پریسا نکوئی؛ روح الله یوسفی زشک
چکیده
مرکز فلات ایران یکی از کانونهای اصلی تحولات فرهنگی در هزاره های ششم، پنجم و چهارم ق.م به حساب می آید. داده های باستانشناختی چون سنت سفال سازی، بیانگر تعاملات فرهنگی این منطقه با دیگر بخش ...
بیشتر
مرکز فلات ایران یکی از کانونهای اصلی تحولات فرهنگی در هزاره های ششم، پنجم و چهارم ق.م به حساب می آید. داده های باستانشناختی چون سنت سفال سازی، بیانگر تعاملات فرهنگی این منطقه با دیگر بخش های ایران از شمال غرب تا جنوب زاگرس مرکزی و حاشیه های غربی مرکز فلات ایران در ربع چهارم هزاره پنجم ق.م است. تأکید مقاله حاضر بر تحلیل روابط درون و برون منطقهای در این مناطق فرهنگی بر اساس داده های سفالی است و نشان می دهد که تا چه اندازه ایران در طی نیمه دوم هزاره پنجم ق.م دستخوش تحولات عمده گردیده است. از این رو، در راستای شناخت سطح پیچیدگی اجتماعی و فرهنگی در طی مقطع زمانی فوق، نگارندگان چگونگی وجود این سفال ها را در محوطه های شاخص کاوش شده در گسترهای از دشت ورامین و قم تا شرق استانهای کردستان و زنجان و دشت های شرقی زاگرس مرکزی، ارزیابی و با یکدیگر مقایسه نموده اند. این پژوهش مشخص نموده که شباهت سفال های آلویی، با سفال دالما و گودین VII و تشابه سفال نخودی منـقوش قرهتپه قمـرود با محوطه های مناطق فارس و جنوب غرب ایران، موجب تقویت نظریه وجود برهمکنش های فرهنگی بین مناطق مذکور گردیده است. از آنجایی که جوامع مرکز فلات در این دوره بشدت دارای سازوکار و سازماندهی پیچـیده درون منطـقه ای خاص خود بودهاند؛ و به خاطر عبور آنها از اقتصاد خودبسنده و نیاز به کالاهای استراتژیک همانند فلز مس که از جمله مهمترین عوامل زمینه ساز ارتباطات و تعاملات فرهنگی بوده است؛ میتوان به شناخت نوینی از سطح میزان برهمکنش های فرهنگی آنها در طی هزاره پنجم ق.م دست یافت.