcs.2013.35950
در این پژوهش آجرهای لعابدار هخامنشی بهدستآمده از کاوشهای باستانشناسی تل آجری برای شناسایی ترکیباتسازندة لعاب رویه و بدنة آجری به کمک روشهای شیمی تجزیه دستگاهی از قبیل: XRF،XRD ،ICP ، SEM-EDS و نیز میکروسکوپ نوری، آزمایش شدهاند. نمونة لعابهای مورد مطالعه ظاهراً به رنگهایی سفید و زرد میباشد که به دلیل سپری کردن فرایندهای فرسایش به حالت پودری و رنگباخته درآمده است، بهطوریکه به کمک میکروسکوپ نوری تکّههایی پراکنده از لعاب آبیرنگ بهروی زمینة فرسودة سفید یافت شد و نتایج حاصل از تجزیة کمّی عنصری با حساسیت بالا در این نمونه وجود عناصر عامل ایجاد رنگ آبی از قبیل مس و کبالت و در نمونة زردرنگ آنتیموان و سرب را مشخص نمود. با توجّه به شناسایی لعابها و ناپایداری ترکیبات رنگساز سازندة آن از قبیل مس و آنتیموان در دمای بالایC 1000⁰ این آجرها در دمایی کمتر از آن پخت شدهاند. بدنههای آجری به روش فلورسانس و پراش پرتو ایکس XRF و XRD مطالعه شدند. نتایج تجزیة عنصری این لعابها با لعابهای آجرهای لعابدار کاخ آپادانای شوش مقایسه شده است.
آجر لعاب¬دار,هخامنشی,تل آجری,تخت¬جمشید,شوش,شیمی تجزیه دستگاهی
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35950.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_35950_801b9f4bb9fc63f70e790c6c84dd2a9b.pdf