دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
چشم انداز تدفینی دشت مرودشت در دورۀ فراهخامنشی: بررسی یادمان های دستکند تدفینی در نیمۀ جنوب شرقی دشت
1
23
FA
احسان
احمدی نیا
دانشجوی دکترای باستانشناسی دانشگاه تهران، تهران، ایران.
e.ahmadinya@yahoo.com
شاهرخ
رزمجو
استادیار گروه باستان شناسی دانشگاه تهران، تهران، ایران.
srazmjou@ut.ac.ir
10.22059/jarcs.2020.296495.142840
در امتداد کوهپایه های دشت مرودشت تعداد قابل توجهی از یادمانهای دست کند تدفینی طی دوران هخامنشی تا اوایل دورۀ اسلامی شکل گرفته است. این آثار در اشکال مختلف ساخته شده و بجز مقابر سلطنتی و برخی نمونههای همراه با کتیبۀ پهلوی ساسانی، گاهنگاری بقیۀ یادمانها مورد اختلاف نظر است. نگارندگان با بررسی میدانی دشت مرودشت با هدف بررسی یادمانهای قابل انتساب به دورۀ فراهخامنشی، علاوه بر توصیف دقیق ساختاری چنین نمونه هایی، تمامی شواهد گاه شناختی مورد استناد را به تفصیل مورد واکاوی قرار داده اند. شواهد مورد استناد شامل: شیوههای ساختاری و شکل گیری فضایی، بررسی ابزار تراش، تزئینات، بررسی محدودۀ پیرامونی به شعاع حدود یک کیلومتر به منظور قرار دادن یادمانها در بافت باستانشناختی مرتبط، و همچنین کمک گرفتن از شیوۀ استدلال منفی به جای استدلال اثباتی بوده است؛ در این شیوه به منظور اثبات گاهنگاری فراهخامنشی برخی نمونه ها، به جای ارائۀ شواهد مثبت به نفع تاریخ فراهخامنشی به ذکر دلایلی میپردازیم که تاریخگذاری اثر به دورۀ هخامنشی و ساسانی را نفی می کند. این مقاله تنها به بررسی نیمۀ جنوب شرقی دشت یعنی کوهپایه های جنوبی و غربی کوه رحمت می پردازد و با تکمیل مطالعات، نتیجۀ بررسی در نیمۀ شمال شرقی دشت نیز منتشر خواهد شد. بر اساس بررسی های انجام گرفته در راستای پژوهش حاضر، آثار دست کند تدفینیِ موجود در نیمۀ شرقی دشت مرودشت بلا استثنا در دامنۀ جنوبی و غربی کوه رحمت قرار گرفته اند. این بررسی ها همچنین نشان داده است که مجموعه های تدفینی تنگ زندان، آخور رستم، برزن شمالی و لانه طاووس قابل تاریخگذاری به دورۀ فراهخامنشی هستند. در یک جمع بندی تفسیری و کلی می توان این گونه استدلال کرد که تدفین های دست کند صخره ای قابل تاریخگذاری به دورۀ فراهخامنشی در دشت مرودشت، مانند هر دوره یا محل دیگری، در درجۀ اول به عنوانِ گونهای از تدفین هایِ شأن زا برای اعضای خانواده های قدرتمند در هرم قدرت اجتماعی ساخته و استفاده می شدند. یادمانهایی که از یکسو اعتبار، مشروعیت و قدرت ایشان را در بین جمعیت بومی و سایر قدرت های منطقه ای افزایش می داد. از دیگر سو، سندی معتبر برای اخلاف دودمانی اشراف در جهت تملک و تداوم تسلط بر املاک اجدادی در آینده محسوب می شدند.
نقوش گیاهی,هنر ساسانی,آلبویه,اسلیمی,جورجیر,نائین,زواره
https://jarcs.ut.ac.ir/article_84325.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_84325_9b7ce10b237bfc115d7097756eb637b1.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
پژوهشی در گاهنگاری و کارکرد قلعه گِلی کاج قم
25
46
FA
رسول
احمدی
دانش آموخته دکتری باستان شناسی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران.
ahmadirasul1390@gmail.com
رضا
مهرآفرین
0000-0003-1005-7222
استاد گروه باستانشناسی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران.
reza.mehrafarin@gmail.com
سید رسول
موسوی حاجی
0000-0002-3672-8541
استاد گروه باستانشناسی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران.
seyyed_rasool@yahoo.com
10.22059/jarcs.2020.240953.142471
محوطه قلعه گِلی کاج، واقع در 50 کیلومتری شمال شرقی شهر قم، با حدود هفت هکتار وسعت، یکی از مهمترین استقرارهای دوران تاریخی منطقه قم محسوب می شود. این محوطه که متشکل از دو بخش قلعه ی مرکزی و بقایای استقراری پیرامون آن است از منظر ویژگی های معماری و تکنیک های متنوع اجرای قوس، در مطالعات باستان شناسی و تاریخ معماری ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. علیرغم پژوهش های پراکنده ای که در مورد این محوطه صورت گرفته است، هنوز پرسش های متعددی در خصوص تاریخگذاری، کاربری و همچنین عوامل مؤثر در تکوین، توسعه و متروک شدن این مکان مطرح است. پژوهش حاضر بر آن است تا با بهره گیری از شواهد باستان شناختی حاصل از پیمایش سطحی محوطه و مطالعه ی منابع مکتوب تاریخی و جغرافیایی، به پرسش ها و ابهامات موجود پاسخ مناسبی دهد؛ بنابراین، روش مورد استفاده در این پژوهش، مبتنی بر تحلیل تاریخی و گردآوری اطلاعات بر پایه ی مطالعات میدانی و اسنادی است. بر اساس نتایج، قرارگیری قلعه گِلی کاج، در کنار یکی از شاخه های فرعی جاده ابریشم (راه اصفهان به ری) و لزوم تأمین امنیت جانی و مالی کاروان های تجاری، از جمله اصلی ترین عوامل شکلگ یری و توسعهی این محوطه بوده است. در حقیقت، هسته ی اولیه استقرار قلعه گِلی در دوره ی اشکانی به صورت تأسیساتی مرتبط با راه ارتباطی پیرامون آن شکل گرفت و طی دورهی ساسانی، در نتیجه ی گسترش روابط بازرگانی، به یک شهرک آباد تبدیل گردید. با ورود اسلام به ایران و در پی رکود فعالیت های اقتصادی، سکونت در قلعه گِلی نیز به مدت چندین سده از رونق افتاد؛ اما با روی کار آمدن سلجوقیان و توجه مجدد به امور بازرگانی، با بازسازی ساختارهای معماری قلعه گِلی و احداث کاروانسرایی سنگی در جانب جنوب شرقی آن، این شهرک دوباره آباد گردید. استقرار سلجوقی قلعه گِلی آخرین مرحله ی سکونت در آن نیست و به گواه مدارک باستان شناسی، در طول دوران ایلخانی و صفوی نیز مورد استفاده قرار گرفته است؛ لیکن هیچگاه به مانند گذشته شکوه و عظمت خود را بازنیافته است. سرانجام، با احداث راه ارتباطی جدید میان قم و تهران در سال 1300 ه. ق قلعه گِلی نیز متروک گردید.
منطقه قم,قلعهگِلی کاج,بررسی باستانشناختی,معماری اشکانی- ساسانی,راه اصفهان به ری
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83459.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83459_60b188cc511432d3737b8ec7d74dde29.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
زمینههای شکلگیری مطالعات اسلامی در اروپا با رویکرد نحوۀ همزیستی مسلمانان و مسیحیان در اندلس
47
70
FA
مهری السادات
هاشمی دولابی
دانشجوی دکتری تاریخ فرهنگ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی، تهران، ایران.
mehrisadat.hashemi@gmail.com
مهرناز
بهروزی
استادیار گروه تاریخ و باستانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی، تهران، ایران.
mehrnaz_behroozi@yahoo.com
10.22059/jarcs.2021.269453.142642
آنچه ما امروز مطالعات اسلامی مینامیم، از شرقشناسی ناشی میشود که در قرنهای اخیر به یک رشته مطالعات توسعهیافته علمی تبدیل شده است. شروع شرقشناسی را در غرب مسیحی از زمان تقسیم شورای کلیسای وین در سال 1312 م مبنی بر ایجاد کرسی زبانهای عربی، یونانی، عبرانی، سریانی در دانشکدههای پاریس، آکسفورد، بلونیا و سالامانکا میدانند. همچنین شرقشناسان را بیشتر متخصصین در کتاب مقدس، دانشجویان رشتههای زبان سامی، اسلامشناسان یا چینشناسان میدانستند. با اینحال نمیتوان این مسئله را ندیده گرفت که برخی از پژوهشگران معتقدند نقطۀ آغاز شرقشناسی، به اوایل قرن 11 م بازمیگردد و عدۀ دیگری آغاز شرقشناسی را با ترجمۀ قران برای اولین بار به زبان لاتین مرتبط میدانند. از سدۀ بیستم میلادی، شرقشناسی وارد مرحلۀ تازهای شد که قسمتی از آن به طور مجزا مطالعات اسلامی نام گرفت. مطالعات اسلامی یک پل از شرقشناسی به مطالعات دینی است که محققان در آن تلاش دارند با تأکید بر دیدگاههای جدیدتر گفتگوی بیشتری در مطالعات دینی انجام دهند. در میان تحقیقات انجامشده، شکلگیری مطالعات اسلامی در اروپا با تأکید بر همزیستی مسلمانان و مسیحیان در اندلس، مسئلهای است که کمتر به آن پرداخته شده است. مسئله در این پژوهش این است که همزیستی مسلمانان و مسیحیان، چه زمینههایی جهت شکلگیری مطالعات اسلامی ایجاد کرد؟ همچنین روند شکلگیری مطالعات اسلامی با توجه به زمینههای ایجادشده چه بود؟ در این پژوهش فرض بر این است که همزیستی مسیحیان و مسلمانان در اندلس، توانست زمینههای تبشیری، علمی و اقتصادی مطالعات اسلامی را ایجاد کند. این پژوهش به روش تحلیلی، توصیفی انجامگرفته و برای گردآوری دادهها از روش کتابخانهای استفاده شده است. نتایج حاصله از این پژوهش، بیانگر آن است که پس از فتح اندلس روابط مسلمانان و مسیحیان طبیعی و غیر خصمانه بود. با ادامۀ روابط مسلمانان و مسیحیان در قرنهای بعد، زبان عربی به عنوان زبان علم و فرهنگ انتخاب شد. با گسترش اسلام در اندلس، شکلگیری تمدن اسلامی، شکوفایی اقتصاد و غلبۀ فرهنگ و ادبیات مسلمانان، زمینههای تبشیری، اقتصادی و علمی مطالعات اسلامی فراهم شد. پس از آغاز جنبش بازپسگیری به وسیلۀ مسیحیان و فتح شهرهای اسلامی، توجه آنان به علوم، فنون و فرهنگ مسلمانان، برانگیخته شد. برای دستیابی به گنجینههای علمی که در کتابخانههای اسلامی وجود داشت، ترجمۀ کتابهای عربی آغاز شد. شروع نهضت ترجمه در اندلس، مطالعات اسلامی را پایهریزی کرد و انتقال آثار ترجمه شده به وسیلۀ محققان و پژوهشگران که از سراسر اروپا به اندلس سرازیر شده بودند، مطالعات اسلامی را در اروپا گسترش داد.
مطالعات اسلامی,اندلس,نهضت ترجمه,مسلمانان,مسیحیان
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83463.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83463_1a56b138808097efaf82fca6cd506662.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
نگرشی بر تحولات و سنتهای فرهنگی دورۀ نوسنگی جدید در دشت ملایر(براساس یافتههای کاوش تپۀ پُشت فرودگاه)
71
94
FA
خلیل الله
بیک محمدی
0000-0003-3804-3930
دانشآموختۀ دکتری باستانشناسی، گروه باستانشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
khalil_bm@yahoo.com
اردشیر
جوانمردزاده
0000-0002-6603-2860
استاد گروه باستانشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
ardeshir.javanmard@gmail.com
رضا
رضالو
0000-0001-7067-1916
دانشیار گروه باستانشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
reza_rezaloo@yahoo.com
بهروز
افخمی
0000-0003-0586-6949
استادیار گروه باستانشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.
bafkhami@uma.ac.ir
10.22059/jarcs.2021.258800.142575
کرانۀ شرقی زاگرسمرکزی، بهویژه دشت ملایر، از مهمترین مناطق در تحولات دورۀ نوسنگی جدید بهشمار میآید. تا پیش از پژوهش حاضر، مطالعات نظاممند باستانشناختی در مورد دورۀ نوسنگی این حوزه انجام نشده بود. نوسنگی جدید دشت ملایر، نیمۀ دوم هزارۀ ششم قبلازمیلاد را دربر میگیرد که بهدلیل تغییرات در نقش و رنگ سفال با دورههای پیشین و سپسین، متفاوت است. از شاخصترین گونهها و سنتهای سفالی این دوره، سفال گونۀ منقوشِ هندسی سراب است. این نوع سنت سفالی، در پسکرانههای شرقی زاگرسمرکزی و دشت ملایر نیز شناسایی شده است. از آنجاییکه تاکنون مطالعات هدفمند در این حوزۀ فرهنگی انجام نشده، اطلاعات ما از جوامع نوسنگی این حوزه بسیار محدود است. پژوهش حاضر، با روش تاریخی-تحلیلی و براساس آثار مکشوف از کارگاه I و II کاوش تپۀ «پشت فرودگاه» برای نخستینبار به مطالعۀ حضور جوامع نوسنگی جدید در دشت ملایر میپردازد. این جستار، با طرح مسئلۀ ماهیت فرهنگهای رایج نوسنگی جدید دشت ملایر و چگونگی تأسّی و کُنشِ از سنتهای فرهنگی رایجِ ادوار نوسنگی جدید زاگرسمرکزی برآمده تا با توجه به تحلیل لایهنگاشتی مراحل استقراری شکلگرفته در تپۀ پشت فرودگاه، بتوان به چشمانداز دقیق و کاملتری از توالی گاهنگاری نوسنگی در کرانههای شرقی زاگرسمرکزی و دشت ملایر با محوریت تحولات نوسنگی جدید دستیافت. با کاوش و مطالعۀ هدفمند در تپۀ پشت فرودگاه برخی از ابهامات نوسنگی جدید دشت ملایر زدوده شد و سنتهای مختلف از نوسنگی جدید زاگرسمرکزی در دشت ملایر نمایان گردید که علاوهبر تأیید حضور سفالهای منقوش خطی و هندسی مشبک رایج در سیاهبید، سهگابی و سراب جدید؛ سنتهای رایج سفالی در تپۀ قلاگپ و گوران نیز شناسایی شد که ضمن متأثر بودن از نواحی غربی در کرمانشاه، نشان از تأسّی و حضور فرهنگهای رایجِ نوسنگی جدید لرستان در دشت ملایر است. درنهایت، برآیند پژوهش نشان میدهد که دورۀ نوسنگی جدید در دشت ملایر در تعامل با فرهنگهای نوسنگی جدید زاگرسمرکزی، شکلگرفته است.
نوسنگی جدید,دشت ملایر,تپۀ پُشتِ فرودگاه,سنت سفالی,یافتههای فرهنگی
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83469.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83469_7e0299954ff7070e953b47477f66021b.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
نتایج سالیابی ترمولومینسانس در بنای موسوم به ارگ علیشاه در تبریز
95
105
FA
فرشته
پاشائی کمالی
دانشجوی دکتری گروه معماری و شهرسازی واحد مراغه، دانشگاه آزاد اسلامی، مراغه، ایران.
fereshteh.pashaei.k@gmail.com
امین
مرادی
دانش آموخته دکترای باستان شناسی دانشگاه مازندران، مازندران، ایران
aminmorai66@yahoo.com
10.22059/jarcs.2020.293523.142812
اشارات همه متون تاریخی به ایجاد «بزرگترین سازه تاقی آجری در جهان اسلام» توسط تاجالدین علیشاه جیلانی، وزیر سلطان محمد خدابنده اولجایتو در قرن 8 ه.ق، همواره مورخان و محققان تاریخ معماری را بر آن داشته است تا در پی انتساب حجم آجریِ عظیم U شکل در مرکز بافت تاریخی تبریز به علیشاه، وزیر ایلخانی، این سازه U شکل تاقی عظیم را دهانة همان تاقی متصور شوند که اندکی پس از ساخت آن و به دلیل تعجیل در فرایند اجرا در دوره ایلخانی فرو ریخته است؛ در حالی که یافتههای نوین پژوهشی راهگشای افقهای نوینی پیرامون هویت معماری و کاربری بقایای امروزی این بنای منسوب به ارگ علیشاه است. بر همین اساس، پرسمان اصلیِ این پژوهش پیشرو، تعیین ارتباط معماری این بنای مورد نظر با ساختمان ایجادشده در دورة ایلخانی خواهد بود. اگر فرض بر این باشد که دو فاز کاملاً متمایز معماری وجود دارد، با استفاده از فن سالیابی به روش ترمولومینسانس، بر روی آجرهای این سازه عظیم بر این اساس که آجر یکی از مصالح بنایی مطلوب جهت تاریخگذاری مطلق بناهای تاریخی به روش ترمولومینسانس در سالهای اخیر است، اختلافِ زمانی حداقل دو قرن را در این سازه موجود را نشان میدهد و این بیانگر این واقعیت است که هیچ ارتباطی بین بقایای امروزی تاق منسوب به ارگ علیشاه و تاق ایجادشده در دوره ایلخانی وجود ندارد. مطابق با شواهد معماری و مطالعات به عمل آمده، آنچه مسلم است، بقایای امروزی منسوب به علیشاه جیلانی حدود دو قرن پس از دوره ایلخانی ایجاد شده است و حجم آجری U شکل موجود، فاز ساختمانیِ متأخری است که جهت مسدود کردن، تکمیل و تبدیل کاربری بقایای بنای ایلخانی بخش شمالی در ضلع جنوبی آن ایجاد شده است و هیچ ارتباطی میان حجم معماری U شکل موجود و تاق معروف علیشاه وجود ندارد.
معماری ایلخانی,تاق علیشاه,مسجد علیشاه,نتایج ترمولومینسانس
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83467.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83467_473a3aadde1d0f6ac0484d8369ec7f19.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
تأثیر نقوش تزیینی دورۀ ساسانی بر تزیینات نگارهای گیاهی– اسلیمی مساجد شاخص دورۀ آلبویه: مورد مطالعاتی نگارههای مسجد جورجیر، مسجد جامع نائین و مسجد جامع زواره
107
128
FA
حمیدرضا
جانسوز
دانشجوی دکتری باستان شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشکاه آزاد اسلامی ورامین پیشوا، ورامین، تهران ایران
jansooz1@yahoo.com
بیتا
سودایی
0000-0003-4859-5245
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ازاد اسلامی واحد ورامین پیشوا، ورامین، تهران
bita.sodaei@gmail.com
10.22059/jarcs.2020.292326.142805
ایدئولوژی جوامع در شکلگیری آرایههای هنری تأثیر بسزایی دارند، در هنر اسلامی، نقوش گیاهی از جایگاه ویژهای برخوردارند و بخش زیادی از تزئینات هنر اسلامی را به خود اختصاص دادهاند. باور به تقدس و اساطیری بودن این نقوش از جمله باورهایی است که از دیرباز در اندیشۀ ایرانیان دیده میشود و پس از اسلام نیز در پیوند با حکمت اسلامی تداومیافته است. با به قدرت رسیدن آلبویه، همراه با اندیشههای اسلامی - شیعی، شاهد رشد و شکوفایی اندیشههای ساسانی در هنر این دوره هستیم. آثار هنری شکلگرفته در این بستر، بازتاب عقاید و فرهنگ دوران قبل از خود هستند که در قالب نمادین درآمدهاند. عناصر شناختی شکلدهنده به این بینشها، با روش نگارهشناسی و مطالعه همزمان اجتماعی قابلشناسایی است. پژوهش حاضر به دنبال بیان مفاهیم نهفته در نقوش گیاهی به کار رفته در هنر دوران آلبویه و تأثیرپذیری آن از اندیشه و هنر قبل از اسلام به منظور شناسایی باورهای مذهبی حاکم بر این دوران است. پرسش اصلی پژوهش در مورد چیستی و چرایی شباهتها و تمایزات فنی و بصری نگارههای گیاهی در هنر آلبویه با هنر قبل از خود است. بدین منظور هدف از این پژوهش بررسی و بازنمایی نمادهای ایرانی در پیدایش نقوش و زمینۀ کاربرد آنها در هنر اسلامی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی با رویکرد نشانهشناسی به بررسی روند شکلگیری نقوش اسلیمی پرداخته است و بدین منظور نگارههای گیاهی مسجد جورجیر، مسجد جامع نائین و مسجد جامع زواره را مورد بررسی قرار داده است. نتایج نشان میدهد نقوش به کاررفته در تزئینات مساجد شاخص آلبویه بنمایه هنر ساسانی دارند و شاهد نگرش و عقاید ایرانی در شکلگیری نگارههای گیاهی- اسلیمی این مساجد هستیم. همراه با این تأثیرپذیری و شکلگیری فرهنگ اسلامی، هنرمندان مسلمان نقوش جدیدی خلق میکنند.
نقوش گیاهی,هنر ساسانی,آلبویه,اسلیمی,جورجیر,نائین,زواره
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83462.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83462_e2850c87fae15c6230e40232ea0d02eb.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
تجزیه عنصری قِران های نُقره ناصرالدین شاه قاجار ضربشده در کرمان به روش پیکسی
129
148
FA
زهره
جوزی
استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سیستان و بلوچستان، ایران.
zj332244@gmail.com
محمدامین
سعادتمهر
دانشجوی دکتری گروه باستانشناسی دانشگاه مازندران، مازندران، ایران.
ma.saadatmehr@gmail.com
10.22059/jarcs.2020.297585.142849
شهر و ایالت کرمان به دلیل موقعیت های اقتصادی و تجاری فراوان همیشه از اهمیت ویژهای برخوردار بوده، علاوه بر آن نیز جایگاه سیاسی بالایی برای حکمرانان قاجاری داشته است؛ به همین دلایل از دیرباز ضرابخانه فعالی تا سال 1295 ه.ق. در این شهر دایر بود که در دوره ناصرالدینشاه قاجار (1264-1313 ه.ق.) قِرانهای نقره فراوانی را بین سال های 1265-1266، 1269-1272، 1277، 1280-1284، 1286-1288، 1290، 1292-1293 و 1295 ه.ق. به ضرب رسانده بود. نظام ضرب سکه دوره ناصری هرچند به صورت اسمی پیرو نظام تهران بود، اما در عمل هر شهر نظامی خودمختار داشت و سکه های بیشتر شهرها با مقادیر متفاوت خلوص نقره به ضرب می رسید. این مسائل دو پرسش را برای ضرابخانه کرمان مطرح می سازد: 1- مقدار خلوص عناصر اصلی (نقره، مس، آهن، طلا و سرب) سکه های ضربشده در کرمان چگونه بوده و سیر تغییرات آن چگونه رقم خورده است؟ 2- مقدار خلوص نقره سکه های شهر کرمان، در جایگاه شهر مهم اقتصادی، در مقایسه با دیگر شهرهای مهم ایران، نظیر مشهد، تبریز، تهران، اصفهان و شیراز چگونه بوده است؟ بنابراین برای پاسخ گفتن به این سؤالات تجزیه عنصری سکه های این دوره با استفاده از شیوه پیکسی به دلیل غیرمخرب بودن، سرعت و دقت بالای آن، پایه اصلی این پژوهش قرار گرفت. در این پژوهش تعداد 23 سکه در 19 تاریخ متفاوت و 4 سکه جهت سنجش اعتبار نتایج و تحلیل ها، مورد تجزیه عنصری قرار گرفت که در نتیجه روند تغییرات میزان خلوص نقره را به طور میانگین در سه بازه زمانی بین سالهای 1265-1272 ه.ق 90.09%، 1277-1288 ه.ق 86.53%، 1290-1295 ه.ق 84.17% و در کل دوره ضرب 87.16%، تبیین نمود و جایگاه آن از نظر میزان خلوص نقره در مقابل ضرابخانه های مشهد (84%)، تبریز (82%)، تهران (90%)، اصفهان (84%) و شیراز (90%)، مشخص گردانید. در آخر نیز اطلاعات ارزشمندی از نحوه تغییر عیار فلز سکه ها با فلزات مس و آهن و نوع معادن نقره مورد استفاده، یعنی معادن سروزیت به دست آمد.
کرمان,اقتصاد,ناصرالدینشاه قاجار,آزمایش پیکسی,سکهشناسی
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83466.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83466_20bb7be6440b1831e67e0e413bef24d2.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
تحلیل باستان شناختی سنگهای تراشخورده در قبرستانهای منطقه هرسین، استان کرمانشاه
149
173
FA
محمداقبال
چهری
استادیار گروه تاریخ و باستان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی، تهران، ایران.
eghbal1262@yahoo.com
صفورا
سبزیان پور
دانشجوی کارشناسی ارشد باستان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی تهران، ایران.
s.sabzianpoor@gmail.com
10.22059/jarcs.2020.293332.142811
بر اساس مطالعات باستان شناسی، درشهرستان هرسین تعدادی قبرستان وجود دارند که برسطح آن نقوش سنگی و سنگ های تراش خورده از دوره تاریخی موجود است که اهمیت برخی قبرستان های منطقه را از نظر حجاری سنگی نشان می دهد. سهولت دسترسی به سنگ های آهکی کوههای منطقه در جاهایی چون دامنه کوه بیستون، باعث گردیده تا در دوره ساسانی با سنگ های تراش خورده متعددی مواجه شویم که وفور این سنگ ها را در بناها، پل ها و حتی سنگ قبور برخی قبرستان های منطقه می توان ملاحظه نمود. لذا بر روی برخی از سنگ قبور این قبرستان ها، سنگ هایی تراش خورده با علائم حجار وجود دارند که با مطالعه دقیق آنها، می توان برخی از مسائل باستان شناسی در مورد سنگ تراشی و نقوش برجسته سنگی را روشن ساخت. قبرستان های چهر و قیسوند در غرب هرسین به همراه قبرستان های امامزاده مهدی، عزیزآباد و شمس آباد از جمله محوطه های منطقه است که بر سطح آن، سنگ هایی تراش خورده وجود دارند که تاکنون مطالعه باستان شناسی خاصی در مورد آنها انجام نگرفته است. بامطالعات باستان شناختی نگارندگان مشخص شده است، بر سطح برخی از این قبرستان ها، سنگ قبور ویژه ای چون سنگ های تراش خورده به اشکال متنوع با امضاء حجار، تنه ستون های سنگی به همراه آب پَر متعلق به بنا و ستون سنگی آتشدان از دوره ساسانی به دست آمده است. بنابراین تبدیل آنها به سنگ قبور به عنوان یک کاربری ثانویه بوده است که در دوره اسلامی متأخر صورت گرفته است.
"قبرستان های هرسین","سنگهای تراش خورده","نقوش سنگی","سنگ قبور","ستون"
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83496.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83496_6430e1924024e2db9289f81a6d743670.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
مطالعه سفال دوره مس سنگ میانه چهارمحال و بختیاری با استفاده از آنالیز پتروگرافی و ICP-OES
175
198
FA
فاطمه
حاجی نوروزی
دانشجوی دکتری باستانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، ایران
fatemeh_hajinoroozi18@yahoo.com
محمود
حیدریان
دانشیار گروه باستانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، ایران.
heydarianm92@gmail.com
علیرضا
خسروزاده
دانشیار گروه باستانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، ایران.
khosrowzadehalireza@gmail.com
10.22059/jarcs.2019.290969.142795
در پژوهش حاضر سعی شده تا با استفاده از مطالعات آزمایشگاهی، اشتراکات ساختاری سفالهای مس سنگ میانه منطقه چهارمحال و بختیاری که از نظر ویژگیهای ظاهری شباهت زیادی با سفال مناطق خوزستان و فارس دارند، بررسی شود.. سفالهایی با پخت مناسب و در طیف رنگی نخودی، کرم، سبز روشن، سبز نخودی و تعداد کمی نارنجی که به طور معمول با نقوش سیاه یا قهوهای روی زمینه نخودی، کرم یا سبز نخودی ظاهر شده بودند و نقوش روی این سفالها طرحهایی مانند نقوش هندسی، خطوط موازی، مثلثها و نقوش نقطهای را شامل میشد. استفاده از روشهای آزمایشگاهی برای منشاءیابی اینگونههای سفالی ضروری به نظر میرسید تا مشخص شود این سفال بومی بوده یا اینکه از طریق کوچروها وارد منطقه میشده است چراکه پاسخ به اینگونه سؤالها میتواند تا حد زیادی برهمکنشهای فرهنگی بین جوامع ساکن در فلات ایران در دوره مس سنگ میانی را نیز مشخص کند. به همین منظور، تلفیقی از روشهای میدانی و آزمایشگاهی بکار بسته شد. 32 قطعه سفالی جمعآوریشده از سطح محوطههای مس سنگ میانه مناطق چهارمحال و بختیاری (منطقه اصلی) و خوزستان و فارس (مناطق شاهد) با انجام آزمایشهای پتروگرافی و طیفسنجی پلاسمای جفت شده القایی ((ICP-OES، تجزیهوتحلیل شدند. بعد از انجام آزمایشها و با مقایسه چند عنصری بین نمونههای چهارمحال و بختیاری و نمونههای مشابه از لحاظ ساختاری، این نتیجه حاصل شد که نمونههای خوزستان و فارس طبیعتاً در همان مناطق که به ترتیب خاستگاه سفال شوشان و باکون هستند، تولید میشدهاند؛ اما نمونههای چهارمحال و بختیاری با وجود شباهتهای بسیار از لحاظ ظاهری و فنی با مناطق همجوار، در خود چهار محال و بختیاری و در محدوده همان محوطهها تولید شدهاند. در واقع تولید سفال اگرچه با تأثیر از فرهنگهای همجوار ساختهشده اما این تأثیرپذیری به دلیل کوچ سفالگران به منطقه و یا انتقال فنآوری ساخت سفال در اثر همین حرکات کوچروی بوده است.
منشاءیابی,مس سنگ میانه,چهارمحال و بختیاری,پتروگرافی,ICP-OES
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83468.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83468_e93c7cbae5dd2484dd30de0a8b348a27.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
سنت معماری آرامگاهها در هزارة سوم پیش از میلاد در دمبکوه مکران، استان سیستان و بلوچستان
199
224
FA
مرتضی
حصاری
0000-0002-0893-2051
دانشیار گروه پیش از تاریخ، پژوهشکده باستان شناسی، پژوهشگاه میزاث فرهنگی و گردشگری، تهران، ایران.
mhessari@yahoo.de
10.22059/jarcs.2021.301810.142872
مهمترین منطقهای که ارتباط مستقیمی با تمدن سند و کشورهای ساحلی جنوبی خلیجفارس دارد، مکوران است. این سه حوزۀ فرهنگی، بهویژه در هزارۀ سوم پیش از میلاد، اشتراکات فرهنگی بسیاری دارند. یکی از اشتراکات فرهنگی بیان مادی و معنوی، تدفین در این دوره است که همین هویت فرهنگی را در این نقطه از جهان نشان میدهد. مرگ سادهترین واقعیت زندگی است و اعمالی که در هنگام دفن انجام میشود نوعی نگرانی برای سرنوشت مرده است. تدفین آیین جدایی از جهانی به جهان دیگر است و تدفین نوعی تعهد به متوفی به عنوان عضوی از جامعه است. تدفین و سنتهای مربوط به آن بازتابی از جنبههای معنوی و آیینی فرهنگهای بشری است. شباهتهای مشترک را میتوان در میان فرهنگهای مختلف یافت. یکی از مراکزی که این اشتراکات را میتوان یافت، قبرستان دمبوکوه است. این گورستان بزرگترین گورستان و محوطهای است که در منتهیالیه جنوبغربی ایران کشف شده است. این منطقه از هزارۀ سوم قبل از میلاد بهصورت دورهای تا دورۀ اسلامی تأسیس شده است. سایت با توجه به دادههای به دست آمده از آن باید تعامل نزدیکی با مناطق فرهنگی اطراف خود بهویژه تمدن سند داشته باشد. روش این تحقیق توصیفی- تحلیلی و تطبیقی است و دادههای پایه و پایه مورد نیاز از طریق مطالعات میدانی که شامل اکتشاف و بررسی سطحی به دست آمده است. نتیجه کلی، ظاهر همگن قبور، چند قبر و استفاده از قبور در دورههای بعد است. مهمترین منطقهای که ارتباط مستقیمی با تمدن سند و کشورهای ساحلی جنوبی خلیجفارس دارد، مکوران است. این سه حوزۀ فرهنگی، بهویژه در هزارۀ سوم پیش از میلاد، اشتراکات فرهنگی بسیاری دارند. یکی از اشتراکات فرهنگی بیان مادی و معنوی، تدفین در این دوره است که همین هویت فرهنگی را در این نقطه از جهان نشان میدهد.
گورهای سنگی,هزارة سوم قبل از میلاد,بلوچستان,مکران,دمبکوه
https://jarcs.ut.ac.ir/article_84326.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_84326_46ba45c7d2676659bbf8b3cbb0670cc8.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
ساختارشناسی ظروف مرمری دشت جیرفت و تطبیق با سنگهای مرمری پراکنده در شاخابههای هلیل و شور، در جنوب شرق ایران
225
243
FA
مهدی
رازانی
0000-0003-2704-4073
استادیار، دانشکده حفاظت آثار فرهنگی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، ایران.
razanimehdi@gmail.com
رامین
محمدی سفید خانی
دانشآموخته کارشناسی ارشد باستانسنجی، دانشکده حفاظت آثار فرهنگی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، ایران.
ramin.mohamadi@rocketmail.com
بهرام
آجورلو
دانشیار، دانشکده حفاظت آثار فرهنگی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، ایران.
bahram.ajorloo@yahoo.com
احمد
جهانگیری
استاد دانشکده علوم زمین، دانشگاه تبریز، ایران.
ahmadjahangiri@gmail.com
10.22059/jarcs.2019.275663.142676
جنوبشرق ایران در پیشازتاریخ از مهم ترین مراکز تولید و صادرات مصنوعات مرمری در جنوبغرب آسیا محسوب می شود. ساختارشناسی مرمرینه های این منطقه برای شناسایی و بازاندیشی صنعت و تجارت در جوامع پیشازتاریخی حوزه های فرهنگی سند تا بین النهرین ضرورت دارد. از طرفی شناخت دقیق نوع سنگ با واژگان علمی ثبتشده برای معرفی آنها گامی مهم در بررسی رابطه مصنوعات مرمری با حوزه های زمین ساختی و منشأیابی است اما معرفی مصنوعات مرمری در حوزه باستانشناسی مشخصکننده ساختار ماده تولیدی نبوده و با توجه به ویژگی های ظاهری بیان می شوند و در سنگ شناسی مصنوعات ایجاد سردرگمی می کنند که در این مقاله به آن نیز پرداخته می شود. پرسش این مقاله حول محور سنگ شناسی ظروف مرمری دشت جیرفت و رابطه احتمالی آن با حوزه زمین ساخت منطقه است. در همین راستا بهمنظور ساختارشناسی و بررسی فرآیند تهیه ماده خام تولید ظروف مرمری حوزه هلیل و دشت جیرفت در استان کرمان، پس از بررسی های میدانی و جمع آوری نمونه ها شامل هفت نمونه قطعات ظروف پیشازتاریخی، بهعلاوه دو نمونه از معدن مرمریت گلوماران و سازند آهکی قم و دوازده نمونه سنگهای خام پراکنده در امتداد رودخانه های هلیل و شور اطراف تپه کنارصندل، روش های آزمایشگاهی پتروگرافی، XRPD و SEM- EDX مورداستفاده قرار گرفتند. پس از بررسی نتایج پتروگرافی و تشخیص تشابه و همسانی در نمونه قطعات ظروف مرمری، نمونه مطالعاتی حاصل از لایه های فرهنگی کنارصندل جنوبی برای مطالعه تکمیلی با آنالیز دستگاهی XRPD و نیز نمونه توقیفی-با توجه به ویژگی های متفاوت با دیگر نمونه های باستانی این تحقیق- به منظور بررسی با دستگاه آنالیز SEM- EDX انتخاب شدند. نتیجه این پژوهش، دسته بندی صحیحی برای گونه سنگ های مصطلح شده به مرمر در مطالعات باستان شناسی و معرفی ساختار آراگونیتی برای ظروف مرمری جنوبشرق ایران، حاصل از سازندهای رسوبی چشمه هاست. همچنین با توجه به تطبیق نتایج پژوهش با نقشه زمینشناسی دشت جیرفت و وجود سنگ های همجنس قابلتعمیم به نمونه های باستانی، بوم آورد بودن فرآیند تهیه ماده خام تولیدی برای مطالعات آینده پیشنهاد میگردد.
جنوبشرق ایران,ظروف مرمری,جیرفت,کنارصندل جنوبی,ساختارشناسی,منشأ یابی
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83460.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83460_917e41f3a8d78abf5852d99b9dd8ec6c.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
سنت های تدفین در آئین زردشتی گری، تداوم سنت دیرپای تدفین ثانویه ی دوره فراپارینه سنگی و نوسنگی
245
270
FA
محمد حسین
رضایی
استادیار باستانشناسی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران.
mohammad.1561@yahoo.com
محسن
سنگ برگان
0000-0002-6398-7557
دانشآموخته کارشناسی ارشد باستانشناسی دانشگاه نیشابور، نیشابور، ایران.
mobargan@yahoo.com
عمران
گاراژیان
0002-7484-1991
دانشآموخته دکتری باستانشناسی دانشگاه تهران، (پژوهشگر مستقل)، تهران، ایران.
ogarazhian@gmail.com
10.22059/jarcs.2021.275808.142677
سنت ها تدفینی یکباره خلق نشده اند و در بلند مدت عوامل زیادی در شکل گیری آنها دخیل بوده اند. مشابه شیوه تدفینی (استودان) در دین زرتشتی، در دوره های فراپارینه سنگی تا اواخر عصر مفرغ در فلات ایران و خارج از ایران، از منطقه لوانت و آسیای مرکزی یافت شده است.. این پژوهش ارزیابی و بررسی ارتباط شیوه تدفین ثانویه از دوره فراپارینه سنگی تا زمان ظهور دین زرتشتی و تاثیر آن بر شیوه تدفین در آئین زرتشتی است. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی پاسخ به پرسش های زیر است: بر اساس داده های باستان شناختی تدفین ثانویه از چه زمانی شروع و به چه صورتی انجام می گرفته است؟ بر چه آیین هایی اشاره دارد؟ و چه ارتباطی میان شیوه تدفین ثانویه با شیوه تدفین در آئین زرتشت وجود دارد؟. روش انجام این پژوهش به صورت توصیفی – تحلیلی است. در پژوهش حاضر اطلاعات لازم از گزارشهای باستان شناختی و انتشارات، گردآوری شده است و در نهایت با تجزیه و تحلیل اطلاعات و شواهد موجود، به پرسش های مطرح شده، پاسخ داده شده است. تدفین های ثانویه در ایران و لوانت در دوره های فراپارینه سنگی و نوسنگی شباهت هایی به شیوه تدفین در دین زرتشتی دارند. ممارست سنت شیوه تدفین ثانویه به نظر می رسد فراتر از احترام به طبیعت بوده، همچنین به نظر می رسد این شیوه در بین گروه های غیر یکجانشین رایج بوده است.
تدفین ثانویه,آئین زردشت,فراپارینه سنگی,نوسنگی,BMAC
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83464.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83464_7c9d522c587b197c1d60166b3b43cd3f.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
آیکونوگرافی نقوش حیوانی مهرهای مغان دوران ساسانی
271
291
FA
میثم
شهسواری
0000-0002-4939-0877
دانشجوی دکتری باستانشناسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
shahsavar2891@gmail.com
سید مهدی
موسوی کوهپر
0000-0001-9532-3002
استاد باستانشناسی دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
smkooh@yahoo.com
جواد
نیستانی
0000-0002-5969-8568
استاد باستانشناسی دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
jneyestani@modares.ac.ir
10.22059/jarcs.2021.274985.142673
تاکنون دربارۀ روحانیان، سلسله مراتب، نقش و جایگاه آنها در دوران ساسانی پژوهش های بسیاری صورت گرفته و از رهگذر این پژوهش ها اطلاعات معتنابه اگرنه زیادی در دست است. عمدۀ این آگاهی ها از شواهد متنی اعم از کتیبه ها و کتاب های دینی و غیردینی به دست آمده است. تنها شواهد باستان شناختی مربوط به این قشر مهم از جامعۀ این دوره مهرها، اثر مهرها و نیز نقش برجستههای کرتیر هستند. نقش های کرتیر به دلیل غلبۀ وجه فردی آنها کمک چندانی به درک ما از نقش و جایگاه این طبقه در دوران ساسانی نمی کنند، اما گروه دوم یعنی مهرها و اثر مهرهای کشفشدۀ متعلق به دورۀ ساسانی منبعی دست اول برای مطالعۀ این قشر مهم و تأثیرگذار به شمار می روند. با اینکه بسیاری از این مهرها به ویژه مهرهای کشفشده در تخت سلیمان از سوی پژوهشگران به عنوان مهرهای مغان معرفی و پذیرفته شده اند اما تنها بخش اندکی از آنها بر اساس کتیبه به این قشر تعلق دارند. به این معنی که تنها بخش اندکی از آنها مشخصاً عبارت مغ یا موبد روی آنها نوشته شده است. در پژوهش حاضر نیز همین مهرها مورد مطالعه قرار گرفته اند و در واقع از میان تمام مهرهای منتسب به مغان گزیده شده اند. نقوش روی این مهرها بسیار متنوع اند و تقریباً شامل تمام نقش مایه های روی مهرهای دورۀ ساسانی اعم از انسانی، حیوانی، گیاهی، نمادین و مونوگرام می شوند. این پژوهش با رویکرد آیکونوگرافی، تنها به نقوش حیوانی ترسیم شده بر این مهرها پرداخته است. به این منظور پس از گردآوری نقوش مورد نظر از گزارشهای متعدد ـ که عموماً به صورت کاتالوگ و در معرفی مهرها هستند ـ و ارایۀ توصیف مختصری به تحلیل آنها بر اساس متون زرتشتی پرداخته شد. این مقاله به این نتیجه کلی رسیده است که در مهرنگاری، نقوش انحصاری و ویژۀ مغان وجود ندارد و این قشر پیرو همان سلیقه و ذائقه و زیبایی شناسی عمومی بودهاند.
"مغان","مهرهای دورۀ ساسانی","دورۀ ساسانی","آیکونوگرافی","باستان شناسی"
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83470.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83470_cc738cf105df19e1c203a31816b5de0f.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
الگوهای استقراری محوطه های عصر مفرغ حوضۀ اترک در شمال شرق ایران
293
317
FA
علیرضا
هژبری نوبری
0000-0002-3507-5286
استاد گروه باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
hejebri@modares.ac.ir
رافائل
بیشونه
استاد مؤسسۀ مطالعات مدیترانه باستانی، ایتالیا، رم.
rbiscione@yahoo.com
نسا
جودی
دانشجوی دکتری گروه باستان شناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
nesa.judy@gmail.com
10.22059/jarcs.2021.279390.142703
در مطالعات باستان شناختی منطقه جنوب غرب آسیا، در طی دورهی زمانی اواخر هزارۀ چهارم ق.م تا شروع عصر آهن (نیمهی هزارهی دوم ق.م) پدیده هائی مانند بزرگ شدن استقرارها از نظر مساحت و جمعیت، ظهور شهرهای اولیه، تجارت فرامنطقه ای، شکل گیری نهادهای حکومتی، ظهور و رواج سفال خاکستری و سیاه، تغییرات گسترده در تکنولوژی و توسعه چشمگیر صنعت ذوب فلز و استفاده از ابزار مفرغی، شناسائی گردید. در این فرایند شبکه ارتباطی وسیعی با هدف کنترل راه های تجاری و دسترسی به مواد خام در سراسر فلات از راه خشکی و دریا بسیاری از مناطق را با هم پیوند می داد. از نظر اقتصادی در این عصر، بازرگانی فرامنطقه ای راه دور ایجاد شد و جوامع برای بهدست آوردن منابع مورد نیاز با هزاران کیلومتر دورتر از موطن خود ارتباط داشتند. علیرغم این پیشرفت ها، دانش ما از منطقه خراسان از منظر باستانشناسی نسبت به دیگر مناطق ایران ناشناخته تر و در کنار کمبود اطلاعات در زمینه توالی گاهنگاری ، از الگوهای استقراری و پراکنش محوطه ها طی دوره های مختلف پیش از تاریخ به ویژۀ عصر مفرغ در بخش های مختلف آن آگاهی چندانی در دسترس نیست. منطقه مورد مطالعه در این پژوهش حوضه آبریز رودخانه اترک در شمال شرق ایران است که دالانی طبیعی بین شمال خراسان و مناطق مرکزی آن و در چشم اندازی وسیع تر بین آسیای مرکزی و بخش های داخلی فلات ایران است.در این پژوهش 38 استقرار از بازۀ زمانی عصر مفرغ که طی یک دهه اخیر در قالب بررسی های باستان شناختی منطقه اترک بالا و میانی شناسایی شده، مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته و برای تحلیل دادهها از نرمافزارهای سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و SPSS و روشهای تحلیل همبستگی و خوشه بندی استفاده شده است. در حوضه اترک بالا و میانی شاهد الگوی استقراری مشابه، متشکل از الگوهای دو رتبهای با محوطه ای بزرگ و تعدادی محوطه کوچک در اطراف آن مواجهیم. نتایج پژوهش نشان میدهد که با توجه به کمبود منابع آب در منطقه، دسترسی به منابع آبِ پایدار مهمترین عامل در شکل گیری استقرارهای عصر مفرغ بوده است. همچنین بیشتر استقرارها طی عصر مفرغ قدیم تشکیل شده و با رسیدن به عصر مفرغ میانی و جدید تعداد استقرارها کاهش یافته است.
اترک بالا و میانی,عصر مفرغ,الگوهای استقراری,تحلیل همبستگی
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83461.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83461_876a4b81f84aeb36fdb182ecc55501e7.pdf
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
مطالعات باستان شناسی
2251-9297
2676-4288
13
2
2021
08
23
اهمیت و جایگاه مطالعات باستانشناختی (تاریخی) جوامع زرتشتیان میبد یزد
319
341
FA
روث
یانگ
استاد باستانشناسی دانشگاه لیستر انگلستان
rly3@leicester.ac.uk
سید
طاها هاشمی
استادیار پژوهشگاه میراث فرهنگی
dr_taha_hashemi@yahoo.com
اشکان
پوریان اولی
دانش آموخته دکتری گروه باستانشناسی دانشگاه تهران
apooryan@gmail.com
سپیده
جمشیدی یگانه
0000-0002-7647-3619
دانشجوی دکتری گروه باستانشناسی دانشگاه تهران
sepide.j.yeganeh@gmail.com
زینب
نظری طهرانی
دانش آموخته کارشناسی ارشد گروه باستانشناسی دانشگاه تهران
z93.tehrani@gmail.com
محمد حسین
عزیزی خرانقی
0000-0001-5297-4999
استادیار باستانشناسی، پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری
hossinazizi@yahoo.com
حسن
فاضلی نشلی
0002-0724-365X
دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشیار گروه باستان شناسی
hfazelin@ut.ac.ir
10.22059/jarcs.2021.266881.142623
فصل اول پروژه مطالعه باستانشناختی فرهنگ زرتشتیان میبد در اردیبهشت سال 1395 به انجام رسید. در این راستا، به صورتی موازی بررسی معمارانه و مطالعه مردمنگاری در منطقه صورت گرفت که طی آن با توجه به اهداف پروژه و سؤالات پژوهش اجزایی از فرهنگ مادی منطقه مورد بررسی قرار گرفت. در اینجا گزارش مقدماتی فصل اول در دو بخش ارائه میگردد. در ابتدا گزارش بررسی معماری ارائه میشود که در آن اهداف بررسی و نتایج مقدماتی آن مورد بحث قرارگرفتهاند. مطالعه معمارانه در منطقه در راستای روشن کردن الگوهای ساختمانسازی و گونه نگاری معمارانه در نسبت به با شرایط زیستی مردم انجام شد. برای دستیابی به این هدف دو دسته کلی از فضا (فضاهای آیینی و فضاهای مسکونی) مورد مطالعه قرار گرفتند. بخش دوم گزارشی از مطالعه مردم نگارانه و نتایج آن است. این مطالعه با هدف دستیابی به درکی کلی از تجربه زیستن و شناخت تاریخی مردم محلی از فرهنگ مادی انجام گرفت. بدین منظور با 9 نفر از اهالی محوطههای مورد بررسی با توجه به متغیرهای سن، جنسیت و مذهب مصاحبه صورت گرفت. نتایج حاصل از این بررسی مقدماتی برای دستیابی به چهارچوبهای اولیه بررسی و مقایسه و تحلیل فصول آینده بررسی در منطقه مورد استفاده قرار خواهند گرفت.
معماری,مصاحبه,زرتشتیان,باستان شناسی تاریخی,مزرعه کلانتر,حسن آباد
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83231.html
https://jarcs.ut.ac.ir/article_83231_73c89bb1dc32cf4af68dcfcf37989b2c.pdf